وقتی میگوییم قبر غالباً افکار به همان گور خاکی ذهنشان منتقل میشود؛ در حالی که قبر به معنای حقیقی، خودش عالم ملکوت و عالم برزخ است که میلیاردها برابر بزرگتر از اینجا و کاملتر و پیشرفتهتر از اینجاست و عالم دنیا با همه عظمتش یک عصاره بسیار بسیار کوچک از عالم برزخ است.
سایت منتظران منجی نوشت: وقتی میگوییم: «قبر». میگویند: «آخر ما چه دلخوشی داریم؟ یعنی چه دل ما به آنجا خوش باشد و خوشی دنیا را نکنیم؟»، چون منظور شان از قبر، گور خاکی است. از امام صادق (علیه السلام) سوال کردند که برزخ یا قبر چیست؟ فرمود: «البَرْزخُ القَبرُ، و فیه الثَّوابُ و العِقابُ بینَ الدُّنیا و الآخِرَةِ [۱]= برزخ، همان گور است و در آن سزاى [انسان]در فاصله میان دنیا و آخرت است». با توجه به فرمایش حضرت صادق (علیه السلام) منظور از قبر قطعاً گور خاکی نیست. چون ارتباط بدن با نفس، بعد از مرگ هم قطع نمیشود، حتی بعد از مرگ هم نفس با بدن خودش این ارتباط را حفظ میکند، یعنی تعلق شان نسبت به هم، صد در صد قطع نمیگردد.
مثل حالت خواب، در حالت خواب بدن مادی خود را رها کرده و با بدن برزخی مان که مادی نیست، اینطرف و آنطرف میرویم. در حالی که تعلق صد در صد قطع نیست. نفس با آن بدن مثالی کار میکند، اما بدن مادی را هم از نظر تنفس و هضم غذا و مسائل دیگر اداره میکند. پس نباید تعجب کرد که چطور میشود ما از این دنیا برویم و وارد عالم ملکوت و برزخ بشویم و ارتباط نفس ما با قبر و بدن طبیعی و مادی حفظ باشد. این تعلق را ما در طول عمرمان هزاران بار تجربه میکنیم، زمانی که خواب هستیم، با بدن مثالی میبینیم، میشنویم، کار میکنیم، لذت میبریم و همزمان بدن مادی را نیز اداره میکنیم؛ به طوری که وقتی شما بالای سر کسی که خوابیده میآیید و به بدن او دست میزنید و صدایش میکنید، میبیند که نفس کاملاً به این بدن بر میگردد و گرنه زمانی که شخص خواب است، اینجا نیست. آن حالتهایی که در بیداری از او انتظار داریم را ندارد، جای دیگر و با بدن دیگر مشغول است. چون تعلق او با بدن مادی هنوز حفظ است، این بدن را که دست میزنی او متوجه میشود. برای همین ما یک سلسله احکامی راجع به قبر خاکی که بدن در آن قرار میگیرد، داریم. هرگاه بی حرمتی به بدن شود یا مورد احترام قرار گیرد، بدن متوجه میشود. بدن میت را که میشویند، نفس متوجه میشود. سر قبر کسی میروند، متوجه میشود. پس هرگاه صحبت از مسائل عالم قبر میشود، منظور مسائل عالم ملکوت و برزخ است.
علت «وحشت قبر» چیست؟
اولین مسئله در عالم ملکوت یا عالم قبر، مسئله «وحشت قبر» است، زیرا ورود به چنین عالمی برای انسان ناشناخته و نامأنوس بوده و نسبت به آن ترس دارد، وجود وحشت قبر به علت تعلق ما به دنیاست.
کلیترین قاعده درباره وحشت قبر این است که هر گاه انس و تعلق ما به طبیعت بیشتر شود، وحشت ما در عالم قبر بیشتر میشود. این بدین معنا نیست که ما اینجا کسی و چیزی را دوست نداشته باشیم و کاری نکنیم. به هر حال دنیا زادگاه جسم و بدن ماست و دوستش داریم و متعلقاتش را هم دوست داریم؛ این عیبی ندارد. اما مسئله «تعلق» فرق میکند. تعلق یعنی دلبستگی و وابستگی به دنیا، طوری بشود که مانع آمادگی برای مرگ و وفات و زندگی در برزخ شود. دوست داشتن دنیا و متعلقات آن مثل همسر، فرزند، وطن و ... و لذت بردن از دنیا هیچ کدام تعلق به حساب نمیآید.
«تعلق» زمانی اتفاق میافتد که انسان بقدری به این دنیا میچسبد و برایش وقت میگذارد که انگار خودش را در این دنیا ذوب میکند و از آماده شدن برای وفات و مراحل بعدی حیات بازمی ماند. اینجاست که دنیازدگی معنا پیدا میکند. گفتیم: رابطه دنیا و آخرت مثل رابطه رحم مادر است با دنیا. قرار است جنین در رحم مادر برای مدتی زندگی کند، برای همین نسبت به قوانین رحم هم وفادار است. آنجا از یک نوع غذا (خون) استفاده میکند؛ در یک محیط آبی است و تمام مقررات رحم را به رسمیت میشناسد؛ زندگی کردن در رحم به هیچ وجه جنین را از اینکه برای دنیا خودش را آماده بکند، باز نمیدارد. او ضمن اینکه قوانین رحم را به رسمیت شناخته و دارد آنجا کار خودش را میکند، از لحظه به لحظهاش برای شدن، برای بدنسازی و برای تولد و مراحل بعد از تولد استفاده میکند. یعنی جنین هیچ وقت دلبستگی و وابستگی به رحم ندارد، بلکه وابستگی به دنیا دارد و یک لحظه هم این وابستگی را از دست نمیدهد. تمام تلاشهای جنین در رحم، برای دنیاست.
هنر یک مؤمن هم در دنیا همین است. میگوییم، چون همت مؤمن از همه انسانها بالاتر است. برای همین حضرت میفرماید: «مؤمن هم به امر دنیای خود میپردازد و هم به امر آخرت و هیچ کدام جای دیگری را نمیگیرد». قرآن از پیغمبر دعوت میکند که تو تمام تلاشت را برای آخرتت بگذار: «وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا [۲]= و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن». اینکه کارهای دنیای مان را به خاطر آخرت رها کنیم، اشتباه است و این که چنان به دنیا بچسبیم که انس ما به قبر و قیامت را از دست بدهیم، این هم اشتباه است.
پس مهم این است که دل من وقتی با دنیا است، تعلقش به آخرت باشد. تعلقش به نظام ابدی و قبرش باشد. در این صورت وحشت قبر از بین میرود.
دعای امام سجاد برای تجافی از دنیا
یکی از دعاهایی که امام سجاد (علیه السلام) در شب ۲۷ ماه رمضان میخواندند این بود: «اَللَّهمَّ الرزُقنِی التَّجافی عَن دارِ الغُرور وَ الإنابَۀَ إِلی دارِ الخُلود وَ الإِستِعدادَ لِلمَوت قَبلَ حُلول الفوت= خدایا دورى از خانه فریب، و بازگشت به خانه جاویدان، و آمادگى براى مرگ پیش از رسیدن آن را روزی ام گردان».
«تجافی» در لغت به معنی «دوری کردن، بر جای قرار نگرفتن» است. تجافی حالتی است که وقتی به رکعت دوم نماز جماعت میرسیم، وقتی امام جماعت تشهد میخواند، ما به حالت نیم خیز روی پای خود مینشینیم. تجافی نشستن کامل نیست، چسبیدن به زمین نیست. حالت آمادگی است، نه نشستی و نه چسبیدی. آماده هستی که بلند شوی. مثل آمادگی دوندهها در ابتدای مسابقه. امام سجاد شب بیست و هفتم تا صبح همین دعا را میخوانند، خدایا کاری بکن، من نچسبم به زمین، طبیعت و لوازم دنیا. آماده رفتن و بلند شدن باشم. این همان رمزی است که اگر زمانی ارتباط ها، انتخاب ها، رفتارها و افکارمان طوری شد که از رفتن ترسیدیم و آمادگی برای پریدن را از دست دادیم؛ آن موقع است که ما دنیا زده شده ایم. یعنی یک جای کار را خراب کرده ایم.
برای چه تجافی داشته باشیم؟ برای اینکه دنیا اصلاً خانه فریب است و جای ماندن نیست. اگر من فکر کنم این جا قرار است بمانم، همه چیزم را در ابدیت از دست میدهم.
«وَ الإنابَۀَ إِلی دار الخُلود»؛ «إنابَۀَ» یعنی چه؟ یعنی اینکه تمام وجودم متوجه «دار الخلود» وخانه جاودانگی باشد. خانه جاودانگی تعبیر عظیمی است. باید دلم از دار غرور به دار جاودانگی برگردد. این آدم سالم و عاقل است. آدم سالم طبیعی و عاقل و بهشتی به کسی میگویند که دلش، به سوی آخرت است. چهار مقولهی انتخابها، ارتباطها، رفتارها و افکار، دیدنیها، شنیدنیها، خوردنیها و عقایدش را اساسا با آخرت تنظیم میکند.
برای همین امام صادق (علیه السلام) در جواب عنوان بصری برای خودسازی ۱۲ دستورالعمل میدهند. حضرت اولین دستور یا اولین قدم را در عبودیت میفرماید، بنده برای خودش تدبیر نمیکند. یعنی برای خودش نقشهای در دنیا نمیریزد که مانع آخرتش بشود. خودش را به خدا میسپارد و میگوید: خدایا من تسلیمم. «الإِسلامُ هُوَ التَّسلیم». قرار است هر چه تو بگویی، من آن کار را بکنم.
کسی که از دستورالعملهای رساله بدش میآید؛ با مرجع تقلید رابطه ندارد؛ مرجع تقلید یعنی متخصص تنظیم روابط دنیای تو با آخرتت. کسی که با او رابطه ندارد، پس معلوم است که او برای خودش تدبیرهایی دارد. نه تنها راجع به مرجع تقلید و رساله، بلکه وقتی نوبت اخلاقیات هم میرسد میگوید وقت ندارم. همیشه به آخرت مان و به کودک عزیز روان مان گفتیم: وقت نداریم. کار داریم؛ ما گرفتاریم. به خدا میگوییم: خدایا مگر ما بیکاریم که این همه به ما دستورالعمل دادهای؟
«و الإِستِعدادَ لِلمَوت قَبلَ حُلول الفوت = آمادگی برای موت، قبل از اینکه همه چیز از دست برود». ما فقط در یک صورت ترس از قبر و گرفتاری آن طرف نداریم که واقعاً دلمان را به سمت آخرت ببریم و بر اساس نظام عالیتر، نظام پستتر را اراده بکنیم. نه این که بر اساس نظام پست دنیا بخواهیم با نظام عالیِ آخرتی برخورد بکنیم.
عوامل آسان شدن وحشت قبر، انس با خدا- ولایت
اولین چیزی که وحشت قبر را از بین میبرد، همانطور که در عوامل آسان جان دادن هم بیان کردیم، انس با خداوند تبارک و تعالی است. هر چقدر انسان با خداوند انس شخصی پیدا بکند و هر چقدر محبت خدا در دلش بیشتر جا بیفتد و شخصاً با خداوند انس بگیرد، آن طرف وحشت ندارد، چون دارد وارد آن میشود.
دومین عامل، ولایت محبت اهل بیت (علیهم السلام) است. بعد از توحید، مهمترین چیزی که به داد ما میرسد و ما باید به خاطر آن خیلی شاد و شاکر خدا باشیم، ولایت اهل بیت است. حضرت امام صادق (علیه السلام) در جواب شیعهای که از فقر و وضعیت بد اقتصادی اش گله میکرد، گفت: تو آدم ثروتمندی هستی. آن شخص گفت: من چه ثروتی دارم؟ حضرت فرمودند: تو ولایت ما را داری؛ حاضری این ثروت را با چیزی عوض کنی؟ عرض کرد: نه. اگر کسی با خدا و با محمد و آل محمد (علیهمالسلام) احساس بدبختی و بیچارگی کرد، حقش است که بدبخت و بیچاره باشد. برای همین آدمهای پَست و آدمهایی که خدا و اهل بیت را میفروشند به دنیا؛ تا یک مشکل دنیایی پیدا میکنند، اولین اتفاقی که در روحیهشان به وجود میآید، این است که رابطهشان را با نماز و خدا و اهل بیت به هم میزنند. اینها اول دنیا برایشان اصالت دارد، بعد خدا و اهل بیت. اگر خدا و اهل بیت را هم میخواهند، برای دنیا میخواهند. اگر دعا هم میکنند از خدا دنیا را میخواهند. اگر پرده کعبه را هم میگیرند، همه خواستههایش طبیعت است.
نجات از هفت موقف هولناک
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «حُبِّی وَ حُبُ أَهْلِ بَیْتِی نَافِعٌ فِی سَبْعة مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَه عِنْدَ الْوَفَاه وَ الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْکِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاط [۳]= رابطة دوستی با اهل بیت من در هفت موقعیّت حسّاسی که هول و هراس آن مواقف خیلی بزرگ است، سودبخش است. ۱) هنگام مرگ، ۲) در قبر، ۳) هنگام نشر، ۴) آنگاه که نامه عمل را به دستش میدهند، ۵) آنگاه که نامه عمل را بررسی میکنند، ۶) هنگام سنجش اعمال، ۷) هنگام عبور از صراط».
در روایت داریم که هر کدام از نماز، روزه، زکات، حج، ولایت چهرهای دارند. در قبر، ولایت به نماز، روزه، حج و زکات میگوید: بروید صاحبتان را کمک کنید، اگر کم آوردید من هستم. اگر ولایت واقعی و صادقانه باشد، کمبودها را جبران میکند. ولایت ما باید اینجا به دادمان برسد. اگر ولایت مان اینجا به دادمان نمیرسد داریم مسخره زندگی میکنیم. ضعیف، توسریخور، با احساس پوچی و بدبختی زندگی میکنیم. وقتی ولایتت در زندگی دنیا به دادت برسد، مسلماً در آخرت بیشتر به دادت میرسد.
ولایت هنگام زنده شدن مردگان در قیامت، نیز به داد انسان میرسد. زنده شدن پس از مرگ، لحظهی خیلی سختی است که امام سجاد در دعای ابوحمزه میفرماید: من برای آن لحظه گریه میکنم. وقتی میخواهید به سمت قیامت و محاسبه ۵۰ ساله با ۵۰ سوال مهم محشور شوید، ولایت در آنجا به دادتان میرسد.
ولایت هنگام دریافت نامه عمل نیز انسان را یاری میکند. اینها مواقف جزئی قیامت هستند که وقتی از قبر بیرون بیایید، نامه عمل را به دست راست یا به دست چپ میدهند، ولایت اینجا به دادت میرسد.
ولایت در هنگام حساب رسی و هنگام سنجیدن اعمال بر ترازوی عدل و قسط الهی نیز عبور از صراط به کمک انسان میآید. قبلاً گفتیم که صراط روی جهنم نیست، بلکه از داخل جهنم عبور میکند و همه هم بدون استثناء از روی صراط یعنی داخل جهنم رد شده وارد بهشت میشوند. قرآن فرمود: «وَإِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا [۴]= و هیچ کس از شما نیست مگر [اینکه]در آن وارد مى گردد».
خدا رحمت کند حضرت امام را (رحمه الله علیه) فرمود: دنیا متن جهنم است. ما الآن همه مان در جهنم هستیم و داریم از توی جهنم به سمت صراط مستقیم حرکت میکنیم. این که دائماً سر نماز میگوییم: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ»؛ یعنی خدایا ما را روی این صراط نگه دار. هنگام وفات صراط به پایان میرسد و ما یا میافتیم در جهنم یا در بهشت. اگر الان با خدا و اهل بیت قهر نیستی، پس روی صراط هستی و آنجا هم ولایت به دادت میرسد. اگر اینجا فقط دم از ولایت بزنی، ولی به کمکت نمیآید، برای اینکه واقعاً ولایت نداری.
تبلور ولایت اهل بیت علیهمالسلام، ولی فقیه است
امروز تبلور ارتباط ما با ولایت و امام زمان (علیهالسلام)، ولی فقیه است. اگر با، ولی فقیه در صلحی و مطیع هستی، در محبت و اطاعت هستی، امام زمان این را از تو میپذیرد. بیشترین توقع و انتظاری که امام زمان (علیه السلام) از ما دارد، این است که ما محبت، ولی فقیه و طاعت او را بر خودمان فرض و واجب بدانیم و او را در هیچ صحنهای تنها نگذاریم. چون ولی امر، نائب امام زمان است. ولایت معنایش این نیست که بیاییم روضه بخوانیم برای امام حسین سال ۶۱.
روز قیامت ما را بر اساس رابطهمان با امام زمان و عصر خودمان محاکمه میکنند: «یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ [۵]= [یاد کن]روزى که هر گروهى را با پیشوایش فرا مى خوانیم». مظهر اطاعت و ولایت امام زمان، اطاعت از، ولی فقیه است. این ملاک خیلی مهمی است تا در فتنههای جامعه، به سمت جهنم نرویم و حواسمان باشد به کجا پناه میبریم. پشت سر چه کسی قدم برداریم.
نماز «وحشت قبر» را از بین میبرد
بعد از دوستی و انس با خدا و انس با اهل بیت، سومین عامل که وحشت قبر را از ما میگیرد نماز است. امام باقر (علیهالسلام) فرمود: «مَن اَتَمَّ رُکوعَه لَم تَدخُلهُ وَحشَتُ القَبر [۶]= هرکس که رکوع [نمازش]را بهطور کامل انجام دهد، در قبر دچار وحشت نخواهد شد».
رکوع یعنی چه؟ رکوع یعنی من خدای بینهایت و باعظمت و یک خدای احدِ واحد را در مقابلم میبینم که قدرت محض، حیات محض، اراده محض و خیر محض است و با بینهایت مخلوقات و ظهورات او سروکار دارم که اینها انسان را در مقابل چنین خدایی وادار به تعظیم میکنند. اگر کسی در مقابل خدا با شناخت و با عشق قلبی خودش خم بشود و به رکوع و به سجده برود، چقدر عاشقانه است.
شخصی که اعتقادی به مسائل دینی نداشت به من گفت: این رکوع یعنی چه؟ این رکوع چیست که شما انجام میدهید؟ گفتم: یک استاد برجسته دانشگاه، یک پروفسور صاحب نظر در یک رشته را در نظر بگیرید که دانشجوها و اساتید دیگر در مقابل او تعظیم میکنند. یک انسان مثل خودشان است که زمانی جاهل بوده، ولی حالا اطلاعاتش خیلی زیاد شده و یک مقام بلند پایه علمی به حساب میآید. افراد در مقابل علم او تعظیم میکنند. رکوع یعنی تعظیم در مقابل حیات مطلق، قدرت مطلق، علم مطلق، زیبایی مطلق، مهربانی مطلق، رأفت مطلق، در مقابل این هزار تا اسمی که شبهای رمضان و شبهای احیا میخوانیم. آدم باید دیوانه باشد که در مقابل چنین کسی تعظیم نکند. گفتم: شما در مقابل انسان تعظیم و تکریم را میپذیرید؟ گفت: بله. گفتم: در مقابل اصل و بینهایتش چه؟
رکوع یعنی یک نفر با همه وجودش خم شود. آنطور که پیغمبر میفرماید: خدایا تمام اجزاء وجودم برای تو سجده میکند. سجده یعنی روی پای خدا افتادن.
بعضیها همین رکوع با این عظمت و با این ارزش را ناقص انجام میدهند. فرمود: دزدترین افراد کسی است که از نمازش میدزدد. رکوع را در نمازهای واجب به اندازه طبیعی همان مقدار که در نمازهای جماعت، امام جماعت انجام میدهد، انسان انجام باید انجام دهد. ولی در نمازهای مستحب که عشق در آن است و کسی هم نیست تو را ببیند و کاری با تو ندارد، آنجا میارزد و قشنگ است که انسان در رکوع بیشتر و طولانیتر بماند.
بعضی از بزرگان ما وقتی برای عبادت در حرم حضرت رضا (علیهالسلام) میآمدند، میگفتند: اصلاً امشب شب رکوع است و تا صبح در تعظیم میماندند. فرشتهها هم از این کار لذت میبرند. میفرماید: بعضی از فرشته از زمانی که خلق شان کردند در این تعظیم ماندهاند. بعضیها هم در سجده مانده اند.
با رکوع و سجده، چیزی از وحشت قبر باقی نمیماند. قبر همین سینه خودمان است. سینهای که رکوع و سجده در آن است و از یک رابطه عاشقانه با خدا لذت میبرد. اضطراب و ترس در کجای این سینه و این قلب قرار میگیرد؟ به عنوان یک قاعده عرض کنم، ما هر جا در زندگی ترسیدیم و اضطراب، غم، افسردگی، احساس پوچی به ما دست داده، برای این است که رکوعها و سجدههایمان درست نبوده.
دستور به انجام اعمالی برای کاهش وحشت قبر
مقداری از وحشت قبر به وسیله همین کارهایی که میت در دنیا انجام داده بود، از بین میرود. مثل انس با حق تعالی و اهل بیت و نماز و عبادت؛ از قبر به بعد نوبت بازماندگان میت است که برایش کاری بکنند. چون میت دستش از دنیا کوتاه شده و نیاز به کمک ما دارد. اسلام هم دستور داده که برای اموات تان کمک کنید.
یکی از کارهایی که سفارش شده، این است که بر بالین شخصی که در حال احتضار است، سوره یس و صافات خوانده شود و یا چیزهایی که او در طول حیاتش به آنها انس داشته است را کنارش بگذارند.
مسئله بعدی خوب دفن کردن است. خوب دفن کردن خیلی در کم کردن وحشت قبر موثر است. موقع شستنِ میت دعا دارد. کفن خوب برایش بگذارند که معمولا روی آن ۴۰ مؤمن امضا میکنند: «اللّهمَّ إِنّا لا نَعلَمُ مِنهُ إِلّا خَیرا = خدایا! ما جز خیر و خوبی از او ندیدهایم!» و خدای مهربان به حرمت ۴۰ مؤمن او را میبخشد. حتی ممکن است این مؤمنین اشتباه بکنند، ولی خدا میپذیرد. بعضیها دعای جوشن کبیر را با اعتقاد و با فهم روی کفنهایشان مینویسند، تربت امام حسین را برمیدارند که همه اینها موثر است. نحوه دفن هم مهم است. در مفاتیح نوشته شده و چقدر خوب است که ما اینها را رعایت کنیم. بعد از غسل دادن میت، نحوه بردن به سمت قبر، اینکه چگونه میت را باید ببرند، دعا دارد و این دعاها خیلی میّت را آرام میکند. گفته شده که میت را یک دفعه داخل قبر نگذارید، چون نفس با اوست و ادراک میکند. هر کاری که با بدن بکنند، نفس ادراک میکند هر خراشی به بدن بیفتد دردش به نفس میرسد. چون نفس متعلق به بدن است و با آن سالها انس داشته است. سفارش میکنند که میت را در چند متری تا قبر روی زمین بگذارید، بعد دوباره بلند کنید، سه مرتبه این کار را انجام دهید. سلام و صلوات و «لا إله إلاّ الله اللّه» هم بگویید. بعد از دفعه سوم اگر میت مَرد است، سر او را پایین قبر قرار دهید و وقتی بلند کردید با سر در قبر ببرید و بگذارید. اگر میت زن است بعد از این که سه مرحله را انجام دادید، بدنش را کنار قبله قبر قرار دهید، یعنی به سمت قبله قبر، بعد مرحله چهارم زن را به پهنا یعنی، همانطوری که بلند کردید، داخل قبر بگذارید. اینها دستورات بسیار شگفتانگیزی است که باید از نظر روانشناسی و انسانشناسی روی آن کار بشود که این نوع رفتار برای زن و مَرد چه فرق دارد.