دیدارهای دوجانبه نیکلای پاتروشف، دبیر شورای عالی امنیت ملی روسیه با دریابان علی شمخانی، همتای ایرانی وی و همچنین ایتان بن دیوید، معاون شورای امنیت ملی رژیم اسرائیل در حاشیه «اجلاس بینالمللی نمایندگان ارشد برای موضوعات امنیتی» در بندر سوچی این فرضیه را مطرح کرد که مقامات روس، طرحی برای کاهش تنش میان ایران و رژیم اسرائیل در موضوع سوریه در دستور کار دارند. با وجود تکذیب این خبر، یک وزیر سابق اسرائیلی در همین چارچوب، طرحی را پیشنهاد کرده است.
به گزارش «تابناک»؛ شورای امنیت ملی روسیه در روزهای 25 و 26 ماه جاری میلادی در شهر سوچی، میزبان مقامات ارشد امنیتی و اطلاعاتی 118 دولت جهان بود. مقامات روس میگویند اگر دولت آمریکا از فشار بر متحدان خود برای عدم شرکت در این اجلاس طراحی شده توسط روسیه دست بردارد، حضور فراگیرتر مقامات خارجی در این اجلاس برای امنیت بینالمللی مفید خواهد بود.
با وجود این، نشست سوچی فرصت مناسبی برای رایزنیهای فراوان مقامات روس بوده است. پاتروشف افسر سابق سازمانهای اطلاعاتی شوروی و روسیه که از ده سال پیش به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی روسیه بارها طرف گفت وگوی مقامات ایرانی بوده، در حاشیه اجلاس سوچی چهل دیدار دوجانبه برگزار کرد که دیدار وی با مقامات ایرانی و اسرائیلی بیشتر مورد توجه رسانهها قرار گرفت، زیرا برگزاری این دیدارها این احتمال را مطرح کرد که روسیه در تلاش است که تنش میان ایران و رژیم اسرائیل را به شکلی کاهش دهد.
به ویژه در شرایطی که تحولاتی سریع در شبه جزیره کره در جریان است، این تصور ایجاد شده که روسیه نیز به دنبال کسب موفقیتی دیپلماتیک در موضوع سوریه است و خود را برای قرار گرفتن در موضع واسطه میان طرفین مناسب میداند زیرا علاوه بر موقعیت ویژه این کشور در صحنه تحولات سوریه، روسیه از معدود بازیگرانی است که هم با ایران و هم با رژیم اسرائیل روابط عمیقی دارد و از سوی دیگر، توانایی ادراک ملاحظات هر دو طرف در خصوص وضعیت منطقه را نیز دارد.
پیشنهاد وزیر سابق اسرائیلی
همزمان با برگزاری اجلاس سوچی، یوسی بیلین، وزیر سابق دادگستری رژیم اسرائیل در کابینه ایهود باراک و از چهرههای مهم شکلگیری پیمان اسلو، در مقالهای در المانیتور مدعی شد، اگر ایران و رژیم اسرائیل قصد بازی کردن در چارچوب قواعدی جدید در سوریه را داشته و اصرار داشته باشند که از بروز یک جنگ تمام عیار میان دو طرف هم پیشگیری شود، باید به الگوی مفاهمه میان حافظ اسد رئیس جمهور سابق سوریه و رژیم اسرائیل پس از حضور نظامی سوریه در لبنان در سال 1976 رجوع کنند.
بیلین در این مقاله نوشته است، پس از حوادث سپتامبر سیاه در سال 1970 و اخراج سازمان آزادیبخش فلسطین از اردن، این سازمان در لبنان مستقر شد. استقرار فلسطینیها در لبنان باعث درگیری آنها با مسیحیان لبنان شد که ارتش سوریه را به کمک طلبیدند. سوریه که برای خود جایگاه و نقش یک بزرگتر در مسائل داخلی لبنان را قائل بود، دخالت نظامی کرد و به قصد حفظ آرامش در لبنان، دو لشکر از ارتش سوریه عازم لبنان شدند. پس از برقراری آرامش در لبنان، سوریها نشان دادند که قصد ترک این کشور را ندارند و پس از مدتی، الگوی دوستی و دشمنی در لبنان متفاوت شد و سوریها حمایت خود از فلسطینیها را آغاز کردند.
این وضعیت تهدیدی جدید برای اسرائیل بود، ولی اسرائیل سه سال پس از پایان جنگ یوم کیپور در سال 1973، تمایلی به جنگی جدید با سوریه نداشت؛ بنابراین، دولت اسحاق رابین، معیارهای دقیقی برای تحمل حضور سوریه در لبنان طراحی کرد که اگر رعایت نمیشدند، سبب بروز جنگ میان دو طرف میشدند. اسرائیل، این معیارها را از طریق هنری کیسینجر، وزیر خارجه وقت آمریکا به گوش سوریها رساند.
کیسینجر به سبب نقشش در سال های گذشته و از جمله توافقات غیررسمی میان سوریه و اسرائیل پس از جنگ 1973، آگاهی کاملی از وضعیت منطقه داشت. در نتیجه این بار وی به مجموعهای از تفاهمات میان سوریه و اسرائیل دست یافت که در واقع تعدادی خط قرمز بودند. سوریه در آن زمان سرسختترین دشمن اسرائیل بود و از جمله پس از جنگ 1973، درگیری میان دو طرف تنها در قالب یک توافق پایان درگیری متوقف شده بود در حالی که اسرائیل و مصر به یک توافق موقت جدیتر دست یافته بودند. همان توافقی را هم که میان سوریه و اسرائیل به دست آمده بود، افسران ارشد مصری به نمایندگی از سوریه امضا کرده بودند. بنابراین روشن بود که خطوط قرمز مورد توافق در سال 1976، تنها یک مفاهمه بود و نه یک توافق رسمی که ممکن بود کسی آن را به معنای به رسمیت شناختن اسرائیل از جانب سوریه در نظر بگیرد.
سه خط قرمز طراحی شده بود؛ نخست این که سوریه موشکهای ضدهوایی در لبنان مستقر نکند، دوم آنکه هواپیماهای نظامی سوریه در منطقه جنوب بزرگراه بیروت - دمشق پرواز نکنند و سوم این که ارتش سوریه در مناطقی که در جنوب شهر صیدا قرار داشت، دست به اقدام نظامی نزند. این تفاهم عملا تا سال 1981 یعنی زمانی که سوریها آن را نقض کردند اجرایی شد، ولی پس از عبور سوریه از این خطوط قرمز، میان دو طرف درگیری پیش آمد که به سرنگونی حدود یکصد هواپیما و بالگرد سوری منجر شد.
از بسیاری جهات وضعیت امروز سوریه یادآور وضعیت چهل سال پیش لبنان است. دولت امروز سوریه بسیار ضعیف است. اصلیترین بازیگر تحولات سوریه، ایران است و دو قدرت بزرگ جهانی یعنی آمریکا و روسیه، نقشی ثانویه در اختلاف اصلی میان ایران و اسرائیل دارند. دولت ترامپ با وجود مخالفت اسرائیل، قصد دارد دوهزار نیروی نظامی خود را از سوریه خارج کند. از سوی دیگر، روسها همچنان در سوریه ماندگار هستند و شواهد حاکی از این است که منافع کلان جهانی آنها حکم میکند که رویکرد سنجیدهتری در خصوص مسائل سوریه در پیش گیرند.
دولت سوریه اکنون بسیار ضعیفتر از آن است که طرف تفاهم با اسرائیل باشد، ولی همین کشور از سوی دیگر جایگاه مهمی در حلقه ارتباطی ایران – عراق- سوریه- لبنان دارد. بنابراین ایران تمایلی به از دست دادن جایگاه خود در سوریه ندارد.
تا جایی که به اسرائیل مربوط میشود، ایران تهدیدی واقعی است؛ هم به دلیل اقداماتش، هم به دلیل تهدیداتی که از زبان مقامات ایرانی علیه اسرائیل مطرح میشود و هم به دلیل حمایت جدی ایران از حزبالله و حماس. اعزام یک پهپاد مسلح به سوی اسرائیل در دهم فوریه، نشان داد که ایران قصد بازی کردن با ایده درگیری مستقیم نظامی با اسرائیل را دارد.
هرچند دولت نتانیاهو تمایلی به درگیری مستقیم نظامی با ایران ندارد، از هدف قرار دادن پهپاد ایرانی و یا تجهیزاتی که قرار بوده در اختیار حزبالله لبنان قرار داده شود، ابایی نداشته است.
اگر قرار باشد با استفاده از الگوی لبنان در دهه 1970 میلادی از درگیری میان ایران و اسرائیل جلوگیری شود، باید مجموعهای از تفاهمات غیررسمی از طریق یک طرف سوم میان آنها برقرار شود. مسأله مهم این که آیا اکنون یک کیسینجر وجود دارد؟
با نگاهی به گذشته مشخص است که در نسلهای بعدی، کسی با تواناییهای وی وجود نداشته است. از نظر اسرائیل، ممکن است نمایندهای از جانب آمریکا بهترین گزینه برای شکلگیری این تفاهم باشد، ولی وضعیت روابط دولت ترامپ با ایران بدتر از این است که این گزینه عملی باشد.
بنابراین به شکل نظری میتوان تصور کرد که نمایندهای از جانب دبیر کل سازمان ملل و یا نمایندهای از جانب مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا چنین نقشی را بر عهده بگیرد. گزینه انتخابی باید حمایت یک ساختار قدرتمند بیرونی برای نظارت بر موارد نقض تفاهمات میان ایران و اسرائیل را داشته باشد؛ همان گونه که نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در لبنان، نظارت بر آتشبس موقت میان حزبالله و اسرائیل در سال 1996 را بر عهده داشتند و مسائل را به شورای امنیت گزارش میدادند.
پیشبینی موفقیت این طرح سخت است و حتی نمیتوان انتظار داشت که یک میانجی توانایی ایجاد چنین تفاهمی را داشته باشد، ولی در غیاب چنین طرحی و با توجه به برنامههای آمریکا برای خروج نیروهای خود از سوریه، تنها باید امیدوار بود که یک درگیری موردی دیگر، سبب بروز جنگی تمامعیار نشود؛ جنگی که ظاهرا نه ایران و نه اسرائیل تمایلی به آغاز آن ندارند.