مرد بازاری که از سوی دو نفر از بستگان دورش به خاطر اختلاف حساب ربوده و به خانهای در جنوب تهران برده شدهبود با هوشیاری همسایهها از دست گروگانگیران نجات پیدا کرد.
به گزارش جوان، چندی قبل مردی با اداره پلیس تماس گرفت و گفت: فریادهای کمکخواهی مردی را از خانه همسایه شنیده است که احتمال میدهد از سوی فرد یا افرادی شکنجه میشود.
لحظاتی پس از اعلام این خبر تیمی از مأموران پلیس راهی خانه مورد نظر در یکی از خیابانهای جنوبی تهران شدند. مأموران ابتدا زنگ خانه را به صدا در آوردند، اما وقتی کسی در را باز نکرد با دستور قضایی در خانه را تخریب کردند و وارد خانه شدند. مأموران داخل خانه دو مرد جوان را دستگیر کردند و در یکی از اتاقها هم مردی را که دست و پایش با طناب بسته شده بود، آزاد کردند.
پس از انتقال متهمان به اداره پلیس شاکی در توضیح ماجرا گفت: من کاسب بازارم و چند سالی است در بازار حجره دارم. دو مرد جوان به نام پیمان و رحمان که چند ساعت قبل مرا ربودند از بستگان دور ما هستند و چند سالی است با آنها معامله میکنم. ما در این مدت با هم مشکلی نداشتیم و حتی رفت و آمد خانوادگی هم داشتیم تا اینکه چندی قبل به خاطر معامله با هم اختلاف پیدا کردیم. در آخرین معامله من به رحمان ۷۰میلیون تومان بدهکار شدم و از طرفی هم از پیمان طلبکار شدم. قرار شد هر زمانی که پیمان بدهیاش را به من پرداخت کند من هم بدهیام را به رحمان بدهم.
من هر روز تلفنی با پیمان درباره پرداخت بدهیاش حرف میزدم، اما او امروز و فردا میکرد و این در حالی بود که رحمان هم مرا به خاطر طلبش تحت فشار قرار داده بود.
در نهایت تصمیم گرفتیم به زودی جلسه سهنفری با هم داشته باشیم و درباره اختلاف حسابهایمان به نتیجه برسیم. روز حادثه رحمان با من تماس گرفت و قرار شد با خودرواش همراه پیمان به دنبال من بیایند و در دفتر او جلسه را برگزار کنیم. من در خیابان سوار خودروی او شدم که آنها دو نفری مرا به زور ابتدا به بنگاه املاکی در جنوب تهران بردند و پس از کتککاری و تهدید از من خواستند دو برگه را امضا کنم. هر چقدر مرا کتک زدند قبول نکردم تا اینکه دو ساعت بعد مرا به زور به خانهای در همان نزدیکی بردند و داخل یکی از اتاقها حبس کردند. آنها قصد داشتند من دو برگه را امضا کنم که اولی نوشته شده بود من به رحمان ۲۵۰میلیون تومان بدهکارم و دومی نوشته شده بود من طلبم را از پیمان گرفتهام و هیچ طلبی از او ندارم. به همین دلیل مرا کتک زدند و شکنجه کردند، اما قبول نکردم که خوشبختانه همسایهها متوجه داد و فریاد و کمکخواهی من شدند و به پلیس خبر دادند و مأموران هم مرا از دست دو آدمربای آشنا نجات دادند و آنها را دستگیر کردند.
چند روز قبل دو متهم برای تحقیقات به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند.
متهمان در بازجوییها به جرم خود اقرار کردند.
رحمان گفت: من با شاکی معامله داشتم، اما در آخرین معامله با او اختلاف حساب پیدا کردم. او مدعی بود که ۷۰میلیون تومان بدهی دارد، اما من قبول نداشتم. از طرفی هم شاکی میگفت: هر زمانی که پیمان بدهیاش را به او پرداخت کند او هم طلب مرا میدهد که در نهایت با پیمان تصمیم گرفتیم او را به خانهای یکی از دوستان ببریم تا به پول برسم، اما هر چقدر تلاش کردیم او به ما امضا نداد و در نهایت هم مأموران ما را بازداشت کردند. پیمان هم در بازجوییها حرفهای رحمان را تأیید کرد.
دو متهم برای ادامه تحقیقات و روشن شدن زوایای پنهان این حادثه به دستور قاضی پرونده در اختیار مأموران پلیس قرار گرفتند.