به رغم تلاش زیادی که رژیم اسرائیل به طور کلی برای کسب اطلاعات از ایران و به طور ویژه برای کسب اطلاع از ثبات نظام سیاسی ایران به خرج میدهد، ظاهرا جامعه اطلاعاتی اسرائیل در مقابل حوادث اخیر ایران کاملا غافلگیر شده است. لایههای بالای اطلاعاتی اسرائیل البته به قدرت و شدت حوادث اخیر بدبین هستند.
به گزارش «تابناک»؛ بن کاسپیت، تحلیلگر اسرائیلی در مقالهای در المانیتور در این باره نوشته است: یک مقام ارشد اطلاعاتی رژیم اسرائیل در این باره به وی گفته که حوادث اخیر پدیده واقعا قابل توجهی است ولی ارزیابی فعلی ما این است که این تحولات ثبات نظامی سیاسی حاکم بر ایران را به خطر نخواهد انداخت.
کاسپیت ادامه داد: از اوایل دهه 1990، اختلاف نظر قابل توجهی در خصوص دوام نظام سیاسی ایران در بالاترین سطوح اسرائیل وجود داشت. از آن جایی که ایران خطرناکترین دشمن اسرائیل فرض میشد که تنها دولتی در خاورمیانه است که به دنبال تهدید موجودیت اسرائیل است، بحث بسیار مفصلی در نهادهای اطلاعاتی اسرائیل در خصوص دو «شمارش معکوس» مطرح بود.
یک شمارش معکوس مورد نظر اسرائیلیها، زمان لازم برای ایران برای به دست آوردن قابلیت نظامی هستهای بوده است و شمارش دیگر، نظر تعدادی از مقامات اسرائیلی در خصوص مدت زمان باقی مانده تا براندازی نظام ایران است. اصلیترین فردی که مدعی بود، نظام ایران در آینده نزدیک سقوط خواهد کرد، افرایم هالوی رئیس سابق موساد بود. طرفداران این دیدگاه معتقد بودند که هدف اسرائیل باید این باشد که سقوط نظام ایران را تسریع و در عین حال برای کند کردن برنامه هستهای ایران نیز تلاش کنند. از نظر این افراد مشکل اصلی اسرائیل رهبری ایران است و نه برنامه هستهای ایران. آنان می گویند، اگر نظام سیاسی ایران برانداخته شود، خطر ایران برای اسرائیل از بین خواهد رفت. آنها برای ادعای خود این استدلال را میآورند که وقتی شاه پهلوی برنامه هستهای ایران را با هدف به دست آوردن قابلیت هستهای آغاز کرد، اسرائیل احساس خطر نکرد، زیرا شاه، متحدی ثابتقدم برای اسرائیل بود.
در سال های اخیر، دیگر کسی در نهادهای نظامی اسرائیل نمانده که به این سناریو امیدی داشته باشد و امید به براندازی نظام ایران از بین رفته است. نتانیاهو، ایران را هیولایی عظیم ترسیم کرده که به دنبال به خطر انداختن موجودیت اسرائیل و صلح بینالمللی است. به همین سبب نتانیاهو به دنبال این رفته است که قابلیت نظامی برای حمله به تأسیسات هستهای ایران را به دست آورده و دنیا را برای اعمال تحریمهای سخت علیه ایران متحد کند.
اسرائیل به استفاده از همه ابزارهای خود برای رصد ثبات نظام در ایران ادامه داده است، ولی بحثها بر سر امید به یک جریان ضدانقلابی در ایران به پایان رسیده بود. پیروزی تعیینکننده ایران در سوریه، موقعیت ایران را به عنوان اصلیترین قدرت منطقه در ذهن اسرائیلیها تثبیت کرده است. محور شیعی اکنون از خلیج فارس تا دریای مدیترانه و از بلندیها جولان تا یمن کشیده شده است؛ بنابراین، اسرائیل سراغ میز طراحی خود رفت تا برای سناریوهای جدید از جمله درگیری در مرزهای شمالی خود آماده شود. درگیری جدید در مرزهای شمالی اسرائیل، این بار میتواند شامل بازیگرانی مانند ایران، دولت بشار اسد در سوریه، حزبالله و گروههای مسلح شیعی هوادار ایران باشد.
در این میانه، ناگهان حوادث اخیر ایران پیش آمد که نهادهای اسرائیلی را کاملا غافلگیر کرد. البته که اسرائیلیها با دقت تغییرات در فضای سیاسی ایران را دنبال کرده و از رقابتهای جدی جناحها در ایران آگاه بودند ولی آنها تصور نمیکردند، عدهای ناگهان بیپروا و یکباره شورش کنند.
در ماههای گذشته و پس از انتخابات، یک نتیجه مهم از انتخابات مورد توجه اسرائیلیها قرار گرفته بود. این نتیجه مهم، پیروزی روحانی در انتخابات نبود، بلکه این واقعیت بود که اصلاحطلبان تقریبا تمام رقابتهای شوراهای شهرهای بزرگ در ایران را برنده شدند. تحلیل مقامات ارشد اطلاعاتی اسرائیل از نتیجه انتخابات در ایران، این بود که «قطعا اتفاقی در ایران در حال وقوع است. ولی ما واقعا نمیدانیم که این اتفاق چیست، روندهای عمیق در ایران در حال تغییر است، ولی در شرایط حاضر، تغییرات در ایران در چارچوب قواعد بازی سیاسی نظام است».
بنابراین، اکنون به نظر میرسد که قواعد بازی سیاسی ناگهان دچار تغییر شده و جریاناتی در زیر صحنه معمول سیاست ناگهان رو آمده است. برای اسرائیل، البته این خبر خوبی است، هرچند هنوز برای فهمیدن سرنوشت این حوادث بسیار زود است. ایران به چند دلیل، مهمترین چالش پیش روی اسرائیل است. اولین دلیل مسأله هستهای است. دومین دلیل این است که ایران یک قدرت واقعی منطقهای است که از زیرساختها، دانشگاههای توسعه یافته، دانش پیشرفته و فرهنگی باستانی برخوردار است و این عوامل ایران را از سایر دشمنان معمول اسرائیل متمایز کرده است. دلیل سوم این است که دانش فنی ایران برای توسعه تسلیحات و به ویژه راکت و موشکهای دقیق در حال اشاعه در لبنان، سوریه و نوار غزه است. دلیل چهارم هم این است که محور شیعی ریشه دوانده و به تنها تهدید واقعی اسرائیل تبدیل شده است.
بنا به گفته منابع دیپلماتیکی که نمیخواهند نامشان منتشر شود، نتانیاهو، تهدید ایران را «پنجههای گربه» نامگذاری کرده است. از دیدگاه نتانیاهو، ایران مانند گربه زیرک، منعطف و خطرناک است که پنجههای خود را در جهات مختلف باز کرده است. حزبالله یک پنجه ایران است، دولت اسد اکنون پنجه دیگری شده است. کمکهای ایران به حماس، این گروه سنی را هم به پنجه دیگر ایران تبدیل کرده است و ما حتی نتیجه تحولاتی که در یمن در حال وقوع است را نمیدانیم.
در سوم ژانویه، یعنی ششمین روزی که حوادث اخیر در ایران در جریان بود، سازمانهای امنیتی اسرائیل مدعی شدند که یک شبکه تحت مدیریت مستقیم ایران را متلاشی کردهاند. یکی از فلسطینیها ساکن الخلیل در کرانه باختری رود اردن از سوی یکی از بستگان خود در آفریقای جنوبی برای ایجاد این شبکه استخدام شده بود. آن فرد ساکن در آفریقای جنوبی مستقیم با ایرانیها در ارتباط بوده است. اسرائیلیها معتقدند که آفریقای جنوبی از سکوهای مهم ایران برای فعالیت در فلسطین است. کشف این شبکه نشان میدهد که ماجرای پنجههای گربه از آن چه اسرائیلیها فکر میکنند هم جدیتر باشد.
مسأله مهم برای اسرائیلیها این است که آیا تحولات خیرهکننده اخیر در ایران که در جریان آنها دهها هزار نفر به خیابان آمدند، واقعیت مهم جدیدی در منطقه است؟ آیا اسرائیلیها میتوانند امیدوار باشند که شرایط بد گربه، باعث شود که تهدید توان پنجههای آن علیه اسرائیل از بین برود؟
اسرائیلیها میدانند که باید از امیدواری غیرمعقول به تحولات اخیر ایران پرهیز کنند، ولی از سوی دیگر تصور میکنند که شدت تظاهرات، ادامه آن و بیپروایی ابراز شده از سوی معترضین همگی چالشهای مهمی برای دولت ایران هستند. یک مقام اطلاعاتی اسرائیل در این باره به المانیتور میگوید که «صرف نظر از اتفاقی که بعدا خواهد افتاد، ایران بعد از این حوادث، ایران قبلی نخواهد بود. تحولات داخلی ایران، ملاحظهای مهم در ذهن رهبران این کشور خواهد بود. این یک واقعیت کاملا جدید است».