اعلام وصول سؤال از روحانی، پشت پرده پیشنهاد مذاکراتی ترامپ، دستور رهبری به رئیس جمهور، ادلب؛ کلید پایان جنگ سوریه، صف کشی برای یک «باک» بنزین ارزان تر!، پلمب باغ وحش مشهد، درخواست ۱۹۰ نماینده از آیتالله لاریجانی برای برخورد با مفسدان اقتصادی، آب سدها در وضعیت قرمز، وزارت میراث؛ به نام دولت به کام مجلس، ابهامهای شکلی و محتوایی سؤال از رئیسجمهوری، سودآوری بورس به ۲۹ درصد رسید، مقاومت چهارراه استانبول و احضار روحانی و استیضاح ربیعی از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه یازدهم مرداد ماه در حالی در آخرین روز کاری هفته در پیشخوان مطبوعات قرار گرفتند که اعلام وصول سؤال از رئیس جمهور در بیشتر روزنامهها با عناوین متنوعی برجسته و در تعدادی از آنها موضوع بحث و گزارش شده است. مطالبه برخورد با مفسدان اقتصادی از دستگاه قضا توسط تعدادی از نمایندگان مجلس و پشت پرده بازار ارز در کنار نوشتههایی با محوریت مذاکره بدون پیش شرط ترامپ با ایران، از مواردی است که در صفحات نخست روزنامه تیترهایی را به خود اختصاص داده اند.
روزنامه کیهان با روتیتر سرانجام صدای مردم از خانه ملت عنوان برخورد عاجل با تروریستهای اقتصادی/ درخواست ۱۹۰ نماینده از آیتالله لاریجانی را تیتر کرد و در بخشی از صفحه اول خود با چاپ صفحات اول تعدادی از روزنامههای اصلاح طلب و نزدیک به دولت عنوان روحانی: مذاکره با آمریکا دیوانگی است ... و این روزنامهها! را برای گزارشی در این مورد انتخاب کرد.
روزنامه ایران که موضوع سؤال از رئیس جمهور را برجستهتر از سایر خبرها منعکس کرده، با چاپ تصویری از روحانی در مجلس عنوان سؤال نابهنگام را تیتر کرده و گزارش اصلی خود را به این موضوع اختصاص داده است. سرمقاله امروز این روزنامه را غلامعلی جعفرزاده، نایب رئیس فراکسیون مستقلین مجلس با عنوان ابهامهای شکلی و محتوایی سؤال از رئیسجمهوری نوشته است.
روزنامه اعتماد تصویر کیروش، سرمربی تیم ملی فوتبال را در نیم صفحه نخست خود چاپ کرده و در گزارش و سرمقاله امروزش با عناوینی همچون بازارخویش و آتش ما تیز میکنی و روی موج هیجان کاذب برخی رفتارهای او را نقد کرده است.
روزنامه وطن امروز نیز تصویر حسن روحانی را در مرکز صفحه نخست قرار داده و برای گزارش مرتبط با سؤال از رئیس جمهور عنوان پاسخگویی اجباری را انتخاب کرده است. این روزنامه در گزارشی دیگر از بازداشت مدیران ۳ شرکت بزرگ واردکننده خودرو خبر داده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
صدا و سیما کارخانه قرعه کشی یا بلندگوی مطالبات مردم؟
محمد صرفی در بخشی از ستون یادداشت روز کیهان با عنوان قطع دست یا دست دادن با خرمگس؟! نوشت: در خبرها آمده است که سلطان سکه با رکورد خرید ۳۸ هزار و ۲۰۰ قطعه کسی نبوده جز پادوی یک شرکت! و ۱۰۵۰۰ گوشی تلفن همراه به نام یک فرد متوفی وارد شده است. چندی پیش هم اعلام شده بود چند صد دستگاه خودروی لوکس را یک زن روستایی که به نان شب خود محتاج است، وارد کرده است. از ابتدای سال ۱۳۹۷ چند ده میلیارد دلار (برخی میگویند ۳۵ و برخی ۵۰ میلیارد) ثبت سفارش برای واردات کالا انجام شده و تنها چیزی بهاندازه حدود ۲۰ درصد از ارز تخصیص یافته کالا به کشور وارد شده است. اختلاف بیش از دو برابری ارز دولتی و بازار را در این ماجرا اگر محاسبه کنید، متوجه میشوید چه رقم نجومی و کلانی به جیب این واردکنندگان قلابی رفته است.
ماجرا به اینجا ختم نمیشود. عدهای که شارلاتانتر هستند، شرکتی را در یکی از کشورهای خارجی ثبت کرده و ارز دولتی را گرفته و خارج میکنند و با سند سازی از شرکتی ظاهراًً خارجی که در واقع متعلق به خودشان است، چنین وانمود میکنند که واردات انجام دادهاند! انتقال حتی چند هزار تومان پول در این کشور از دید سیستم بانکی خارج نیست و مبدا و مقصد و زمان هر تراکنشی کاملاً مشخص است. پول ۳۸ هزار سکه و ۱۰ هزار گوشی تلفن همراه که با کیسه گونی جابهجا و معامله نشده است که نتوان فهمید کدام حرام لقمههایی به نام یک پادوی بینوا و یک مرده چنین کارهایی میکنند. در کجای دنیا افراد میتوانند هم مدیر دولتی باشند و هم فعال بخش خصوصی؟! تا کی قرار است آبروی نظام خرج حفظ آبروی کسانی شود که دستشان در جیب بیتالمال است؟
مذاکره با آمریکا و دادن امتیاز به آن قرار است کدام یک از این مشکلات و زخمها را ترمیم کند؟ غارتگران و اختلاسکنندگان به احترام ترامپ دست از رذالت و خباثت برمیدارند؟! ماجرا خیلی ساده و روشن است. نان چرب وچیلی عدهای در تداوم همین وضعیت آشفته و غیرشفاف است. مدیری که عرضه کار و تلاش و حل مشکل ندارد، آدرس غلط میدهد و میگوید مشکل داریم، چون تحریم هستیم و راه آن هم مذاکره و توافق با آمریکاست. اختلاسکنندگان و غارتگران نیز برای لاپوشانی جنایت خود همین آدرس انحرافی را میدهند تا حواسها را از علت اصلی مشکلات که خودشان هستند پرت کنند.
اگر هم کسی بگوید راهحل مشکلات کار و تلاش و ایستادن روی پای خود است، انگ میخورد که بله! اینها کاسب تحریم هستند و میخواهند دور کشور را دیوار بکشند و ما در جهان منزوی باشیم. ایستادن روی پای خود یعنی اینکه بادکنک و آدامس و خودکار و دمپایی و سنگپا و هزار و یک قلم کالای دیگر را وارد و هزاران هزار کارگر را بیکار نکنیم. آنکه دلار دولتی میگیرد و کالا وارد میکند و با نرخ آزاد در بازار میفروشد، باید هم مخالف اقتصاد مقاومتی باشد و علیه آن شانتاژ کند. چرا مردم نباید بدانند این دلارها را چه کسانی و طبق کدام ضوابط میگیرند؟ البته که شفافیت واقعی با کنار زدن گوشهای از ماجرا و سر و صدای توخالی فرق دارد.
پاسخ اخم و لبخند ترامپ را باید در داخل داد. صدا و سیمایی که تبدیل به شیپورچی شانس و اقبال و کارخانه قرعهکشی شده است، در این میدان منفعل است. صدا و سیما امروز باید بلندگوی مطالبات بحق مردم و در خط مقدم گرفتن یقه مفسدان اقتصادی و مدیران نالایق باشد. سرنوشت ما در دست خودمان و مسیر روشن است. این روزها بیش از آنکه تهدید باشند، فرصت هستند، اما دستهای آلودهای که باید قاطعانه و با سرعت قطع شوند، نعل وارونه میزنند و راهحل دردها و زخمها را دست دادن با خرمگس معرفی میکنند.
نوسان قیمت ارز برگرفته از سخنان ترامپ یا بازی مافیای ارز
حسین راغفر اقتصاددان طی یادداشتی که در شماره امروز روزنامه قانون چاپ شده است، نوشت: عدهای معتقدند به دنبال صحبتهای اخیر ترامپ در خصوص مذاکره با ایران، نرخ دلار با کاهش روبه رو شده است، اما باید اقرار کرد که نوسانات بازار ارز مربوط به مافیایی در داخل کشور است و هدف آن این است که القا کند موضعگیریهای رییس جمهور آمریکاست که میتواند اقتصاد ایران را متلاطم سازد. دلار ۱۱ هزار تومانی یا ۹ هزارو ۵۰۰ تومانی هیچکدام به تحریمها بازنمیگردد؛ این یک دروغ محض است که واکنشهای ترامپ موجب کاهش یا افزایش قیمت دلار در ایران میشود. آنچه تاکنون بر بازار ارز اتفاق افتاده است باید در مافیای داخل کشور ردیابی شود که چه کسانی این نرخها را میان اذهان عمومی منتشر میکنند. بحثی با عنوان (Self-fulfilling prophecy) پیشگویی خود تحقق بخش است؛ پیشگوییهایی که خودش خود را محقق میسازد. این مفهوم در علوم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی وجود دارد و به کار میرود به این معنی که عدهای مفهومی را در جامعه مطرح میکنند که واقعیت ندارد، پیش گویی میشود و این روی اذهان مردم تاثیر میکند و این ذهنیت با تاثیری که در انتظارات مردم ایجاد میکند آن هدف تحقق پیدا میکند؛ کاری که طی این مدت صورت گرفته است و بر روح و روان مردم به ویژه طبقات متوسط بازی کرده است از طریق شایعهپراکنی و تلقین اینکه گفتهاند به زودی تا ۲۵ هزار تومان هم میرسد.
اینها کار مافیاهای قدرت و ثروت در کشور است که با منافع اسراییل و امریکا هم سویی دارد و اقداماتی را به دنبال موضع گیری ترامپ انجام میدهد. سال گذشته یکی از روزنامههای مروج این افکار که در خدمت شبکههای مافیایی قرار دارد از ابتدای سال ۹۶ نوشت که قیمت دلار به پنج هزار تومان میرسد، در انتهای سال دلار به پنج هزار تومان رسید. بنابراین با تکرار این پیشگوییها سرانجام تحقق پیدا میکند، این بازیهای روانی و سیاسی است که از سوی نهادهای بین المللی سی آیای سازماندهی میشود. اینها میخواهند قیمتهای غیرقابل تصور به وجود بیاورند که حتی افراطیترین جناحهای راست این قیمتهای اخیر نرخ ارز را غیر قابل پیشبینی ارزیابی کردهاند. به این ترتیب جریانی خارج از کشور القا میکند که نرخها به این شکل روند افزایشی به خود میگیرد. همین جریان پیرو موضعگیری ترامپ باز هم القا میکند که صحبتهای رییس جمهور آمریکا موجب ایجاد روند کاهشی در نرخ دلار شده است.
زمانی که به بازار مراجعه شده و از مردم سوال شده که دلاری عرضه شده است یا خیر؟ پاسخ دادند دلاری عرضه نشده است و تنها قیمت گذاری میشود و زمانی که میپرسیم چه کسی این قیمت را تعیین میکند، پاسخ میدهند که نمیدانیم! این نشان دهنده یک بازی سیاسی برای آزمون رفتار سیاستگذاران و مردم در جامعه است. مردم با واکنش سیاستگذاران، واکنش نشان میدهند. مردم زمانی که انفعال مسئولان اجرایی کشور را در مقابل این نوسانات التهاب برانگیز در جامعه مشاهده میکنند، تردیدشان برانگیخته میشود و گمان میبرند که مسئولان پشت پرده این نوسانات هستند و خوشان به این وضعیت دامن زدهاند. به همین خاطر اضطرابشان چندبرابر میشود. متاسفانه مسئولان هیچ واکنشی جدی در برابر این وضعیت نشان ندادهاند. لایحه پیشنهادی دولت برای قیمت ارز در سال ۹۷، ۳۵۰۰ تومان است. اولین جهشهایی که در قیمت ارز به وجود میآید و به پنج هزار تومان میرسد و سپس ۶ هزار تومان و دولت برای کنترل آن دلار ۴۲۰۰ تومانی را مطرح میکند که یک خطای فاحش است به معنای اینکه میخواهند هدفهای دیگری (کسری بودجه) خود را تامین کنند، اما زمانی که این رقم از سوی دولت مطرح میشود در واقع تأییدی بر این است که دولت پشت این افزایش قیمتها قرار دارد. هم اکنون که بعد از سخنان ترامپ این موضوعات مطرح میشود آن جریانی که افکار عمومی کشور را سازماندهی میکند (به احتمال زیاد ریشه در خارج از کشور دارد) میخواهد این فرضیه را در ایران تقویت کند که موضع گیری ریس جمهور آمریکا برای وضعیت اقتصادی ایران تعیین کننده است.
وقتی که میبینیم نتانیاهو به تازگی از مردم ایران خواسته است که علیه حکومت قیام کنند، این نشان میدهد تمام این مسائل سناریویی است که افکار عمومی را آزمایش میکند و متاسفانه مادامی که اعتماد در بین عموم مردم نسبت به موضعگیریهای مسئولان کشور دچار تزلزل و سستی میشود و بی اعتمادی رشد میکند زمینه برای پذیرش اینگونه شایعات بیشتر میشود. برای مقابله با این پیشگوییها باید اعتماد مردم را برانگیخت. اگر جای دولت بوم روی قیمت ارزی که اعلام شده پافشاری میکردم و ارز مورد نیاز کشور را روی قیمت ۴۲۰۰ تومان برای تامین کالاهای اساسی اعلام میکردم و هیچ ارز دیگری برای هیچ اقدام دیگری تخصیص نمیدادم. در این صورت تقاضای کاذب برای ارز کنترل میشود. البته گفتنی است که اعتماد مردم تنها با یک اقدام و به سادگی و بایک اقدام بازسازی نمیشود. فضاحت بزرگ اقتصادی و سیاسی و تخریب اعتماد مردم نشانه نفوذ عناصر فرصت طلب و خارجی به نظام تصمیمگیریهای کشور است. در این میان اعتماد مردم میتواند به سرعت تخریب شود، اما برای بازسازی آن نیاز به زمان و تلاش بسیاری است.
گام معلق روجانی و عوارض آن
رضا دهکی در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان گام معلق روحانی نوشت: تعلیق عملا در همه عرصههای عمل و عکسالعمل ایرانیها جاری و ساری است. در سیاست خارجی، موضوع پیشنهاد مذاکره دونالد ترامپ، رئیس دولت آمریکا به ایران در کشاکش بایدها و نبایدها و شدنها و نشدنهاست. حتی دیگر خارجیها هم منتظرند تا ببینند وضعیت ایران و تحریمهای آمریکا و حکایت برجام به کجا میرسد و چه افقی پیش روی اقتصاد ایران قرار دارد. بازار ارز و طلا در شرایطی که پس از انفجار فراوان، یکی دو روز نزولی را پشت سر گذاشته است، هنوز ثبات را به خود نمیبیند. تولیدکنندگان و واردکنندگان کالا یا دست از کار کشیدهاند و به انتظار نشستهاند و یا به صورت قطرهچکانی مشغول تزریق کالا به بازار هستند. در این میان، شیوه رفتار دولتمردان و سیاستمداران هم نه تنها به رفع این تعلیق کمکی نمیکند که حتی به آن دامن هم میزند.
در شرایطی که شاید بیش از هر زمان دیگری به وضوح و شفافیت در گفتار و عملکرد نیاز است، دولت در بسیاری حوزهها سکوت اختیار کرده و هر جا سخن میگوید، فراتر از کلیات چیزی عرضه نمیکند. همین موضوع باعث شده است که بسیاری به این نکته فکر کنند که دولت اصلا کاری انجام نمیدهد یا در واقع کاری نمیتواند انجام دهد که اینچنین درباره بسیاری مسائل سکوت پیشه کرده است. در واقع بخش بزرگی از افکار عمومی، دولت را درگیر ناتوانی حاصل از معلق بودن در شرایط میدانند. این در حالی است که بخشهای دیگری از بدنه سیاسیون و مسئولان نظام، گاه و بیگاه سخنانی میگویند که هر چند واکنشی به شرایط محسوب میشود، اما به دلیل چندپارگی، خود سردرگمیهای جدیدی ایجاد میکند. آخرین نمونه از این گفتارها به واکنشها درباره پیشنهاد مذاکره بی قید و شرط ترامپ به ایران باز میگردد که از سوی برخی پالسهای موافقی دریافت میشود و برخی دیگر به تندی آن را رد میکنند و در این میان، وزیر امور خارجه نیز جوابی مبهم در قالب توئیت در شبکه اجتماعی توئیتر ارائه میکند.
دیروز در حالی سؤال از رئیسجمهوری در مجلس اعلام وصول شد که محورهای این سؤال به موضوع شرایط اقتصادی امروز برمیگردد. حسن روحانی حالا در شرایطی باید پشت تریبون مجلس درباره عملکرد دولت در این شرایط پاسخگو باشد که چندی پیش گفتوگوی تلویزیونی خود با مردم را لغو کرده بود. لغو این گفت وگو را به مشاوره مشاوران روحانی نسبت میدهند؛ به این که اگر روحانی با دست پر و کلامی مدون و دقیق و به دور از کلیگویی رودرروی مردم بنشیند، نه تنها آثار مثبتی از این گفتگو مترتب نمیشود، که چه بسا تاثیر منفی نیز بر جای بگذارد. این در حالی است که تاخیر در گفتوگوی روحانی با مردم نیز چندان جایز دانسته نمیشود و طبعا به همین تعلیق موجود در فضای عمومی جامعه بیش از پیش دامن میزند. فارغ از امکان سیاسی بودن یا نبودن سوال از رئیسجمهوری، روحانی در شرایطی به مجلس میرود که بعید به نظر میرسد با جو حاکم بر بهارستان، حتی در صورت جوابهای کلی، خطر اعلام قانع نشدن نمایندگان او را تهدید کند. از سوی دیگر انتظار هم نمیرود که حتی به فرض محرم دانستن مردم – که در عمل از سوی سیاستمداران خلاف آن مشاهده میشود – ملاحظات گوناگون به روحانی اجازه پاسخگویی ریز و دقیق دهد. در واقع روحانی نیز در مواجهه با این سوال دچار تعلیقی خواهد بود که از شرایط جامعه بر میخیزد و البته بر تداوم یا عدم تداوم آن نیز تاثیر میگذارد.
به نظر میرسد ترس از هر اقدامی که موجب بدتر شدن شرایط شود، عامل اصلی تعلیق موجود است. با این حال گاه تعلیق از شرایط بدتر هم بدتر است. دولت در شرایط حاضر در دو محور داخلی و بینالمللی نیاز به خروج از شرایط معلق موجود دارد؛ هم باید تکلیف مذاکره با آمریکا را مشخص کند و هم پیش از فرا رسیدن روز سوال از رئیسجمهوری، رویکرد خود را در مواجهه با شرایط موجود شفاف سازد تا در چنبره فشار زمان و شرایط تحمیلی به دام نیفتد. امروز اگر کلیدی در دست دولت است، کلید خروج از این تعلیق است. دمل چرکی معلق بودن را باید نیشتری زد، حتی اگر جای زخمش باقی بماند. انتظار برای ترکیدن این دمل، هیچ کمکی به درمانش نمیکند.