به گزارش خبرآنلاین، مهدی حاج محمود عطار، در یادداشتی که در ایام بازی برگشت تیم ملی ایران با سوریه در مقدماتی جام جهانی منتشر کردیم، از تبعیضهای بین بانوان ایرانی و سوری آنهم در خود ایران انتقاداتی را مطرح کردیم. هرچند همان موقع هم با موجی از اخطارها روبهرو شدیم، اما گویا این قصه از نگاه حاکمیتی که بر جامعه منعکس است مورد انکار قرار میگیرد!
اظهارات دادستان محترم در مورد «غیرشرعی بودن» ورود بانوان برای دیدن فوتبال را به استادان بزرگوار این حوزه میسپاریم، اما به عنوان یک پژوهشگر، شاید این حق را داشته باشیم که از اثرات تفاوتهای موجود در این عرصه حرفهایی را به مخاطبان محترم منتقل کنیم.
اینکه موضوعی را بوسطه نیمه عریان بودن بازیگران یک ورزش -که استاندارد جهانی آن را پذیرفتهایم و اتفاقا فوتبالیستها و طرفداران بسیاری نیز در بین زنان و مردان برایش داریم- غیرشرعی بدانیم و آنهایی را که در مسیر عادیسازی آن اقدامات بسیار خفیفی هم انجام میدهند، تهدید نماییم، و این اقدامات را گره به رفع تحریمها بزنیم، به نظر کمی بیانصافی است.
دادستان محترم به عنوان متولی نظم و انظباط اجتماعی، به نظر باید از سر پیشگیریها و انواع راهکارها برای مبارزه و حفظ نظم اجتماعی تلاش نمایند. این سخن که مواجهه بانوان با مردانی که لباس نیمه عریان دارند، بسط منکر در جامعه است، برای جامعه امروز که در بین ۲ دنیای مجازی و واقعی در سرگردانی است خریداری دارد؟!
آیا تلویزیون که همین ورزشگاهها را آن هم از نوع داخلی و خارچی نشان میدهد، خود مجوز برای انجام گناه برای بانوان منزلنشین ما نمیدهد؟ آیا فرق است بین تماشا از تلویزیون با نماهای کلوزآپ و دیدن واقعی بازی از فاصله بین ۱۰۰ تا ۴۰۰ متر؟ آیا گره زدن موارد فرهنگی با فضاسازیهای سیاسی کاری منطقی است؟ مگر میشود یک بام و چند هوا را برای فرهنگ یک ملت -آن هم ملتی با این همه پشتوانه غنی فرهنگی و اجتماعی- تجویز نمود؟ مگر زنان و مردان ما حریص دیدن چنین نیمه عریانیهاست؟! و اگر هست مقصر کیست؟! آیا اگر دادستان کشور ما یک زن بود، باز هم امکان گفتن چنین کلامی را داشت؟! آیا با پاک کردن صورت مسئله میتوان مشکل را حل شده انگاشت؟
شاید لازم باشد بسترها را فراهم کرد، سطح معلومات و سواد جامعه را بالا برد، شناخت را افزایش داد، آن گاه بعید است کسی با دیدن نیمه عریان ورزشکاری از پشت نردههای یک استادیوم، به حرام افتد. باید واقعیتها را ببینیم و بر بستر آن، علاج را تشخیص دهیم. جامعهای که نشاط ندارد، عملا مرده است. نمیگوییم نشاط از هر راهی و با هر گناهی، اما این که از هر دریچهای، نشاط را ببندیم، عملا زمینه یک شورش اجتماعی را فراهم کردهایم. ورزش در کلام همه بزرگان دینی و اجتماعی یک امر ستایش شده است و نمیتوان به راحتی حکم حذف نیمی از ملت را برای تماشای آن صادرکرد.
کشوری که فعلا همه چیزهای عمدهاش مردانه است، بانوان برای ورزش کردن و ورزش دیدن با کمترین امکانات و فضاها دست به گریبانند، حال بیاییم و دیدن ورزش را هم برایشان تهدید کنیم؟ آن هم دیدنی که امکانش در همین کشور از طرق مجازی فراهمتر است. با این نگاه، در کوتاه مدت یا باید ورزش را تعطیل کنیم و منتظر انواع گرفتاریهای حاصل از حذفش باشیم، یا باید با پدیده جدید ورود پسرنماها در استادیومها مواجه شویم. زندانیان متنوع «موادی» و «منکراتی» و «مهریه»ای کم داریم، باید جوانان ورزشدوست «پسرنما» را هم به آنها بیافزاییم!