«تابناک» ـ مهدی خرم دل؛ اگر فساد را به معنی سوءاستفاده از قدرت عمومی برای منافع خصوصی تلقی کنیم، میتوان نگاهی وسیعتر به فساد داشت؛ فسادی که در همه ابعاد کم و بیش وجود دارد، ولی به طور عمده با انگیزهای نهایی اقتصادی و غرایض جنسی رخ میدهد؛ بنابراین، عمده مفاسد در این بستر قابل بررسی است. در این مجموعه چند قسمتی کوشیده میشود تا راهنمای جامعی برای فساد عرضه شود؛ راهنمایی که نه در پی تأیید یا رد وقوع این مفاسد در گذشته، حال یا آینده است و نه در پی بیان برخی ناگفتهها، بلکه صرفاً یک راهنما برای کشف مفرهایی است که به وقوع فساد منجر میشود.
از این منظر این مجموعه شکل راهنما به خود گرفته است؛ آنچنان که انگار در حال فراگیری انجام فساد در عرصههای مختلف و به شیوههای مختلف هستید، ولی در عمل یک راهنما برای مقابله با مفاسد به شمار میرود و بسیاری از روشها و گریزگاههایی که ممکن است در مسیر وقوع فساد رخ دهد را برمیشمارد. این راهنما مشخصاً مرتبط با ایران نیست و در موارد متعددی، امکان وقوع در دیگر کشورها را نیز دارد و یک راهنمای بین المللی برای وقوع فساد به شمار می رود.
در بخش اول به فلسفه فساد از منظر مفسدین، نحوه توجیه مفاسد در صورت کشف و چگونگی تلاش برای مشروعیت بخشی به فساد پرداختیم. در بخش دوم، نحوه ورود به این عرصه از طریق کسب پستهاست. این شیوهها مشخصاً به مناصب دولتی یا خصوصی در ایران یا خارج از ایران نیست و همان گونه که تأکید شد، مفرهایی است که شاید مورد غفلت واقع و از آن برداشت منفی شود.
فامیل شوید!
اگر فرزند، برادر، خواهر، برادرزاده یا خواهرزاده و صاحب قرابت با هر شخصِ دارای امضای ارزشمند هستید، نیازی به خواندن این راهنما ندارید. شما اکنون در ظرف عسل فرود آمدهاید و اگر سالم زندگی میکنید، به باور بسیاری از اطرافیانتان نقش بازی میکنید و تصور میکنند آن پشتها خبرهایی است که رو نمیکنید و اگر در حال بهره برداری هستید که حرفی نمیماند!
اما اگر از این موقعیت بیبهرهاید، نزدیک ترین مسیر پیش روی شما، تبدیل شدن به داماد است. برخی این باور را دارند که داماد یک مقام دولتی شدن، ارزشمند است؛ اما واقعیت آن است که مشخص نیست آن مقام مسئول تا چه زمان در منصب باشد و خودش به شما امکان بهره برداری بدهد یا بتوانید از قبل دامادی اش منصبی در همان مجموعه یا مجموعههای دیگر خصوصی و دولتی صاحب شوید.
برای نمونه فرض کنید پس از سالها تحصیل در یک دانشگاه مسئول ساز، داماد وزیر شدهاید؛ اما اندکی بعد آقای وزیر بازنشسته یا خانه نشین شود و در سایر حوزههای قدرت نیز بازی داده نشود. در آن صورت موقعیت مناسبی نخواهید داشت، به ویژه اگر پدرزن محترم از فعالیت اقتصادی در دوران فراقت از مناصب دولتی سررشتهای نداشته باشد یا پرهیز کند.
وضعیت وخیمتر زمانی رقم میکند که دولت مستقر با طیف سیاسی پدرزن محترم به شدت مشکل داشته باشد و اکنون شما داماد یک چهره مغضوب هستید که کلاهتان پس معرکه است. در این شرایط با یک مأمور ساواک که سال 1357 حکم استخدام رسمیاش را به دستش دادند و پیش از فعالیت رسمی، به لیست ممنوع الفعالیتها افزوده شد، هیچ فرقی ندارید! البته خدا بزرگ است؛ شاید آسیاب قدرت به نفع پدرزنتان چرخید اما به هر حال اگر منفعت حکم کرد، طلاق راه چاره است!
بنابراین توصیه میکنیم، سراغ چهرههای اقتصادی بروید. اعتبار آنها به یک برگ کاغذ بند نیست و با یک برگ کاغذ از صف اول به پشت میلهها و بین عموم مردم منتقل نمیشوند. صاحب یک مجموعه معدن، صاحب کارخانههای سیمان، صادرکننده ارشد خشکبار کشور، صاحب شرکتهای عظیم ریسندگی و بافندگی، تولیدکننده یا صادرکننده فرآورده های نفت، گاز و پتروشيمی ايران، انبوه ساز و سهام دار بانکهای خصوصی، برخی از موقعیتهای ویژهای هستند که پشت هریک از آنها یک کوه اسکناس پنهان شده است؛ بنابراین نباید به سادگی از کنارشان عبور کنید.
اتاقهای بازرگانی بهترین مکان برای نزدیک شدن به این چهرههاست که با صد واسطه نمیتوانید به ایشان نزدیک شوید اما در آنجا و حین صبحانههای کاریِ محافلی چون اتاقهای صنعت، معدن و تجارت میتوانید نان و پنیری بخورید، سلامی عرض کنید و به هر وسیلهای نزدیک شوید! پیش از رفتن به چنین محافلی، کمی درباره برندهای پوشاک تحقیق کنید. برخی از این عزیزان برندهایی از کت و شلوار، کفش، کمربند و خودنویس را استفاده میکنند که نامش را هم نشنیدهاید. این قشر از میلیاردرها گزینههای بهتری برای سرمایه گذاری هستند و بعید است سر دامادشان بیکلاه بماند!
البته لزومی ندارد حتماً داماد این قشر شوید؛ میتوانید برادرزن یا حتی باجناقشان شوید و بدین ترتیب به یکی از این خانوادهها نزدیک شوید. در حین نگارش این مطلب، با یک ایده جالب مواجه شدم و آن هم همسایه شدن با این خانواده هاست و تلاش برای ارتباط گرفتن از این طریق است. اگر سری به فرمانیه و الهیه بزنید با خانوادههایی مواجه میشوید که همه زندگیشان همان آپارتمانی است که در آن زندگی میکنند و خودرویشان پراید یا 206 است! برخی از این عزیزان با همین انگیزه در آن محدوده سرمایه گذاری کردهاند! غفلت موجب پشیمانی است!
از یاد نبرید که این اشخاص به شدت باهوش هستند، در غیر این صورت، اکنون در چنین موقعیتی قرار نداشتند و چنین ثروت کلانی را صاحب نشده بودند. آنها به دنبال پیوند فرزندانشان با همردههای اقتصادی یا صاحب منصبان (شیروعسل) هستند و رسیدن به حلقه اولشان، مسیری سخت دشوار است. به محض اینکه فرصت پیدا کردید و مورد اعتماد واقع شدید، از بهره برداری تا سرحد ممکن پرهیز نکنید. فراموش نکنید ریسک وقوع طلاق در چنین ازدواجهایی به مراتب بالاتر از ازدواجهای معمولی است، بنابراین تصور کنید ساعت شنی پایان زندگی مشترکتان، به سرعت پیش میرود!
مستقیم و غیرمستقیم بخرید
اگر شرایط نسبت پیدا کردن را ندارید و یا تلاشهایتان از سوی طرف مقابل با درک عمق خبث نیتتان بیفرجام بوده، اصلاً ناراحت نباشید. هنوز میتوانید در هر بخشی که بخواهید، پستی را به دست آورید و چپاول را آغاز کنید؛ اما در این روش باید حسابی خرج کنید. هرچه پست بالاتر یا سودآورتر، هزینه بالاتر. خرید پست یک فرمول جهانی نیست، ولی مطمئن باشید در بسیاری از نقاط این کره خاکی نتیجه میدهد و اصل و سود پولتان به سرعت بازمیگردد.
اگر کارمند یک مجموعه هستید، میتوانید برای رئیستان خدماتی نظیر امکان استفاده از ویلا در شمال کشور یا جزیره کیش و یا حتی سفر خارجی را فراهم کنید و موقعیتتان را تثبیت کنید یا حتی معاونش شوید. اگر میخواهید پیشرفت کنید و جای رئیستان را بگیرید، به رئیس او خودرو یا ویلا هدیه بدهید. برای برخی پستها باید بیش از این رقمها پرداخت نمایید و زمینی بزرگ یا ملکی اعیانی را تقدیم کنید. مطمئن باشید، پستی که اینقدر هزینه دارد، بیش از اینها درآمدزاست.
اگر رئیستان باهوش باشد، از شما میخواهد اینها را به نام داماد، برادرزاده یا خواهرزادهاش بزنید تا ردی نماند! شاید بتوانید از طریق آقای داماد غیرمستقیم، این امکانات را به رئیس تقدیم کنید و پست را بگیرید! اتفاقاً پسر، داماد و برادرزاده یا خواهرزاده آقای مدیر میتوانند در نقش آسانسور ظاهر شوند. بسیاری از اوقات میتوانید بدون اینکه از جیبتان هزینه کنید و صرفاً با استخدام این اشخاص به موقعیت ویژه دست یابید یا آرامش دوره مدیریتتان را تثبیت کنید.
فرض کنید خواهرزاده یک مسئول را روابط عمومی شرکتتان یا مدیرعامل یک شرکت زیرمجموعهتان میگذارید و بدین ترتیب آن مسئول را با خود همراه کردهاید و حواشی کمتری سراغتان میآید. یا در فقره دیگر میتوانید به شرکتهایی که رسمی یا غیررسمی (بدون درج در اسناد روزنامه رسمی) متعلق به فرزند مدیر است، قرارداد پیمانکاری یک پروژه را میدهید و بدین ترتیب آن مدیر شما را بالا میکشد و یا لااقل در منصب کنونیتان حفظ میکند.
تیغ باشید اما نبرید!
راه بعدی، پست گرفتن با تهدید و ارعاب است. در این زمینه روشهایی وجود دارد که نوشتناش به مصلحت نیست اما روش مرسوم میتواند چنین باشد که مثلاً یک روزنامه بزنید و با توجه به اطلاعاتتان، درباره یک فساد از یک مجموعه یا مدیر توضیح بخواهید. در ابتدا سعی میکنند شما را با چند کارت هدیه بخرند اما اگر ببینند با نرخ بازار آشنا هستید، پیشنهاد رپرتاژ را میدهند. اگر بیش از اینها طلب کنید، مشاور رسانهها و مسئول پرده پوشی کلیه مفاسد و چالشهای رسانهایشان میشوید.
البته اگر باهوش باشید به اینها قناعت نمیکنید. میتوانید وامهای کلان بگیرید و در شمال کشور بساز و بفروش شوید اما اینها باعث نمیشود حقوق مناسبی به کارمندان روزنامهتان بدهید! خیلیها ممکن است بگویند شما چطور با این وضع روزنامه منتشر میکنید؟ کمی در خودتان فرو بروید و با کمی تاثر بگویید: «به سختی». سپس از دشواریهای انتشار نشریهای بگویید که وامهایی کلان یا قراردادهایی چرب برای شما به ارمغان آورده است. فراموش نکنید، تیغ باشید اما نبرید!
باند تشکیل دهید
هیچ روشی به تنهایی کافی نیست، به جز تشکیل باند! تصور کنید چند مدیر صمیمی هستید و دوستی دیرینهای دارید. میتوانید همدیگر را در مقاطع مختلف حمایت کنید. اگر شما پست مدیریتی خوبی به دست آوردید، از دوستانتان در پستهای زیرمجموعه نظیر معاون یا مشاور استفاده کنید و انتظار داشته باشید، دوستتان فراموش نکند و در موعد دیگر، جبران کند. هرچه ابعاد باند گستردهتر باشد، برای دیرپایی حلقه مدیریتیتان افزوده میشود.
میتوان باند را با همدانشگاهیها، همشهریها، هممحلهایها و حتی شرکای اقتصادی تشکیل داد و آنچه باند را مانا میکند، دو طرفه بودن این جاده است! البته صرفاً نباید برای جبران، به حلقه باند، پست بدهید. میتوانید پروژههای عمرانی یا تحقیقاتی بدهید و یا پیمانکاری برخی امور را به دوستان واگذار کنید و یا مسیر را برای این واگذاریها هموار نمایید.
توصیه میکنیم برای آنکه همیشه در قدرت باشید، در مقاطع حساس نظیر انتخابات، توانتان را در چندین ستاد توزیع کنید و هرکس که همراه گزینه پیروز بود و توانست بر شاخهای از درخت قدرت سوار شود، یاران را از میوه درخت قدرت سهیم کند. فرض کنید یک دفتر سینمایی دارید و چند سینماگر هستید. یک نفر در ستاد گزینه اصلاح طلب برود، دیگری به گزینه اصولگرا نزدیک شود و آن یکی به گزینه میانه رو بچسبد و در آخر هرکدام رئیس جمهور شود، باند شما برنده است! البته هیچ یک از اتفاقات در ایران رخ نمیدهد اما شما میتوانید اولین نفر باشید!