یکی از گردانندگان بیبیسی فارسی پس از ساخت مستندی که ایران را به جنگطلبی و صدام حسین دیکتاتور عراق را مطالبهگر صلح در میانه جنگ تحمیلی به ایران متهم کرد، در حرکت بعدی، مستقیم محسن رضایی را هدف قرار داد و با طرح ادعاهای خلاف واقع، تلاش کرد دست به تخریب فرمانده سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس بزند؛ رویکردی که در راستای تخریب هر نوع صدای مخالف با «تسلیم مطلق» در دستور کار بزرگترین سلاح بریتانیا قرار گرفته است.
به گزارش «تابناک»؛ پخش مستند «جام زهر؛ فرصتهای از دست رفته ایران در جنگ» به کارگردانی حسین باستانی از طریق بخش فارسی بی بی سی در روزهای اخیر با نقدهای فراوانی همراه بوده است. رویکرد اساسی این مستند همان مدلی است که در قالب خوشرنگ و لعاب روزنامهنگاری فکت ـ محور توسط باستانی آموزش داده میشود. باستانی از زمانی که دبیر سیاسی روزنامه نوروز ارگان حزب مشارکت بود، با همین رویکرد خط تخریب را در دستور کار داشت؛ رویکردی که ظاهراً فاقد تحلیل است اما با چینش هدفمند دادهها، عملاً مخاطب را در مسیر رسیدن به یک تحلیل سوق میدهد.
باستانی در این زمینه گفته است: «فکتهای اطلاعاتی پر و پیمانی جور کرده بودم راجع به تمام نهادها، تمام ارگانها، تمام وقایع، راجع به تمام اینها آرشیوهای جدای اطلاعاتی جور کرده بودم. هرکسی صحبت مهمی میکرد، من یک کمی وقت داشتم که در بین این فکتهایم بگردم و مجموعهای درست کنم که البته در آن یک کلمه تحلیل هم نبود. باید این فکتها را کنار هم میگذاشتم و اثبات میکردم که او چرا دروغ میگوید. این آرشیوهای اطلاعاتی آن قدر منظم بود که همین وقت کم کفایت میکرد تا گاه ده یا بیست تا فکت کت و کلفت از سالهای گذشته، از اظهارنظرهای قبلی و گفتههای قبلی کنار هم بگذارم.»
آنچه باستانی نگفته، تعداد دادههای خلاف واقعی است که در میان واقعیات به اسم فکت به مخاطب ارائه میشد و ترکیب این اطلاعات صحیح و دروغ، یک تصویر خلاف واقع را شکل میداد و این تصویر دقیقاً همان تحلیلی بود که او میخواست مخاطب به آن برسد. یک نمونه آشکار از استفاده حیله گرانه از این تکنیک را میتوان در مستند «جام زهر؛ فرصتهای از دست رفته ایران در جنگ» مشاهده کرد.
ظاهر مستند بدین شکل است که مستندساز مجموعهای از تصاویر که عمدتاً در رسانههای داخلی منتشر شده، گردآوری کرده و یک مستند آرشیوی را ارائه کرده؛ بنابراین، دادهها صحیح است. با این حال اندک بررسی نشان میدهد، در واقع این دادهها در مواردی دستکاری شده و در مواردی به شدت خلاف واقع است اما جاسازی آنها در میان فکتهایی که مسلم بودنشان برای بیننده انکارناشدنی است، مخاطب را مجاب میکند که دیگر اطلاعات و تحلیل در پسِ آنها را بپذیرد.
در این مستند، دو پیام اصلی باید منتقل میشد که هر دو خلاف واقع بود و مابقی مستند متکی بر این دو پیام بود؛ نخست اینکه حاکمیت ایران و شخص امام خمینی جنگ طلب بود. در همین چهارچوب حسین باستانی در نریشنی ادعا میکند پس از صدور قطعنامه 598 توسط شورای امنیت سازمان ملل، امام گفته باید جنگ ادامه داشته باشد و تب جنگ به جز با سقوط صدام نمیخوابد و برای تأیید ادعایش، بخشی از صحبتهای جواد لاریجانی را پخش میکند که در آن لاریجانی تأکید میکند ولایتی به نزد او آمده و گفته، این قطعنامه ترکمنچای است و ایران نمیپذیرد و سپس صحبت ولایتی (وزیر خارجه وقت) قرار داده شده که از علل مخالفتش میگوید.
در اینجا چه اتفاقی افتاد؟ حسین باستانی بخشی از صحبت جواد لاریجانی را حذف کرد. لاریجانی در ادامه روایتش و پس از اشاره به موضع مخالف ولایتی، میگوید که مرحوم احمد خمینی فرزند و رئیس دفتر امام خمینی عصر همان روز با او تماس گرفته و گفته، به سازمان ملل بروید و طوری صحبت کنید که آنها (عراق) تصور کنند، قطعنامه 598 را پذیرفتهاید. از لطف پذیرش استفاده نکنید، اما اگر لازم شد از لفظ پذیرفتن قطعنامه نیز استفاده کنید. این بخش از مستند حذف شده تا ادعای خلاف واقع باستانی را تقویت کنند که ایران نمیخواسته قطعنامه را بپذیرد اما نمیخواسته این موضوع را به صراحت نیز بگوید که این صددرصد برخلاف واقع است!
داده ی دروغ بعدی که به اسم فکت به مخاطب ارائه شده و هدف دوم این مستند بوده، اشتباه محاسباتی ایران در زمان پذیرش است و قرار است به مخاطب این پیام داده شود که باید قبلِ از دست رفتن سرزمین با دشمن به توافق رسید. در این بخش از مستند ادعا شده بود، وقتی ایران قطعنامه را پذیرفت، سرزمینهای بیشتری نسبت به زمانی که قطعنامه توسط سازمان ملل تصویب شد در اشغال عراق قرار داشت و در واقع اگر ایران همان زمان که 598 توسط شورای امنیت صادر شد، این قطعنامه را پذیرفته بود، وضعیت بهتری داشت. این داده نیز دروغ بود و بیشترین وسعت اشغال پس از پذیرش قطعنامه و حمله دوباره صدام حسین رخ داد و نه قبل از پذیرش قطعنامه توسط ایران. اتفاقاً این مسأله نشان میدهد، مسئولان ایران چه هوشمند نشان دادند که در زمان صدور قطعنامه به صدام حسین اعتماد نکردند.
با فاصله چند روز از پخش این مستند، برشی از صحبتهای محسن رضایی که تهدیدی در واکنش به تهدیدهای آمریکاییها و مربوط به گفت و گوی ویژه خبری شبکه دوم سیما در 21 تیر 1394 بود، توسط عوامل وابسته به همین جریان در فضای مجازی به عنوان موضع گیری تازه بازنشر شد و چنین فضاسازی صورت پذیرفت که محسن رضایی در دوران دفاع مقدس این صحبتها را در این مقطع انجام داده است.
متأسفانه برخی در داخل نیز که نسبت به زمانِ این موضع گیری یعنی بیش از سه سال پیش و شانِ بیان آن، آگاهی نداشتند، ابزار این عملیات روانی شدند که باید در رویکردشان تجدیدنظر کنند.
در ادامه این جنگ روانی، حسین باستانی در یکی از گزارشهای به اصطلاح فکت محور، شماری از موضعگیریها را در زمان حمله آمریکا به عراق به محسن رضایی منتسب و ادعا کرد دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام مکرراً در تلویزیون حضور مییافته و تأکید میکرده صدام حسین سقوط نمیکند! این ادعای بدون سند سرتیم رسانهای دولت انگلیس همچون دیگر دادههای غیرواقع او بدون راستیآزمایی از سوی جماعتی مورد قبول واقع و بر اساس آن قضاوتهایی شده است.
این در حالی است که یک رجوع ساده به نشریات در آن زمان نشان میدهد، این ادعاها خلاف واقع است و محسن رضایی پیش بینی کرده بود، آمریکا در ساقط کردن حاکمیت صدام در عراق موفق میشود؛ برای نمونه میتوان به موضع گیری محسن رضایی اشاره کرد که در شماره چهارشنبه 16 مرداد 1381 روزنامه جام جم یعنی حدود شش ماه پیش از حمله آمریکا (29 اسفند 1381) به عراق، نه تنها حمله را، بلکه پیروزی آمریکا را نیز در این جنگ پیش بینی کرده بود. این در حالی است که همان زمان با توجه به تسلیم عراق برای گرفتن بهانه از آمریکا و خلع سلاح شیمیایی و موشکی این کشور و همچنین مخالف متحدان غربی آمریکا با حمله به عراق، بسیاری از تحلیلگران احتمال حمله آمریکا به عراق را بسیار کم قلمداد میکردند.
در این شرایط محسن رضایی در شماره چهارشنبه 16 مرداد 1381 روزنامه جام جم تأکید کرده بود: «حضور نیروهای آمریکا در ترکیه، خلیج فارس و دریای مدیترانه، حکایت از آمادگی برای حمله به عراق دارد... میان آمریکا و عراق یک نابرابری نظامی قابل توجهی وجود دارد. قطعا حمله آمریکا به عراق شدیدتر از حمله به افغانستان خواهد بود و احتمال موفقیت آن نیز میرود... هر نوع حمایت از دولت فعلی عراق (زمان صدام حسین) که ایران را در مقابل دولت آینده عراق قرار دهد، اشتباه است.»
چگونه ممکن است شخصی حتی درباره استراتژی ایران در چنین جنگی شش ماه پیش از وقوعش تحلیل داده باشد؛ اما در زمان وقوع جنگ و مسلم شدنِ شکست صدام برای هر ناظر کماطلاعی، تحلیلش را به کلی تغییر داده باشد؟! آیا سرتیم بی بی سی فارسی تفاوت تحلیل نظامی که شش ماه قبل از جنگ ارائه شده با عملیات روانی محسن رضایی در جریان جنگ آمریکا و عراق را درک نمیکند یا خود را تجاهل زده است؟
اما هدف از این سلسله اقدامات که علاوه بر محسن رضایی فرماندهان نظامی دیگری نظیر قاسم سلیمانی را نیز پس از صحبتهای اخیر راجع به ترامپ هدف قرار داده، چیست؟ شواهد نشان میدهد راهبرد اصلی در پیش گرفته شده توسط بی بی سی به عنوان بزرگترین سلاح بریتانیا، تقویت خط «نه به جنگ = آری به تسلیم» و هدف قرار دادن همه چهرههایی است که ضد این عملیات روانی عمل کنند. بدون شک هیچ چهره مسئولی به دنبال جنگ با دیگر کشورها از جمله آمریکا نیست؛ اما اینکه برای جلوگیری از جنگ «توان موشکی» یعنی مؤثرترین ابزار «بازدارنده جنگ» را نیز به آمریکاییها تسلیم کنیم، به منزله پذیرش جنگ است.
فراموش نکنیم همین خط خبری توسط رادیو بی بی سی عربی در سالهای واپسین حکومت بعث عراق در پیش گرفته شده بود و همزمان با برنامه نفت در برابر غذا، همکاران باستانی در رادیو بی بی سی عربی تأکید میکردند، اگر عراق دست از برنامه موشکیاش بردارد، فشارهای غرب از روی این کشور برداشته خواهد شد؛ اما کمتر از سه هفته پس از آنکه صدام حسین آخرین موشکهای موثرش را تحویل داد و این موشکها در کنار سلاحهای شیمیایی معدوم شد، آمریکا ادعا کرد، همچنان موشکها و سلاحهای شیمیایی وجود دارد و به این کشور حمله کرد.
مردم ایران باید در این مقطع مراقب باشند که دولت بریتانیا سالیانه میلیونها پوند برای سرگرم کردن و اطلاع رسانی آنها هزینه نکرده و کارکرد بی بی سی در دوران افول نظامی و سیاسی بریتانیا، یک کارکرد کاملاً جنگی است و طبیعتا آنهایی که در این ماشین جنگی فعالیت میکنند و بابت آن حقوق میگیرند، نه نگران منافع ایران بلکه در حال خدمت به دولت بریتانیا و متحدانش هستند و همان پروژه عملیات روانی را پیگیری میکنند که یک بار برای عراق در بی بی سی عربی پیاده سازی شده است.
برای درک پروژه عراق این گزارش «تابناک» را ببینید؛