در حالی که هنوز سلسله بحرانهای سینمای ایران در روزهای اخیر با نامه اهالی سینما به رئیس جمهور برای رسیدگی به وضعیت مدیریت سینما پابرجاست، دیروز 61 مدیر مؤسسه فیلمسازی ایران در نامهای به رئیس سازمان سینمایی، از نبود امنیت شغلی در سینمای ایران و ورود سرمایههای خاص به سینما و بر هم زدن نظم بازار گلایه کردند و بدین ترتیب، از یک بحران دیگر پرده برداشتند؛ مجموعه وقایعی که نشان میدهد کار از دست مدیرانِ دهه شصتی سینما در رفته و باید یک مدیر مسلط به علم سینما نظیر سیف الله داد، جانشین عناصر کنونی شود و وضعیت را بهبود ببخشد.
به گزارش «تابناک»؛ سینمای ایران، یکی از سختترین دورانش را میگذراند؛ دورانی که خانه سینما متأثر از روابط موجود منفعل شده و بر خلاف دوران دولت احمدینژاد، نه تنها مطالبه گر امور صنفی نیست، بلکه مدیرعامل خانه سینما در برخی حرکتهای نامتعارف سازمان سینمایی مشارکت میکند. بدترین این اتفاقات را می توان در فقره تعهد شاهسواری مدیرعامل خانه سینما در کنار رضاداد و داروغه زاده، مشاور و معاون سازمان سینمایی روی سربرگ خانه سینما مبنی بر اکران فیلم «عصبانی نیستم» در 25 بهمن مشاهده کرد که با گذشت ده روز هنوز این فیلم اکران نشده است.
در دورانی که نهاد صنفی در مطالبه گری منفعل شده و عملاً صدایی از هیأت مدیره و مدیرعامل خانه سینما در نقد سیاستهای سازمان سینمایی درنمی آید و در عوض، مدیرعامل و برخی اعضای هیأت مدیره خانه سینما عضو شوراها و جزو مدیران تصمیم گیر سازمان سینمایی شدهاند، سینما هر روز بحران تازهتری را شاهد است؛ بحرانهایی که باعث شده اهالی سینما به فکر بیفتند و ترکیب مدیریتی خانه سینما از پایین آهسته آهسته تغییر کند. نشانههای این تغییر را در انتخابات شب گذشته کانون کارگردانان و حضور چهرههای منتقد وضع موجود نظیر رضا درمیشیان و محسن امیریوسفی در ترکیب هیأت مدیره این کانون مشاهده کرد. این تغییرات در انتخابات هیأت مدیره خانه سینما پررنگتر خواهد شد و احتمالاً جمع کنونی هیأت مدیره خانه سینما کنار گذاشته خواهند شد.
در این شرایط انتظار جدی، تغییر مدیریت در سازمان سینمایی است که با نامه شب گذشته 120 سینماگر خطاب به رئیس جمهور، انتظار میرفت شاهدش باشیم و تصور میشد، مدیران سازمان سینمایی پس از ایجاد این هزینهها کناره گیری کنند و کار را به دست متخصصان بسپارند. واقعیت آن است که محمدمهدی حیدریان، رئیس سازمان سینمایی مهندسی طراحی جامدات دارد و این اتفاق خوبی نیست که پس از چند دهه از عمر نظام، به جای یک مدیر سینماییِ متخصص نظیر سیف الله داد، سینما به دست چنین مدیرانی افتاده باشد.
بحران به چالش کشیده شدنِ اعتبار پروانه نمایش و جلوگیری از اکران فیلم سینمایی «عصبانی نیستم» توسط سازمان سینمایی ـ که منتهی به نامه کم سابقه اهالی سینما به رئیس جمهو شده ـ تنها یکی از چالشهایی است که سینمای ایران با آن روبه روست و بحرانهای بزرگتری رخ داده که تبعاتش در بلندمدت، کمتر از بیاعتباری پروانه نمایش فیلمهای سینمایی نیست و این مجموعه بحرانها در صورت قرار نگرفتن یک مدیر توانا در صدر سینمای ایران، شرایط سینما را در سال 1397 از هماکنون نیز پیچیدهتر خواهد ساخت.
در جشنواره فیلم فجر، همه توجهات به توزیع عجیب جوایز در برخی بخشها و آبروریزی رخ داده در آن معطوف شد؛ اما واقعیت آن است که در این جشنواره، اتفاق بسیار خطرناکتری رخ داد و آن هم نادیده گرفتن فیلم اولیها بود. جشنواره فیلم فجر سکوی پرش فیلماولیها در دورههای پیشین محسوب میشد که از این ظرفیت برای معرفی آثارشان استفاده میکردند. آنان نه تنها پدیده دورههای پیشین جشنواره بودند، بلکه مردم با فیلمهایشان آشنا میشدند و فرصت اکران پررونقتر را مییافتند، ولی در جشنواره فیلم فجر سی و ششم، تنها سه فیلم اولی حضور داشتند و فیلم اولیها به حاشیه رانده شدند.
سوای اینکه برخی فیلم اولیهای راه داده نشده به جشنواره فیلم فجر نظیر «درساژ» نخستین فیلم پویا بادکوبه در جشنوارههای بین المللی پذیرفته شدند و مشخصاً این فیلم در جشنواره برلین جایزه نیز برد، نادیده گرفتن نسل جوان سینمای ایران در گیشه نیز تأثیر عمیقی خواهد داشت و در سال 1397 فروشِ فیلماولیها به نسبت فروش فیلمهای مشابه در سال 1396 کاهش خواهد داشت. به تعبیر سادهتر، فیلم اولیها قربانی سیاستهای عجیب و نادیده گرفته شدنشان توسط عناصر سازمان سینمایی هستند و چه بسا پس از این اتفاق، توان ساخت فیلم دوم را نداشته باشند.
در این شرایط، فضای اکران نیز به شدت غیرقابل کنترل شده، به گونهای که یک فیلم بر خلاف آیین نامه بیش از ده هفته اکران و عنوان میشود تشویق شده و اوضاع به سمتی رفته که سینماگر کشور در سازمان سینمایی نسبت به وضع موجود فریاد می زند و در واکنش به وضعیت اکران تهدید به اعتصاب غذا میکند، سال آینده سال سختی برای سینمای ایران حتی در گیشه خواهد بود.
به این بحرانها، باید سرمایههای عجیبی را که وارد سینما میشود، افزود و در همین راستا بود که ۶۱ تن از مدیران شرکتها و مؤسسات فیلمسازی با امضای نامه مشترک به رئیس سازمان سینمایی، از وضعیت امنیت شغلی و کسب کار سینمایی خود انتقاد کردند.
در بخشی از این نامه تأکید شده بود: «شما خود بهتر از ما واقفید آن دسته از افراد حقیقی که بدون طی مراحل قانونی و صرفاً به پشتوانه سرمایههای رانتی ـ چه در حوزه سینما و چه در حوزه نمایش خانگی ـ ورود میکنند و نظارتی هم بر آنها نیست، تا چه اندازه میتوانند فضای کاری ما را مشوش و نابسامان کنند.»
در ادامه نامه مدیران مؤسسات فیلمسازی تأکید شده است: «پس حق را به ما بدهید وقتی اعتراض میکنیم که در عین بیعدالتی به سرعت و سهولت به این گونه افراد پروانه ساخت یک فیلم سینمایی یا خانگی یا یک سریال چند قسمتی تعلق میگیرد. نتیجه آن است که ایشان دفتر و دستکی موقتی تدارک میبینند تا بی واهمه از مواجهه با مالیات و بیمه تأمین اجتماعی و شهرداری و اداره برق و ... قیمت تولید محصول نهایی خود را پایین تر از قیمت تمام شده برای شرکتها و مؤسسات فیلمسازی رسمی وارد بازار کنند. مطلب دیگر مربوط به موضوع شرکتها و مؤسسات ویدئو رسانه و اخیرا شرکتهای VOD است. متأسفانه بیم آن میرود بازار مکاره ای انباشته از تولیدات نازل و مخرب خارجی، سلیقه مخاطبان را از آثار داخلی معطوف به خود کند.»
پاسخ مدیران سازمان سینمایی و خانه سینما که در شرایط کنونی در حد یک اداره کل زیرمجموعه سازمان سینمایی تنزل موقعیت یافته، نسبت به این اوضاع به جز سکوت و بعضاً وعدههای بیحاصل چه بوده است؟ آیا میتوان سینما را با این وضعیت اداره کرد و امیدوار بود که رکود بار دیگر دامان سینمای ایران را نگیرد؟