تصمیم جنجالی رؤسای دانشگاه آزاد برای ۱۶ آذر، تنها دو سال حبس برای سعید مرتضوی به اتهام معاونت در قتل، بانکهای بزرگ جهان در معرض خطر، پدر تروریسم میزبان ائتلاف ضد تروریسم، رشد قیمت مسکن در تهران، اتهامات احمدی نژاد به روایت دادستان کل کشور و راهزنی هوایی عراقیها از عناوینی است که محور و موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی تعدادی از روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه، هفتم آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که حکم دو سال حبس به اتهام معاونت در قتل یکی از کشته شدگان کهریزک و تبرئه از پرونده تامین اجتماعی برای سعید مرتضوی، از برجستهترین محورهای تعدای از آنهاست.
روزنامههای نزدیک به جریان اصلاح طلبی، خبر محکومیت سعید مرتضوی را با عناوینی همچون تنها دو سال حبس برای سعید مرتضوی منعکس کرده و در داخل گزارش هایشان خبر از تبرئه او از پرونده مربوط به دوران تصدی او در سازمان تامین اجتماعی دادند. عنوان تنها دو سال حبس که القاکننده کم و ناچیز بودن این حکم برای اتهامات مربوط به کهریزک است، از مواردی است که در روزنامههای همدلی، اعتماد، بهار به چشم میآید؛ موضوعی که روزنامه شرق برای آن صرفا به انتخاب تیتر «تاوان کهریزک» و آرمان به انتخاب تیتر «عاقبت سعید» قناعت کرده است.
بیشتر روزنامههای این جریان سیاسی، تصویری از سعید مرتضوی را در صفحه نخست خود در کنار گزارشهایی درباره او و محکومیت جدیدش قرار داده اند. با این حال روزنامههای جریان منتقد دولت و طرف مقابل با سکوت از کنار حکم مرتضوی گذشته اند و تیترهایشان را یا مثل روزنامههای افکار، جوان از مسائل مربوط به زلزله و اخبار ارسال کانکس به زلزله زدگان اختصاص داده اند و یا مثل کیهان و قدس عنوان گزارشهایی با موضوع وعدههای صد روزه روحانی و گزارش آن به مردم را در صفحه نخست خود گنجانده اند.
در ادامه تعدادی از گزارش ها، یادداشتها و سرمقالههای منتشر شده در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
فاصله مسئولین از واقعیتها به بهانه مشغله زیاد
جلال خوش چهره در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با اشاره به گزارشهای سایت تابناک از میزان اطلاع نمایندگان مجلس درباره قیمت اقلام اساسی مصرفی مردم و همچنین میزان مطالعه و اطلاع آنها از قیمت کتابهایی که خوانده اند، نوشت: یکی از سایتهای خبری به تازگی ابتکار جالبی را انجام داد؛ اگرچه بازتاب آن در هیاهوی رخدادهای سیاسی و طبیعی پرتعداد در کشور گم شد و چندان مورد توجه قرار نگرفت. این سایت خبری دو تحقیق میدانی را میان نمایندگان مجلس انجام داد.
موضوعات این تحقیقات نیز ساده، ملموس، اما تاثیرگذار بر افکار عمومی بود؛ نخست اینکه «نمایندگان مجلس آیا قیمت کالاهای اساسی مورد نیاز مردم را میدانند؟» دوم، «نمایندگان مجلس چهاندازه کتاب میخوانند؟»
پرسششوندگان این تحقیق مشمول همه نمایندگان راست و چپ، یا اصولگرا و اصلاحطلب بودند. اگرچه براساس ادعای سایت خبری یادشده شمار زیادی از پرسششوندگان مایل به پاسخ به سوالات تحقیقی نشدند، اما همان تعداد معدود هم که شجاعت کرده و اطلاعات خود را از قیمت اقلام مصرفی از جمله نان و یا میزان مطالعه و آگاهی خود از بازار کتاب و هنر سینما و تئاترو... را در میان گذاشتند، برای هر مخاطبی مایوس کننده بود. نخستین سوال در مواجهه با پاسخ نمایندگانی که بیشترین نقش را در تصویب قوانین مربوط به زندگی روزمره مردم دارند، این بود که آنان برچه اساس و شناخت واقعی از تعاملات جاری در جامعه تصمیم میگیرند؟ آیا برای مثال نمایندهای که خرید اقلام مصرفی برای او به خاطره شبیه است، میتواند نظرات واقعی در بزنگاه تصمیمگیریها داشته باشد؟ این حق مردم است که از موکلان خود توقع حضور و آگاهی از همه وجوه اجتماعی را داشته باشند.
پاسخ پرسش شوندگان تحقیق درباره میزان مطالعه و اطلاع آنان از حوزه فرهنگ و هنر نیز قابل تامل و یا بهتر آن است که بگوییم مایوس کننده است. یکی از پرسش شوندگان میگوید: «آخرین سال دانشگاه، آخرین کتاب را خواندهام... خیلی وقت برای (مطالعه) کتاب ندارم... از قیمتها هم خبر ندارم...». آن دیگری میگوید: «خیلی کم کتاب میخوانم... قیمت آن (کتاب) را نیز نمیدانم... آخرین کتابی که خواندم چند سال پیش بود... اسم آن را نیز متاسفانه به یاد نمیآورم... سینما هم تا امروز که ۴۲ سال دارم نرفتهام...». برخی پرسش شوندگان گفتهاند؛ کتابی را در دست مطالعه دارم، اما عنوان آن را نمیدانم یا فراموش کرده ام! ...» یکی دیگر مشغلهکاری را بهانه کرده و گفته است: «بهدلیل مشغله کاری زیاد خیلی کتاب نمیتوانم بخوانم... سینما و تئاتر هم نمیروم...» او در پاسخ به این که به کدام کار فرهنگی علاقهمند هستید؟ پاسخ داده است: «هرکاری که وقت اجازه دهد.» در میان پرسششوندگان تنها برخی علاقه خود را با اعلام مخزن کتابخانه خود بیان داشتهاند؛ البته در این میان تنها یک یا دو نفر توانستهاند عنوان کتاب در حال مطالعه خود را بگویند.
یکی از اصلیترین مشکلات دامنگیر مسئولان تصمیمساز هرجامعه میتواند فاصله آنان با واقعیات و ناتوانی در تولید فکر باشد. اینکه برخی مسئولان اعم از وزیر و وکیل به بهانه مشغله زیاد، در جریان هزینههای جاری زندگی خود یا دیگران نباشند؛ اینکه مشغلهها، آنان را از مطالعه دور کند؛ اینکه فرصتی برای رفتن به سینما یا تئاتر نداشته باشند، فضیلت نیست. اینکه مسئولان از صبح علیالطلوع تا پاسی از شب در خدمت به انجام وظایف خود باشند، امتیاز نیست. مشکل بزرگ این است که تصور شود هر متولی باید تمام وقت در اختیار وظایفش باشد. اگر صبح تا شام این مشغله باشد، پس چه هنگام فرصت اندیشیدن هست. برخی مسئولان تا بلافاصله پس از به عهدهگرفتن تصدیها از کتابخوانی فاصله میگیرند. این به معنای تن و ذهن سپردن به وضعی است که در آن توانایی تولید ایده به فرسودگی میانجامد. در اینحال آنان را از تصمیمسازی واقعی در بزنگاهها دور میکند. مسئولان باید باور کنند که بودن در میان مردم کوچه و بازار، خواندن و تفریح کردن عین سلامت است. لازم است مسئولان برای خوب اندیشیدن و ایدهسازی به خود فرصت دهند. نتیجه تحقیقات مربوط به اطلاع برخی نمایندگان از قیمتها، هزینههای خانوار، فرصت مطالعه آنان و آشنایی ایشان با حوزه فرهنگ و هنر، تامل برانگیز و بیگمان هشدار دهنده است.
آقای روحانی برگردید به روزهای انتخابات!
امیر استکی طی یادداشتی در وطن امروز نوشت: در ایام رقابتهای انتخاباتی اخیر ریاستجمهوری در میان نامزدهای حاضر در رقابت و بویژه جناب روحانی و یاران کمکیشان رقابت سنگینی در سیاهنمایی اوضاع کشور درگرفته بود. همه از جمعیت بالای بیکاران، ناتوانان و بیبضاعتان میگفتند و طرحهای خود را برای مهار غول بیکاری، دیو فقر و اژدهای تحریمها به رخ یکدیگر میکشیدند و بویژه جناب روحانی و جناب جهانگیری به رغم تأکیدشان بر هفت سر بودن اژدهای تحریمها (!) مابقی را به پوپولیست بودن و فریب مردم در ادعای مهار بیکاری و فقر، متهم میکردند. از نظر آنها هرگونه سخنی در باب سیاستهای توزیعی خلافگویی و فریب ملت بود. کمبود منابع مهمترین ادعای آنها در این زمینه بود. ادعایی که پیوستهای نانوشتهای نیز به همراه خود داشت. سیاستهایی که اعمال میشوند، ولی اعلام نمیشوند. تخصیص منابع در نگاه این نخبگان در جهات عمومی همواره با تنگنا روبهرو است، ولی در جهات خصوصی این تنگناها به هیچوجه وجود ندارد. کافی است داستان فیشهای نجومی را دوباره در ذهن خود مرور کنید تا به منظور ما از تخصیص منابع در جهات خصوصی بهتر پی ببرید. هر چه فاصله گروههای ذینفع با مرکزیت این هسته خصوصی کمتر باشد، در تخصیص منابع کشور سهم بیشتری را به خود اختصاص خواهد داد.
در بخش دیگری از این یادداشت آمده است: رهبری پس از فاش شدن رقم این فیشها به دولتمردان، مؤکد توصیه کردند به این موضوع رسیدگی کنند و استدلالی بر مبنای این مهم را در آنجا مطرح کردند که این رقمها برای بسیاری از مردم رقمهای درشت و دست نیافتنی و نجومی است، اگرچه شاید برای اکثر مدیران دولتی مبالغ ناچیزی باشد. بله! هنگامی که جهان زیست یک سیاستمدار و نخبه بروکراتیک از جهان زیست عامه مردم حداقل در زمینههای اقتصادی فاصلههای بسیار زیادی بگیرد حاصل آن همانی میشود که بیتوجهی به عوارض تصمیمات خود در سطح کشور معرفیاش کردیم. بله! وقتی کسی ۲۰ میلیون تومان درآمد ماهانه داشته باشد پرداخت ماهانه ۲ میلیون قسط وام مسکن برای او معادل پرداخت یک قسط ۱۰۰ هزار تومانی برای یک کارگر حداقل حقوقبگیر است، لذا هنگامی که در این دولت برای مسکن مردم چارهاندیشی میشود، نتیجه اش به وامهایی با اقساط ۲ میلیونی ختم میشود و در زمان تصمیم گیری در ذهن آن مدیر و سیاستگذار و بروکرات، این یک رقم جزئی و مختصر و عادلانه خواهد بود، اما در جهان زیست اقتصادی ملت یک سنگ بسیار بسیار بزرگتر از توان است، لذا اگر میبینیم در شرایط واقعا بد اقتصادی کنونی و در اوج تنشهای عاطفی و روانی جامعه به دنبال زلزله کرمانشاه، قیمت نان ۱۵ درصد افزایش پیدا میکند، بر اساس همان Mind Set متفاوت ملت از دولتمردان قابل توضیح است. نان ابدا برای یک دولتمرد و یک کارگر ساده یک معنا را نخواهد داشت. برای دولتمرد مادهای غذایی است که بیشتر در صبحانهها مصرف میشود و هزینه نان برای این جناب در یک ماه کمتر از یک درصد مخارج ماهانه خواهد بود، اما همین نان برای اقشار کمدرآمد جامعه یک مکمل بسیار اساسی سفره است- اگر نخواهیم بگوییم قوت غالب- مکملی که اگر نباشد سیر شدن در بسیاری از وعدههای غذایی میسر نمیشود و هزینه یک ماه نان چیزی حدود ۱۰ درصد مخارج یک ماه آنهاست.
در بحبوحه انتخابات ۹۲ که بساط سیاهنمایی داغ بود وکاندیداهای مختلف برای تخمین تعداد مستضعفین جامعه با هم مسابقه گذاشته بودند، زمزمههایی شنیده شد که بنا به برخی آمار حدود ۱۱ میلیون نفر در کشور زندگی میکنند که گذران عمرشان از مسیر یارانههاست و درآمد خاصی ندارند. فرض کنیم یک خانواده ۴ نفره از این جمع تنها بخواهد نان بخورد و مثلا در ۳ وعده ۹ عدد نان سنگک مصرف کند؛ با قیمت جدید در حداقلیترین حالت این خانواده باید ۲۷۰ هزار تومان صرف خرید نان کند. خانوادهای که حداکثر یارانه دریافتی اش ۱۸۰ هزار تومان است. با فرض محالی که این خانواده هیچ هزینه دیگری نداشته باشد مشاهده میکنیم کف امنیت غذایی آن به مخاطره افتاده است.
تصمیمگیرنده برای قیمت نان کسانی هستند که نان به زحمت یک درصد هزینههای ماهانهشان است و تاثیرپذیران از قیمت نان کسانی هستند که نان بیشتر از ۱۰ درصد هزینه ماهانهشان را شامل میشود (فارغ از تعداد بالایی که یارانه کل دارایی آنهاست)؛ کسانی که در ایام انتخابات از لسان همین تصمیمگیرندگان کنونی عمده ملت را شامل میشدند. بد نیست جناب روحانی و دولتمردانشان لطف کنند و به تصویری که در روزهای رقابتهای انتخاباتی از کشور ترسیم میکردند، برگردند و دوباره به مصوبه افزایش قیمت نان خود نگاهی بیندازند، اگر این مصوبه در نگاه اینان بر اساس خیر عمومی است پس به احتمال زیاد یا در آن روزها به دروغ از فقر و فاقه ملت سخن میراندند و خود را دلنگران معیشت مردم نشان میدادند یا اینکه اساسا اکنون ملت را با همان Mind Set وصف شده شناسایی و ارزشگذاری میکنند.
راهزنی هوایی عـراقیها
قانون در گزارشی با عنوان راهزنی هوایی عراقیها و با روتیتر مسئولان کشور از شیطنت همسایه غربی و پول اضافه گرفتن از زائران عتبات غافل نشوند، نوشت: ماجرای ورود پروازهای ایرانی به فرودگاه بغداد، برگ جدیدی از حواشی پروازهای ایرانی به عراق است. در اربعین امسال بود که برخی از مسافران از گران شدن بلیت پرواز تهران- نجف و از طرفی خدمات مسافری در فرودگاه نجف ناراضی بودند. تا جایی که این موضوع در رسانهها بازتاب زیادی داشت و مسئولان سازمان حج و زیارت اعلام کردند که این موضوع را پیگیری میکنند. موضوعی که مشخص نیست دست شرکتهای داخلی هم در آن دخیل بوده یا قرار است همه تقصیر به گردن دولت عراق انداخته شود. اما در این دوره، بسیاری از شرکتهای خدمات هوایی ایران در حرکتی هماهنگ از اعزام زائران از طریق فرودگاه نجف خودداری کرده اند تا از این طریق هزینههای سفر به عراق را کاهش دهند.
روز گذشته باشگاه خبرنگاران به نقل از یک منبع آگاه در سازمان حج و زیارت از لغو تمامی پروازهای ایرلاینهای ایرانی به فرودگاه نجف خبر داد. این منبع خبری گفته بود که از دوشنبه (روز گذشته) هیچ ایرلاین ایرانی به مقصد فرودگاه نجف پرواز نخواهد داشت. این فرد، دلیل این اتفاق را گرانی فرودگاه نجف بیان میکند و میگوید: «از آنجایی که فرودگاه نجف جزو گرانترین فرودگاههای جهان محسوب میشود و امکانات مناسبی هم به زائران ارائه نمیدهد، تمام ایرلانهای ایرانی تصمیم گرفته اند تا زمانی که کشور عراق هزینهها را کاهش ندهد، دیگر به این فرودگاه پرواز نداشته باشند». وی افزود: «از این به بعد پروازها به مقصد بغداد انجام میشود و زائران با خودرو و به صورت زمینی به نجف میروند».
برای آگاهی از جزییات این اقدام عراقیها به سراغ سید جواد حسینی کیا، عضو فراکسیون حج و زیارت مجلس شورای اسلامی رفتیم. نماینده مردم سنقر در مجلس با اشاره به اینکه این موضوع به دلیل تعطیلی روز گذشته مجلس هنوز در فراکسیون حج و زیارت مطرح نشده است، گفت: «این موضوع جدیدی محسوب میشود و تا این لحظه هنوز مطرح نشده است».
وی ادامه داد: «اما در جلسهای که به همین زودی برقرار خواهد شد این مساله را مطرح و نتیجه را اعلام خواهیم کرد».
حسینیکیا در رابطه با ماجرای گرانشدن خدمات مسافری در فرودگاه نجف و تدابیر ایران برای جلوگیری از گران شدن خدمات سفر به عتبات عالیات گفت: «در ماجرای گران شدن بلیط و خدمات مسافری در فرودگاه نجف در زمان اربعین پیگیریهایی انجام شد و به موجب این پیگیریها مشخص شد برخی از شرکتها کوتاهی و از این فرصت سوءاستفاده کردهاند و قیمت بلیط را افزایش دادهاند و بخش مهم این افزایش قیمتها هم به عراق برمی گشت».
عضو فراکسیون حج و زیارت مجلس از برگزاری جلسه با رئیس سازمان حج و زیارت کشور نیز خبر داد و گفت: «قرار است به زودی جلسهای با رئیس سازمان حج و زیارت گذاشته شود تا علاوه بر پیگیری این موضوعات، برای جلوگیری از تکرار چنین اتفاقاتی در مناسبتهای بعدی نیز تدابیری اندیشیده شود».
از لحاظ مسافت، فاصله نجف به کربلا با بغداد تفاوت چندانی ندارد. از این رو میتوان گفت که از بعد مسافت تفاوت چندانی برای ایرانیان نخواهد کرد. اگر مرقد امام اول شیعیان را در نظر نگیریم، تفاوتی بین فرودگاه نجف و بغداد برای ایرانیان نخواهد بود. آنچه که به نظر بیش از هرچیزی جلوه میکند این است که فرودگاه نجف از تحریم پروازهای شرکتهای ایرانی متضرر خواهدشد زیرا بیش از یک سوم شرکتهایی که در فرودگاه نجف تردد دارند، شرکتهای ایرانی هستند. به تبع با تحریم فرودگاه نجف، این نجفیها خواهند بود که از سود سرشار عوارض فرودگاهی محروم خواهندشد و این میزان سود به بغداد روانه میشود.
زوار ایرانی بارها از دریافت مبالغی (مانند عوارض ۱۰ دلاری) توسط فرودگاه نجف گلایه داشتهاند. چندان خوشایند به نظر نمیرسد که مسئولان فرودگاه نجف به موجب جایگاه زیارتی شهر و تردد شیعیان، از فرودگاه شهر به عنوان جولانگاهی برای تلکه کردن ایرانیان استفاده کنند و اگر این شرایط و قوانین آنها ادامهدار شود، نجف باید برای همیشه خود را از دریافت عوارض از شرکتهای ایرانی محروم بداند. با توجه به تصمیم شرکتهای هواپیمایی ایران سوءاستفاده از شرایط و زیادهخواهی مسئولان فرودگاه بینالمللی نجف به نظر، تلنگر خوبی به آنها خواهدبود. به نظر میرسد تنها راهکار برای خروج از این مشکلات در فرودگاه نجف، دوراندیشی مسئولان آنها و دوری از سوءاستفاده از طرف ایرانی است.
پیش از این نیز یکبار دبیر انجمن شرکتهای هواپیمایی اعلام کرده بود که پروازهای ایران به نجف متوقف خواهدشد ولی گویا در آن برهه بهدلیل آنکه ماه محرم و صفر فرانرسیدهبود، طرف عراقی چندان آن تهدیدات را جدی نگرفت.
اما حال که از تب و تاب عزاداریها کاسته شده، میتوان به توافقی مناسب با مسئولان فرودگاه نجف رسید یا برای همیشه، ایرانیها باید بغداد را بهعنوان مقصد اولیه خود در عراق انتخاب کنند.
زلزله کرمانشاه چه درسهایی به کارگزاران حکومت و فعالان مدنی ایران میدهد؟
زلزله ویرانگر و اسفبار کرمانشاه چه درسهایی به کارگزاران حکومت و کنشگران جامعه مدنی ایران میدهد؟
شرق در شماره امروز خود، گفتاری از حمیدرضا جلایی پور، جامعه شناس و فعال اصلاح طلب چاپ کرد که در بخشی از آن نوشته است: روشن است این عبرتگیری به مطالعات میدانی متعددی نیاز دارد؛ ولی فعلا براساس شواهدی که در گزارشهای رسانهها پس از این زلزله دریافت کردیم، میتوان چهار درس از این زلزله گرفت. اول اینکه شدت حمایت مستقیم مردم از زلزلهزدگان نسبت به پنج زلزله بالای هفت ریشتر قبلی بیشتر بود. علت خاص این استقبال کمنظیر میتواند بهخاطر رشد زیرساختهای فضای آنلاین و شبکههای مجازی باشد که صدای ناله زلزلهزدگان یک ساعت پس از رخداد به گوش ایرانیان رسید و وجدان عمومی جامعه را تحت تأثیر قرار داد. گفته میشود علت دوم این حمایت کمنظیر مردم بهخاطر «بیاعتمادی مردم» به دستگاههای رسمی است. به این خاطر در این زلزله خود مردم سعی کردند با ماشینهای خود و بهطور مستقیم در منطقه حضور پیدا کنند و به فریاد مردم برسند. اگر مطالعات میدانی این علت را تأیید کند، این درسی است که باید دولت از این زلزله بگیرد. این «بیاعتمادی» میتواند نتیجه فساد ساختاری در ایران باشد که به مدت هشت سال با بگمبگمهای احمدینژاد تقویت شد و بهطور جدی به آن رسیدگی نشد.
درس دوم اینکه هنوز اهمیت «نهادهای حرفهای» مبارزه با بلایای طبیعی مثل هلالاحمر نه برای افکار عمومی و نه برای نخبگان غیرحکومتی جا نیفتاده است. هنوز جا نیفتاده که مردم در مواجهه با زلزله در ایران زلزلهخیز به «آموزش وسیع و عمیق همگانی» نیاز دارند. جامعه به نهادهای تخصصی مبارزه با زلزله مثل هلالاحمر نیاز دارد. کمک به زلزلهزدگان مهارت میخواهد و عاطفهگرایی (آن هم از نوع مخالفخوانی با حکومت) راه درمان زلزلهزدگان نیست. شما دیدید بعضی از نخبگان و سلبریتیهای جامعه مثل افراد غیرماهر جامعه، روانه منطقه زلزله زده شدند. در میان افراد و سازمانهای مردمی کمککننده تعداد سمنها و تشکلهای تخصصی کم بود.
سلبریتیها به مردم درباره اهمیت سازمان هلالاحمر چیزی نگفتند؛ بلکه در روزهای اول به تمسخر این سازمانها پرداختند و به شایعات علیه این سازمانها پروبال دادند. درسی که از زلزله کرمانشاه در ایران زلزلهخیز میتوان گرفت، این است که صداوسیما و نخبگان نهادهای مدنی اولا مردم ایران را تشویق کنند تا از آموزشهای سازمان هلالاحمر استفاده کنند (در همین زلزله بعضی از مجروحان به خاطر فقدان آموزش مردم در حین انتقال به بیمارستان قطع نخاع شدند) و به حاملان سمنها توصیه کنند که سمنهای حرفهای و تخصصی خود را در مواجهه با بلایای طبیعی تجهیز کنند.
جلایی پور در بخش جمعبندی این گفتار نوشت: ما با مطالعه مضبوط و میدانی بیشتر از رخداد جانکاه زلزله کرمانشاه درسهای زیادی میتوانیم بگیریم. من در ارزیابیام به چهار درس اشاره کردم، اما از این زلزله نمیتوان مرگ جامعه سیاسی یا زوال پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی یا تقابل مردم با حکومت یا انحطاط اجتماعی را نتیجه گرفت.
ایران روی گسلهای زلزلهخیز است، ما همیشه به نهادهای حرفهای در مواجهه با بلایا نیاز داریم. شایسته است نخبگان غیرحکومتی جوگیر نشوند و مردم را تشویق کنند که کمکهای خود را به نهادهای تخصصی کمکرسانی مثل هلالاحمر تحویل دهند. انتظار این است که متخصصان علوم انسانی بیشتر از مردم عادی مبلغ و مشوق «نهادسازی» در جامعهای که اقلیمش روی گسلهای زلزله است باشند.
به نظر من بهترین راه مواجهه با مصیبتها و معضلات جامعه ایران، رویکرد همدلانه (و در عینحال انتقادی) با نهادهای دولتی و جامعه مدنی «بهطور توأمان» است. حمایت از نهادهای «جامعه مدنی» و آن را وسیلهکردن و بر سر «دولت» کوبیدن یا حمایت از نهادهای دولتی و آن را وسیلهکردن و بر سر «جامعه مدنی» کوبیدن هر دو رویکرد عقیم است و معضلات جامعه را کم نمیکند. مهار معضلات جامعه ایران به حمایت همدلانه (و انتقادی) از دولت و «جامعه مدنی» بهطور توأمان نیاز دارد. به بیان دیگر ضرورت واقعبینی و رهانکردن واژههای تحلیلی «ورزنکرده» در فضای آنلاین و اهمیت دوری از تقابلگرایی و تأکید بر تعاملگرایی در هنگام وقوع مصیبتها امر لازمی است.
احمدینژاد دلسوز بقایی نیست
نعمت احمدی طی یادداشتی در آرمان امروز نوشت: محمود احمدینژاد غیرقابل پیشبینیترین فرد در عالم سیاستورزی ایران است. به هیچ وجه نمیتوان رفتارهای این شخصیت سیاسی را بر اساس عملکردش مورد بررسی قرار داد. روز گذشته دادستان کلکشور در مقام مدعیالعموم که مسئولیت حقوق عمومی را بر عهده دارد، در مورد احمدینژاد اعلام کرد: «شناسنامه این فرد از مقابله با رهبری مشحون است؛ قهرکردن و ۱۱ روز خانهنشینی کردن و رها کردن دولت، بوسه بر تابوت یک کافر ملحد زدن، مادر چاوز را در بغل گرفتن و بوسه برگونههایش گذاشتن و اهانت به مراجع تقلید و دروغ گفتن، جابهجایی اعتبارات و بودجهها. چنین آدمی با شناسنامه اینچنینی امروز در عرصه مقابله با قوه قضائیه، اهانتها و جسارتها و توهینها عمل میکند. این دفاع از حقوق مردم است؟» اگر حجتالاسلام منتظری اعلام کرده که احمدینژاد فرد قانونگریزی است و از سوی دیگر رئیسجمهور سابق کشورمان بهصورت قطعی در دیوان محاسبات کشور محکوم شده و آقای محسن افتخاری رئیس دادگاههای کیفری استان تهران اعلام کرده: «محمود احمدینژاد چندین پرونده در دادگاه دارد، اما پاسخ استعلامات به پرونده احمدینژاد را نمیدهند»، پس تخلفات احمدینژاد بهاندازهای هست که چندین مقام قضائی درمورد رفتارهای غیرقانونی دوران مسئولیتش سخن میگویند. با این حساب، چرا رئیسجمهور ایران سابق محاکمه نمیشود؟ به اعتقاد نویسنده هرچند احمدینژاد تخلفاتی دارد، اما هنوز خبررسمی برای به دادگاه کشاندن او منتشر نشده است. رئیسجمهور سابق شخصیت خاصی دارد و بر اساس آن از تمامی رفتارهای خود یک قصد را دنبال میکند و آن اینکه او تمایل دارد هر روز به شخصیت اول رسانهها تبدیل شود. هر زمان که رسانهها به دنبال انعکاس رفتار او نیستند، مجددا دست به اقدامی میزند که به تیتر رسانهها تبدیل شود. از این منظر داستان بقایی مدتهاست درحال پیگیری توسط مقامات قضائی است. در متخلف بودن احمدینژاد و اطرافیانش همان بس که معاون اول دولت ایشان به جرایم مالی محکوم شد. در نتیجه احمدینژاد نه به خاطر آقای حمیدرضا بقایی، بلکه برای مطرح شدن خود وارد گود شده است. در گذشته رسانههای معاند نظام اخباری را در مورد یکی از مسئولان بیان میداشتند.
اکنون احمدینژاد سعیدارد با موجسواری بر آن اخبار که توسط رسانههای معاند منتشر میشد، به نفع خود از این موضوع کذب استفاده کند. او فرد باهوشی است و بهرغم ظاهر فریبنده و رفتارهای مردمپسند خود بهخوبی میداند که هنوز زمان برخورد با او فرا نرسیده است. احمدینژاد البته از حمایت از بقایی قصد دیگری هم دارد؛ او میخواهد با این اقدامات خود از برخورد بیشتر با حلقه یارانش جلوگیریکند. از این رو همواره از مدیران و نزدیکانش حمایت میکند.