بیستم و بیست وسوم سپتامبر سال 1949 كابينه هري ترومن، رئيس جمهوري وقت آمريكا، در دو جلسه به اوضاع نظامي جهان پس از خارج شدن انحصار سلاح اتمي از دست اين كشور پرداخت.
در اين جلسات، «دين آچسن» وزير خارجه آمريكا با نگراني، همه جزئيات آزمايش اتمي شوروي را به اطلاع همكاران خود رسانيد و قرار شد، از سردبيران روزنامه ها و مديران خبر راديو تلويزيون ها درخواست شود با توجه به مسئوليت اجتماعي خود، موضوع را بزرگ نكنند كه در مردم آمريكا توليد ترس و وحشت شود و به غرور آنان نسبت به برتري کشورشان لطمه بخورد.*
به گزارش «تابناک»؛ هر ملتی در تاریخ خود با اتفاقات و خبرهایی روبه رو می شود که ممکن است، به معنای واقعی کلمه، یک بحران تمام عیار برای مردمانش باشد؛ دستیابی شوروی به سلاح هسته ای در سال 1949، برتری و غرور آمریکاییان در مقابل دیگران، ملل جهان را به چالش کشید و مردمان آن دیار را در هراسی بینادین از خطر آغاز یک جنگ اتمی فرو برد؛ واقعیتی که هرچند عملا وجود داشت، لازم بود به گونه ای مردم آمریکا در جریان این تحول مهم قرار بگیرند که غرورشان خدشه دار نشود و ترس در دل آنان نیفتد و این کار جز با کمک مردم و رسانه ها ممکن نبود و نیست!
شبیه همین اتفاقات و بحران ها، در این سوی کره خاکی، در ایران هم اتفاق می افتاد. کم نیستند روزگارانی که مردم این کشور، لازم است در برابر توفان بنیان برافکن، خبرهای بد، محافظت شوند، تا بتوانند به تدریج خود را با شرایطی که در آن گرفتار آمده اند، تطبیق دهند و رفته رفته مدیریت اوضاع و احوال را به سرانگشت تدبیر خود بگیرند.
اما آنچه کشور ما را با ینگه دنیا متفاوت کرده است، همین نبود مسئولیت اجتماعی مقامات، رسانه ها و خود مردم، نسبت به سرنوشت خودشان است! تردیدی نیست که مطلوب آن است که وضعیتی نامطلوب در کشور اتفاق نیفتد و مردم با بحرانی روبه رو نشوند؛ اما وقتی همه چیز دست به دست هم داده که در این زمان ایرانیان با اتفاقات و اخبار ناخوشایند مواجهه باشند، مسئولیت اجتماعی ایجاب می کند که اجازه ندهیم غرور تاریخی این ملت نابود شود؛ اجازه ندهیم که ترس و هراس تار و پود زندگی آنان را درهم بِتَند!
این روزها در ایران ـ درست یا غلط ـ هر روز خبری از کمبود است؛ حتی آن خودروسازی که ده هزار خودروی ساخته شده را انبار کرده از کمبود می گوید؛ همان خودروسازی که برای بومی و ملی شدن محصولش، پاداش ها و جایزه ها گرفته و حتی با قیمت ارزان، انبارها را برای سود بیشتر، پر از کالا کرده از کمبود می گوید! این روزها، آن انبار دارویی که مملو از داروست، برای سود بیشتر از کمبود دارو می گوید و داروهایش را به داروخانه ها نمی دهد! این روزها همان صنعتی که هیچ ارتباطی با ارز و مواد وارداتی ندارد، از کمبود می گوید! آن کارخانه ای که از مواد اولیه ارزان استفاده می کند، منابع مالی حاصل از صادرات را وارد چرخه مالی نمی کند! همه اینها نه بخش خصوصی اند که دنبال سود بیشتر باشد، بلکه زیرمجموعه های دولت هستند!
این روزها ما مردم، هر خبر بد و بحرانی را بدون اینکه از درست یا غلط بودن آن آگاه شویم، در پیام رسان ها به اشتراک می گذاریم و ترس و دلهره را به مردمانمان تزریق می کنیم؛ دریغ از اینکه یک نفر به فکر غرور این مردم باشد. فضا آنقدر آلوده است که اگر کسی مراجعه کند و ببیند در کالایی خاص کمبود نیست و آن را اطلاع رسانی کند، با حمله دیگران مواجه می شود که چرا گفته، کمبود نیست! رسانه های رقیب هم به جای اینکه کمک کننده باشند، گاهی به تشدید این آلودگی روانی دامن می زنند.
مقامات نیز در این اوضاع و احوال، به جای اینکه پناهگاه مردم باشند و بخواهند رنجی از آنان بکاهند ـ مانند آن وزیری که گفته بود همین که هست و ما را انتخاب کرده اید، پس باید تحمل کنید ـ سوهان روح مردم شده اند!
گاهی خوب است از آمریکایی ها یاد بگیریم؛ از مقاماتشان، از رسانه هایشان و از مردمشان! چرا این روزها، فکری به حال غرور خودمان نمی کنیم؟ چرا ترس در دل هم می افکنیم؟ مگر بنا نیست، ما مردم ایران به عنوان یک ملت در کنار هم بمانیم؟ چرا این گونه به تخریب هم همت گماشته ایم؟
*نوشیروان کیهانی زاده http://www.iranianshistoryonthisday.com