مرد افغان كه به اتهام قتل يكي از هموطنانش بازداشت شده بود، در جلسه محاكمه جرمش را انكار كرد.
به گزارش جوان، آبانماه سال 89، مأموران پليس پايتخت، از درگيري منجر به قتل مرد تبعه افغان در يكي از ساختمانهاي نيمهكاره باخبر و راهي محل شدند.
جسد متعلق به يعقوب 35ساله بود كه بر اثر ضربه چاقوي دوستش كشته شده بود. با انتقال جسد به پزشكي قانوني متهم 30ساله به نام غلام كه در محل حاضر بود بازداشت و به پليس آگاهي منتقل شد.
او در بازجوييها به جرمش اقرار كرد و گفت: «مقتول فحاشي كرد، او را كشتم.» او در تشريح جزئيات ماجرا گفت: «من و يعقوب همراه چند نفر از هموطنانمان در ساختمان نيمهكاره كار ميكرديم. چند روز قبل از حادثه مقتول به خاطر اختلافي كه بين ما پيش آمد فحاشي كرد.
از اين رفتارش عصباني شدم و همراه دوستم به ساختمان نيمه كاره رفتم. مقتول تا ما را ديد همراه دوستانش حمله كرد و درگير شديم. در آن درگيري يكي از آنها با چوب ضربه زد. براي دفاع چاقو در آوردم و به كتفش ضربه زدم. در ادامه مقتول به طرفم آمد كه ناخواسته به گلوي او نيز يك ضربه زدم و او روي زمين افتاد.» با اقرارهاي متهم و بازسازي صحنه جرم همچنين اظهارات شاهدان حادثه، غلام روانه زندان شد.
از آنجائيكه اوليايدم در افغانستان زندگي ميكردند در خواستشان را اعلام نكردند به همين دليل معاون اول قوهقضائيه براي متهم درخواست پرداخت ديه كرد.
به اين ترتيب پرونده كامل و به شعبه دوم دادگاه كيفري يك استان تهران فرستاده شد. در اولين جلسه محاكمه متهم خلاف اظهاراتش جرمش را انكار كرد و قتل را گردن دوستش– محمد - انداخت كه به افغانستان گريخته بود.
به اين ترتيب، متهم در چند جلسه محاكمه با اعلام بيگناهي از خودش دفاع كرد تا اينكه اين بار معاون اول قوهقضائيه بنا به اظهارات شاهدان و مدارك موجود، براي متهم درخواست قصاص كرد.
به اين ترتيب غلام بار ديگر در همان شعبه به رياست قاضي زالي پاي ميز محاكمه قرار گرفت.
با اعلام رسميت جلسه، او در جايگاه قرار گرفت و گفت: «اتهام قتل را قبول ندارم. روز حادثه وقتي يكي از دوستان مقتول با چوب به دستم زد او را دنبال كردم و به پاركينگ رفتم. لحظاتي گذشت و از پاركينگ به حياط آمدم، ديدم محمد با چاقو به مقتول زده و خونين ايستاده است.نميدانم چرا شاهدان قتل را گردن من انداختهاند.»
در پايان بعد از آخرين دفاع متهم، هيئت قضايي وارد شور شد.