یک استاد روابط بین الملل با تشریح انگیزههای روسیه برای جلوگیری درگیری ایران و رژیم اسرائیل، تأکید کرد که فراتر از مسأله امنیت اسرائیل، اتفاقا حضور ایران در روسیه از چندین لحاظ به نفع روسیه است.
به گزارش «تابناک»؛ دكتر كيهان برزگر، استاد روابط بين الملل، در مقالهای در این زمینه نوشت: «اخیرا خبری مبنی بر این است که روسیه با آمریکا و اسرائیل به توافقی برای لغو تحریم ها در ازای خروج ایران از سوریه، این بحث را دوباره مطرح کرده که سیاست واقعی روسیه در قبال حضور ایران در سوریه چیست. یک بررسی عمیق تر نشان می دهد که بر خلاف بعضی از دیدگاه ها، حضور ایران در سوریه از چندین زاویه برای روسیه منافعی دارد و اینکه این کشور نباید قاعدتا خواهان خروج ایران از سوریه باشد.
ریشه بحث استفاده از اهرم روسیه برای اعمال فشار بر خروج ایران از سوریه به سیاست کنونی ترامپ برمی گردد که معتقد است، توافق هسته ای آمریکا با ایران یک اشتباه بزرگ بوده، چون در عمل بر ابعاد قدرت و نفوذ منطقه ای ایران افزوده است. ترامپ با توجه به حساسیت ساختار آمریکا به امنیت رژیم اسرائیل خواهان توافق جدیدی با ایران به هر شکل ممکن است که در آن محدودیت فعالیت های موشکی و مهار نقش منطقه ای ایران لحاظ شده باشد.
این در عمل پیروی از خواسته رژیم اسرائیل است که حضور فعال ایران در سوریه را به عنوان گشایش جبهه دوم (در کنار لبنان) و تهدیدی امنیتی در نزدیکی مرزهای خود در نظر می گیرد و این بحث را مطرح می کند که حضور دائمی ایران در سوریه بطور اجتناب ناپذیر، منجر به شکل گیری منازعه بین اسرائیل و ایران می شود و این عواقب خطرناکی برای منطقه خواهد داشت.
تردیدی نیست که روس ها از شکل گیری چنین منازعه ای بین ایران و اسرائیل نگران هستند، چون این امر میتواند معادله میدانی در سوریه را که اکنون به نفع روسیه و ایران و جبهه مقاومت رقم خورده، با ورود آمریکا به صحنه به نفع مخالفان دولت سوریه بر هم بزند و انرژی جدیدی به رژیم های عربی ضد حکومت بشار اسد و حتی ترکیه بدهد، زیرا آمریکا در هر شرایطی خود را متعهد به حفظ امنیت اسرائیل می داند و قاعدتا یک تهدید امنیتی از سوی ایران در این زمینه را برنمی تابد.
اما معادله ایران و اسرائیل در منطقه بر مبنای نوعی «توازن وحشت» است. دو طرف در مورد تهدیدات امنیتی خود قضاوت مستقلی داشته و هیچ وقت به ملاحظات طرف سوم تکیه نمی کنند؛ یعنی یک اقدام عملی از سوی یک طرف قطعا منجر به اقدام متقابل از سوی طرف دیگر می شود. حتی در بعضی موارد دو طرف استراتژی دفع تهدید را از حالت "پیشگیری" به "پیشدستی" تغییر داده تا معادله قدرت بر مبنای بازدارندگی متقابل حفظ شود؛ به عبارت دیگر، دو طرف زبان یکدیگر را در انجام عمل متقابل به خوبی می فهمند.
اکنون نگرانی روسها از یک منازعه مستقیم و گسترده نظامی بین ایران و اسرائیل بر مبنای همین وجود "توازن وحشت" رفع شده است. حمله هوایی اسرائیل به پایگاههایی در درون خاک سوریه، منجر به گسترش تنش و نگرانی روس ها در ماههای قبل شده بود؛ اما روس ها موفق شدند، دو طرف را قانع کنند که گذشتن از خط قرمز "توازن وحشت" عواقب خطرناکی برای کل منطقه دارد که به نفع هیچ یک نیست.
آنها موفق شدند ایرانی ها را قانع کنند که اکنون به نفع معادلات میدانی سوریه نیست که با اسرائیل وارد منازعه مستقیم شوند و این پیام که بهتر است، عمل ایران به همان اقدام متقابل فردی محدود شود. همزمان روسها با استقرار سیستم دفاعی اس 300 در سوریه و تهدید به سرنگونی جنگنده های اسرائیلی به نوعی معادله قوا را به نفع ایران و سوریه برقرار کردند.
در این شرایط، طرح این بحث از سوی امریکا و بعضی از کشورهای اروپایی مثل فرانسه ـ که برای جلوگیری از یک منازعه دیگر در منطقه باید به توافق هسته ای بهتری با ایران با محوریت مسائل موشکی و تغییر رفتار منطقهای این کشور رسید ـ در شرایط فعلی مشروعیت و اعتبار خاصی برای ایران و روسیه ندارد تا بر مبنای آن امتیازی به طرف مخالف بدهند.
اما فراتر از مسأله امنیت اسرائیل، حضور ایران در روسیه از چندین لحاظ به نفع روسیه است؛ نخست، روسیه در هر زمانی می تواند یک میانجی و متعادل کننده توازن قدرت بین ایران و اسرائیل باشد؛ نقشی که ظاهرا تنها از سوی روسیه در حال حاضر برمی آید. دوم، روسیه با وجود ایران می تواند با ترکیه بر مسأله کردها و معادلات میدانی شمال سوریه چانه زنی و حتی در جهت تأمین منافع خود به این کشور فشار بیاورد. سوم و مهمتر اینکه روسیه می تواند با کارت حضور ایران به چانه زنی دایمی با آمریکا و متحدان محافظه کار عربش یعنی عربستان سعودی و امارات بپردازد.
همزمان این واقعیت را هم باید پذیرفت که روسیه در هر شرایطی به نقش ایران در شرایط پسامنازعه و حتی روند مذاکرات صلح و دستیابی به راهکار سیاسی پایدار در سوریه نیاز دارد.
در دوران پسا منازعه فعالیت های نظامی روسیه محدود به پایگاه های نظامی این کشور در حاشیه دریای مدیترانه می شود و از این لحاظ، با برقراری احتمالی آتش بس، مهمترین ابزار نفوذ و نقش روسیه یعنی قدرت سخت افزاری نظامی آن کارآیی خود را تا حدی از دست می دهد. در این شرایط، روسیه به یک شریک قابل اعتماد منطقه ای یعنی ایران نیاز دارد که قادر به شبکه سازی مردمی و تأثیرگذاری بر نیروهای سیاسی در میدان سوریه در شرایط شکل گیری یک دولت ائتلافی و فراگیر باشد.
هر چند بحث در زمینه حضور دایمی ایران در سوریه بسیار جدید و در افکار عمومی ایران نهادینه نشده و مقامات کشورمان هم بارها اعلام کرده اند که تنها برای مبارزه با تروریسم در سوریه حضور دارند، می توان پیش بینی کرد که حضور ایران از شکل حضور سخت مستشاری و نظامی فعلی به حضور نرم و شبکه ای با هدف تأثیرگذاری بر معادلات سیاسی سوریه در جهت تأمین منافع ایران ادامه یابد.
در این شرایط، بهتر است با یک دیپلماسی فعال و پیشرفته از پویایی نقش روسیه در صحنه سوریه استفاده کرد و همزمان این پیام را به روسیه داد که مسأله توافق هسته ای و تحریم ها با معادلات منطقه ای، دو امر کاملا متفاوت در محاسبات استراتژیک ایران هستند.»