مرزی بین فوتبال و سینما بود اما هر چه زمان گذشت و طرفین به کارکردهایشان اندیشیدند ترک خورد و کمرنگ و کمرنگتر شد. حالا شاید پنج قرن بعد از آن سیلی آبداری که صفرخان نوش جان کرد تا دیگر هوس نکند با ستارهای عکسبازی راه اندازد، جماعت فوتبالی و سینمایی چنان جیک و پوکهای آشکار و نهانی دارند و چنان جون در یک قالب شدهاند که بیا و ببین.
به گزارش روزنامه شهروند، فوتبالیهای قدیمی تعریف میکنند که پرسپولیس در سالهای قبل از انقلاب تک ستارهای داشت به نام صفر ایرانپاک؛ بازیکنی که هنوز که هنوز است سلطان گل داربی نامیده میشود و روی هفت گلی که به تاج آن روز زده بود، هنوز گلزنی نیامده که این هفت گل را ارتقا دهد. روزی روزگاری همین بازیکن ظاهرا به خواست یکی از نشریات پرطرفدار و جنجالی دهه٥٠ برای چاپ روی جلد آن نشریه مینشیند کنار ستاره سینمای آن سالها، شورانگیز طباطبایی، تا عکسی بگیرند از دو تک ستاره دو دنیای کاملا متفاوت فوتبال و سینما. عکسی که خیلی هم محبوب میشود. اما فردایش وقتی صفر پا به باشگاه میگذارد؛ علی عبده، مالک و رئیس و همهکاره پرسپولیس او را که میبیند، میهمانش میکند به یک فحش چارواداری و یک سیلی محکم که این چه کاری بود که کردی و پرستیژ باشگاهت را زیر سوال بردی.
آن سوی داستان هم بوده. هنرپیشه جماعت، هنرمند جماعت، سینماگر جماعت که آن روزها فوتبالیها را داخل آدم حساب نمیکردند که. سینما حتی آن سینمای آبگوشتی که امروزه فیلمفارسی خوانده میشود هر چه باشد برای خود موجودیت فرهنگی و هنری قایل بود و برای رهروانش فخر فرهیختگی. آنان را چه به فوتبالی جماعت که تنها کاری که ازشان برمیآید توپ بازی است و دویدن دنبال توپ؟
بله برادر جان! چنین حکایاتی زیاد میگویند.
حکایت امروز
مرزی بین فوتبال و سینما بود اما هر چه زمان گذشت و طرفین به کارکردهایشان اندیشیدند ترک خورد و کمرنگ و کمرنگتر شد. حالا شاید پنج دهه بعد از آن سیلی آبداری که صفرخان نوش جان کرد تا دیگر هوس نکند با ستارهای عکسبازی راه اندازد، جماعت فوتبالی و سینمایی چنان جیک و پوکهای آشکار و نهانی دارند و چنان جون در یک قالب شدهاند که بیا و ببین. حالا دیگر در ضیافت فوتبالیها اگر چشم بچرخانی فقط و فقط ستاره میبینی که نشسته و منتظر است فوتبالبازی پیدا شود و بچیندش. سینماییها هم در گعدههاشان حتما چند فوتبالیست را زینتالمجلس دارند که به رفقا فخر بفروشند که بیا و ببین که فرهاد لنگی سوراخ کن را ما پیش خود داریم مثلا.
بله برادر جان! چنین حکایاتی زیاد داریم ما امروز. اصلا بگذریم از این که امروزه روز، هنرپیشهای داریم که فوتبالیست بوده و دویده و عرق ریخته و گل زده تا بیاید و در تلویزیون بازی کند و بعد هم راه به سینما باز کند. اما فوتبالیستی که هنرپیشه بوده باشد؟ حاشا.
یک از هزار رو
داستان فوتبالیستها و سینماچیها هزار روی دیگر هم دارد؛ که این روزها نهصد و نود و نه تای آن را در این فضای مجازی میبینیم. ماجرای دوستی است و عشق و در ادامه اگر خدا بخواهد ازدواج. فوتبالبازهای امروز که آن فوتبالبازهای نیمقرن پیش نیستند که اگر کسی ادعا میکرد ننه هشتاد سالهشان را از صد متری دیده لات بازیشان گل کند و دست به قمه و قداره ببرند. فوتبالیستهای امروز همه عضله نیستند و از مخشان هم کار میکشند و میدانند که حاصل ضرب شهرت و پول خودشان و طرف میتواند شهرت و پولشان را نه دو برابر که صد برابر کند. چنین میشود که همه جا پر میشود از سینماییها و فوتبالیستهایی که در کنار هم جنجال میسازند و عکس و فیلم بار میگذارند و در آخر هم اگر کارشان به فرجام نرسید، راه حاشا باز است و ادعای پروندهسازی پاپاراتزیها و البته برای کمروتریهاشان هم: عدم تفاهم.
نخستینها
آن اولها وقتی فوتبالیستی با هنرپیشهای ازدواج میکرد، نه این که کار بدی کرده باشد؛ نه. اما نمیدانم به چه دلیل دوست نداشت این موضوع را در بوق و کرنا کند. ماجرای فقیهه سلطانی و جلال امیدیان را که یادتان نرفته؟ یک رابطه تر و تمیز و زیبا که یک هزارم روابط امروزی هم رویش مانور داده نشد. البته شاید چون نه فضای مجازی آن روز فضای مجازی امروز بود، نه فقیهه سلطانی ستارهای چنان پررنگ و نه جلال امیدیان فوتبالیستی که بشود عکس یا تیتر یکش کرد اما بیتردید افتخار نخستین بودن را در این عرصه باید به آن دو داد.
سکه هزار رو
این سکه هزار رو دارد و هر بار با یک رویش طرفیم. یک روی ارتباط فوتبالیست جماعت و سینمایی جماعت میشود رابطه قوچی تیم ملی با ساره بیات که یعنی این فوتبالیست میرود با خواهر یک بازیگر ازدواج میکند و بعد میبینیم خودش و همسرش هم مثل یک بازیگر توی دید رسانهها قرار میگیرند.
یک رویش میشود جار و جنجال و درگیری و دستگیری. از آن نوع که یکی دو سال پیش خواندیم درباره بازیکن معروف فوتبال (ش.ر) که به همراه بازیگر زن سینما به نام (ب.ب) در پارتی شبانه لواسان دستگیر شده بودند.
رابطه همکارانه یک مربی خوشمشرب با یک بازیگر خانم مشهور که فعالیتهایی آشکار و نهان در مناطق شمالی تهران دارند، روی دیگر این سکه است. رابطه همکارانهای که در نهایت به اینجا ختم شد که جناب مربی زن و فرزند را رها کرد به امان خدا که سینما جذابتر بود! رابطه عاشقانه تکذیبشده هم یک روی این سکه است. مثل رابطه و ازدواج قریبالوقوع علیرضا حقیقی و الناز شاکردوست که هم تکذیب شد و هم منتشرکنندگان خبر، تهدید به شکایت شدند.
یک رو هم ماجراهای فوتبالیستی با یک خانم بازیگر که فوتبالیست صدای عشقش را با اسپیکر گوشی برای دوستان در رختکن تیمشان پخش میکرده و میخندیده و حالا گفتهاند که خانم بازیگر گفته به هر قیمتی از او انتقام خواهد گرفت.
سعید و ترلان
داستان بازیگران و فوتبالیستها در سالهای اخیر فینال جنجالی کم نداشته است. فینالی که قطعا از بیشتر فیلمهایی که همان بازیگران بازی میکنند، دراماتیکتر و سوزناکتر بوده است. مثلا چه کسی میتوانست فرجام رابطه سعید عزتاللهی و ترلان پروانه را حدس بزند که چنین سوزناک و ویرانگر به پایان خواهد رسید. وقتی سعید عزتاللهی در روزهای محبوبیت و بروبرویش زیر یکی از پستهای ترلان پروانه جوان کامنتی گذاشت؛ شاید خودش هم فکرش را نمیکرد که این کامنت تا این حد جنجالی خواهد شد. آن کامنت اما کار خودش را کرد و باعث شد گمان رود رابطه عاطفی بین این دو برقرار شده است. در واقع ماجرا از جایی شروع شد که سعید عزتاللهی در یکی از پستهای ترلان پروانه در صفحه شخصیاش کامنتی با عنوان «فوقالعاده بود بهترینم» قرار داد و ترلان پروانه او را منشن کرد و نوشت: مرسی عزیزم. اما عزتاللهی که این داستان را کلید زده بود، خود خیلی زودتر پشیمان شد و اعتراضش را علنی کرد. این فوتبالیست که آن روزها در معرض حواشی گوناگونی «از داستان عکاس باشگاه روستف بگیرید تا شایعه ارتباط او با یکی از بازیگران سینما» بود؛ به سرعت رابطهاش با ترلان پروانه را تکذیب کرد و حرفهایی زد که ظاهرا باید خیلی به ترلان پروانه برخورده باشد؛ چرا که ترلان پروانه در جواب فقط به یک پست کوتاه که قطعه شعری بود اکتفا کرده بود.
دوباره ترلان
جنجال ترلان پروانه و فرشاد احمدزاده دیگر اتفاقی بود که در این چند وقت پیش آمده است؛ آن هم درست چند روز بعد از این که خبر ازدواج فرشاد رسانهای شد. ماجرا چنان همهگیر شد که خیلیها را به این فکر انداخت که شاید این دو با هم ازدواج کردهاند. اما این بار ترلان دیگر اشتباه نکرد و در واکنش به این فضا کامنتهای اینستاگرامش را بست. این ماجرا فعلا به جایی نرسیده است.
ماجرای مهدی و سحر
اما داستان مهدی طارمی و سحر قریشی همچون داستان لیلی و مجنون همهگیر شد. داستان از آنجا آغاز شد که یکی از دوستان سحر قریشی که به بهانه دیدن بازی پرسپولیس در برابر الهلال به امارات سفر کرده بود؛ به بهانه تولد سحر قریشی پستی گذاشت که این پست توسط مهدی طارمی لایک شد! این موضوع شایعاتی را که در این مورد وجود داشت، شدت بخشید و وقتی چندی بعد ویدیویی نیز از این دو چهره پخش شد؛ سیلی بود که دیگر نمیشد جلویش را گرفت.
حالا دیگر میشود گفت انتشار فیلم کوتاهی که از بازارهای ساحلی قطر گرفته شده بود و به آنها منتسب شد، زندگی این دو سوپراستار را وارد ابعاد جدیدی کرده است. این قبل از هر چیز تأییدکننده خبری میتواند باشد که چند ماهی بود سر زبانها بود و حتی روزنامه خبر ورزشی نوشته بود که «طارمی از مسئولان باشگاهش خواسته برای یکی از بازیگران زن سینمای ایران که او را نامزدش معرفی کرده، ویزای اقامت در قطر بگیرند.» آن زمان گفته شد چنین چیزی صحت ندارد و رابطه این دو ستاره اصلا جدی نبوده و با انتقال ستاره فوتبال به قطر، ارتباط آنها قطع شده است. حالا به نظر میرسد این ماجرا از همان ابتدا هم جدی بوده و باید ترانه مبارک بادا را به زودی برای این دو ستاره بخوانیم.
دوستانه
داستان ارتباط فوتبال و سینما البته همهاش هم به رابطه عاطفی و ازدواج ربط ندارد؛ مثلا سردار آزمون عموما با هنرمندان همسن و سال خود مطالبی را در اینستاگرام رد و بدل میکند و با امیر جعفری، هستی مهدوی، محسن تنابنده، احمد مهرانفر، ریما رامینفر و ... عکسهای پرشماری را منتشر کرده است یا اشکان دژاگه که عمدتا با خوانندگان ایرانی خارج از کشور ارتباط دارد و در اینستاگرام تصاویر خود را با آنها تبادل میکند. کسانی مانند یاس یا امیرحسین مقصودلو (تتلو) ...