دکتر امیر دبیری مهر، پژوهشگر علوم سیاسی، در مطلبی تحلیلی برای تابناک، شرایط کنونی کشور و راه های برون رفت از آن را اجمالی تشریح کرده است. وی در این مطلب، نخست به تهدیدهای درونی و بیرونی پیش روی کشور اشاره می کند، سپس با اشاره به فرصت هایی که توانایی بالقوه و بالفعل بحران زدایی دارند، بحث را توسعه داده و در نهایت به راهکارهایی برای خروج از این وضعیت اشاراتی می کند.
متن کامل این مطلب را در ادامه می خوانیم.
قصد ارایه تحلیل مکتوب از اوضاع کنونی کشور را به خاطر ابعاد گوناگون و پیچیدگی های آن ندارم و رصد و ارزیابی آن را مهمتر و جذاب تر می دانم؛ اما در این روزها پیام ها و تماس های متعددی دریافت می کنم که خواستار ارایه تحلیل در این خصوص هستند، به ویژه کسانی که مبتنی بر این تحلیل تصمیم گیری می کنند و وظیفه انسانی و ملی امثال ماست که درک ناقص و مختصر خود را به امید بهبود اوضاع ارایه دهیم و به برداشت های اشتباه برخی وقعی ننهیم.
وجود برخی شاخص های عمومی به ویژه در اقتصاد ایران در چند هفته اخیر، از جمله افزایش سرسام آور قیمت ارزهای خارجی، مسکن، سکه، خودرو و ... در افکار عمومی نگرانی های جدی ایجاد کرده که کشور به کدام سو می رود؟ چرا نهادهای مسئول دولتی در انفعال و سکوت به سر می برند و اقدامات مقتضی برای مدیریت بازار انجام نمی دهند و حتی شایعه ای در کشور دامن زده شده که دولت عامدانه آب به این آسیاب ویرانگر می ریزد ـ که نویسنده چنین باوری ندارد ـ و اگر هم اقداماتی انجام می دهند، چندان مؤثر و ثمربخش نیست؟ و چرا برخی با به کار گیری راهبرد نخ نمای "انکار و پاک کردن صورت مسأله" سعی در عادی نشان دادن اوضاع دارند؟ سهم و نقش خروج امریکا از برجام در ایجاد این وضع چقدر است؟ آیا نقدینگی 1500 هزار میلیارد تومانی نقش اصلی را در این بحران ایفا می کند و از همه مهمتر این که وضعیت کنونی به کدام سو می رود؟ و آیا می توان برای آن چاره ای اندیشید یا خیر؟
برای پاسخ به این پرسش ها، اولا نباید تعجیل کرد و ثانیا باید برخی پیش درآمدها را دانست. برای تقریب به ذهن، وضع عمومی کشور ما مانند انسانی است که در سنین کهنسالی دچار چندین درد و مرض مزمن شده و حالا به پزشک مراجعه کرده و می خواهد طبیب به او در یک کلمه بگوید، چرا به این وضع دچار شده و با یک کپسول هم می خواهد درمان شود. همان طور که آنالیز وضعیت بیمار در یک کلمه و درمان او با یک کپسول میسر نیست، هزاران مرتبه بالاتر، تشخیص دردهای اجتماعی و درمان آنها پیچیده تر و نیازمند صبوری و آرامش است.
باید توجه داشته باشیم، دلایل زمینه ای و پیشینی، مهمترین نقش را در بروز بحران ها دارند که در ادبیات علوم انسانی، «دلایل ساختاری» نامیده می شود که در اوضاع و احوال عادی کمتر به آنها توجه می شود؛ اما وقتی به بحران تبدیل می گردد، مهم ارزیابی می شوند؛ مثلا در ایران دولت حجیم و ناکارآمد و پرخرج، اقتصاد نفتی و رانتی، بهره وری پایین، درصد پایین جمعیت مولد، کم آبی، شکاف های قومی و طبقاتی و جنسی، زمینه های روانی نزاع اجتماعی و... از جمله زمینه های ساختاری هستند که همواره مستعد ایجاد شکاف های متراکم و متقاطع بوده و هستند و در همه بحران ها ایفای نقش می کنند.
از سوی دیگر، باید توجه داشته باشیم در یک نظام سیاسی پویا و مشروع و کارآمد بحران ها سکوی آخر نیستند، بلکه نقطه عزیمت هستند؛ به عبارت دیگر همواره رهبران هوشمند آماده مواجهه هوشمند و مدبرانه با بحران ها برای حل آنها و تقویت استحکام درونی نظام هستند. از این روی، مدیران پخته و کاربلد از بحران ها نمی ترسند و از مسئولیت روبه رو شدن با آنها شانه خالی نمی کنند، بلکه با تجربه دانش و شجاعت و امید، سعی در حل آنها دارند، چنانکه یک سردار رشید نظامی از هیبت دشمن نمی هراسد، بلکه همه توان خود را برای درهم شکستن آن به کار می گیرد. نکته مهم دیگر آنکه باید بدانیم آنچه امروز مردم را نگران کرده، مشکل تک بعدی و مثلا اقتصادی نیست، بلکه شکاف های متقاطع اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی در قالب بحران پولی و ارزی و اقتصادی بروز و ظهور یافته است.
در این نوشتار، سه بحث جداگانه در حد سرفصل های آن مطرح می شود که عبارتند از؛
تهدیدهای متکثر و متنوع واقعی دورنی و بیرونی ـ فارغ از دلایل شکل گیری آنها که بحث تفصیلی دیگری است ـ
فرصتها و سرمایه های بحران زدا و بالقوه و
در نهایت برخی راهکارهای عادی سازی.
شرح هر یک از این سرفصل ها نیازمند بحث مبسوط تر و مفصلی است که خارج از حوصله این نوشتار است.
1 ـ تهدیدهای متکثر و متنوع واقعی درونی و بیرونی شامل پنج بخش است که عبارتند از؛
تهدیدهای اجتماعی شامل افزایش رو به تزاید ناامیدی از آینده کشور، ابهام پیرامون فردای ایران، افزایش بزه و فساد و تخلف خرد و کلان، افزایش خشونت اجتماعی و کاهش سرمایه اجتماعی.
تهدیدهای اقتصادی شامل افزایش افسارگسیخته قیمت ارزهای خارجی به ویژه دلار، سکه وطلا، خودرو و مسکن، سوق پیدا کردن 1500 هزار میلیارد تومان نقدینگی به سوی کالاهای سرمایه ای، کاهش ارزش پول ملی، رونق سفته بازی و سوداگری و بهت و حیرت توده های مردم و ایجاد حسرت و واماندگی در آنها، دخالت های بیشتر و تأثیر کمتر دولت در سیاست های ارزی و پولی است، در حالی که هنوز معلوم نیست بحران آفرینان مؤسسات مالی و اعتباری چه کسانی بودند که توانستند 10 هزار میلیارد تومان هزینه به دولت تحمیل کنند و از مصونیت آهنین برخوردارند؛ هر چند خسارت بزرگی به اعتماد عمومی مردم زدند.
تهدیدهای بین المللی شامل افزایش خصومت امریکا با ایران و طراحی انواع حیله ها برای براندازی نظام جمهوری اسلامی، خروج امریکا از برجام و اعلام تحریم های قریب الوقوع فلج کننده در ماه های آینده، احتمال محدودیت خرید نفت از ایران و کاهش درآمدهای ناشی از صادرات نفت، کاهش همکاری های بازرگانی با جهان از ترس تهدید و تحریم های امریکا، شکل گیری ائتلاف های محدود و گسترده علیه ایران در سطح منطقه ای و بین المللی با محوریت امریکا و اسرائیل و عربستان بعنوان مثلث ضد ایرانی.
امنیتی شامل افزایش استعداد تنش ها و آشوب ها و اغتشاشات داخلی به بهانه های مختلف، احتمال اجرای نقشه های دولت های متخاصم در قالب بحران های مرزی و منطقه ای و تروریستی و تبدیل وضعیت سفید امنیتی به وضعیت زرد و قرمز و ضرورت مداخله نیروهای نظامی و انتظامی.
تهدیدهای سیاسی شامل کاهش اعتماد عمومی به کارامدی نظام سیاسی، تقلیل بحران ها ملی و مشکلات ریشه دار به نزاع جناحی و مقصر معرفی کردن این و آن.
تهدیدهای فرهنگی شامل ترجیح کالاهای مادی به ارزش های فرهنگی و تنزل هویت های فردی و اجتماعی و ملی و دینی و در نهایت تغییر ساحت زیستی شهروندان از حیات فرهنگی معنوی به حیات مادی و اقتصادی و حیوانی و سقوط اجتماعی.
بدیهی است این موارد تنها برخی از مهمترین شاخص های وضعیت بحرانی ایران امروز است که انکار آنها نه تنها چنگ به صورت حقیقت زدن است، بلکه هیچ گره ای از مشکلات کشور نمی گشاید و ضروری است، اگر برخی آنها را باور ندارند، با عدد و رقم و شاخص با آنها مواجه شوند و نسبت به رد آنها مبادرت ورزند.
2 ـ سرمایه ها و فرصت های داخلی
تحلیل واقع بینانه نباید یکسویه و معطوف به ناامیدی باشد. تحلیل راهگشا ضمن واقع گرایی و جرأت مواجهه دلیرانه با واقعیات، باید در نهایت راهگشا و امیدآفرین باشد. در اینجا در کنار تهدیدها و آسیب شناسی باید به فرصت ها و سرمایه های ملی و داخلی هم توجه داشت، زیرا این سرمایه ها، هم موجب حفظ وضع موجود و دوری از فروپاشی سیاسی و اجتماعی است و هم می تواند سکوی عبور از بحران و ایجاد ثبات در ایران عزیز و آرامش ایرانیان ارجمند باشد.
مهمترین سرمایه های ملی و داخلی ایران امروز عبارتند از؛
توده های مردم برای حضور بموقع در صحنه های مورد نیاز: این مردم، همواره نگاهدارنده کشور از پرتگاه های سقوط بودند (مانند جنگ تحمیلی که بدون حضور مردم قطعا به شکست می انجامید)؛ هر چند متأسفانه وقتی بحران ها تمام می شود، دوباره به حاشیه رانده و با آنها رفتاری تحقیرآمیز و از بالا به پایین می شود!
نخبگان دلسوز و متعهد برای روشنگری و تبیین اوضاع: ایران امروز از نظر شناخت مشکل و معضلات و دردها از سرمایه بسیار کم نظیری به نام کارشناسان و نخبگان و صاحب نظران در طیف های فکری گوناگون رنج می برد که اگر حقیقتا قدر ببینند و بر صدر نشینند، برای برون رفت از بحران ها سرمایه ارزشمندی هستند؛ بنابراین، رانده شدن آنها به حاشیه ـ آن هم به بهانه های مختلف ایدئولوژیک و سیاسی و قومی ـ بزرگترین ضربه به منافع ملی است.
رهبران اجتماعی اعم از رهبران دینی و ملی و گروه های مرجع اجتماعی برای هدایت و بسیج عمومی در مواقع لزوم؛
ارزش ها و باورهای دینی و ملی به عنوان درون مایه های چسبندگی لایه های اجتماعی برای ایجاد ثبات و پایداری و مقاومت در صحنه های مورد نیاز؛
سرزمین و طبیعت وسیع و غنی و ثروتمند به شرط آنکه همه شهروندان ایران را ملک مشاع خود دانسته و فردی بر فردی و قومی بر قومی و گروهی بر گروهی دیگر احساس تفاخر و برتری و حق بیشتر نکند.
هر یک از این مؤلفه ها می تواند منشأ و خاستگاه حرکت کشور به سوی توسعه و ثبات و آرامش و پویایی باشد.
هم اکنون پرسش اینجاست، در حال حاضر چه باید کرد و چه راهکارهای کوتاه مدت و میان مدت و بلندمدتی برای ایران متصور است تا تهدیدها علیه کشور کارگر نشوند و فرصتها بالفعل شوند؟
در اینجا فقط به راهکارهای کوتاه مدت اشاره ای خواهم داشت، زیرا راهکارهای میان مدت و بلندمدت همان هایی است که بارها و همیشه از سوی نخبگان و متفکران مطرح شده و مجال طرح آنها اینجا نیست؛ هر چند به آسانی یافتنی است.
مهمترین راهکارهای پیشنهادی برای بهبود اوضاع، که البته جرأت و جسارت در تصمیم گیر ی می خواهد، عبارتند از؛
صداقت و شفافیت در اطلاع رسانی برای مردم و محرم دانستن افکار عمومی و کنار گذاشتن مصلحت های ساختگی و ویرانگر؛
عزل و کنار گذاشتن مدیران و مسئولان نالایق و نااهل به ویژه در حوزه های اقتصادی که نقش موثری در ناکارامدی ها داشته و دارند و جایگزینی آنها با مدیران کارامد و دلسوز فارغ از تعصبات حزبی و جناحی و قومی و فامیلی؛
به حاشیه راندن شخصیت های تنش آفرین و بحران زا و مأیوس کننده مردم که از قضا صدای بلند و تریبون های عمومی هم دارند و هیبت و تفکر آنها با اقتصائات ایران امروز سازگار نیست.
توقف و بازنگری در برخی سیاست ها و تصمیم ها و جابجایی بعضی اولویت های هزینه ساز برای کشور در همه حوزه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و بین المللی؛
تلاش برای تصویرسازی واقعی از کشور مبتنی بر داده ها و مستندات و بازنمایی سرمایه ها و دستاوردهای کشور برای پرهیز از سیاه نمایی های ناامیدکننده در بعضی بخش ها؛
اشراف و هماهنگی اطلاعاتی برای جلوگیری از هر گونه نقشه و توطئه ضد ملی و خلاف امنیت کشور و تمایز بین اعتراض ها و نقدهای صحیح و دلسوزانه با رفتارهای موذیانه ی مخرب علیه وحدت و امنیت و منافع ملی؛
حمایت همه جانبه از طبقات مستضعف جامعه با رویکردهای حمایتی و یارانه ای برای جلوگیری از جنبش تهیدستان و پابرهنگان و گرسنگان در این وضعیت؛
تکیه کامل بر ظرفیت های تولیدی و اقتصادی داخلی با پرهیز از انحصار طلبی و رانت خواری و ویژه پروری برای ترجیح منافع مردم بر منافع سنتی و نهادینه و سازمانی عده ای که نمونه بارز آن صنعت خودروسازی است که سال ها همواره منافع مردم قربانی سود و منفعت سهامداران برخی شرکت های خودروسازی داخلی شده و نتیجه آن تولید محصول بی کیفیت داخلی با بالاترین قیمت ها شده است.
ایجاد وحدت و اجماع و همبستگی ملی و داخلی برای افزایش همگرایی ها و کاهش واگرایی های قدرت سوز
بدیهی است نه مشکلات و بحران ها، محدود و مقید به موارد مذکور است و نه فرصتها و سرمایه ها منحصر به آنهاست و نه راهکارها، چنین ساده و بدیهی و سهل الوصول است، ولی تاریخ به ما آموخته، بهترین و کم هزینه ترین و کارآمدترین راه مواجهه با این فصل های اضطراب آفرین در کشورها، گفت وگوی ملی بین نظریات و دیدگاه های گوناگون در آزادی کامل حداکثری است تا میانبرها و راه های برون رفت از میان آنها استخراج و از جانب تصمیم گیرندگان صادق و دلسوز و شجاع انتخاب و عملیاتی شود.
بلوغ ملت ها و دولت ها، کنار گذاشتن نا امیدی و خودخواهی و خشونت و عزم و هم اندیشی و همبستگی برای روزهای بهتر است؛ هر چند این تصمیم از بین نالایقان، فرصت طلبان، ترسوها، رانت خواران، متظاهران و منافقین قربانیانی خواهد گرفت که باید گفت، فدای سر منافع و امنیت ملی.