خیابان قدس در کنار نردههای دانشگاه تهران یک روز نه چندان معمولی خود را سپری میکند. از هر اتوبوس و تاکسیای که در این خیابان متوقف میشود، چند دانشجو پیاده شده و سلانه سلانه راه ورودی دانشگاه را در پیش میگیرند. از روز قبل به مناسبت ورود رئیسجمهور و هیأت همراه سختگیریهایی برای ورود دانشجویان اعمال شده و هیچ دانشجویی بدون کارت دانشجویی نمیتواند وارد دانشگاه شود.
به گزارش همشهری، امروز شدت کنترل ورودی دانشجویان بیشتر از روزهای قبل است و مسئولان حراست بهشدت مراقبند تا فردی غیردانشجو وارد محوطه دانشگاه نشود. مدعوین نیز فقط با همراه داشتن کارت دعوت و کنترل در ابتدای ورود مجوز پیدا میکنند تا بتوانند وارد تالار علامه امینی شوند. کلاسهای دانشگاه اگر چه از هفته آخر شهریور بهصورت نصفه و نیمه آغاز بهکار کرده و 4جلسه از شروع ترم میگذرد اما طبق روال هرساله رئیسجمهور با کمی تأخیر آغاز رسمی سال تحصیلی دانشگاهها و مراکز علمی و آموزشی را کلید میزند. در مراسم دیروز اما نکته جالب ماجرا آنجا بود که بخش زیادی از مهمانان برنامه عمدتا از افرادی بودند که سالهاست از زمان دانشجوییشان گذشته و امروز صاحب منصب هستند و تعداد دانشجویان حاضر در جلسه کمتر از آن چیزی بود که بسیاری از دانشجویان دانشگاه تهران و فعالان صنفی دانشجویی انتظارش را داشتند و همین موضوع هم دستمایه اعتراض برخی از دانشجویان شده بود که نتوانسته بودند راهی به تالار علامه امینی پیدا کنند.
حمیدرضا مقیمی دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی است که از حضور در مراسم جا مانده، او با انتقاد و حرکتهای مدام دستانش روی آسمان، میگوید: «دانشجویان باید در این مراسم اصل گرفته شوند و اولویت حضور با آنها باشد، نه همراهان رئیسجمهور و دعوتشدگان.» او در ادامه و در پاسخ به این سؤال که اگر در جلسه حاضر بود و نکتهای میتوانست بیان کند، چه میگفت؟ پاسخ داد: «ما درس میخوانیم که بیکاری آزارمان ندهد. دانشگاههای ما به جای اینکه سکویی برای پرش علمی دانشجویان باشند راهی برای اتلاف وقت هستند تا بیکاری کمی کمتر خود را نمایان کند. سیاستهای اشتغالزایی دولتهای یازدهم و دوازدهم روی ریل درستی نیست.» او گفت: «امیدوار بودیم با روی کار آمدن دولت روحانی کمی از مشکلاتمان که مهمترین آن بیکاری اقشار تحصیلکرده است کاسته شود اما ظاهرا فائق آمدن بر غول بیکاری از عهده این دولت هم برنمیآید و باید به دولتهای آینده امیدوار باشیم.» مقیمی با اشاره به وعدههایی که در زمان انتخابات رئیسجمهور به جوانان داده ولی عملی نشدهاند، گفت: «کاش همان زمان به صراحت عنوان میکردند که نمیتوانند خواستههای جوانان را برآورده کنند تا ما هم الکی دلخوش به آینده نباشیم و امروز سرخوردهتر از قبل نباشیم. ای کاش دولت در تیمی که تشکیل داده تعدادی از جوانان را هم راه میداد تا بهتر بتواند مشکلات این قشر را دریابد و قدمی در راهحل آن بردارد. البته با هیأت دولتی که میانگین سنی آن بهنظر میرسد بالای 60سال است نباید هم امیدوار باشیم که کسی به فکر ما باشد. کاش آقای روحانی رئیسجمهور جوانان هم بود.»
کرسیهای آزاداندیشی کمرنگ شده است
فائقه زمانآبادی دانشجوی سال سوم ادبیات است. زمانآبادی امروز کلاس ندارد اما به این امید که شاید بتواند نامهای را که نوشته بهدست همراهان رئیسجمهور برساند به دانشگاه آمده است. او با نشان دادن نامهاش میگوید: «من و یکی از برادرانم دانشجو هستیم و یک خواهر و برادرم نیز فارغالتحصیل شدهاند یکی در مقطع کارشناسی جغرافیا و دیگری در مقطع ارشد فیزیک اما هر چهار نفرمان بیکار هستیم. پدرمان بازنشسته است. ما هم با کارهای مقطعی سعی میکنیم خرجمان را در بیاوریم. زمانآبادی میگوید: کاش رئیسجمهور و هیأت همراهشان از دانشگاه که بیرون میروند هم صدای دانشجویان را بشنوند. ما قرار است آینده این کشور را بسازیم. اما با این وضعیت افسردگی بعید میدانم بتوانیم خانواده آینده خودمان را هم اداره کنیم.»
او در ادامه با اشاره به اینکه در گذشته کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاه باعث میشد تا حداقل کارشناسان خبره دانشگاهی صدای دانشجویان را بشنوند، گفت: «امروز اما این کرسیها اینقدر کمرنگ شده که بعید نیست تا مدتی دیگر بهدست فراموشی سپرده شود. کرسیهای دانشجویی راهی بود برای اینکه دانشجو حرف دلش را - مخالف یا موافق سیاستهای کشور - بیان کند و در همان جلسه هم نظرات موافق و مخالف خود را میشنید و میتوانست تجزیه و تحلیل کند که کدام درست و کدام غلط است.» او در ادامه گفت: «یکی از راههایی که وزیر علوم میتواند از طریق آن با صحبتهای دانشجویان با واسطه و بیواسطه آشنا شود احیای درست و درمان همین کرسیهای دانشجویی است. در این کرسیها میتوان نظرات متفاوت را شنید و آن را حداقل به هیأت دولت انتقال داد.»
دانشجویان نخبه دیده نمیشوند
میثم رودباری دیگر دانشجوی دانشگاه تهران به همشهری میگوید: «متأسفانه الان تعداد زیادی از دانشجویان در این فکر هستند که مهاجرت کنند و بهدنبال پذیرش دانشگاههای خارج از کشور هستند. این مسئلهای است که باید فکری اساسی برای آن کرد. حیف است که کشور برای رشد افراد سرمایهگذاری کرده و حالا که زمان استفاده از دانش است، دانشجو مهاجرت کند؛ تعدادی از دوستان من که در دانشگاههای شریف و امیرکبیر درس خواندهاند بعد از دوره لیسانس برای اینکه بتوانند به مدارج بالای علمی برسند و در نهایت شغل خوبی داشته باشند از کشور مهاجرت کردهاند. اگر به همینها در داخل کشور خودمان بها داده میشد میتوانستیم در آینده از مهارت آنها استفاده کنیم و به جای واردات محصولات کشورهای اروپایی خودمان با استفاده از توان تحصیلکردههایمان هم علم و هم محصولات بنیادین را به دیگر کشورها صادر کنیم اما افسوس که دانشجویان نخبه دیده نمیشوند و فقط متکی به علوم دیگر کشورها هستیم.»
دروس دانشگاهی بهروز نیست
علیرضا افکاری دیگر دانشجویی است که در مقابل این سؤال که خواستههای دانشجویان چیست، با بیان اینکه محتوای دروسی که در دانشگاهها تدریس میشود مربوط به سالیان و حتی چند دهه قبل است، خطاب به مسئولان گفت: متأسفانه با وجود اینکه تحصیلکردههای زیادی در مقاطع بالای علمی در کشورمان داریم اما این افراد یا توانایی ندارند که اطلاعات بهروزی را در خصوص رشته تحصیلیشان برای دیگران آموزش دهند و یا اینقدر به آنها بیمحلی شده که دیگر نایی برای تحقیق ندارند. الان در رشته اقتصاد کتب مربوط به سالها قبل تدریس میشود که در جامعه امروز دنیا هیچ جایگاهی ندارند و خیلی از اساتید هم بهخودشان زحمت نمیدهند که کتب جدیدتری به دانشجویان معرفی کنند تا دانشجو حداقل با علم روز دنیا پیش برود. او با بیان اینکه دانشگاه و دانشجو پویا نیست، گفت: ما یاد گرفتهایم یک تعداد مطالب را حفظ کنیم و سر امتحان آن را روی برگه بنویسیم و از نمره قبولی خوشحال باشیم غافل از اینکه برای پیشرفت کشورمان نیاز به علوم جدید دنیا و تحقیق علمی داریم.
افکاری که برای طی کردن مراحل تصویب پایاننامهاش به دانشگاه آمده میگوید: فکر میکردیم با تغییر دولت شرایط جامعه هم عوض میشود؛ ما روزها و شبهای زیادی را به این گذراندیم که دوستانمان و خانواده را قانع کنیم تا به آقای روحانی رأی بدهند تا شاهد تغییر در جامعه باشیم اما مثل اینکه اشتباه کردیم.
وعدههایی که پوچ از آب درآمد
مینا دانشجوی سال چهارم دندانپزشکی است. او میگوید بعد از اتمام درسش تصمیم دارد به کانادا مهاجرت کند و با ادامه تحصیل در این کشور مشغول بهکار شود. او در پاسخ به اینکه چرا این تصمیم را گرفته میگوید: «خیلی از وعدههای دولت برای جوانان و کشور ظاهرا پوچ از آب درآمده و فقط حرفهای قشنگ بوده است. آقای روحانی زمان انتخابات از بالا رفتن ناگهانی قیمت دلار گلایه داشتند و حالا خودشان نمیتوانند قیمت دلار و طلا و گران شدن ارزاق را کنترل کنند؛ البته من نمیگویم همه اینها بهدلیل عملکرد دولت است ولی حداقل از رئیسجمهور انتظار میرود با مردم صادق باشد و حرف بزند. رئیسجمهور نه در مصاحبه تلویزیونی و نه در جلسه سؤال در مجلس چیز خاصی نگفت و همه را ناامید کرد. حالا هم که دلار چندهزار تومان از دلار 18هزار تومانی ارزانتر شده منت سر مردم میگذارند که قیمتها را پایین آوردهاند. دلار 14هزار تومانی کجا، دلار 4هزار تومانی قبل از این ماجراها کجا؟» او میگوید: «من برای اینکه بتوانم با دانش روز دنیا پیش بروم کتابهای زبان اصلی را به یکی از دوستانم که در فرانسه ساکن است سفارش میدادم تا برایم بفرستد اما با این وضعیت گرانی حتی همین کتابها را هم نمیتوانم تهیه کنم. الان قیمت یونیت دندانپزشکی و سایر ملزومات این رشته اینقدر گران شده که بعید میدانم بعد از فارغالتحصیلی حداقل تا چندین سال بتوانم مطبی برای خودم راهاندازی و آن را تجهیز کنم، بهترین راه همین است که از کشوری دیگر پذیرش بگیرم.»
نسیبه آقایی نیز میگوید: کمترین خواسته ما اشتغال بود که بعید میدانم این دولت هم بتواند همانند سایر دولتها کاری برای آن بکند؛ کمااینکه تاکنون هم کاری انجام ندادهاند. بعضی روزها پشیمان میشوم از رأیی که دادهام. ترم قبل بود که تعدادی از دانشجویان به جرم اعتراضهای صنفی دستگیر شدند. بعید نیست این دستگیریها در انتظار ما هم باشد. یک زمان تمام تصمیمات از داخل دانشگاهها گرفته میشد اما الان اگر دانشجو اعتراضی هم بکند ممکن است زندان در انتظارش باشد. ما بهدنبال فضای باز در کشورمان بودیم اما ظاهرا سرابی بیش نبود. او ادامه داد: وضعیت دانشجوهای ستارهدار هم که مشخص نیست؛ یکبار اعلام میشود چند نفر از آنها میتوانند ادامه تحصیل دهند و یکبار گفته میشود باید تعیین تکلیف شوند. دانشجویی که نتواند حرفش را بزند در آینده هم نمیتواند قدمی برای آبادانی کشورش بردارد.