آلودگی هوا تاکنون بیشتر، از لحاظ تأثیر بر سیستمهای قلبیـ عروقی و ریوی بررسی شده و اثر آن بر مغز، کمتر مورد توجه پژوهشگران بوده است. البته تا همینجا میدانیم که آلایندههای هوا از طرق مختلف قادرند به سیستم عصبی مرکزی راه یابند یا به گونهای بر آن تأثیر بگذارند. یک راه ورود برای این مواد، سیستم تنفسیاست. بر اساس تحقیقات انجامشده، آلایندهها پس از ورود به ریهها قادرند از مانعی طبیعی که بهاصطلاح «سد خونی ـ مغزی» نام دارد، بگذرند و به مغز برسند. این سد که وظیفهای ذاتی برای ممانعت از ورود مواد آسیبزا به مغز دارد، در مواجهه مستمر با آلایندههای هوا دچار ضعف کارکرد میشود و در این شرایط، ورود آلایندهها به مغز با مقاومت کمتری مواجه خواهد شد. آلایندههای هوا به شکل غیرمستقیم با ایجاد التهاب در سیستم تنفسی، سلولهای این سیستم را نیز وادار به آزادسازی موادی طبیعی بهنام «سایتوکاین» میکند که پس از عبور از سد نامبرده، به مغز میرسند. سایتوکاینها نوعی پروتئین هستند که بهعنوان عامل انتقال پیام میان سلولهای عصبی عمل میکنند و طیف گستردهای از اثرات ـ از رشد گرفته تا مرگ سلولی ـ را باعث میشوند. آلایندههای هوا همچنین میتوانند از مسیر بینی، به مناطقی چون پیاز بویایی مغز، دست یابند. در نهایت هر یک از مسیرهای یادشده، آلایندهها یا اثر آنها را به سلولهای بافت سفید مغز میرسانند و این سلولها را وادار به تولید مواد التهابی و سایتوکاینها میکنند. ترشح این مواد نیز خود منجر به بروز واکنشهایی در سلولهای عصبی مغز میشود؛ واکنشهایی مانند التهاب سلولها، افزایش تولید رادیکالهای آزاد و تجمع پروتئینها که همگی فرایندهایی مضر هستند و به مرگ سلولهای مغز میانجامند.
تأثیر آلودگی هوا بر روان
بهطور کلی منابع استرسزا برای انسان را میتوان به 2 گروه بیرونی و درونی تقسیم کرد. کمخوابی، کماشتهایی و وضعیت روانی و جسمی افراد از منابع استرسزای درونی محسوب میشوند اما آلودگیها، ترافیک و سروصدا منابع استرسزای بیرونی را تشکیل میدهند؛ بنابراین آلودگی هوا روی همه افراد ـ چه سالم و چه بیمار ـ اثر دارد و اثر عمده آن، کمشدن آستانه تحریک افراد است؛ یعنی این افراد زودرنجتر، پرخاشگرتر، عصبانیتر و کمتحملتر میشوند و خیلی زودتر به استرسها، واکنش و حساسیت نشان میدهند. در عینحال، خستگی و بیحوصلگی، کاهش ارتباطات اجتماعی و حتی تمرکز سردردهای میگرنی و عصبی و حالت گیجی و منگی، از تأثیرات دیگر آلودگی هوا روی سلامت روان افراد است. این موضوع در برخی کشورها ارزیابی شده و نتایج متناقضی داشته است. در مطالعات موردی، اغلب نشان دادهشده که خلق افسرده با آلودگی هوا مرتبط است اما در بررسی همهگیرشناسی، نتایج کشورها یکدست نبوده است؛ برای مثال در مطالعهای بزرگ روی یک جمعیت 70هزار نفره در هلند، بین خلق افسرده مردم با آلودگی هوا ارتباط دیدهشد؛ درحالیکه این ارتباط در نروژ مشاهده نشد. دلیل این موضوع وجود عوامل متعدد در بروز افسردگی بهدنبال حضور در مناطق آلوده است؛ ازجمله غلظت بالای آلایندهها و احتمالا طول مدت مواجهه با آنها. لازم به ذکر است که در این پژوهشها بیشتر بر علامت «افسردگی» تکیه بوده و نه «اختلال یا بیماری افسردگی». بنابراین آنچه تاکنون در این مورد میدانیم عمدتا ارتباط آلودگی هوا با کاهش سطح سلامت روان است و نه الزاما علیت آن در افزایش شیوع بیماریهای روانی. با اینحال، بر پایه یک استنتاج منطقی میتوان گفت که آلودگی هوا با کاستن از سطح سلامت روان افراد جامعه و افزودن بر تنشها و نارضایتیهای آنها میتواند به افزایش شیوع بیماریهای روانی بینجامد. همچنین ممکن است به تشدید علائم یا عود اختلال روانپزشکی در افرادی که از پیش به آن مبتلا بودهاند، منجر شود. البته آلودگی هوا روی بیماران اعصاب و روان، تأثیر منفی بیشتری خواهد گذاشت. بهطورکلی یک فرد افسرده، همیشه دنیا را غبارآلود میبیند و هنگام آلودگی هوا، دنیا در نظر بیمار افسرده، غبارآلودتر و تیرهوتارتر و قدرت تصمیمگیری او ضعیفتر میشود و احساس میکند که بیانرژی، بیحوصله و خسته است. این عوامل باعث میشوند که در این بیمار، افسردگی شدیدتر شود. در افراد مضطرب نیز نگرانی نسبت به آینده تشدید میشود و بعضی علائم جسمی مانند تپش قلب بهطور شدیدتری بروز میکند. مبتلایان به وسواس هم بهاحتمال زیاد، نگرانیهای مضاعفی پیدا خواهند کرد. چنین افرادی همیشه به جسم خود توجه زیادی دارند و در شرایط آلودگی هوا، دائما فکر میکنند که بیمار شدهاند و دچار نوعی «خودبیمارانگاری» خواهند شد. پس حالا که آلودگی هوا یکی از منابع استرسزاست باید با کاهش دیگر استرسها به سلامت روان خود کمک کنیم؛ مثلا میتوانیم تا حد امکان، استرسمان را در مورد شغل یا ترافیک، کاهش دهیم، ساعتهای استراحت و خوابمان را بیشتر کنیم، به باشگاههای ورزشی برویم و با ورزشکردن، میزان استرسهای روزمره را کمتر کنیم.
آلزایمر به صرف دود و سرب
مهمتر از افسردگی و اضطراب که شواهدی نسبی مبنی بر ارتباط آنها با آلودگی هوا در دست است، موضوع بروز اختلال یا افت در کارکرد مغزی افراد، مطرح است. به گفته روانپزشکها این کارکرد که در اصطلاح، «کارکرد شناختی» (cognitive) نامیده میشود بسیاری از تواناییهای ما در کارهای روزمره و زندگی فردی و اجتماعی را دربرمیگیرد. توجه، تمرکز، حافظه و توانایی درک مفاهیم و پردازش اطلاعات، ازجمله کارکردهای «شناختی» افراد هستند. با مقایسه کسانی که در معرض آلودگی شدید و طولانیمدت هوا بودهاند و افرادی که در سایر مناطق زندگی میکردهاند، تفاوت بسیاری در کارکردهای شناختی آنها دیده شده است. هرچند این خطر برای کودکان که در سنین تکوین کارکردهای مغزی هستند بیشتر است، احتمال افت تواناییهای مغزی برای بزرگسالان ساکن مناطق آلوده نیز وجود دارد. حتی مواجهه با هوای آلوده در دوران جنینی، با مشکلاتی در «توجه» و علائم اضطرابی و افسردگی کودک در آینده همراه بوده است. تغییرات مغزی کودکان و نشانههای التهاب و صدمه به مغز در تصویربرداریهای مغزی (MRI) هم نشانداده شدهاست. در بررسی آزمایشگاهی موشهای مواجه با آلایندهها نیز تغییرات واضحی در سلولهای عصبی یکی از مراکز عمده مرتبط با حافظه (هیپوکمپ) مشهود بوده است.
بهاینترتیب، تغییرات شناختی که به شکل کاهش ضریب هوشی کودکان و افت قابلیتهای فکری در بزرگسالان متظاهر میشوند، به آلایندههای هوا نسبت داده شدهاند. روانپزشکها همچنین به پرسشی در مورد آینده و عواقب وخیمتر تغییرات شناختی اشاره میکنند؛ اینکه آیا این تغییرات به حدیاست که میتواند در درازمدت، افراد مواجه با آلودگی را در خطر بیشتری برای ابتلا به زوال عقل (دمانس) قرار دهد؟ ظاهرا پاسخ چنین سؤالی دقیقا روشن نیست اما در مطالعه روی مغز سگهای مواجه با آلایندههای هوا، تغییرات مغزی مشابه با تغییرات مشهود در بیماری آلزایمر یافت شده است؛ تغییراتی از قبیل تشکیل پلاکهای آمیلوئید و درهمتنیدگیهای تارهای عصبی.
شهری برای خودروها
بحث آلودگی هوا و تأثیر آن بر سلامت محیطزیست و سبک زندگی شهروندان را میتوان از منظرهای متفاوت ـ بهخصوص منظر روان اجتماعی ـ مورد بررسی قرار داد. به گفته دکتر سیدحسن علمالهدائی
ـ جامعهشناس ـ واقعیت این است که هوای آلوده بر جسم، روان و رفتار فردی و اجتماعی انسانها تأثیرات بسزایی میگذارد. او در ادامه اضافه میکند که ناهنجاریهای مرتبط با خلقوخو و اختلالات روانپزشکی ـ بهویژه اضطراب، افسردگی و عصبیت ـ از جمله اختلالات رایج در جوامع امروزی و بهخصوص کلانشهرها بهحساب میآیند. در شهرهایی مثل تهران، مکزیکوسیتی، کلکته، بانکوک، پکن و صدها شهر دیگر هوای سالم برای نفسکشیدن وجود ندارد. در بعضی شهرها آلودگی هوا به حدیاست که گویی فرد، 2بسته سیگار کشیدهاست. درواقع شهرهای بزرگ برای برجها و خودروها ساخته شدهاند و هماهنگ با طبیعت و نیازهای زیستی انسان نیستند.
افزایش رفتارهای ضداجتماعی و پرخاشگری
مغز یکی از پیچیدهترین ارگانهای بدن است که سختترین وظایف را بر عهده دارد؛ ازجمله تنظیم خلقوخوی انسان، تنظیم هورمونها و غدد درونریز، کنترل سیستمهای عصبی و عروقی، برقراری تعادل در رفتار و حرکات، فکرکردن، حل مسئله، نفسکشیدن و هزاران فعالیت دیگر. به اعتقاد علمالهدائی اختلال در حافظه، کندشدن عملکرد ذهنی، خوابآلودگی، بروز رفتارهای ضداجتماعی، پرخاشگری، بیانگیزگی، رخوت، افزایش اضطراب و کاهش مهارتهای فردی و اجتماعی، همه از عوارض ثابتشده و جدی آلودگی هوا به حساب میآیند. آلودگیهای زیستمحیطی در طولانیمدت بهتدریج موجب تغییر رفتارها و شخصیت فردی و اجتماعی انسان میشوند. برای مثال یک فرد برونگرا، درونگرا میشود و ارتباطات اجتماعیاش کاهش پیدا میکند. در این شرایط رفتارهای نوعدوستانه، احترام به دیگران و رعایت حقتقدم در اموری مثل رانندگی نیز کاهش پیدا میکند. حتی در مطالعات دیده شده است که با کاهش انتقال اکسیژن و هوای پاک به مغز و فضای تنفسی، رفتارهای پرخطری از حیوانات سر میزند.
10 راهکار اساسی برای مقابله با اثرات آلودگی
برای مقابله با مشکلات روانی و اجتماعی حاصل از آلودگی هوا، باید 2برنامه جدی و ضربتی کوتاهمدت و میانمدت داشته باشیم. مهمترین نکتهها و راهکارهای مقابله با اثرات آلودگی هوا را در 10مورد مرور میکنیم:
1ـ پیش از هر کار دیگر، باید شهری بسازیم که محور آن انسان باشد نه برج، خودرو و کارخانه. شهری که برای کودکان و افراد مسن مناسب باشد، برای تمامی افراد جامعه، مناسب خواهد بود.
2ـ وجود همدلی، همکاری و جدیت میان مردم، مدیران و تمامی افراد جامعه برای ساختن چنین شهری
3ـ افزایش کشاورزی درونشهری و مزارع حاشیه شهر و کاهش حاشیهنشینی در شهر؛ درست همانطور که هانوی در ویتنام و دارالسلام در تانزانیا به آن عمل کردند.
4ـ افزایش تعداد پارکها نسبت به پارکینگها. به گفته لستر براون ـ نویسنده کتاب نجات محیطزیست (پلن B4.0) ـ نسبت پارکها به پارکینگها بهترین شاخص برای زیستپذیربودن یک شهر به حساب میآید؛ شاخصی که نشان میدهد آیا شهر برای مردم طراحی شده است یا خودروها!
5 ـ بهبود سیستم حملونقل درونشهری، کاهش سوخت و انرژی فسیلی، استانداردسازی سوختهای بنزینی و استفاده از سوختهای پاک مثل سوخت خورشیدی، برقی و بادی
6 ـ فرهنگسازی و ارائه آموزشهای لازم برای مقابله همگانی با آلودگی هوا با تأکید ویژه بر مسافرت و ورزشهای هوازی خارج از شهر در شرایط حاد آلودگی
7ـ اجتناب از مصرف مواد غذایی مضر بهخصوص برای کودکان مثل چیپس، پفک و... و استفاده از غذاها و نوشیدنیهای مناسب در زمان آلودگی هوا.
8 ـ کاهش سفرهای درونشهری و غیرضروری و افزایش زمان استراحت در منزل
9ـ تمرین صبوری، تحمل و خودداری از ورود به محیطها و رفتارهای پرفشار و استرسزا
10ـ افزایش گلها و گیاهان درونساختمانی و آپارتمانی. به طور حتم داشتن یک یا چند گلدان گل و برگهای سبز میتواند در افزایش اکسیژن هوا و انتقال آن به بدن مفید باشد. وجود اکسیژن از ضرورتهای کارکرد صحیح مغز و بهبود خلقوخوی انسان است.
گزارش از: مینا چشمی
این گزارش نخستین بار در روزنامه همشهری منتشر شده است.