قرار گرفتن نام سردار آزمون در لیست تیم ملی بار دیگر موجی از انتقادات برای کارلوس کیروش به دنبال داشت.
۱_ روزی که مهدی رحمتی بیانیه داد و اعلام کرد بهدلیل پارهای از مسائل موقتا از تیمملی کنار میکشد، نه خودش فکر میکرد که این دوری ابدی است و نه دوستانش. شایعهای که بعدها در تیم راه افتاد این بود که یکی از همبازیان او در استقلال که با او مشکل داشت و در تیمملی نیز ذخیره بود، زیرآبش را پیش کیروش زده که فلانی از عمد گل میخورد که تو برکنار شوی و قلعهنویی سرجایت بنشیند. رحمتی که فشار رسانهای شایعاتی از این دست را روی خود میدید، موقتا از تیمملی کنار کشید بلکه یکی دو ماهی استراحت کند و آبها از آسیاب بیفتد و بدون فشار به تیم بازگردد اما کیروش این حرکت را به شکل کاملا مشخصی، تکمیلکننده «کودتای تیم قلعهنویی» در تیم دید و این مرخصی موقت را دائمی کرد. رحمتی برای بازگشت به تیمملی به هر آب و آتشی زد اما مرغ کیروش یک پا داشت. هیچ وقت رحمتی را به تیمملی برنگرداند و حسرت دو جامجهانی را روی دلش گذاشت.
۲_ چند سال گذشت و کارلوس کیروش، قهرمان طرفدارانش در مبارزه با بازیکن سالاری، در موقعیتی مشابه تصمیم گرفت تا خداحافظیهای مکرر سردار آزمون از تیمملی را نپذیرد! رحمتی درحالی از تیمملی کنار رفت که در اوج بود و رقیبی نداشت اما سردار آزمون درحالی از تیمملی رفت که حضورش در جامجهانی انتقاد و خشم شدید هواداران فوتبال را در پی داشت. در مسابقات باشگاهی نیز افت کرده بود و دیگر اثری از گلهای پیدرپیاش نبود. آزمون سال منتهی به جامجهانی را بیشتر صرف غیرفوتبال کرد تا فوتبال و برای افکار عمومی این موضوع محرز شده بود که بازیکن با استعداد تیمملی، اسبش را به پیشرفت ترجیح میدهد! در جامجهانی هم آزمون در فاز تهاجمی ناآماده نشان میداد، اگرچه بیانصافی است که فراموش کنیم او وظایف دفاعی بسیار سنگینی بر دوش خود داشت و بسیار هم عالی از پسش برآمد. با این همه اعلام خداحافظی او از تیمملی درحالی صورت گرفت که افکارعمومی با آن کاملا موافق بودند. درحقیقت بعد از خداحافظی قوچاننژاد که تحسین همه را برانگیخت، خداحافظی سردار آزمون با استقبال مواجه شد بیآنکه کوچکترین همدلی یا اثر مثبتی را به نفع او ایجاد کند. اینکه آزمون دقیقا به چه دلیلی از تیمملی کنار کشید هنوز جای بحث دارد. البته کیروش کوشید تا قضیه را ملی کند و با فشار آوردن روی افکار عمومی پیرامون اتحاد کشور، اینگونه القا کند که آزمون قربانی مذهب یا محل تولد خود است که واقعیت ندارد. آزمون قربانی سبک زندگی خود است که در دوسال اخیر پیشرفتش را کاملا متوقف کرده است.
۳_ دعوت پیدرپی کارلوس کیروش از سردار آزمون و امتناع او از حضور در اردوی تیمملی البته برای سرمربی تیمملی گران تمام شد چراکه او، نشان طلایی مبارزه با بازیکنسالاری را به صورت کامل از دست داد. در میان دوآتشهترین هواداران کیروش، کم نیستند آدمهایی که اعتقاد دارند حمایت او از آزمون اشتباه است و دعوت کردنش به تیمملی، به ضرر او تمام میشود. افکارعمومی پیرامون آزمون دو تفکر مشخص دارد. دستهای که تعدادشان کم نیست، اعتقاد دارند اگر خداحافظی موقت از تیمملی برای رحمتی بد بوده، برای آزمون نیز بد است ضمن اینکه با این پسرفت فاحش و افت شدید آمار گلزنی، دعوت از او دلیلی ندارد. آنها بیشتر اعتقاد دارند که بازیکنی مثل کاوه رضایی یا حتی علیپور بهعنوان آقای گل لیگ، لیاقت بیشتری برای دعوت شدن به تیمملی دارند. دسته دیگری هم هستند که اعتقاد دارند آزمون بازیکن با استعدادی است و با کمی سختگیری دوباره به روزهای اوج بازمیگردد و به خاطر سن پایینش، کمتجربگی کرده و حیف است که چنین بازیکن جوانی را کنار بگذاریم. اما همین دسته هم اعتقاد دارند که آزمون نیازمند نشان دادن پشیمانی یا عذرخواهی بابت رفتار احساسی دو ماه گذشته است.
۴_ باید صبر کنیم تا ببینیم سندباد تیمملی، زندگیاش را چگونه پیش خواهد برد و دست از حاشیههایش خواهد کشید یا نه؟ پختگی و بلوغ لازم برای بازگشت به تیمملی را نشان میدهد یا نه و از همه مهمتر اینکه کیروش چگونه او را به تیمملی بازمیگرداند و چگونه افت فاحش دو سال اخیرش را متوقف خواهد کرد. آینده پیش پای این مهاجم جوان و بینالمللی است اما شاید بهتر باشد هرچه زودتر بین پیست اسبدوانی و زمین سبز یکی را انتخاب کند. هرچه زودتر بهتر.
*روزنامه فرهیختگان