هفدهم ربیع الاوّل، سالروز میلاد با سعادت پیامبر بزرگ اسلام(ص) و رئیس مذهب، امام جعفر صادق(ع) به جهان اسلام بویژه امّت شهید پرور ایران و مقام معظم رهبری مبارک باد.
یکی از اوصافی که از جمله ممتازترین اوصاف پیامبر اسلام در بین آیات قرآن بیان شده، خلق عظیم می باشد.در سوره مبارکه قلم خداوند پیغمبرش را این گونه می ستاید: وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛(1) توای پیامبر دارای اخلاق بزرگی هستی.
با جمله اسمیه و تأکید، می فرماید: تو دارای اخلاق عظیمی هستی، وقتی خدای سبحان از چیزی با عظمت یاد کند، معلوم می شود که آن کس یا آن چیز از عظمت فوق العاده ای برخوردار است؛ چون او هر چیزی را با صفت عظمت،نمی ستاید.بسیاری از موارد را با صفت ضعف یا قلت یاد می کند، سراسر دنیا را اندک می شمرد: مَتاَعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ(2) و از دسیسه های شیطان به عنوان: إِنَّ کَیْدَ الشیْطانِ کانَ ضعِیف(3) سخن می گوید، اما وقتی از خلق رسول خدا(ص) نام می برد می فرماید: ای پیامبرتو واجد همه ملکات نفسانی در حد اعلا هستی!(4) وَ إِنَّ لَک لاَجْرا غَیرَ مَمْنُونٍ و وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ.
یعنی تو اجر نامحدود داری، هرچند عطایای خداوند به بهشتیان زوال ناپذیر است، این اجر، نعمت خاصی است که به پیغمبر عنایت کرده، تنوین أجر تنوین تعظیم است، یعنی تو اجر خاصی بر خدا داری و تو دارای برجسته ترین اخلاص هستی. و خلق عظیم به معنای دین عظیم نیست، بلکه اخلاق و نفسانیّات است.(5)
خداوند رسول اکرم(ص) را در این مزایا محور دانست: حیات،(6) رحمت،(7) محبت،(8) شرح صدر(9) کوثر(10)، خلق عظیم(11)، اجر غیر ممنون(12) و رضا(13): ولسوف یعطیک ربک فترضی(14) مزایای خاصی که خداوند برای رسولش قرار داد، همگی دربعدی از ابعاد، تابش و نورانیت دارند، ولی خلق عظیم او جنبه اجتماعی و رفتارهای عمومی و جامعیت او را نشان می دهد.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ نوشته است: کلمه خلق به معنای ملکه نفسانی است، که افعال بدنی مطابق اقتضای آن ملکه به آسانی از آدمی سر می زند، حال چه این که آن ملکه از فضائل باشد، مانند عفت و شجاعت و امثال آن، و چه از رذائل ،مانند حرص و جبن و امثال آن، ولی اگر مطلق ذکر شود، فضیلت و خلق نیکو از آن فهمیده می شود.
و این آیه شریفه هر چند به خودی خود حسن خلق رسول خدا(ص) را می ستاید، و آن را بزرگ می شمارد، لیکن با در نظر گرفتن خصوص سیاق، به خصوص اخلاق پسندیده اجتماعی اش نظر دارد، اخلاقی که مربوط به معاشرت است، از قبیل استواری بر حق، صبر در مقابل آزار مردم و خطاکاری های اراذل و عفو و اغماض از آنان، سخاوت، مدارا، تواضع و امثال اینها.(15) آنچه ممتاز شدن رسول خدا(ص) در بین مردم حتی شگفتی برای غیرمسلمین ایجاد کرد، رفتارهای کریمانه او، صفات پسندیده وسجایای اخلاقی او بود تامشمول اجر(16) بی حساب گردد.
در مجمع البیان به سندی که به حاکم رسانده، روایت کرده که گفت: وقتی قریش دیدند که رسول خدا(ص) علی(ع) را بر سایرین مقدّم داشت، و او را تعظیم کرد، شروع کردند به بدگویی از علی(ع)، و گفتند: محمد مفتون علی شده. خدای تعالی در پاسخ آنان این آیه را نازل کرد و القلم و ما یسطرون و در آن خدای تعالی سوگند خورد به این که ما انت بنعمة ربک بمجنون ؛ تو به خاطر این که خدا انعامت کرده مجنون نیستی و ان لک لاجراً غیر ممنون و انک لعلی خلق عظیم و تو اجر انقطاع ناپذیر داری، و تو دارای خلقی عظیم هستی که منظور همان قرآن است.(17)
در جای دیگر می فرماید: خلق خوش و جذب مخاطبان توسط پیامبر را می شود از معجزات اخلاقی آن حضرت برشمرد که نمونه بارز آن در فتح مکه نمایان است و صدور عفو عمومی تمامی محاسبات دوستان و دشمنان را بر هم زد که سبب وَ رَأَیْت النَّاس یَدْخُلُونَ فی دِینِ اللّهِ أَفْوَاج گشت.
در حدیثی از حسین بن علی(ع) آمده است که می گوید: از پدرم امیر مؤمنان علی (علیه السلام) درباره ویژگی های زندگی پیامبر(ص) و اخلاق او سؤال کردم، و پدرم مشروحاً به من پاسخ فرمود، در بخشی از این حدیث آمده است: رفتار پیامبر( ص) با همنشینانش چنین بود که دائماً خوشرو و خندان و سهل الخلق و ملایم بود، هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بد زبان و عیبجو و مدیحه گر نبود، هیچ کس از او مأیوس نمی شد، و هر کس به در خانه او می آمد نومید باز نمی گشت. سه چیز را از خود رها کرده بود: مجادله در سخن، پرگوئی، و دخالت در کاری که به او مربوط نبود، و سه چیز را در مورد مردم رها کرده بود: کسی را مذمت نمی کرد، و سرزنش نمی فرمود، و از لغزش ها و عیوب پنهانی مردم جستجو نمی کرد. هرگز سخن نمی گفت مگر در مورد اموری که ثواب الهی را امید داشت، در موقع سخن گفتن به قدری نافذ الکلمه بود که همه سکوت اختیار می کردند و تکان نمی خوردند، و به هنگامی که ساکت می شد آنها به سخن در می آمدند، اما نزد او هرگز نزاع ومجادله نمی کردند... هرگاه فرد غریب و ناآگاهی با خشونت سخن می گفت و درخواستی می کرد تحمّل می نمود، و به یارانش می فرمود ،هر گاه کسی را دیدید که حاجتی دارد به او عطا کنید، و هرگز کلام کسی را قطع نمی کرد تا سخنش پایان گیرد.(18)
آری اگر این اخلاق کریمه و این ملکات فاضله نبود آن ملت عقب مانده جاهلی و آن جمع خشن انعطاف ناپذیر در آغوش اسلام قرار نمی گرفتند، و به مصداق لانفضّوا من حولک همه پراکنده می شدند. و چه خوب است که این اخلاق اسلامی امروز زنده شود و در هر مسلمانی پرتوی از خلق و خوی پیامبر (ص) باشد.
برداشتهایی دیگر از آیه شریفه
در تفسیر نورالثقلین، تفسیرهایی از آیه انک لعلی خلق عظیم شده است .از جمله از اصول کافی نقل می کند که امام صادق(ع) فرمود: انّ الله عزّوجلّ ادّب نبیّه علی محبته، فقال: و انّک لعلی خلق عظیم.
در روایتی دیگر نیز فرمود: انّ الله عزّوجلّ ادّب نبیّه فأحسن ادبه، فلما اکمل له الادب قال انک لعلی خلق عظیم (حدیث،14)
در تفاسیر دیگر از این تفسیر ذیل آیه شریفه، آمده است: مراد هوالاسلام و یا خلق عظیم مراد از آن، دین عظیم است. (حدیث22)
و در حدیث دیگر آمده السخاء و حسن الخلق (حدیث،23)(19)
چنان که مشاهده شد، مرحوم علامه، تفسیرخلق عظیم به دین عظیم را قبول نکرد و به همان سجایای اخلاقی تفسیر نمود.
بیضاوی در تفسیرش می گوید: چون تحمل می کنی چیزی را از قومت که انبیای ما قبل از تو تحمّل نکردند، برای این، توبر خلق عظیم هستی. ولی همگی به خلق عظیم اتفاق نظر دارند که خداوند رسولش را مزیّن به این خصیصه کرده است.
آیه دیگری که درباره اخلاق پسندیده رسول خدانازل شده، آیه 159 سوره آل عمران است: فَبِمَا رَحْمَةٍ منَ اللّهِ لِنت لَهُمْ وَ لَوْ کُنت فَظاًّ غَلِیظ الْقَلْبِ لانفَضوا مِنْ حَوْلِک فَاعْف عَنهُمْ وَ استَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ؛ به (برکت ) رحمت الهی ، در برابر آنها(مردم) نرم (و مهربان شدی )! و اگر خشن و سنگدل بودی ، از اطراف تو، پراکنده می شدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب ! و در کارها، با آنها مشورت کن.
بعد از بیان شأن نزول و تشریح نکات مهم در آیه، مرحوم علامه این گونه نتیجه می گیرد که: این جمله برای این آمده که سیره رسول خدا(ص) را امضا کرده باشد، چون آن جناب قبلا هم همین طور رفتار می کرده و جفای مردم را با نرمخوئی و عفو و مغفرت مقابله می کرده و در امور با آنان مشورت می کرده است، به شهادت این که اندکی قبل از وقوع جنگ با آنان مشورت کرد و این امضا اشاره ای است به این که، رسول خدا (ص) بدانچه مأمور شده، عمل می کند و خدای سبحان از عمل او راضی است.(20)
موضوع مهم دیگر، آنکه در این آیه، به یکی از صفات مهم ـ که در هر رهبری لازم است ـ اشاره شده و آن، مسأله گذشت، و نرمش و انعطاف، در برابر کسانی است که تخلفی از آن ها سر زده و بعداً پشیمان شده اند. بدیهی است شخصی که در مقام رهبری قرار گرفته، اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد، به زودی در برنامه های خود مواجه با شکست خواهد شد و مردم از دور او پراکنده می شوند و از وظیفه رهبری باز می ماند و به همین دلیل علی(ع) در یکی از کلمات قصار خود می فرماید: آلة الریاسة سعة الصدر وسیله رهبری، گشادگی سینه است. بعد از فرمان عفو عمومی، برای زنده کردن شخصیت آنها و تجدید حیات فکری و روحی آنان دستور می دهد که: در کارها با آن ها مشورت کن و رأی و نظر آنها را بخواه و شاور هم فی الامر.(21)
آیه فوق به نوعی رابطه وحقوق متقابل پیغمبر و مردم را بیان می کند. تکریم پیامبر به سبب عفو مردم و طلب استغفار برای آنان است و تکریم و ارزش نهادن به مردم به وسیله مشورت گرفتن از آنان در امور مربوط به زندگی اجتماعی خودشان؛ و تکریم پیامبر با بیان اخلاق واحترام گذاری او به خاطر سجایای اخلاقی او که او را مورد تکریم برای مؤمنان جلوه می دهد.
رئوف و مهربان
رأفت و مهربانی از دل نرم و بی آلایش سرچشمه می گیرد و در آیینه زندگی متبلور می گردد. یکی از ویژگی های انسان های موحد، مهربانی است. خداوند چون خود مظهر رحمت و رأفت است، دوست دارد آنان که آینه دار جلوه لایزالی اویند به این صفت متصف شوند.
آیه 128 سوره توبه، پیامبر اکرم (ص) را این گونه توصیف می کند: لَقَدْ جَاءَکمْ رَسولٌ مِّنْ أَنفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ؛ رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج های شما بر او سخت است و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.
در تفسیر المیزان در تبیین و تفسیر این آیه شریفه آمده است: کلمه عنت به معنای ضرر و هم به معنای هلاکت است، و کلمه م در جمله ما عنتم مصدریه است، که آن را به معنای مصدر تأویل می نماید، و منظور از رسول، به طوری که سیاق دو آیه گواهی می دهد خاتم انبیاء محمد(ص) است، چون می بینیم او را وصف می کند به این که از خود ایشان است، و ظاهر این است که مقصود این باشد که او مثل شما بشر است، و همنوع خود شماست، چون در کلام، چیزی که دلیل باشد بر این که خطاب بخصوص عرب و یا قریش باشد، نیست؛ مخصوصا نظر به این که در میان آنان در حال خطاب، مسلمانانی از روم و فارس و حبشه نیز بوده اند. و معنای آیه این است: هان ای مردم! پیغمبری از جنس خود شما مردم بیامده که از اوصافش یکی این است ،که از خسارت دیدن شما و از نابود شدنتان ناراحت می شود، و دیگر این که او در خیرخواهی و نجات شما چه مؤمن و چه غیر مؤمن حریص است، و این که او نسبت به خصوص مؤمنین رؤف و رحیم است، و با این که اوصافش چنین است آیا باز هم جا دارد که از او سرپیچی کنید؟ نه، بلکه سزاوار است که از او اطاعت کنید، چون او رسولی است که قیام نکرده مگر با امر خدا، اطاعت کردن از او اطاعت خدا است.
آری، جا دارد به او نزدیک شوید و با او انس بگیرید، چون او هم مثل خود شما بشر است، پس به هر که دعوت کرد بپذیرید، و هر خیر خواهی که نمود به کار ببندید. از این بیان معلوم شد که قیدهایی که در کلام اخذ شده و اوصافی که آورده شده یعنی، وصف رسول و من انفسکم و عزیز علیه ماعنتم همه برای تأکید آن سفارش آورده شده، دلیلش این است که در آیه ذیلش فرماید: فان تولّوا فقل حسبی الله(22).
تأکید بر قطعی و واقعی بودن آمدن رسول به سوی مردم با لقد جائکم - که قد برحتمی بودن و تأکید اشاره دارد- و ذکر اوصاف از رسول که مردم با آن آشنا بوده و در مدت زندگانی خود با آن برخورد نموده بودند، یادآوری دیگری است بر توصیف پیغمبر و بیان خصوصیات اخلاقی او، همان اوصافی که سبب جلب نظر مردم از جاهای مختلف و با خصوصیات مختلف گردیده است، پیغمبری که دلسوز هدایت یافتن شماست (به مؤمنین) و به آینده شما نگران است و ... از مواردی است که در آیه شریفه وجود دارد و از تفسیروزین المیزان نقل گردید. اما نکات دیگری پیرامون این آیه وجود دارد که از تفسیر نمونه به آن اشاره می شود.
... پیامبری از خودتان به سوی شما آمد! لقد جائکم رسول من انفسکم. مخصوصا این که به جای منکم در این آیه من انفسکم آمده است؛ اشاره به شدت ارتباط پیامبر(ص) با مردم است، گوئی پاره ای از جان مردم و از روح جامعه در شکل پیامبر(ص) ظاهر شده است.
به همین دلیل تمام دردهای آن ها را می داند، از مشکلات آنان آگاه است، و در ناراحتی ها و غمها و اندوه ها با آنان شریک می باشد، و با این حال تصور نمی شود سخنی جز به نفع آنها بگوید و گامی جز در راه آنها بردارد، و این در واقع نخستین وصفی است که در آیه فوق برای پیامبر(ص) ذکر شده است. وعجب این که گروهی از مفسران که تحت تأثیر تعصبات نژادی و عربی بوده اند ،گفته اند: مخاطب در این آیه، نژاد عرب است! یعنی پیامبری از این نژاد، به سوی شما آمد! به عقیده ما این بدترین تفسیری است که برای آیه فوق ذکر کرده اند، زیرا می دانیم چیزی که در قرآن از آن سخنی نیست، مسأله نژاد است، همه جا خطابات قرآن با یا ایّها الناس و یا ایها الذین آمنو و امثال آن ها شروع می شود، و در هیچ موردی یا ایها العرب و یا قریش و مانند آن وجود ندارد.
به علاوه ذیل آیه که می گوید: بالمؤمنین رؤف رحیم به روشنی این تفسیر را نفی می کند؛ زیرا در آن سخن از همه مؤمنان است، از هر قوم و ملت و نژادی که باشند.
جای تأسف است که بعضی از دانشمندان متعصّب، قرآن را از آن اوج جهانی و بشری فرود آورده و می خواهند در محدوده های کوچک نژادی محصور کنند.
به هر حال پس از ذکر این صفت (من انفسکم) به چهار قسمت دیگر از صفات ممتاز پیامبر(ص) که در تحریک عواطف مردم و جلب احساساتشان اثر عمیق دارد، اشاره می کند.
در این که رئوف و رحیم با هم چه تفاوتی دارند، در میان مفسران گفتگو است، ولی به نظر می رسد بهترین تفسیر، آن است که رئوف اشاره به محبت و لطف مخصوص در مورد فرمانبرداران است، در حالی که رحیم اشاره به رحمت در مقابل گناه کاران می باشد.(23)
پرسش این است که منشأ این صفت (رأفت) رسول خدا(ص) از کجاست و او چگونه متخلق به این ویژگی شده است؟
استاد جوادی آملی، پاسخ این پرسش را در کتاب سیره رسول اکرم در قرآن چنین بیان می فرماید: خدای سبحان درباره پیامبر(ص) می فرماید: رحمت خاص حق در او تجلی کرده و او مظهر آن شده است، زیرا خداوند با مؤمنان مهربان است. وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیما؛(24)او نسبت به مؤمنان مهربان است و پیامبر نیز چنین است... بِالْمُؤْمِنِینَ رَئوفٌ رَّحِیمٌ(25) همان صفت خاصه خود را برای رسول اکرم نیز قرار داده. نه این که رأفت خاصه، بالذات و بالاستقلال از آن پیغمبر باشد، بلکه او آیینه دار جمال رحمت خاصه خدا ست و آیینه از خود نوری ندارد...(26) .
آیا متصف شدن به صفت خاص از زبان ائمه علیهم السلام نقل شده است یا خیر؟ به عبارت دیگر، برداشت استاد از این که آن حضرت آینه دار جمال رحمت است، منشأ آن چیست؟
باید گفت: در کتاب احتجاج طبرسی(ره) از معمربن شداد از امام صادق(ع) نقل می کند که آن حضرت فرمود: قال رسول الله(ص) ثم وصفنی الله بالرأفة و الرحمة و ذکر فی کتابه لقد جائکم رسول من انفسکم ... .
اما چرا بالمومنین رئوف رحیم گفته، یعنی رأفت را بر رحمت مقدم داشته است. تفسیر بیضاوی می گوید: رئوف را مقدم داشت، چون رساتر است، چون رأفت از رحمت پیشتر است و رأفت، شدت رحمت است.(27) ابوالفتوح رازی در تفسیر این آیه می نویسد: یعنی به مؤمنان مهربان وبخشاینده است. سپس روایتی را نقل می کند که: حسین بن فضل گفت: هیچ پیغمبری را خدای به دو نام نخواند،الاّ رسول ما را؛ چنان که گفت: رئوف ورحیم. در این آیه و خود را که گفت: انّ الله بالناّس لرئوف رحیم.(28)
در نمونه های رأفت و مهربانی رسول اکرم(ص) رشید الدین میبدی توصیفی از آن حضرت دارند قابل توجه که ما آن را در این جا بازگو می کنیم.
سیّدی که در تواضع چنان بود که یک قرص از درویش قبول کردی و دنیا جمله به یک درویش دادی و منت ننهادی، با یتیمی راز کردی و بر جبرئیل ناز کردی، با غریبی بنشستی و با بهشت ننگرستی، به مهمان عجوز رفتی و از عرش و مادون آن همت برگذاشتی، زن بیوه را ردا بیفکندی و بساط در سدرة المنتهی نیفکندی، با مسکینی هم نواز بنشستی. رحیم دلی، خوش سخنی، نیک مردی، نیک عهدی، راست عهدی، تیمار داری، عزیز قدری، محمد نامی، ابوالقاسم کنیتی، مصطفی لقبی، صد هزاران صلوات و سلام خدا بر روح پاک و روان مقدس او باد.(29)
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
1. سوره قلم، آیه 4.
2. سوره نساء، آیه 77؛ سرمایه زندگی دنیا ناچیز است.
3. سوره نساء ،آیه 76؛ زیرا نقشه شیطان (همانند قدرتش ) ضعیف است .
4. عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم(ص) قرآن، ج 8،ص 58.
5. همان، ج 8،ص 320.
6. یا ایها الذین آمنوا استجیبوالله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم (انفال، 24).
7. و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین ( شعراء،215 ).
8. فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبک و للمؤمنین والمؤمنات (محمد،19.)
9. الم نشرح لک صدرک.
10. انا اعطیناک الکوثر (کوثر، 1).
11. وَ انّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم،2).
وَ إِنَّ لَک لاَجْرا غَیرَ مَمْنُونٍ (قلم،4)
12. ولسوف یعطیک ربک فترضی (ضحی،5).
13. سوره ضحی، آیه 5.
14. طباطبایی، محمد حسین ، ا لمیزان، ج 19،ص 369.
15. همان ، ج 19،ص 619.
16. همان، ص 931.
17. مکارم شیرازی ، نمونه (تفسیر) ، وهمکاران محقق ،ج 24،از صص 378 ـ 381.
18. شیخ عبدالعلی حویزی، نورالثقلین (تفسیر) ،ج ، 5 صص 393ـ 392.
19. عمر بن محمد شیرازی بیضاوی، بیضاوی ، ج 2،ص 514.
20. طباطبایی، محمد حسین ،المیزان ،ج 4،صص 86 تا88.
21. مکارم شیرازی ، نمونه (تفسیر)، وهمکاران محقق ، ج 3، صص 165 تا 167.
22. طباطبایی، محمد حسین ، ا لمیزان ، جلد 9،ص 437.
23. مکارم شیرازی ، نمونه (تفسیر) ، ج 8، صص 209 ـ 26.
24. سوره احزاب،آیه 43.
25. سوره توبه ،آیه 128.
26. عبدالله جوادی آملی، سیره رسول اکرم(ص) قرآن ،ج 8،ص 289.
27. شیخ عبدالعلی حویزی، نورالثقلین (تفسیر) ج 2،حدیث 431، ص 287.
28. عمر بن محمد شیرازی بیضاوی، بیضاوی،ج 1،ص 426.
29. ابوالفتوح رازی، روح الجنان وروح البیان (تفسیر)،ج 2، ص 656.
30. رشید الدین میبدی، کشف الاسرار وعده الابرابر (لطایفی از قرآن کریم)، ص 189 ـ 190.