دفاعیهای فلسفی از جایگاه دوست در زندگی ما
اغلب فیلسوفان «دوستی» را با اشتیاق ستایش میکنند. از میان فیلسوفان غربی تنها تعداد اندکی مانند توماس هابز یا سورن کییرکگارد با تردید به دوستی مینگرند. اما بسیاری همچون ارسطو، فرانسیس بیکن، سی.اس.لوییس و ماری ای. هانت از پدیده دوستی الهام گرفتند، فواید آن را برشمردند و ارزش تعهد متقابل در شکلگیری دوستی را یادآور شدند.اما امروزه جای این «ارزش» در بسیاری از زندگیها خالی است؛ چرا که اهمیت روابط خوب در محیطهای آکادمیک به حاشیه رفته است و فضای دانشگاهها بیشتر به فضای کسب و کار سوق پیدا کرده و تحلیلها و دادههای سودگرایانه بر روابط دوستی علمی حاکم شده است.هنگام اخذ مدرک یا کاریابی، دانشجویان در قبال نمراتشان ارزیابی میشوند و همین روند در روابط کاری نیز ادامه پیدا میکند. استادان دانشگاه برای تحلیل و نقد عملکرد دانشجویان به دادههای عددی نیاز دارند. از همین رو، در محیطهای دانشگاهی شرایط بیشتر از آنکه سازنده باشد، «رقابتی» است. به همین دلیل است که در محیطهای علمی شاهد هستیم که «کمیت» جای «کیفیت» را گرفته است و دانشجویان، دیگر برای ارتقای شخصیت خود ترغیب و تشویق نمیشوند و تنها با نمره سبک و سنگین میشوند.بهنظر میرسد نیاز داریم که در محیطهای آموزشی یک بار دیگر «فلسفه آموزش» را بازنگری کنیم. زمان آن رسیده تا استادان و معلمان، نقش خود را در ارتباط با دانشجویان، دانشآموزان و همکاران خود از نو تعریف کنند. من در این مقاله سعی دارم چارچوبی آموزشی معرفی کنم که براساس آن «فلسفه دوستی» مبنای ارتقای جامعه متفکر ما باشد.
گاهی دانشگاه به مکانی برای آماده کردن نیروی انسانی بهمنظور اشتغال به کار تعریف میشود. اما اگر با دیدی وسیعتر به تحصیلات دانشگاهی بنگریم، میتوان گفت تحصیلات دانشگاهی ارتقای فرهنگی و فکری افراد را با تمرکز بر پیشرفت و انسجام شخصیتی به ارمغان میآورد.
امروزه، فضای کلاسهای دانشگاه جذابیت چندانی ندارد و دانشجویان از افسردگی و اضطراب رنج میبرند. استادان دانشگاه هم مشکلات خودشان را دارند. از دید دانشجویان، استادان از کار خود رضایت ندارند و نگرش منفی آنان بر فضای کلاس تأثیر ناخوشایندی میگذارد. بههمین دلیل، محافل دانشگاهی نیاز دارند رویکردهایی اتخاذ کنند که ارتباطات بهتری را ترویج کند؛ فضای آموزش و یادگیری را ارتقا دهد و شرایط مفیدتری را برای رشد شخصی و اجتماعی فراهم آورد؛ چرا که حاکم کردن «فلسفه دوستی» در محیط آموزشی دانشگاهها میتواند بر استعدادها و پتانسیلهای فردی دانشجویان متمرکز شود و آنان را ارتقا بخشد.
فلسفه دوستی
هیچ کس بدون دوست، زندگی را انتخاب نخواهد کرد حتی اگر همه چیزهای خوب را داشته باشد!
ارسطو «آقای دوستی» فلسفه غرب است. بسیاری از متفکران در تحلیل مقوله دوستی از او بهره میگیرند. ارسطو، برخلاف افلاطون، بر ارتباط دوستی و زندگی خوب تأکید میکند و میگوید: «هیچ کس بدون دوست زندگی را انتخاب نخواهد کرد، حتی اگر همه چیزهای خوب را داشته باشد.»
از دیدگاه او، افراد، دوستان خود را برای شخصیت خوبشان دوست دارند و رابطه خوب با دوستان به پیشرفت طرفین و بهبود شرایط منتهی میشود. به این ترتیب، دوستی امری غیرقابل اجتناب در داشتن «زندگی خوب» است. آنچه برخی فیلمها نشان میدهند در تضاد با تفکر ارسطویی است؛ زیرا دوستی چیزی فراتر از خوشگذرانی با یکدیگر است و بیشتر بر رشد فردی تأکید دارد.
فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی، معتقد است دوستی امری مهم در زندگی است. او معتقد است «اگر فردی وارد مرحلهای از زندگی شود که دیگر نتواند فعالیتهای مورد نیاز خود را انجام دهد و دوستی هم نداشته باشد، در همان مرحله متوقف خواهد شد.» علاوه بر این، از نظر بیکن «دوستی» میتواند در زندگیهای احساسی ما صلح ایجاد کند و ما را تشویق کند تا قضاوتهای خوبی در زندگی داشته باشیم. به عبارت دیگر، همه افراد نقایص و ضعفهایی دارند اما دوستان خوب در کنار هم میتوانند نقاط قوت یکدیگر را افزایش و پوششدهنده ضعفهای هم باشند.
تی.اس.الیوت، نویسنده امریکایی، از منظر دیگری به این موضوع مینگرد. او دوستی (philia) را در کنار سه واژه دیگر مربوط به عشق بررسی میکند؛ eros عشق رمانتیک، agape عشق به همسایه و امور خیر و storge عشق والدین.
سی.اس.لوئیس، نویسنده مشهور ایرلندی، دوستی را نوعی از عشق بین دو نفر یا بیشتر میداند که شانه به شانه یکدیگر میایستند، از هم الهام میگیرند و در جستوجوی یک حقیقت هستند. هر دوست در نوع خود منحصر به فرد است، زیرا میتواند از راههای مختص خود به دیگران کمک کند. از دیدگاه لوئیس، دوستی، فرد را از بقیه دنیا جدا نمیکند، بلکه او را از محدوده باریک شخصی فراتر میبرد. دوستی در طول فرآیندی شکل میگیرد که فعالیتهای مشترک با ارزشهای همسو را دربرمیگیرد و رشد هر دو طرف را به همراه دارد.
بهطور خلاصه میتوان گفت؛ ارسطو بر پیشرفت شخصیتی و مرکزیت دوستی برای زندگی خوب تأکید دارد. اما برای بیکن دوستی و کمک به یکدیگر در شرایط دشوار مهم است. جستوجوی حقیقتی مشترک و دوستی عاری از حسادت نیز از دیدگاه لوئیس حائز اهمیت است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که دوستان یکدیگر را بالا میکشند و به هم کمک میکنند تا بر مشکلات زندگی غلبه کنند و همین امر «کیفیت زندگی» و «رضایت از زندگی» را بالا میبرد.
دوستیهایی که «شجاعت» و «تفکر انتقادی» را به جامعه تزریق میکنند
دوستی در محیط آموزشی به این معنی است که به امر آموزش فراتر از «به دست آوردن شغل»، «عقلگرایی محض» و «به یاد سپاری دروس» نگاه کنیم. دوستی، تمرکز آموزش را به «بُعد ارتباطی آموزش» منتقل میکند. دوستی بین دانشجویان، استادان، یا استاد و دانشجو توجه را از سمت ارزیابی کمی و واکنشی، اقتصاد پولی و دینامیکهای غیرحمایتی قدرت به سوی ویژگیهای منحصر به فرد همه افراد در جهت پیشرفت درونی و برابری بیشتر ارتباطی سوق میدهد. فلسفه دوستی در تحصیلات تکمیلی به دانشجویان و استادان کمک میکند تا بر کمک به رشد یکدیگر، اجماع ارزشها، نیاز به شجاعت و توجه به یکدیگر در اهداف عقلانی تمرکز کنند.
هدف دانشجویان از تحصیل، اصلاح خود، بهدست آوردن شغل با امنیت مالی و رسیدن به آمال زندگی است. مقصود استادان از تدریس نیز این است که برایشان آموزش جذاب است، ثبات مالی بههمراه میآورد و به آنها اجازه میدهد تا رؤیاهایشان را در کلاس و خارج از آن دنبال کنند. اما باید به این نکته توجه داشته باشیم که آموزش فراتر از حقایق درون کتابها و آزمونها است. ارتقای روابط دوستانه در کلاس درس دانشگاه، محیطی سرشار از حمایت متقابل ایجاد میکند.
اگر از دریچه دوستی به رابطه دانشجویان و استادان نگاه کنیم، ارتباط دوستانه آکادمیک در راستای اصلاح یکدیگر میتواند کیفیت آموزشی و حتی در سطحی گستردهتر کیفیت زندگی در جامعه را ارتقا بخشد. بازنگری در محیط آموزشی با گسترش روابط دوستانه باعث میشود تا «انسانهای خوب» با «روحیه دوستانه» وارد جامعه شوند و خود دانشجو یا استاد هم در بسترهای مختلف زندگی از آن بهره ببرند.
روابط انسانها در بافت آموزشی متأثر از زندگیهایی است که سرشار از چالشها، ترسها، لذتها و امیدها است. تعامل سطحی نمیتواند از ظاهرسازیهای مؤدبانه و نجابت عادتوار فراتر رود. با این حال، درک بیکن از دوستی به سیستم آموزشی کمک میکند تا فاصلههای پنهان در عناوین و قدرت و جایگاه افراد محو شود. به این ترتیب، دانشجویان و استادان میتوانند در حل مشکلات علمی و تصمیمگیریها بهتر عمل کنند. علاوه بر این، ورود دوستی در روابط آموزشی میتواند «تفکر انتقادی» را نیز ارتقا بخشد.
از طرفی، جنبه احساسی دوستی ممکن است در روابط دانشجویان با استادان نامناسب و میان همکاران غیرضروری به نظر برسد. اما فرضیه دوستی فرانسیس بیکن بر این عقیده استوار است که کل جنبههای انسانی (احساسی و عقلانی) بهبود یابد، بهطوری که «تعادل» وارد روابط و زندگی افراد شود. به جای اینکه تصور شود یادگیری تنها فرآیندی منطقی است که به خودمختاری عقلانی دانشجویان منتج میشود؛ استادان و همکاران باید عمق احساسی افرادی را که با آنان در تعامل هستند، ارج نهند.
دوستیهایی که جامعه را سالم نگه میدارد
هدف مشترک «دوستی آموزشی» میتواند «عدالت اجتماعی» و «زندگی خوب» باشد، بهطوری که افراد به روش «حمایت متقابل» حقیقتی مشترک را بپذیرند. اینگونه، رقابت و سلسله مراتب قدرت جای خود را به کمک در خیر و پیشرفت دیگران میدهد. البته نباید اینگونه تصور کنیم که دوستی در محیط آموزشی شرایط را راحتتر خواهد کرد، بلکه اتفاقاً آموزش پر از چالش و ریسک خواهد شد که کار را برای استادان و دانشجویان سختتر میکند. مقصود از فلسفه دوستی در محیط آکادمیک این است که افراد و جامعه را با «تفکر شجاعانه» پرورش دهیم، به طوری که از توجه به یکدیگر و حمایت دیگران هراسی نداشته باشند. به این ترتیب، دانشگاه فرآیندی از روابط ارتقابخش خواهد بود، بهطوری که اعتماد، ذهن باز، درک، خیرخواهی و یکدلی ارکانی باشند که به جامعه انسجام ببخشند. در حقیقت، توانایی تبدیل «چالشها» به «ارتباطات» از یک جامعه سالم حکایت میکند.
سخن ارسطو را فراموش نکنیم که میگوید: «جامعه براساس دوستی شکل میگیرد؛ هنگامی که دشمنی جای آن را بگیرد، دیگر افراد یک مسیر را دنبال نخواهند کرد.» بنابراین، دوستی بخش مهمی از زندگی خوب و جامعهای سالم است که افراد را با روحیهای خوب کنار هم قرار میدهد تا از پس چالشهای زندگی اجتماعی برآیند.
دوستی باعث میشود تا بهترین شخصیت هر فرد نمود پیدا کند و بههمین ترتیب او به دوست خود کمک خواهد کرد تا منحصر به فرد باشد. اگر بر دوستیهای علمی در محیطهای دانشگاهی بیشتر بها دهیم، هم دانشگاه و هم کل جامعه را انسانیتر بار خواهیم آورد. به این ترتیب میتوان انتظار داشت آموزش بیشتر از آن چیزی شود که انتظار رود. بر این باورم که تنها در این شرایط است که استعداد تک تک افراد جامعه بارور خواهد شد.
*منبع Philosophy Now
* استاد فلسفه کالج سنت جان فیشر امریکا
مترجم: فرزانه اسکندریان
این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.