با وجود حواشی گستردهای که پیرامون اعتراضات کارگری به ویژه در هفتتپه رخ داد، این اتفاقات کمترین پوشش قابل تصور را در صداوسیما داشته و این رویکرد رسانهای با پوشش قابل توجه اعتراضات مشابه در فرانسه همراه شده است؛ برخورد دوگانهای که نقدهایی را در فضای اجتماعی به دنبال داشته و این پرسش را پیش آورده که آیا جنس دروازهبانی خبر در صداوسیما در قبال بسیاری از حوادث داخلی، صرفاً قرار است در حد پایین کشیدن درِ دروازه باشد؟!
به گزارش «تابناک»؛ یکی از مهمترین ابزارها برای عبور از بحرانها، استفاده از رسانه متناسب با جنس و سطح بحران است. تجربههای متعدد نشان داده متولیان امر خبر در صداوسیما، به عنوان تأثیرگذارترین رسانه کشور، به دلایل متن و فرامتنی فاقد قدرت به کارگیری رسانه برای مدیریت بحران هستند. این گروه در بسیاری از بحرانها، یا آنقدر دیر وارد میشوند که مرجعیت اطلاع رسانی درباره آن بحران را به شبکههای فارسی زبان رقیب واگذار کردهاند و یا اساساً متناسب با سطح بحران یا حادثه، واکنش نشان ندادهاند.
البته صرفاً تفریط در پوشش رویدادها محل اشکال نیست و بسیاری از اوقات، افراط در پوشش برخی رویدادها، اسباب نقد رسانه ملی را فراهم میسازد. بسیاری از اوقات تلاقی این افراط و تفریطها حتی اثر عکس بر مخاطب میگذارد و در شرایطی که مشکلی جدی در ایران در سطح اخبار پوشش مناسبی داده نمیشود، مشابه همان مشکل در سایر کشورها، همزمان با پوشش قابل توجهی در بخشهای خبری همراه میشود. این رویکرد قاعدتاً مخاطب را عصبانی میکند و چه بسا تماشاگر حادثه را، به فعال در حادثه تبدیل نماید.
در کشورهایی که کارکرد رسانه درک شده و صاحب غولهای بزرگ رسانهای هستند، رسانه این کشورها دقیقترین پوشش را درباره بحرانها انجام میدهند. واضحترین نمونه این اتفاق را میتوان درباره بریتانیا دید که هیچ رسانهای، وسیعتر و جامعتر از بی بی سی به پوشش بحرانهای آن نمیپردازد. هرچند بی بی سی نیز به دروازه بانی خبر میپردازد اما به اصطلاح خبر را نمیخورد و مخاطب را به سمت و سویی سوق نمیدهد که احساس کند پوشش بی بی سی برای او کافی نیست و باید راشاتودی یا سی ان ان را برای پیگیری اخبار بریتانیا دنبال کند.
در مقابل، در کشورمان با الگوهای نامبرده، میتوان به خوبی مشاهده کرد که برخی اتفاقات مهم نظیر اعتراضات کارگران هفت تپه و دیگر کارگران در رسانه ملی با پوشش بسیار اندک همراه و فضا برای پوشش این حواشی توسط شبکههای ماهوارهای فارسی زبان فراهم میشود. در واقع در شرایطی که اکنون مشخص است در صورتی که صداوسیما خبری را به درستی پوشش ندهد، مخاطبش با فشار دادنِ یک دکمه، اصل و تحلیل خبر را از دیگر شبکهها میگیرد، باز هم در قبال بسیاری از حوادث، سکوت میشود و عملاً عرصه به دیگر رسانههای رقیب واگذار میشود.
در مقابل این تفریط، افراط در پوشش حوادث فرانسه، منجر به نقدهایی در فضای مجازی شد که چرا رسانه ملی اعتراض کارگران فرانسوی را در هزاران کیلومتر آن طرفتر میبیند اما اعتراضات کارگران ایرانی در صدها کیلومتر آنسوتر را یا نمیبینید و یا کمرنگتر میبیند؟ البته پوشش اعتراضات کارگران فرانسه خوب است، ولی باید به مدیران بخشهای خبری صداوسیما توصیه کرد، دو کلمه از کارگران ایران نیز بگویید!
یکی از مهمترین دلایل جوانگرایی مورد تأکید رهبر انقلاب که قطعاً باید در صداوسیما نیز کامل رعایت شود، تغییر نسل همین تصمیمگیران در حوزه خبر صداوسیماست که شاید درک درستی از اقتضائات رسانه در دوران کنونی ندارند و همچنان با تفکر دهه شصتی رسانه را مدیریت میکنند؛ دورانی که با عدم پخش یک خبر در رسانه ملی یا پخش مکرر آن، افکارعمومی قابلیت مدیریت داشت و هنوز دیشهای ماهوارهای بر بامها رخ ننموده بود. آیا وقت آن نرسیده تا دریابیم صدای کارگر باید از صداوسیما پخش شود و نه بی بی سی؟