طرح اخذ مالیات از سکه و ارز روی میز سران قوا، احمدی نژاد از چه کسی دفاع میکند؟، توحش اجاره ها، بیم و امیدهای مرزی به نام کنکور، شورای نگهبان با لوایح FATF چه میکند؟، حمایت دولت از بخش خصوصی، آیا مهاجرت نخبگان افزایش یافته است؟، درآمد گردشگری مذهبی یک و نیم برابر بودجه عمرانی، سناریوهای حضور روحانی در سازمان ملل و شکاف در بازار ارز آزاد و ثانویه از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه بیست و یکم شهریورماه در حالی چاپ و منتشر شدند که باید و نبایدهای حضور روحانی در سازمان ملل، حمایت دولت از بخش خصوصی در سخنان جهانگیری، سکه و دلار زیر تیغ مالیات و گره سیاسی مشکلات اقتصادی کشور عناوینی هستند که در صفحات نخست آنها برجستهتر از سایر موضوعات دیده میشوند.
روزنامه ایران سخنان روز گذشته اسحاق جهانگیری را با تیتر حمایت دولت از بخشخصوصی در صفحه نخست برجسته کرد و از قول او نوشت: تا جان در بدن دارم از بخش خصوصی حمایت میکنم. حساب بخش خصوصی سالم از رانت جویان جداست، شرایط امروز مدیرانی میطلبد که پای کار مردم بایستند.
روزنامه کیهان عنوان ۴ هزار شرکت کاغذی برای فرار از مالیات را از سخنان رئیس سازمان امور مالیاتی کشور تیتر یک امروزش کرد و در مطلبی دیگر با عنوان آقای آشنا! جنابعالی که موافقید چرا لاپوشانی میکنید؟! پاسخ توییتهای اخیر حسام الدین آشنا درباره با دیدگاههای روزنامه کیهان را داده است.
روزنامه وطن امروز گفتو گویی با عباسعلی کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان انجام داده و عنوان این گفت وگو شورای نگهبان با لوایح FATF چه میکند؟ را در کنار تصویری از او در صفحه نخست قرار داده است. این روزنامه دیروز و امروز تیتر یک خود را به موضوع عذرخواهی کردن یا نکردن عارف درباره مشکلات اختصاص داده است.
روزنامه اعتماد تصویری از حسن روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل را در نیم صفحه نخست خود چاپ و عنوان رفتن یا نرفتن مسأله این نیست را تیتر کرده است. موضوعی که به حضور یا عدم حضور رئیس جمهور در نشست سازمان ملل و شورای امنیت میپردازد.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
ضرورت تشکیل یک نهاد مستقل برای مبارزه با فساد
حسین راغفر اقتصاددان طی یادداشتی کوتاه در روزنامه آرمان امروز درباره ضرورت تشکیل یک نهاد مستقل برای مبارزه با فساد نوشت: اقداماتی که در راستای مبارزه با فساد اقتصادی انجام میشود باید توسط دستگاه قضائی صورت گیرد. منتهی در برخی کشورها نهاد مستقلی را تاسیس و به آن قدرت فرادستگاهی داده و آنها شروع به معرفی و برخورد با فساد کردهاند. به هر حال در برخی کشورها یک قدرت فوقالعاده به این نهاد مستقل فرادستگاهی دادند تا آن بتواند با افراد و عناصر فاسد برخورد کند. در حال حاضر متاسفانه در بخشهایی از کشور ویروس فساد پراکنده شده و طبیعی است که این ویروس در حال گسترش است.
اگر قدرت فراقوهای نداشته باشیم، مشکل فساد همچنان وجود خواهد داشت و بیش از پیش گسترش خواهد یافت؛ بنابراین به چنین نهادی نیاز داریم که از سوی رهبری منصوب شده باشند و این قدرت را داشته باشند که به صورت فراجناحی و فوقالعاده تخصصی عمل کنند. درغیر این صورت وجود این نهاد باعث رشد بوروکراسی و افزایش هزینه میشود و نیز ملاحظات سیاسی، مانع از ارائه راهحل منطقی در مبارزه با فساد اقتصادی خواهد شد. با توجه به اینکه وضعیت موجود در کشور، وضعیت مناسبی نیست، وجود چنین نهادی تیر آخر خواهد بود و اگر این تیر به هدف نخورد، جز رشد بیاعتمادی اثری نخواهد داشت. در ترکیب این نهاد مستقل تحت نظارت رهبر انقلاب، ترکیبی از کارشناسان اقتصادی، اجتماعی، حقوقی و سیاسی باید حضور داشته باشند تا بتوانند موثر واقع شوند. همچنین این ترکیب باید مستقل از جناحبندیهای سیاسی باشد. متاسفانه این مسائل در ملاحظات جناحی، سیاسی و حزبی نادیده گرفته میشود. این مسائل اتفاقاتی است که تاکنون رخ داده است و به همین دلیل اعتماد مردم سلب شده و یا در معرض آسیب قرار گرفته است. سنگاپور از جمله کشورهایی است که این نهاد مستقل را تشکیل داده و به عنوان یک نمونه موفق در زمینه مبارزه با فساد اقتصادی مطرح است. قبل از آن سنگاپور کشوری فاسد به شمار میآمد و اکنون به کشوری موفق در زمینه مبارزه با فساد اقتصادی تبدیل شده است.
با سخنرانی کردن امید به مردم بازنمیگردد
چرا تنها دولت به عنوان متولی از بین رفتن امید در جامعه شناخته میشود؟ سوال این است که اساسا دولت به تنهایی میتواند از پس این مهم یعنی بازگشت امید به جامع برآید؟ چرا این روزها که دولت بیش از گذشته به عنوان یکی از عوامل نا امیدی مردم متهم شده، نه تنها کسی به کمکش نمیآید بلکه هر که از راه میرسد در این باره از خجالت دولت درمیآید. این سوال بهانه گفت وگو با عباس عبدی، فعال سیاسی اصلاحطلب شده است.
عبدی به «اعتماد» میگوید: دلیل هجمههای اخیر به دولت درباره عامل اصلی ناامیدی مردم آن نیست که تنها دولت عامل پیدایش وضعیت فعلی است بلکه، چون دست مردم و فعالین سیاسی و اجتماعی به سایر ارکان تصمیمگیر کشور نمیرسد، دولت قربانی شده است. عبدی معتقد است وظیفه دولت آن نیست که با حرف امید به جامعه تزریق کند هرچند در ادامه میگوید دولت باید صادقانه با مردم صحبت کرده و بگوید که آیا واقعا خودش امیدوار است یا خیر. او شرط بازگشت امید به جامعه توسط دولت را صداقت و اثبات کارآمدی میداند. بخشهایی از گفتگو با عباس عبدی را در زیر میخوانید:
در کنار برخورد صادقانه، دولت باید نشان دهد کارایی لازم را دارا بوده و میتواند از موانع و بحرانهای موجود عبور کند. اما متاسفانه واقعیت آن است که چنین موضوعی اکنون در حکومت وجود خارجی ندارد. دولتی که نزدیک به دو ماه بدون سخنگو است، دولتی که چند وزارتخانه آن با سرپرست اداره میشود، دولتی که در شرایط حساس کنونی سفیرش در کشور مهمی، چون چین مشخص نیست، مردم به چه چیزی باید امیدوار باشند؟ اگر دولت وظایف مرتبط با خود را به درستی انجام دهد، مردم امیدوار خواهند شد. بنابراین اینکه مدام گفته شود مردم باید امید داشته باشند، کافی نیست. دولت اگر کار خود را درست انجام دهد، مردم با درک و بینش واقعی خود به ادامه راه امیدوار خواهند شد.
در شرایط فعلی دولت نمیتواند با سخنرانی برای به دست آوردن امید مردم تلاش کند، چون پیش از مردم، باید به امید نخبگان احترام گذاشت. امید نخبگانی یعنی دولت اگر میتواند ۴ اقتصاددان معرفی کند که از سیاستهای اقتصادی دولت دفاع کنند. نمیتواند. این نشان میدهد بخش مهمی از نخبگان اقتصادی در تصمیمگیریهای مهم نقشی ندارند. در حوزه اجتماعی و فرهنگی نیز این شرایط حاکم است. در حوزه سیاست خارجی با علم بر این موضوع که همه تصمیمگیریها بر عهده دولت نیست انتقادات جدی وجود دارد. دولت در این حوزه میتواند فعالتر باشد. با انجام اقدامات مناسب دولت به نخبگان ثابت میکند تا حد توان به وظایف خود عمل میکند. اگر دولت این اقدامات را انجام دهد امید نخبگان زنده میشود و به جامعه نیز سرریز خواهد شد. در صورت این اتفاق ما میتوانیم از بحران عبور کنیم. متاسفانه نقاط ضعف دولت فعلی آنچنان زیاد است که سبب شده نقاط ضعف سایر قوا آنطور که باید دیده نشود زیرا دولت ویترین حاکمیت است. دولت اگر خود را ترمیم کند، نقط ضعف سایر ارکان حکومت شفافتر خواهد شد که این مهم منجر به اصلاح سایر ساختارها نیز میشود. عبور از بحران به معنای دارا بودن برنامه و اتحاد در کل دستاندرکاران حکومتی است و اگر این مهم محقق شود امید به اندازه کافی به جامعه تزریق خواهد شد.
اگر شما با تکتک مسئولان صحبت کنید، ممکن است از مردم نیز ناامیدتر باشند، اما فرق مسئولان با مردم آن است که مردم صادق هستند و صریح اعلام میکنند و نیز قدرت اجرایی نداشته و کاری از دستشان ساخته نیست، در حالی که مسئولان وظیفه دارند کار کنند، اما کاری انجام نمیدهند.
کاربران فضای مجازی حق دارند نسبت به کلمه امید واکنش منفی نشان دهند زیرا امید بار معنایی خود را مانند اخلاق از دست داده است. در جامعهای که مسوولان با عملکرد خود وظیفه تزریق امید را دارند، ناامید هستند، صحبت از امید چه فایدهای دارد؟
اینکه مسوولی بگوید، چون به دولت رای دادهاید وضعیت همین بوده و باید تحمل کرد چه معنایی دارد؟ چطور زمانی که نیاز به رای مردم دارند این صحبتها مطرح نمیشود؟ اگر به دولت نقد میکنیم به این معنا نیست که بخشهای دیگر حاکمیت خالی از مشکل هستند، خیر.
مردم تمایزی میان دستگاه قضایی، مجلس، دولت قایل نبوده و مجموعه قوا را یک پکیج قلمداد میکنند. بنابراین لازمه این مهم آن است که تمامی ارکانهای حاکمیت و هر سه قوه از امید در جامعه صیانت کنند، اما در شرایط کنونی دست ما تنها به دولت میرسد نه سایر قوا و ارکانهای حاکمیت.
روحانی برود یا نرود؟
جلال خوشچهره در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان تجربه بهرهمندی از تریبونهای جهانی نوشت: تحریم تریبونهای جهانی، به معنای خالی کردن جا برای دیگرانی است که میخواهند دیدگاههای خود را بر افکار عمومی و اصولا سیاست جهانی القا کنند. ایران سالها و در بزنگاههایی حساس به دلیل تحریم برخی تریبونها، فرصت را برای عرض اندام دیگرانی فرآهم کرد که اهداف خود را علیه تهران دنبال میکردند. اصلاح این وضع موقعیتهایی را ایجاد کرد که برجام، برجستهترین نتیجه آن است.
حضور در تریبونهای جهانی به مفهوم ایجاد رابطه بیواسطه با جهان سیاست است. واگذاری تبیین و انتشار دیدگاههای تهران در دفاع از اصول دیپلماسی خود به رسانهها و یا واسطهها، برخلاف تجربه مذاکرات هستهای با گروه ۵+۱ همواره برای مخالفان ایران فرصت ساز بود.
آنان در این فضا هرآنچه میخواستند میگفتند و در ایجاد همسویی با نگرشهای خود عمل میکردند. کافی است حضور رئیس جمهوری و وزیر امورخارجه را در محافل مختلف جهانی طی سالهای گذشته و به ویژه ماههای اخیر مرور کنیم. بهرغم تلاش گسترده واشنگتن در ایجاد تردید به برجام و دستاوردهای ایران در اینباره، آنان توانستهاند حمایت جامعه جهانی را از اصول سیاست خارجی ایران پایدار نگه دارند. در واقع ترجیح واشنگتن و متحدان منطقهای آن از جمله اسرائیل و عربستان، عکسالعمل انفعالی و یا عصبی تهران است.
آنان بر این نظرند که با دور شدن تهران از فرصتهایی که تریبونها و دیدارهای مستقیم در محافل جهانی ایجاد میکند، امکان بازگرداندن تهران به دوران انزوا بیشتر خواهد بود. شوربختانه برخی نگرشهای داخلی که همچنان بردیدگاههای آزمون شده خود اصرار دارند نیز مشوق پرهیز تهران از فرصتهایی هستند که حضور در تریبونهای جهانی ایجاد میکند.
حضور یا غیبت در تریبونهای جهانی، ربط مستقیم به اعتماد به نفس صاحبان آن دارد. وقتی پاسخهای مستدل برای پرسشها وجود دارد، اتهام زنندگان باید نگران حضور پرسش شوندگان باشند. در این باره یک مثال ساده گویای این منظور است. «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم اسرائیل با این گمان که ممکن است رئیس جمهوری ایران در اجلاس رئیسان کشورهای عضو شورای امنیت شرکت کند، پیشاپیش آمادگی خود را برای حضور در این نشست اعلام کرده است. هدف او از این کار پرهیز دادن تهران از مشارکت در جلسهای است که مبتکر آن «دونالد ترامپ» رئیس ایالات متحده آمریکا است. او نیک میداند که بالاترین مقام سیاسی اجرایی ایران در نشستی که نخست وزیر رژیم اسرائیل در آن حضور داشته باشد، هرگز حاضر نخواهد شد. اما تصمیم شرکت رئیس جمهوری در نشست پیشنهادی ترامپ با تمامیت نظام سیاسی است. همانگونه که انجام مذاکرات هستهای و سرانجام امضای توافقنامه برجام با تصمیم یکپارچه نظام صورت گرفت. اینکه برخی جریانها با زیر سوال بردن حضور ایران در محافل جهانی بخواهند، چون گذشته به اقدامهای ایذایی خود ادامه دهند، هیچ منافعی را برای کشور در بر ندارد. لازم است تهران با ارزیابی واقعی از توانایی استدلالهای خود در برابر اتهامهای تخریبگر ترامپ علیه برجام و سیاستهای منطقهای ایران، درباره حضور و یا عدم حضور در نشست سران کشورهای عضو شورای امنیت تصمیم بگیرد. اگرچه از پیش اقدامهای دولت افراطی ترامپ علیه تهران نزد افکار عمومی جهان فاقد ارزشهای اخلاقی و منطقی است. سیاستهای دولت ترامپ نزد افکار عمومی شناخته شده است. کافی است به مواضع اخیر این دولت در قبال دادگاه کیفری لاهه، تعطیل کردن دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین در نیویورک و سرانجام انتقال غیرقانونی سفارت آمریکا از تل آویو به بیتالمقدس توجه شود. همه این موارد را در کنار مخالفت واشنگتن با سازمان تجارت جهانی، چالشهای کور با اتحادیه اروپا و جنگ اقتصادی با چین و ... قرار داد؛ آنگاه به این نکته توجه کرد که آیا ترامپ از مشروعیت لازم برای محکوم کردن ایران در نشست سران کشورهای عضو شورای امنیت برخوردار است؟