با گذشت یک سال از فاجعه پلاسکو، به تازگی روایتی در خصوص روز حادثه منتشر شده که ابعاد جدیدی از ماجرا برملا میکند؛ روایتی که بی شک همان موقع به گوش مسئولان رسیده، اما مورد توجه قرار نگرفته است؛ روایتی پر ابهام که جا دارد در خصوص آن از مسئولان بپرسیم و چشم انتظار پاسخ ایشان باشیم.
به گزارش «تابناک»؛ آخرین روز دی ماه سال ۹۵ در حالی آغاز شد که یک خبر توجه ساکنان تهران را به خود جلب میکرد؛ خبر آتش سوزی در اولین و قدیمیترین برج تهران؛ سازهای که نامش را بسیاری از ایرانیان شنیده بودند و از این رو، آتش گرفتنش چیزی نبود که بتوانند از کنار این خبر به سادگی بگذرند، هر چند آن زمان کسی نمیدانست این آتش سوزی قرار است چه فرجامی بیابد و ظرف چند ساعت، یکی از مهمترین خبرهای کشور شود و چشم جهانیان را به خود خیره کند.
آتشی که به جان پلاسکو افتاده بود به سرعت پیش رفت و به تولد یک بحران منجر شد؛ بحرانی که با فرو ریختن این سازه خودنمایی کرد و همگان را در بهت فرو برد؛ بهتی همراه با ترس و غم چراکه در زمان فروپاشی سازه از درون و تبدیل شدن آن به تلی از آوارِ سوزان، جمعی از آتش نشانها در درون ساختمان حضور داشتند و علاوه بر ایشان، جمعیتی بسیار بزرگ از کسبه و مردم تماشاچی، در محل حادثه حضور داشتند.
رویدادی که از آغاز حریق در کانون توجه عمومی قرار گرفته بود، اما با وجود این، کسی تصور نمیکرد چنین فرجام تلخ و شوک آوری داشته باشد. فرجامی خونین که چهارراه استانبول، تقاطع مجاور این سازه را به کانون بحرانی تجربه نشده در کشورمان تبدیل کرد و تا دو هفته، تمامی نگاهها را به این نقطه از کشورمان معطوف کرده بود. نگاههای نگرانی که امید داشتند سگهای زندهیابِ هلال احمر (و در روزهای بعد، سگهای کشف جسدِ نیروی انتظامی) جایی در راه رفتن هایشان روی آوار داغ بایستند و با بو کردن و سر و صدا، اتفاقی را رقم بزنند که میلیونها ایرانی چشم انتظار وقوعش بودند.
آواری که در محل سازه پلاسکو، که گویی بر سر ایرانیان ریخته بود و مانع میشد بفهمند چه رخ داده است. آیا حادثه تروریستی رخ داده و خرابکاران ریختن سازه را رقم زدهاند یا فرسودگی سازه این بلا را رقم زده است؟ اصلا آیا فرسودگی میتواند چنین فاجعهای بیافریند؟ اگر این گونه است، چرا جدی گرفته نشده و نمیشود؟ چه زمانی این ابهامات پاسخ مییابند و درخواهیم یافت چه شد که پلاسکوی مشهور این گونه در آوار و آتش و دود پایان یافت؟
پرسش های پرشماری که به مدد برخی شایعات و سخنان عجیب و غریب مسئولان بیشتر هم میشدند تا همه چیز بغرنجتر جلوه کند. از شایعاتی که حکایت از انبار برخی تسلیحات در پلاسکو داشت تا اظهار نظر امثال رئیس وقت شورای شهر و شهردار سابق تهران که مدعی بودند یک تانکر گازوئیل در طبقات فوقانی سازه بود که ترکیده (!) و این فاجعه را رقم زده و مانع میشود حریق فروکش کند و خاموش شود.
اما واقعیت چه بود و چگونه آن سازه غول پیکر در زمانی کوتاه از آتش گرفتن یک واحد به فروپاشی کامل رسید؟ آیا واقعیت آنقدر که در افکار عمومی شاخ و برگ یافته بود، پیچیده است یا ماجرا سادهتر از چیزی است که در اذهان عمومی از آن روزها باقی مانده؟ این پرسشی است که اکنون با مرور سخنان برخی از شاهدانِ زنده ماجرا میشود بهتر به آن پاسخ گفت؛ روایت برخی از آن شاهدان در گفتوگو با خبرآنلاین را بخوانید؛
«ساعت هفت و نیم صبح بود که طبقه هشتم مراسم زیارت عاشورا بود. تقریبا اواخر مراسم بود که صدای کمک شنیدم. متوجه شدم که یکی از مغازهها در طبقه دهم آتش گرفته و با همکارانمان به طرف مغازه رفتیم تا با کپسول آتش را خاموش کنیم؛ بار اولی نبود که پلاسکو آتش میگرفت. وقتی کپسول را باز کردم که به سمت آتش بگیرم دیدم فقط مقدار کمی مایع خاموشکننده از کپسول خارج شد و کپسولهای طبقات دیگر را هم که باز کردم به همین شکل بود. این در حالی بود که ما چند وقت پیش این کپسولها را شارژ کرده بودیم. در همین حین مامورین آتشنشانی رسیدند، ولی کپسولهای ما را چک نکردند. این در حالی بود که کپسولها کاملا پر بود و با دو ضربه تخلیه میشد، ولی ما این را نمیدانستیم و آتشنشانها هم آن را چک نکردند و در گزارشها گفته بودند که کپسولها خالی است.
پیش از این اتفاق هم از طرف آتشنشانی برای چککردن ایمنی ساختمان آمده بودند و گفتند مشکل فقط نداشتن پله و چراغ اضطراری است که بعدها کتمان نکردند و گفتند ساختمان ناایمن است. اگر ساختمان ناایمن بود ریختن این حجم زیاد از آب چه علتی داشت؟ این ساختمان را میخواستند فقط با آب خاموش کنند. در ضلع شمال غربی، آن هم یک مغازه آتش گرفت؛ چرا آتشنشانها از ضلع جنوب شرقی میخواستند آتش را خاموش کنند؟
همه میگویند چقدر خوب است که کسبه داخل ساختمان نبودند، ولی من میگویم ای کاش بودند و با کمک کسبه آتش را خاموش میکردیم و این اتفاق نمیافتاد. حتی به ما نگفتند که ساختمان را تخلیه کنید و ما خودمان وقتی شرایط را دیدیم بهصورت خودجوش از ساختمان خارج شدیم. ساعت ده هم آتش خاموش شد، ولی چند دقیقه بعد دوباره شعلهور شد و به طبقات بالاتر رفته بود؛ در واقع ماموران آتشنشانی بهجای اینکه آب را به طبقات بالا بریزند به طبقات پایین ریخته بودند و مثل رودخانه شده بود. ساعت ۱۱ بود که طبقه ۱۱ روی طبقه دهم افتاد و من میدیدم که مصالح ساختمانی به طبقات پایین میافتد. رفتم طبقات بالا و دیدم یکی از مامورین در حال خالیکردن دیوارههای بین طبقات بود. حتی اعتراض کردم که چرا چنین کاری میکنید و در ارتفاع وزش باد داریم و این باعث میشود آتش بیشتر شعلهور شود. ولی کار خودشان را میکردند و به حرف ما توجهی نمیکردند.
آتشنشانها اصلا حواسشان به این نبود که چند نفر در ساختمان هستند و ما وقتی دیدیم ستونها کج شده خودمان ساختمان را تخلیه کردیم و ساعت ۱۱ و بیست دقیقه هم ریزش اصلی بود. وقتی ساختمان در حال آتشگرفتن بود، آتشنشانها تنها برق قسمتی از ساختمان را قطع کردند. در واقع قصور مامورین آتشنشانی باید مشخص شود و نباید پشت شهدای آتشنشان خودشان را پنهان کنند؛ شهدای آتشنشان هم قربانی همین بینظمی و عدم مدیریت شدند. امکانات آتشنشانها بسیار پایین بود و فقط با آب پلاسکو را مهار کردند. آنقدر آب ریختند که طبقات سنگینی را تحمل نکردند و فرو ریخت. حتی در همان ابتدا آتشنشانها میگفتند ما فوم نداریم. بیسیم نداشتند که به مامورین آتشنشانی بگویند ساختمان را تخلیه کنند؛ در واقع همان مأمورهایی شهید شدند که بدون اطلاع از ریزش ساختمان به طبقات بالا رفتند و دیگر برنگشتند.»