یک سوی جاده مرگ است و سوی دیگر زندگی. هردو، راهشان را میان بلوطها باز کرده و پیش رفتهاند. مرگ، سرد و تلخ و زندگی، جسور و بیمحابا. این وسط کسی به فکر بلوط زارهای انبوه که دیگر رمقی برایشان نمانده، هست؟ بلوطهایی که چه مرگ به میانشان رود و چه زندگی، سرنوشتشان مرگ است.
قبرها را در دامنه حفر کردهاند. دامنهای که فاصله بلوطهایش حالا هر روز بیشتر و بیشتر میشود. این را کسانی میگویند که پیشینه این دامنهها را خوب به خاطر دارند. ردیف سنگهای سیاه و سفید از همان پایین شروع میشوند و تا ارتفاع میرسند. میشود گفت شکل و شمایل یک قبرستان جدید را دارد. جایی به اسم «رباط» نزدیک خرم آباد که میتواند محل دفن مردگان شهرها و روستاهای مجاورهم باشد. بلوطها خشک میشوند تا مردگان جدید آرام گیرند.
ظهر پنجشنبه است و مردم به رسم همیشه برای فاتحهخوانی سر میرسند. ماشینها کنار جاده در دو ردیف موازی پارک شدهاند و مسیر عبور را باریک کردهاند. میگویند در این محدوده به خاطر همین مسأله تصادف زیاد اتفاق میافتد. «اینجا اصلاً قرار نبوده قبرستان شود. یکهو به خودمان آمدیم و دیدیم زمینها را تکه تکه کردهاند و به مردم فروختهاند.» این را یکی از محلیها میگوید و ادامه میدهد: «هرکس آمد برای خودش یک تکه زمین را جدا کرد و به مردم قبر فروخت. مرده را که دفن کنند، دیگر کاری نمیشود کرد. درختها را شبانه خشکاندند و کارشان را کردند. هیچکس جلویشان را نگرفت. هنوز هم دارند همین کار را میکنند. درختها را میسوزانند تا زمینها را قبرستان کنند.»
دستهای سوگوار سر میرسند و بالای مزاری تازه جمع میشوند. داغدارتر از آنند که بشود در مورد خرید قبر ازشان سؤال کرد. از گروهی دیگر اما میشود پرسید که به نظر مدت بیشتری از فوت عزیزشان میگذرد. قبر را از شخص خریدهاند. کسی بوده که قبر میفروخته. با واسطهای قبر را خریدهاند. دیگر هم خبری از فروشنده ندارند.
مرد در حال خط کشی روی شیب دامنه است. محدودهای را نخ کشیده و مشخص کرده. میپرسم اینجا را برای چه جدا میکنید؟! کلاه شاپو را روی سرش جابهجا میکند و مردد میگوید: «زمینم است، میخواهم بفروشم.» میگویم برایش سند دارید؟! این بار جوابی نمیدهد و دستش را به نشانه اینکه «به تو ربطی ندارد» یا چیزی شبیه آن، در هوا تکان میدهد. مثل او خیلیها البته به همین کار مشغولند، آنطور که میگویند. کسب و کار بدی هم نیست. به هرحال نمیشود به اموات بیاحترامی کرد. حالا بیایید و پیدا کنید خطاکار را.
مهرداد حاجیوند، کارشناس شهرسازی میگوید: «مکان گورستانهای لرستان و بویژه شهر خرمآباد، آشفته و بدون نظم است. خیلی از آنها به صورت خودرو به وجود آمدهاند و معمولاً مربوط به اطراف روستاهایی بودهاند که بعدها به شهر پیوستهاند. هیچ اقدامی هم در جهت ساماندهی آنها صورت نگرفته. این نوع گورستانها علاوه بر اینکه مشکلات زیستمحیطی ایجاد میکنند، شهرها را تحت تأثیرات خود قرار میدهند. بسیاری از گورستانهای لرستان در مناطق جنگلی ایجاد شده. بدیهی است که توسعه بیشتر گورستان موجب قطع درختان بیشتری میشود. نمونهاش قبرستان جدید «رباط» در شمال خرمآباد که سرعت توسعه آن در چند سال اخیر بیشتر از توسعه فیزیکی شهری مانند «زاغه» بوده است.»
آن سوی جاده، درست روبهروی قبرستان، ردیف ویلاهای تازهساز توی چشم میزند. ویلاها پشت زمین کشاورزی قرار گرفتهاند که تک و توک کنارشان آثاری از بلوطها دیده میشود؛ بازماندگانی از روزگار نه چندان دور. زمینها را خریدهاند و ساختهاند. چند بلوط برای ساخت یک ویلا قطع میشود؟! احمد کبودوند، اهل یکی از روستاهای اطراف میگوید: «تمام مسیر را نابود کردهاند. هر بار به یک بهانه. یک بار مجتمع میسازند برای فلان ارگان و یک بار دیگر زمینها را قطعه قطعه میفروشند به اشخاص. مشکل ما این است که بیتوجهیم. کسی نمیآید بگوید این زمینی که دارم میخرم مال کجاست. مگر اراضی ملی حق همه مردم نیست؟! پس چرا کسی که میتواند، پول میدهد و برای خودش آن را صاحب میشود.» میگوید آنقدر برای درختهای اینجا غصه خوردهام که نگو، اما چه فایده دارد؟!
صادق، کشاورز و از دیگر اهالی منطقه، حرفهای احمد را تأیید میکند و میگوید: «درختها را بریدهاند که هیچ، کشاورزی را هم نابود کردهاند. ما اینجا زمین اجاره میکنیم و سیر میکاریم. درآمدمان از همین است. راضی هستیم. ولی تا چند وقت دیگر همینجا زمین زراعی پیدا نمیکنید. همهاش را دارند میسازند. کشاورزی نابود شده. ببینید همین لب جاده فقط مانده. آن هم چند وقت دیگر نابود میشود. همینجور میسازند و بالا میروند. تمام این اطراف را شهرک ساختهاند. یکیاش مال پزشکان است، آن یکی مال کسان دیگر. هرکه پول داشته، ساخته. ماییم که هر روز عرصه بهمان تنگتر میشود. نگاه کنید، آن پشت را راه باز کردهاند برای رد شدن ماشین. برای خودشان جاده فرعی میزنند. اینجا قبلاً کی اینقدر خاک بلند میشد؟! الان تا باد میزند، همه جا را خاک برمیدارد. زمین را لخت و بیریشه کردهاند. یک نم باران بزند، سیل راه میافتد. همین محله خودمان را تا به حال دوبار سیل شسته و برده. اثراتش هنوز هست. قبلاً درختها جلوی سیل را میگرفتند. الان درخت کجا بود؟! تازه به ما گفتهاند اینجا زمینهای منابع طبیعی است و نباید کشاورزی کنیم. پس به ما بگویید چه کار باید بکنیم؟!» به جهتی که اشاره میکند، نگاه میکنم. واقعاً درختی باقی نمانده مگر تک و توک با فاصلههای زیاد ازهم. نمیشود امیدوار بود که ساخت و ساز همینجا تمام میشود؛ آثار ویلاهای نیمه ساخته پشت ویلاهای جدید، این امید را کاملاً از بین میبرد. دامنههای دو طرف جاده کمکم از بلوطها خالی میشوند. در مسیر خرم آباد- بروجرد هرچقدر چشم میگردانم، خبری از دامنهای انبوه نیست. حتی در بخشهایی که گفته میشود اوضاعشان بهتر است. نزدیک شهرها، ساخت و ساز به جان بلوطها افتاده و حوالی روستاها، وضعیت معیشت روستاییان و نیازشان به سوخت، تیشه به ریشه درختان زده. آنها میگویند چاره دیگری ندارند. نفت گران است و ناچارند بلوطها را قطع کنند و بسوزانند.
خطر سوزاندن بلوط از سوی روستاییان در مقابل جنگلخواری که در لرستان اتفاق میافتد، تقریباً هیچ است. باید به چشم دید تا به عمق فاجعه پی برد. عواملی همچون خشکسالی و آتشسوزی هم به این معضل دامن زده است. اوضاع بلوطهای لرستان به حدی وخیم است که کار دیگر از هشدار گذشته و پیشبینی فاجعهای قریب الوقوع از سوی مسئولان مربوط صورت گرفته است. از آن جمله گفتههای رضا آریایی، مدیرکل مدیریت بحران استان لرستان است که معتقد است اگر اوضاع به این منوال پیش برود، کل جنگلهای بلوط استان بهکل از بین میرود چرا که در حال حاضر 600 هزار هکتار از بلوطستانهای لرستان در حال نابودی است. به گفته او، اجرای پروژههای بزرگ عمرانی همچون آزادراهها، توسعه شهرها، چرای بیرویه، بیماری زوال بلوط، آتشسوزیهای عمدی و غیرعمدی، تبدیل جنگلها و مراتع در مناطق روستایی به اراضی کشاورزی و زغالگیری و تأمین سوخت، از جمله دلایل نابودی جنگلهای بلوط لرستان است.
مهرداد بهاروند، مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری لرستان هم این مسأله را تأیید میکند و میگوید:«جنگلهای لرستان در حال نابودی است و با این حال در زمینه احیای جنگلها با کمبود اعتبار مواجه هستیم. اعتباری که برای احیای جنگلها به منابع طبیعی لرستان پرداخت شده کمتر از ۲۰۰ میلیون تومان است که این میزان بههیچعنوان کفاف جلوگیری از تخریب جنگلهای استان را نخواهد داد.» لرستان به لحاظ مساحت منابع طبیعی و عرصه جنگلهای بلوط، رتبه سوم را در کشور دارد، با این حال چنان که مسئولان و کارشناسان مربوط هشدار میدهند و بر اساس مشاهدات میدانی قابل لمس است، فاصله زیادی تا نابودی بلوطستانهای زاگرس نخواهیم داشت.
از نابودی بلوطها دلشان خون است. مردم لرستان عادت کردهاند به دیدنشان. از کودکی آموختهاند که بلوط را دوست بدارند و مقدس بشمارند. ریشهاش به قحطی سال ۱۳۲۰ ایران برمیگردد که همین بلوط مردم استانهای زاگرسنشین را نجات داد. آنها از آرد بلوط نان درست کردند و زنده ماندند. حالا معلوم نیست تا چه زمانی میتوانند امیدوار باشند که هنوز بلوطی سرپاست؛ بلوطهایی؛ بلوطستانی... بلوطها میمیرند و مردههای جدید، جای مردههای قدیم را میگیرند.
گزارش از: مریم طالشی
این گزارش نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است