با وجود سلسله اقدامات مسئولان سازمان سینمایی برای برگزاری بیسروصدای سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، این رویداد نیز به جنجال کشیده شد و در طول این رویداد شاهد تردیدهای جدی درباره نتایج این رویداد بودیم و در نهایت داوران از تلاش دبیر جشنواره برای تأثیرگذاری بر نتایج این رویداد و تصمیمات داوران پیرامون برندگان سخن به میان آوردند؛ اتفاقاتی که در انتخاب مسئولان غیرمتخصص برای اداره سینمای ایران و جشنواره فجر ریشه دارد.
به گزارش «تابناک»؛ جشنواره فیلم فجر در دوره سی و ششم نیز با وجود همه تمهیدات اندیشیده شده برای برگزاری بیحاشیه، مفتضحانه به پایان رسید و با وجود آنکه تقریباً نیمی از فیلمهای جشنواره، سهمی از جوایز را به خود اختصاص داده بودند ـ چه آنهایی که سیمرغها را برده بودند و چه آنهایی که جوایز را به دست نیاورده بودند ـ با ناراحتی مراسم را ترک کردند و برخی پس از دریافت جوایز ـ مستقیم یا غیرمستقیم ـ به جشنواره داوران و حواشی آن تاختند و این حواشی تاکنون استمرار دارد.
اکنون باید پرسید، چرا جشنواره فیلم فجر در دوره سی و ششم، با وجود آنکه حتی کاخش نیز حذف شده و اغلب فیلمهای پرحاشیه جزو غایبانش هستند، تا این حد متشنج و غیرحرفهای به پایان رسید و سال نو سینمای ایران با تلخکامی اهالی سینما آغاز شد؟ آیا امکان برگزاری آبرومندانه این رویداد وجود نداشت و توان مدیریتی در مجموعه سازمان سینمایی مشهود نبود تا این رویداد به انتظارات نزدیک باشد؟ چرا چنین اتفاقی رخ نداد؟
انتخاب یک پزشک عمومی برای مسئولیتهای حساس؛ خشت کج اول
خشت اول دیوار کج جشنواره فیلم فجر، زمانی گذاشته شد که محمدمهدی حیدریان، سکان هدایت سینمای ایران را بر عهده گرفت. هیچ کس نپرسید اگر حیدریان حرفی برای گفتن داشت در همان دهه شصت و هفتاد که بر سینمای ایران سلطه داشت، ایدههایش را عملیاتی میکرد و اکنون چه اقدام واقعی به جز طرحهای بدون خروجی و شعاری میتواند داشته باشد؟ حیدریان که خود مدرک مهندسی طراحی جامدات دارد، با خودش ابراهیم داروغه زاده را به سازمان سینمایی آورد و داروغه زاده را با مدرک پزشکی عمومی به عنوان معاون نظارت و ارزشیابی منصوب کرد و بدین ترتیب، یک پزشک عمومی مسئول امضای پروانه ساخت و نمایش فیلمهای سینمایی شد!
اتفاق عجیب زمانی رخ داد که به جای انتخاب یک سینماگر برجسته و پرسابقه به عنوان دبیر جشنواره فیلم فجر، داروغه زاده با مدرک پزشکی عمومی و تجربه دبیری جشنواره فیلم سلامت، دبیر سی و ششمین جشنواره فیلم فجر شد و سکان هدایت مهمترین رویداد فرهنگی کشور به او سپرده شد. در پشت پرده، یک شورای سیاست گذاری در نظر گرفته شد، ولی به هر حال عالیترین عنصر مدیریت و اجرایی جشنوارهای که شاهدش بودیم، این پزشکِ عمومی بود که باید در بهترین حالت در وزارت بهداشت و درمان پست میگرفت.
در فاصله سه ماه تا آغاز سی و ششمین جشنواره فیلم فجر، «تابناک» در مطلبی درباره تبعات تصمیمات عجیب سینمایی درباره جشنواره هشدار داده شد و پیش بینی شد: «نباید از سینمایی که پس از گذشت چهل سال از پیروزی انقلاب یک چهره دارای تحصیلات دانشگاهی در سینما بر صدر آن تکیه نکرده، بیش از این انتظار داشت. در جشنواره فیلم فجر امسال تبعات انتصاب یک پزشک عمومی -ابراهیم داروغه زاده دبیر جشنواره فیلم فجر- توسط یک مهندس طراحی جامدات -محمد مهدی حیدریان- به خوبی قابل لمس خواهد بود.» اما متاسفانه این هشدارها نادیده انگاشته شد و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز برای بازنگری در ترکیب مدیران سینمای کشور ورود نکرد.
طبیعتاً وقتی یک سینماگر در مصدر امور قرار نمیگیرد، نمیتوان انتظار داشت شاهد دوراندیشی باشیم که جشنواره فیلم فجر به شکل طبیعی برگزار شود. اتفاق تلخ اینکه با پایان جشنواره، داروغه زاده به معاونت نظارت و ارزشیابی بازمیگردد و صدور پروانه نمایش و ساخت فیلمهای سینمایی با امضای او خواهد بود. آیا باید تهیه کنندگان و کارگردانها برای تعیین تکلیف فیلمهایشان به ملاقات یک پزشک عمومی بروند؟ آیا یک کارگردان با تحصیلات غیرمرتبط میتواند معاون غذا و دارو وزارت بهداشت و درمان شود؟!
حذف نماد جشنواره فیلم فجر
خوشمان بیاید یا نیاید، برج میلاد در کنار برج میدان آزادی، یکی از دو نماد تهران و حتی ایران شده است. در دورههای پیشین فقدان کاخ جشنواره با مجموعه همایشهای برج میلاد که در کنار این برج قرار دارد، جبران شد و بدین ترتیب طی یک دهه این مجموعه به عنوان کاخ جشنواره در افکارعمومی جا افتاد و هرگاه سخن ار مهمترین رویداد فرهنگی کشور مطرح میشد، برج میلاد، نماد کاخ جشنواره تداعی میشد.
طبیعتاً ساخت کاخ جشنواره که پیشنهاد «تابناک» بود و اخیراً در سخنان رئیس سازمان سینمایی بازتاب یافته، اتفاق مثبتی است، مشروط بر آنکه همچون شهرک سینمایی سالهای متمادی به طول نیانجامد و زخم تازهای بر انبان محقر سینمای ایران نباشد و همین اعتبارات اندک سینما صرف بلندپروازی بیفرجام نشود. با این حال تا زمانی که چنین بنایی ساخته شود، چرا نباید مجموعه سینمای ایران در برج میلاد حضور مییافت و از این ظرفیت برای گردهمایی همه اهالی سینما بهره برداری بهینهای نمیشد؟ مگر غیر از این بود که جشنواره ونیز در دورههای نخست در کاخها و بناهای انچنینی ایتالیا برگزار میشد؟
از هم پاشیدگی جشنواره فیلم فجر از حذف کاخ جشنواره و توزیع سینماگران و خبرنگاران آغاز شد و بدین ترتیب پوشش جشنواره و ارتباط سینماگران با اهالی رسانه به اذعان اهالی رسانه -با وجود سیل خبرنگاران- به شدت کاهش یافت. این کاهش ارتباط در عین حال کمکی به برگزاری آرام و بدون حاشیه جشنواره نکرد و سینماگران در مهلت یک روزه نمایش فیلمهایشان در برج میلاد، به مسئولانِ غیرمتخصص جشنواره فیلم فجر تاختند و این رویه تا انتها استمرار داشت.
اتفاق قابل تأمل اینکه با وجود اعتراض فراگیر اهالی رسانه به این وضعیت، مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، از صدر تا ذیل از این اقدام دفاع و آن را مثبت ارزیابی کردند! در واقع بخش تلخ ماجرا، اصرار مسئولان وزارت ارشاد و سازمان سینمایی بر مثبت بودن اتفاقاتی نظیر حذف کاخ جشنواره است که از قضا همه اهالی رسانه و اغلب کارشناسان اعتقاد دارند به نفع سینما نبود. بدین ترتیب، راه اصلاح و بازنگری در اشتباه این دوره بسته شد، چون اساساً مسئولان اعتقادی به ضعف این دوره ندارند!
حذف فیلم اولیها و نادیده گرفتن استعدادها
سینمای ایران در یک دهه اخیر توسط فیلم اولیها با شگفتی مواجه شده و امروز بخش اعظمی از سینمای ایران در کنترل کارگردانهایی است که در یک دهه اخیر به عنوان فیلم اولی وارد صحنه شدهاند. با وجود این، سهم فیلم اولیها در این دوره، فقط سه فیلم بود و آنها در این دوره هیچ انگاشته شدند. این اتفاق از آن جهت خطرناک بود که چنین حرکتهایی تحدید سینمای ایران تلقی میشود و آثار این محدودیت نتایجش بر کلیت سینمای ایران و به ویژه گیشه در سالهای آینده عیان خواهد شد.
در عین حال، سیاست کاهش فیلمهای سینمایی نیز به افزایش کیفیت جشنواره منتهی نشد و برخی از فیلمهای به نمایش درآمده در این دوره در حد یک تله فیلم بودند و با توجه به اینکه شماری از فیلماولیها در اکرانهای خصوصی توسط صاحبان آثار برای برخی اهالی رسانه به نمایش درآمده بودند، انتخاب برخی فیلمها به قیمت حذف فیلماولیها شگفتی اهالی رسانه را رقم زد. اکنون برخی از این فیلم اولیها که در صورت حضور در جشنواره پدیده این رویداد بودند، برای اکران عمومی با مشکل جدی مواجه خواهند بود و این در حالی است که اگر در جشنواره دیده میشدند، شرایط متفاوتی رقم میخورد.
این حذفها با افزودن دستوریِ مستند و انیمیشن نیز همراه شد و حتی به مردم به اجبار -در قالب فروش آنلاین لیستی بلیتها- بلیت مستند نیز فروخته شد اما در نهایت داوران جشنواره سی و ششم به صراحت در برنامه هفت اعلام کردند که انیمیشن و دو مستند راه یافته به جشنواره سی و ششم را ارزیابی و داوری نکردهاند! با این اوصاف باید پرسید چرا این فیلمسازان دست انداخته شدهاند و چرا وقت اهالی سینما، اصحاب رسانه و مردم با اکران این فیلم گرفته شده است؟
کاهش حضور مردم در جشنواره سی و ششم
سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر با استقبال بسیار گستردهای مواجه شد، به گونهای که با وجود اختصاص شش هزار صندلی در سینماهای مردمی، با سانسهای فوق العاده، مجموعاً بیست هزار صندلی در اختیار مردم قرار گرفت. با در نظر گرفتن این سطح از استقبال و عطش مردم، در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر، شمار صندلیهای اختصاص یافته به مردم، به 9هزار صندلی افزایش یافت و باز هم استقبال بسیار گستردهای را شاهد بودیم و این نشان داد، ظرفیت ها باید افزایش یابد.
انتظار میرفت با توجه به این استقبال، در این دوره نیز شاهد افزایش صندلیها باشیم اما مسئولان جشنواره در رویکردی خلاف خواست و نیاز مردم، ظرفیت صندلیهای سینماهای میزبان مردم را به 4500 صندلی کاهش دادند که معادل 50 درصد ظرفیت سینماها در دوره سی و پنجم بود. نتیجه این سیاست اشتباه، فروش عمده بلیتهای جشنواره در پانزده دقیقه نخست ثبت نام بود و اغلب دوستداران سینما از این امکان محروم ماندند.
برای جشنواره سی و ششم، روش بدتری نیز در پیش گرفته و در گزارشی به آن اشاره شد و آن هم فروش رندوم بلیت بود. در سالهای گذشته، گروههایی با نام سودای سیمرغ 1 و 2 به فروش میرفت و هرکس بلیت هر گروه را میخرید، ترکیب مشخص و ثابتی از فیلمهای سینمایی را تماشا میکرد اما در جشنواره ی پیش روی، اوضاع تغییر کرده است. در این دوره، ترکیب فیلمهای دو گروه اصلی مشخص نیست و اسامی فیلمهای گروه سودای سیمرغ 1 در یک سالن با اسامی فیلمهای گروه سودای سیمرغ 1 در سالن دیگر متفاوت است!
با نیم نگاهی به سامانههای فروش آنلاین وسایل، میتوان با لیست بلندبالایی از قیمتها مواجه شد که تا رقم دو میلیون و دویست هزار تومان نیز رسید. یکی از دلایل تنوع قیمت، ابتکار مسئولان در ارائه ترکیبهای مختلف فیلم برای سودای سیمرغ 1 و 2 است. فروشندگان با توجه به سالن سینما و ترکیب فیلمی که آن سالن نسبت به سالنهای دیگر دارد، قیمت گذاری کردهاند و به همین دلیل، سری فیلمهای سودای سیمرغ 1 و 2 با یک قیمت مشخص در بازار سیاه فروش نمیرود که باید این اتفاق را از دستاوردهای مدیریت جشنواره فجر تلقی کرد. اتفاق جالبتر اینکه کارت افتتاحیه و اختتامیه به تعداد لازم به رسانهها نرسید اما در سامانههای آنلاین کارت چنین مراسم حساسی نیز تا نیم میلیون تومان عرضه میشد!
حذف مردم از جشنواره فیلم فجر هیچ منطق حرفهای نداشت. اگر قرار بر این بود که جشنواره به شکل حرفهای و همچون جشنوارههای کن، برلین و ونیز برگزار شود، باید فقط 3 نمایش اصلی برای هر فیلم را شاهد بودیم اما وقتی در جشنواره چنین استانداردی رعایت نمیشود، نمایش یک فیلم برای 100 یا 120 بار چه تفاوتی میکند؟ بنابراین باید پرسید با توجه به استقبال مردم چرا در این دوره تعداد بلیتها از 9 هزار صندلی دوره سی و پنجم با رشد چشمگیری مواجه نشده و تلاش نشده دست کم نیم درصد مردم ایران فیلمها را تماشا و قضاوت کنند؟
تلاش برای اعمال نفوذ در داوریها؟
«آقای حیدریان دو بار پیش ما آمدند؛ یک بار روز اول که پنج دقیقه آمدند و خوشامد گفتند و یک بار هم روز آخر که کاندیدا به دست ایشان رسید و آمدند و از ما تشکر کردند. یک نظر هم دادند و آن اینکه یکی از فیلم ها خیلی زیاد کاندیدا دارد، به نظر شما این چنین نیست؟ همین و تمام شد. اما دبیر جشنواره خود را به در و دیوار میزد تا اتفاقی که فکر میکرد خوب است رخ دهد اما ترکیبی که چیده بود حرف او را گوش نمیکرد!» این حرفهای رسول صدرعاملی عضو هیأت داوران جشنواره سی و ششم است که پس از مراسم اختتامیه در برنامه هفت گفت.
صدرعاملی این حرکت رئیس سازمان سینمایی را فشار بیرونی بر داوران نمیداند اما آیا این اعمال نفوذ نیست؟ لابد نیست! اگر هیأت داوران برای جشنواره انتخاب شده که مسئولیت انتخابهایی نهایی را بر عهده دارد، به رئیس سازمان سینمایی چه ارتباطی دارد که چرا یک فیلم در بخشهای متعددی کاندیدا شده و چرا اساساً مسئول سینمای ایران با داوران نشست بگذارد و درباره این مسائل موضع گیری کند؟ مسئولان سینمایی میتوانستند آن عدهای که مطابق با نظرشان داوری میکنند، به کار بگمارند اما اینکه این گونه با داوران نشست محرمانه بگذارند، نتیجهاش همین اتفاقاتی میشود که در اختتامیه شاهد بودیم.
نتیجه این وضعیت پیچیده، نصف کردن تعداد قابل توجهی از سیمرغهای بلورین در اختتامیه میشود و وقتی از محمدرضا فروتن، عضو دیگر هیأت داوران جشنواره درباره این رویه میپرسند، پاسخ میدهد: «بخشی از علت دوتایی شدن این جوایز برای این بوده که ما خواستیم کمی زهر این ماجرا را بگیریم یا تعداد کاندیدا را در جایی زیاد کنیم برای اینکه ما اعتراضات دیگران را نشنویم. شاید داریم این کار را می کنیم و سعی می کنیم مطابق فرهنگی برخورد کنیم که پذیرشش بیشتر باشد!»
اکنون باید پرسید، مگر هیأت داوران جشنواره، هیأت مصلحت اندیشی است که برای کاهش اعتراضات، سیمرغهای بلورین را نصف میکند و به دو کاندیدا میدهند و تقریباً به نصف فیلمهای جشنواره به انحاء مختلف جایزه میدهند؟ اساساً در بخش اصلیِ کدام جشنواره معتبر بین المللی به قریب به نصف فیلمهای سینمایی حاضر در بخش اصلی جایزه تعلق میگیرد؟!