به گزارش «تابناک»؛ به فاصله کوتاهی از اعلام خبر بازداشت چند تن از فعالان محیط زیست، ساعاتی پیش خبری منتشر شد که نگاهها را به خود جلب کرد. خبر مرگ دکتر کاووس سیدامامی، استاد دانشگاه امام صادق که خبر دستگیری اش رسما منتشر نشده بود، ولی مرگش از «زندان» مخابره میشد.
مرگ که نه، نوعی از آن که وجهه خوشایندی در عموم ندارد و از این روی، بیان آن در خصوص این استاد بازداشت شده، عجیب جلوه میکرد. آنقدر عجیب که گویی قصد از اعلام خبر خودکشی وی، رساندن نکاتی ناگفته است؛ نکاتی که برخی کوشیدهاند در ساعات اخیر از زاویه دید خودشان شناسایی شان کرده و ارائه دهند تا از ماجرا رمزگشایی شود.
تلاشی که هرچقدر وسیع باشد، نخواهد توانست ابهامات پیش آمده پیرامون این پرونده را پاسخ داده یا رمزگشایی کند؛ پروندهای که برای توضیح در خصوص آن ناچاریم کمی به عقب رفته و روایت آن را از اتفاقی که در آبان ماه مخابره شده، شروع کنیم؛ از دهم آبان ماه ۱۳۹۶.
آبان ماه به نیمه نرسیده، خبر رسید که دفتر برنامه عمران سازمان مللمتحد به همکاری چندین سالهاش با پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی خاتمه داده است. خبری که دهم آبان مخابره شد و چند روز بعد رسمیت یافت تا یوز آسیایی بماند و مسئولانی که طی سالها همکاری با پروژه حفاظت از آن، کمترین شفافیت را در کارنامه شان به ثبت رسانده اند.
آن روز علت این قطع همکاری، پایان یافتن مأموریت سازمان ملل در این پروژه و از آن فراتر، واگذاری امور به کشورمان عنوان شد؛ مواردی که بیشتر به دلیل تراشی شباهت داشتند تا فرجام پروژه همکاری که بی هیچ دستاورد محسوسی به پایان میرسید. پروژهای پرطمطراق با دورنمایی دهان پر کن که به رغم هزینههای فراوان، برخی کارشناسان بر این باورند که نتوانسته یوز را از انقراض دور کند و چه بسا موجب اتلاف وقت نیز شده است.
اما آنچه خبر این قطع همکاری را مهم جلوه میدهد، نه فرجام پروژه یوز، که مطرح شدن یک نام است: «مؤسسه حیات وحش میراث پارسیان»؛ مؤسسهای که از آبان ۱۳۹۲ به عنوان یکی از شرکای پروژه حفاظت از یوز شناخته شد و بعدها نقش بزرگتری از خود نشان داد و کوشید با دایر کردن کمپینی، به همگان خودنمایی کرده و در صدر این پروژه بنشیند. با کمپین «یوز تا ابد» که چندین چهره مشهور پشتیبان آن بودند.
اتفاقی که قرار بود با جمع آوری مبالغی از مردم و اختصاص آن به خرید آغلهای دامداران و بیرون کردن ایشان از یکی از زیستگاههای یوز رقم بخورد و با همراهی نسبی مردم و دوستداران حیات وحش و تنها یوزپلنگ باقی مانده در قاره آسیا، یوز ایرانی مواجه شد. در روزهایی که پروژه حفاظت از این گونه بی مثال، بی سر و صدا، پیشوند «بین المللی» اش را از دست داده و کمبود مبلغی که سازمان ملل به آن اختصاص میداد را احساس میکرد.
اینچنین بود که نام این مؤسسه بر سر زبانها افتاد تا ناجی یوز آسیایی از سازمان ملل به میراث پارسیان تغییر نام دهد و این نام در کانون توجه قرار گیرد. نام مؤسسهای که منطقه یک میلیون هکتاری توران، سال هاست برای انجام فعالیتهای محیط زیستی و گردشگری در اختیارش قرار گرفته و اطلاعات چندانی در خصوص پیشینه فعالیتهای زیست محیطی آن، حتی در خصوص حفاظت از یوز، در دسترس نیست.
اینجا بود که برخی کوشیدند سر در بیاورند که مؤسسه حیات وحش میراث پارسیان چیست و به نتایجی عجیب رسیدند. از جمله این نتیجه که مشابه این مؤسسه، چندین سال پیشتر یکی در آمریکا ثبت شده که آن هم ظاهرا داعیه مراقبت از یوز دارد، یا این نتیجه خزانه دار مؤسسه، مدیر پروژه دولتی حفاظت از یوز شده، یا این نکته که یکی از اعضای هیإت مدیره مؤسسه، فردی دو تابعیتی است که ظاهرا پرونده شفافی ـ چه در عرصه ارتباطات و چه در خصوص موارد زیست محیطی ـ ندارد!
کنکاشهایی که شروع نشده، پایان یافت، چون خبر رسید شماری از اعضای این مؤسسه دستگیر شدهاند؛ خبری که هرچند در آغاز رسمی نبود، با یک اتفاق، هم رسمیت یافت و هم به انتشار مواردی در خصوص این دستگیریها منجر شد که همگان را متعجب کرد. اتفاقی که اعلام خودکشی دکتر امامی، مدیرعامل مؤسسه حیات وحش میراث پارسیان توسط فرزندش در اینستاگرام، شروع آن بود.
پس از آن خبر و در حالی که این خبر بازتاب بسیار وسیعی در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی داشت، برخی از تفتیش خانه هفت عضو دستگیر شده مؤسسه و بعضی از بازداشت یکی از معاونان سازمان محیط زیست خبر دادند و سپس تکذیب ماجرا یا خبر آزادی وی را مخابره کردند، دیگران از ابهامها و تردیدهایشان در خصوص خودکشی فردی، چون امامی سخن گفتند تا در نهایت فضایی مملو از ابهام شکل گیرد که ظاهرا قرار نیست فعلا غبارآلودگی اش رفع شود.
این را میشود از توضیحات کوتاه و مختصر مقامات قضایی در این خصوص دریافت که حکایت از تصمیم ایشان برای توضیحات تکمیلی در فرصتهای آتی دارد. مثل توضیحات دولت آبادی، دادستان تهران که اتهام دستگیر شدگان را «جمعآوری اطلاعات طبقهبندی کشور در حوزههای استراتژیک» عنوان کرده و آنها را در یک پرونده جاسوسی مرتبط دانسته و توضیحات بیشتری در این خصوص، ارائه نکرده است.
توضیحاتی که همین مقدارش نیز پس از مرگ دکتر امامی ارائه میشود. مرگ فردی که استاد جامعه شناسی بوده و بسیاری بر این باورند که خودکشی با خصایص وی همخوانی ندارد و از این روی، ابهاماتی برایشان مطرح شده که بی پاسخ هستند. ابهامهایی که موجب شده، تفسیرهای افراد از ماجرا به تنها نکات مطرح در این خصوص تبدیل شوند و اذهان عمومی به فراخور آنها جهت بیابند.