مرد جواني كه هنگام درگيري بر سر يك سيم كارت مرتکب قتل شده بود پس از دو بار رفتن پاي چوبه دار به احترام اعياد شعبانيه موفق به گرفتن رضايت از اوليايدم شد.
به گزارش جوان، روز 11 مردادسال1389 بود كه مأموران پليس شهرستان اسلامشهر از مرگ مشكوك پسر جواني در يكي از بيمارستانها با خبر و راهي محل شدند.
مأموران روي تخت بيمارستان با جسد پسر 19سالهاي به نام حبيب روبهرو شدند كه با اصابت دو ضربه چاقو به سر و شكمش به قتل رسيده بود.
نخستين بررسيها نشان داد مقتول هفتروز قبل چهارم مردادماه در شهرك جانبازان اسلامشهر در درگيري با فرد ناشناسي به شدت زخمي ميشود كه دو پسر موتور سوار پيكر خونين او را به بيمارستان منتقل ميكنند. مأموران ابتدا به دو پسر موتورسوار در اين حادثه مظنون شدند و آنها را مورد بازجويي قرار دادند، اما دريافتند اين دو پسر موتورسوار در حادثه مرگ حبيب بيگناه هستند و فقط به خاطر نجات جانش او را به بيمارستان رساندهاند.
يكي از پسران موتورسوار گفت: همراه دوستم در حاشيه شهرك در حال دور زدن بوديم كه با پيكر خونين پسر جوان روبهرو شديم. او به سختي حرف ميزد و با كلمات بريده گفت يكي از دوستانش او را با چاقو زخمي كرده است و ما هم او را بلافاصله به بيمارستان منتقل كرديم، اما متأسفانه پس از چند روز به علت شدت خونريزي فوت كرد.
بدين ترتيب مأموران تحقيقات تخصصي خود را براي شناسايي عامل يا عاملان قتل پسر 19ساله ادامه دادند. بررسيهاي ميداني مأموران حكايت از اين داشت مقتول از مدتي قبل با يكي از بچههاي محل خود به نام ابراهيم اختلاف داشته به طوريكه ابراهيم چند بار او را در جمع دوستانش تهديد به مرگ كرده است. همچنين مشخص شد مقتول روز حادثه همراه ابراهيم ديده شده است.
يكي از دوستان مقتول گفت: روز حادثه حبيب در مغازه من بود كه ابراهيم با موتور سيكلتش از راه رسيد. آنها با هم مشاجره لفظي كردند و دقايقي بعد ابراهيم سوار موتور سيكلتش شد و از محل رفت، اما ساعتي بعد يكي از دوستانم گفت ابراهيم حبيب را سوار موتور سيكلتش كرده و هر دو به حاشيه شهرك رفتهاند.
پس از اين مأموران ابراهيم را به عنوان مظنون به قتل تحت تعقيب قرار دادند، اما وقتي به خانهاش رفتند متوجه شدند به مكان نامعلومي گريخته است. برادر متهم گفت كه روز حادثه برادرش با لباس خوني به خانه آمده و پس از عوض كردن لباسهايش از خانه فرار كرده است، اما خبر نداشت كه دوستش را به قتل رسانده است. مأموران تحقيقات گستردهاي را براي دستگيري متهم آغازكردند تا اينكه مدتي بعد مخفيگاه او را شناسايي و وي را دستگير كردند.
متهم پس از دستگيري با اظهار پشيماني به قتل اعتراف كرد. قاتل گفت: من و مقتول بچه يك محل و دوست بوديم. مدتي بود كه ما دو نفر به خاطر سيم كارت تلفن همراهي با هم اختلاف داشتيم. يكي از سيم كارتهاي من گم شده بود و دوستانم مدعي بودند دست حبيب است، اما او قبول نداشت. هر وقت او را ميديدم درخواست ميكردم سيم كارتم را پس دهد، اما فايدهاي نداشت. به خاطر همين موضوع چند باري با هم درگير شديم.
وي ادامه داد: روز حادثه او را سوار موتورسيكلتم كردم تا درباره سيمكارت با هم حرف بزنيم. دو نفري به مكان خلوتي رفتيم و با هم در حال حرف زدن بوديم كه مثل هميشه با هم درگير شديم. وقتي درگيري ما بالا گرفت با چاقو دو ضربه به سر و شكمش زدم. حبيب خونين نقش بر زمين شد كه دو موتورسوار را از دور ديدم به طرف ما ميآيند. پس از اين از ترس از محل فرار كردم، اما هرگز فكر نميكردم او به قتل برسد.
متهم پس از تحقيقات تكميلي و بازسازي صحنه قتل در شعبه113 دادگاه كيفري استان از سوي هيئت قضايي محاكمه شد. اوليايدم براي قاتل درخواست قصاص دادند و هيئت قضايي هم ابراهيم را به جرم قتل عمد به قصاص با چوبهدار محكوم كردند. حكم دادگاه پس از تأييد در شعبه16 ديوان براي سير مراحل قانوني اجراي حكم به شعبه اجراي احكام دادسراي امور جنايي تهران فرستاده شد.
متهم پس از سير تشريفات اجراي حكم و گرفتن استيذان از رئيس قوهقضائيه سحرگاه 29شهريورسال قبل در زندان رجاييشهر براي اجراي حكم پاي چوبه دار حاضر شد. در حالي كه طناب دار به گردن متهم آويخته شده بود با ميانجيگري قاضي محمد شهرياري، سرپرست دادسراي امور جنايي تهران و هيئت صلح و سازش دادسرا اوليايدم با گذاشتن شرطي به قاتل مهلت دو ماه دادند و متهم به سلولش بازگشت.
متهم دو ماه بعد در تاريخ 28 آبانسال قبل براي دومين بار پاي چوبه دار حاضر شد، اما اين بار هم هيئت صلح سازش دادسراي امور جنايي براي قاتل از اوليايدم مهلت گرفتند. در چنين شرايطي هيئت صلح سازش دادسراي امور جنايي تهران به سرپرستي قاضي محمد شهرياري، سرپرست دادسرا تلاشهاي خود را براي جلب رضايت از اوليايدم پيگيري كردند تا اينكه چند روز قبل اوليايدم به شعبه اجراي احكام دادسرا آمدند و رضايتنامه كتبي خود را ارائه دادند.
مادر مقتول گفت: ابتدا اصرار به قصاص قاتل داشتيم اما چند روز قبل تصميم گرفتيم متهم را ببخشيم. ما دوست نداريم با اجراي حكم قصاص خانواده ديگري را داغدار كنيم به همين دليل او را بخشيديم و اميدواريم متهم پس از آزادي گذشته خود را جبران كند. بدين ترتيب با اقدام خداپسندانه اوليايدم قاتل به زندگي دوباره بازگشت.