جغرافیای قدرت ملاک غالب تقسیمات کشوری ایران

گفت و گو با دکتر حسین ربیعی
کد خبر: ۸۰۰۸۹۱
|
۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۸:۳۰ 20 May 2018
|
14847 بازدید

رضا رحیمی/ تقسیمات کشوری یکی از مفاهیم اساسی در دانش سازماندهی سیاسی فضا است که تلاش می کند به مدیران سیاسی کشور این امکان را بدهد تا به شکل صحیح و مطلوب مناطق جغرافیایی کشور را مدیریت کنند؛ ابزاری که هرچقدر عالمانه و منطقی تر تنظیم شود، دستاوردهای بهتری به بار خواهد آورد.

به گزارش «تابناک»، تقسیمات کشوری که از سوی مدیران اجرایی کشور و در سه سطح ملی، استانی و محلی اجرایی می شود، می تواند فرصت های کافی و مناسبی را برای توسعه عادلانه فضایی در اختیار مناطق مختلف جغرافیایی کشور قرار بدهد و زمینه بهبود مدیریت سیاسی را در کشور فراهم کند.

در مجموع تقسیمات کشوری ناظر بر سلسله مراتبی از تقسیم کشورها به واحدهای کوچکتر است که باهدف مدیریت مطلوب اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اجرایی می شود و در دستور کار خود تأمین امنیت برای زندگی شهروندان را مد نظر دارد؛ مسئله مهمی که در جریان اجرایی شدنش باید مولفه های فراوانی از جمله فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، امنیتی و... مورد توجه قرار گیرد.

در کشور ایران مسئله تقسیمات کشوری همواره با حاشیه های فراوانی همراه بوده است و در گذشته هرگاه تصمیمی برای عملیاتی کردن ایجاد یک واحد سیاسی جدید رسانه ای می شد، اعتراض های مردمی به بخش اجتناب ناپذیر این مسئله تبدیل می شد.

جدا از موضوع تقسیمات کشوری و دنبال کردن آن در گذشته که در رابطه با استان شدن استان قزوین، خراسان شمالی، رضوی و جنوبی و... با حاشیه های فراوانی همراه بود، حالا چندماهی است که شهرستان کازرون اسیر نا امنی و اعتراض های دامنه داری است که به همین پدید آمده است.

موضوع تقسیمات کشوری در شهرستان کازرون ناظر بر تلاش هایی است که از سوی برخی مسئولان برای جدا کردن بخش های شمالی این شهرستان مثل چنار شاهیجان به یک شهرستان جدید دنبال می شود و اعتراض های فراوانی را رقم زده است.

در مورد الزامات مورد نظر برای تقسیمات کشوری، اشکالاتی که تقسیمات کشوری کنونی شهر کازرون دارد و نیز چرایی تنش زا بودن غالب این اقدامات «تابناک»، گفت و گویی را با دکتر حسین ربیعی استادیار جغرافیای سیاسی دانشگاه خوارزمی انجام داد که مشروح آن را در ادامه می خوانید.

آقای دکتر ربیعی با سلام؛ لطفاً برای شروع بفرمایید اساساً منظور از تقسیمات کشوری و لزوم اجرایی چنین مفهومی در کشورها چیست؟

بنده هم خدمت شما سلام عرض می کنم. از آنجا که اداره سرزمین کشورهای بزرگ از یک کانون تصمیم گیری واحد، ناممکن یا به سختی امکانپذیر است، دولت ها سرزمینشان را به بخش های اداری کوچکتری تقسیم می کنند تا وظایف خود را به خوبی به انجام رسانند. به عبارت دیگر هدف اصلی از تقسیم کشور به واحدهای سیاسی اداره تمرکز زدایی اداری و سیاسی و نوعی تقسیم کار است و البته طبیعی است که امنیت و توسعه پایدار از اهداف دیگر تقسیمات کشوری است.

 از دید جغرافیایی بارور کردن توانمندی های محلی و بستر سازی برای توسعه متوازن منطقه ای، عمق بخشیدن به تعلق سرزمینی ساکنان، کاهش اثرات مخرب ناحیه گرایی و از بین بردن واگرایی ها و محلی گرایی ها از راه انجام درست تقسیمات کشوری انجام پذیر است.

در دلایل تقسیمات کشوری و واحدهای سیاسی شکل گرفته موارد فراوانی مثل علایق سیاسی، امنیتی و... مورد اشاره قرار می گیرد. آیا واقعاً این اقدام متر و معیار مشخصی ندارد؟

البته که وجود دارد. هر نوع منطقه بندی و تقسیمات کشوری یک فرایند علمی و تخصصی است و مبانی دانشی تعریف شده ای دارد. علاوه بر همگنی های طبیعی و انسانی که اساس ناحیه بندی و منطقه بندی است، ملاک هایی مانند وسعت و جمعیت، بحث مر کز – پیرامون، فاصله و دسترسی و امکانات زیر ساختی، شیوه های معیشت و مسائل فرهنگی، و در نهایت پاره ای الزامات امنیتی و سیاسی ملاک های خوبی برای ناحیه بندی و تقسیمات کشوری است. فراتر از این، هر دولتی بسته به  اهداف و شیوه اداره کشور، مجموعه ای قواعد و دستورالعمل ها و نیز آیین نامه های اجرایی را متناسب با هر منطقه آب و هوایی تدوین و اجرایی می کند که ملاک تقسیمات کشوری است.

به نظر می رسد بسیاری از واحدهای سیاسی ایران در سطوح مختلف در گذشته از قاعده و قانون مشخصی تبعیت نکرده اند، نظر شما در این باره چیست؟

متأسفانه با وجود این که ملاک های پیش گفته در مورد تقسیمات کشوری وجود دارد، اما در عین حال فرایند اجرایی این کار عموماً سامان مند نبوده و استثناهای بسیاری وجود داشته و دارد تا جایی که ملاک های جغرافیای انسانی و طبیعی آشکارا جای خود را به جغرافیای قدرت داده است. به عبارت دیگر به آسانی می توانیم آثار نفوذ صاحبان قدرت و منصب را در تقسیمات کشوری ایران دید. اعمال نفوذ های سیاسی در ارتقا، یا اتصال و انتزاع بسیاری از بخش های سرزمین ایران آشکارا دیده می شود از جمله استان شدن قم و شهرستان شدن آرادان و جاهای دیگر.

این تصور که نفوذ و بازیگری نخبگان سیاسی محلی مثل نمایندگان مجلس یکی از عوامل موثر در ایجاد واحدهای سیاسی جدید است را چقدر قبول دارید و نظر شما در این باره چیست؟

این البته یک تصور نیست بلکه یک واقعیت مخرب و آسیب زا است و بویژه در زمان تبلیغات انتخاباتی کاندیداها، بخشی از وعده های هیجان انگیز کاندیداها برای ساکنان روستاها و شهرهای حوزه انتخاباتی خود همین دستکاری حوزه های تقسیمات کشوری است و البته پس از انتخاب شدن نیز برای برآورده کردن وعده های خود فشار به مسئولین اجرایی در دولت یکی از برنامه های آنان است.

آشکار است که این موضوع نه تنها سازنده نیست که یک تهدید به حساب می آید و با توجه به مناقشاتی که سالهاست در کشور ما در شهرهای مختلف بر سر این موضوع پدید می آید شایسته است نهادهای نظارتی در زمان انتخابات، این گونه های وعده های انتخاباتی را به عنوان یک تخلف به حساب آورده و برخورد کنند.  

آیا واقعاً برای اینکه یک منطقه جغرافیایی کشور مثلاً یک بخش در شهرستان ها بتواند توسعه پیدا کند، چاره ای جز ارتقای سطح سیاسی آن وجود ندارد؟ چرا این تفکر در میان مردم و مسئولان غالب است؟

هم توسعه و هم تقسیمات کشوری فرایندی پیچیده، چند بعدی و چند متغیری است. وجود شهرهای محروم و روستاهای برخوردار در گوشه و کنار ایران و همچنین وجود مناطق محروم در کانونی ترین استان های ایران یعنی تهران و البرز نشان می دهد که نه ارتقاء سیاسی و نه دوری و نزدیکی به مراکز قدرت عامل مهمی در توسعه و برخورداری مکان ها به حساب نمی آید.

ارتباط دادن توسعه و برخورداری مکان ها، با ارتقاء سطح سیاسی سکونتگاه ها از نواقص نظام برنامه ریزی کشور ما است. هر چند، در ساختار تصمیم گیری فعلی حاکم بر کشور، متأسفانه لزوم برخوردار شدن از برخی امکانات توسعه و رفاه و اختصاص برخی ردیف های بودجه، قرار گرفتن در سطح مشخصی از سلسله مراتب تقسیمات کشوری است. شاید اگر ساختار سیاسی تمرکز گرا بر نظام اداری ما حاکم نبود و امکانات و بودجه و در نتیجه توسعه مستقیماً به تصمیم گیری رده های بالاتر منوط و مربوط نمی بود، این مشکلات کمتر پیش می آمد. بنابراین بخشی از دلایل شکل گیری این تفکر در بین مردم و مسئولات به ساختار برنامه ریزی و بودجه کشور مربوط است. علاوه بر این عقب ماندگی و توسعه نیافتگی برخی نواحی و وجود نواحی محروم و برخوردار از دلایل دیگری است که مردم را به درگیر شدن در چنین فرایندهای تشویق و تحریک می کند.

نظر شما در مورد تقسیمات کشوری که برای شهرستان کازرون در نظر گرفته شده و بر اساس آن بناست که بخش کوچکی از این شهرستان مستقل شود، چیست؟

من اطلاع دقیقی از این که آیا ملاک و معیارهای کارشناسی و علمی و روال رایج وزارت کشور در این الحاق و انتزاع بکار گرفته شده یا نشده، ندارم و البته چون ساکن و بومی آنجا نیستم بنابراین طبیعتاً حس تعلق خاطر ساکنین شهرستان کازرون نسبت به بخش های جدا شده را ندارم.

 بنابراین شاید قضاوت درستی در این مورد نداشته باشم. ولی بدون در نظر گرفتن این دو مورد، این مناقشات را روا نمی دانم. اساساً ماهیت تقسیمات کشوری و مرزهای داخلی با مرزهای بین المللی متفاوت است و جدا شدن یک روستا یا بخش از شهری و پیوستن آن به شهر دیگر به جز پاره ای امور دفتری و اداری، اثر دیگری ندارد و هیچ بازدارندگی یا جدایی همیشگی ایجاد نمی کند. البته حس تعلق خاطر مردم کازرون به بخش های جدا شده قابل تمجید است، اما من فکر می کنم از یک طرف نخبگان محلی و از سوی دیگر هیجانات لحظه ای بیشترین تأثیر را در ایجاد وضعیت کنونی داشته اند.

 نه وسعت زیاد یک شهرستان عامل توسعه است که ایرانشهر در سیستان و بلوچستان تا چندی پیش وسعتی بیش از برخی کشورهای اروپایی داشت و محروم بود و نه جمعیت زیاد عامل و باعث توسعه است که هم اکنون در همسایگی شهر تهران، روستا - شهرهای زیادی با جمعیت چند ده هزار نفری محروم به حساب می آیند ولی توسعه نیافته اند.

شما ریشه اعتراضات مردمی در شهرستان کازرون را به این مسئله چه می دانید؟

همانطور که گفتم بخشی از این اعتراضات برخاسته از حس تعلق مکانی مردم کازرون نسبت به بخش های جدا شده است و البته حد کمی از آن قابل درک است. ولی بخش مهمی از آن به نقش نخبگان محلی در تهییج و تحریک مردم مربوط می شود و البته  فکر می کنم بخشی از این اعتراضات احتمالاً سیاسی است و مربوط به رقبای نماینده فعلی شهرستان است که از چنین فرصتی برای ایجاد حس منفی نسبت به ایشان استفاده کنند و در فضای قومی – فرهنگی آن منطقه این مسأله را به خواست ایشان و حس مکانی و محلی ایشان نسبت می دهند.

 البته در هر اعتراضی جمعی، گروه های فرصت طلب هم هستند که به دنبال روزنه ای برای ایجاد شورش و هرج  مرج هستند و با بهانه های دیگری وارد اعتراضات می شوند و اهداف دیگری را دنبال می کنند. در مجموع این وضعیت ممکن است به واقع در اعتراض به جدا شدن بخش های اشاره شده باشد، ولی با توجه به این که به طور رسمی اعلام شده که این الحاق و انتزاع منتفی شده است، ادامه اعتراضات احتمالاً ارتباطی به موضوع تقسیمات کشوری ندارد.

آیا واقعاً مسئولان این امکان را ندارند که قبل از اقدام به عملیاتی کردن تقسیمات کشوری، آسیب های آن را به صورت دقیق بررسی کنند و با لحاظ کردن همه شرایط اقدام خود را عملیاتی کنند؟

البته که امکان سنجی اجرای تقسیمات کشوری فرایند چند مرحله ای است و حتماً دست اندرکاران پیش از اقدام می باید جنبه های مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن را بررسی و میزان رضایتمندی مردم را نیز برآورد کنند. ولی همانطور که پیشتر بیان شد، متأسفانه گاه، تقسیمات کشوری آن هم در مناطق حساس قومی – فرهنگی تحت تأثیر فشارها و لابی های سیاسی انجام می شود. در زمان ما که رسانه ها و شبکه های اجتماعی غیر رسمی، کنترل و بعضاً هدایت افکار عمومی را در اختیار دارند، سنجش پیامد چنین اقدامات سیاسی برای کارگزاران رسمی نظام، بیش از گذشته ضروری است.

باتشکر از فرصتی که در اختیار «تابناک» قرار دادید، در پایان نظر خودتان را در مورد راهکارهای صحیح و منطقی توسعه عادلانه مناطق کشور بدون اینکه به تنش های اجتماعی دامن بزند، بفرمایید.

با این که دگرگونی تقسیمات کشوری موضوعی رایج در نظامات کشورداری جهان است، با این حال آشکار است که حدود، اندازه و مرزهای واحدهای سیاسی باید در حد امکان پایدار و برقرار باشد و دست کاری مرزهای تقسیمات کشوری نه راه درستی برای تغییر حوزه های انتخاباتی و رأی آوری و نه روش مناسبی برای ایجاد توسعه پایدار و توزان منطقه ای و برابری فضایی است. واگذاری پاره ای از اختیارات تصمیم گیری در زمینه برنامه ریزی و بودجه به مردم و مسئولین محلی، اختصاص درآمدهای محلی به توسعه محلی، کاهش بروکراسی و مشارکت دادن مردم و نخبگان بومی در برنامه ریزی های توسعه منطقه ای، جلوگیری از ارائه وعده های انتخاباتی کاندیداها در مورد ارتقاء واحدهای سیاسی یا الحاق و انتزاع آنها از جمله مواردی است که می تواند از ایجاد تنش های اجتماعی جلوگیری کند.

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# مهاجران افغان # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سوریه # دمشق # الجولانی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
تحولات اخیر سوریه و سقوط بشار اسد چه پیامدهایی دارد؟