شغل جدید آقای خاص!، شناسایی تعدادی ملک و ماشین سلطان سکه، دستور توزیع دومین بسته حمایتی، لااقل خاک را صادر نکنید، احتمال استیضاح ترامپ به نفع ایران است؟، استیضاح نشد حالا شکایت از ظریف، نیاز ساختار سیاسی کشور به مجلس سنا، رجزخوانی مشاوران دو دولت، دلار نفتی چگونه فاصله طبقاتی ایجاد کرد، دوحه در مقابل ریاض، ایست دوباره مجمع به لایحه پولشویی، تأیید خبر انتصاب داماد روحانی به معاونت وزارت صمت در سایت دولت و ادامه جنجال مشق شب، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه 25 آذرماه در حالی چاپ و منتشر شدند که ادعای رئیس دولتهای نهم و دهم درباره افزایش یارانه نقدی و واکنشها به آن با تیترها و عناوین مختلف ـ که بیشتر جنبه انتقادی دارند ـ در یادداشتها و گزارشهای روزنامهها جای گرفته است. ادامه بحثها و جنجالها بر سر مشق شب از یک سو و خبرها و گزارشهایی از صادرات خاک کشور از دیگر سو، در صفحات نخست تعدادی از روزنامهها به چشم میخورد.
روزنامه ایران که تیتر یک امروز خود را با عنوان فریب یارانهای در واکنش به ادعای احمدی نژاد درباره یارانه نقدی ۹۰۰ هزارتومنی انتخاب کرده است، طی گزارشی، واکنش نوبخت به این ایده و گفتارهایی از کارشناسان اقتصادی را در شماره امروز خود منتشر کرده است.
روزنامه ابتکار نیز سرمقاله امروز خود با تیتر بازی تکراری عوامفریبی را به این موضوع اختصاص داده و در گزارشی دیگر با عنوان تلاش نافرجام برای دیده شدن اقدامات و ادعایهای رئیس دولتهای نهم و دهم را بررسی کرده است.
روزنامه همدلی نیز دعوت «معجزه هزاره سوم» از «حسن روحانی» برای مناظره تلویزیونی و بازتابهای آن را موضوع گزارشی با عنوان پوپولیستِ سوخته نموده و عنوان آن را تیتر یک امروز خود انتخاب کرده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
چرا پیشنهاد یارانه ۹۰۰ هزار تومانی مردود است؟
وحید محمودی اقتصاددان طی یادداشتی که در شماره امروز ایران منتشر شده، در نقد پیشنهاد توزیع یارانه ۹۰۰ هزار تومانی نوشت: تردیدی نیست که سخنان آقای احمدینژاد درباره امکان پرداخت یارانه ۹۰۰ هزار تومانی یک موضع و برخورد سیاسی و در تقابل با واقعیتهای اقتصاد کشور است، اما این اظهارنظر را در دو زاویه مبانی نظری و واقعیتهای اقتصادی ایران میشود تحلیل کرد. در نحلههای فکری مرتبط با حوزه حمایتی و رفاه اجتماعی دو دیدگاه وجود دارد: «دیدگاه حمایت محوری» که بر پایه درآمد است و «دیدگاه توانمندسازی» که تقویت قابلیت انسانها را مدنظر دارد تا بر اساس توانمندیشان از کیک اقتصاد و مواهب آن بهرهمند شوند. برای همین است که در یکی دو دهه گذشته بحث فقر قابلیتی، مطالعات توسعه انسان محور و فقر چند بعدی شکل گرفته است. از آنجا که دیدگاه حمایتی چالش را در کمبود پول میبیند به تبع آن راه حل را هم در تأمین مالی و درآمد خانوارها جستوجو میکند. از سویی تجربه بشری دست کم در پنج دهه گذشته نشان داده که دیدگاهها و سیاستهای حمایت محور مبتنی بر اعانه، یارانه و صدقه نه تنها توان حذف فقر و از کار انداختن ساز و کارهای تولید فقر را ندارد بلکه خود به عاملی در جهت بازتولید فقر بدل میشود بنابراین کمکهای صورت گرفته اثر واقعی در کاستن از تعداد فقرا و ریشههای فقر و نابرابری ندارد؛ لذا هرگونه سیاستگذاری بر مبنای نگاه درآمد محور و پول پاشی محکوم به شکست است کما اینکه معتقدم دولت با فربه شدن حوزههای حمایتی در سال ۱۴۰۰ برای بستن بودجه بشدت با مشکل مواجه خواهد شد.
اما از زاویه واقعیتهای اقتصاد ایران هم حرف ایشان در امکان پرداخت یارانه ۹۰۰ هزار تومانی مردود است. وقتی به محدودیت درآمد دولت از یک سو و افزایش هزینهها و مطالبات از سویی دیگر نگاه کنیم، میبینیم در شرایط فعلی کمبود درآمد، مهمترین اولویت، مدیریت هزینههاست. دولت فقط در یک فقره امسال ۵۰ هزار میلیارد تومان به صندوقهای بازنشستگی کمک کرده است، چون این صندوقها از مرحله ورشکستگی هم عبور کردهاند یا فی المثل وقتی دولت میخواهد حقوقها را ۲۰ درصد افزایش دهد عملاً فشار بر تولید و کارفرما و محرکی بر افزایش تورم است در چنین شرایطی چطور میتوان از افزایش یارانهها سخن گفت. در مصاحبهای که یک سال بعد از اولین تجربه پرداخت یارانهها انجام دادم تصریح کردم سیاست پرداخت یارانهها به شکل فعلی اشتباه است و همان جا توصیه کردم، چون قطع کردن یارانهها سخت است هیچ گاه مبلغ یارانهها افزایش نیابد تا زمانی که ارزش یارانه آن قدر کم شود که تفاوت معناداری در درآمدهای خانوار ایجاد نکند. با این حال اگر رویکرد توسعه انسان محور بهگونهای طراحی و اجرا شود که تأمینکننده عدالت اجتماعی باشد و بر فقر و نابرابری دامن نزند در حوزه حمایتی و رفاهی هم میتوان اقداماتی صورت داد از این زاویه اعطای یارانه به گروههای شناسنامه دار تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد توجیه دارد به شرط اینکه سیاستگذاریها در جهتی نباشد که هر سال بر تعداد فقرا افزوده شود.
سخن این است که ما نباید طوری اظهارنظر و عمل کنیم که اقتصاد را به مثابه تن رنجور بیماری که دیگر به درمان، شوک و تزریق پاسخ نمیدهد به سمتی هل بدهیم که دیگر سیاست اصلاحی و درمانی در آن اثرگذار نباشد، حتی اگر دولت منابع لازم برای تأمین یارانه ۹۰۰ هزار تومانی را هم داشته باشد سیاست پول پاشی در هیچ جا به نتیجه نرسیده و محکوم به شکست است. البته قابل فهم است که امروز بسیاری از مردم درگیر مشکلات تورم و تحریم هستند و این زمزمهها وجود دارد که فساد در میان مدیران و بالادستیها زیاد است و حالا چه میشود رقمی هم به پایین دستیها برسد، این حرفها البته قابل فهم است، اما اگر ما نتوانیم کیک اقتصاد را بزرگ کنیم و صرفاً به توزیع رانت ادامه دهیم این رویه در افق بلندمدت کمکی به توسعه ملی نخواهد کرد. راه حل این است که دولت از منابع خود استفاده کند، از تجربههای بینالمللی بیاموزد و با تأمین مالی بنگاههای کوچک و متوسط زمینههای مشارکت جوانان و زنان را در فضای تولید و اقتصاد فراهم کند. در نهایت ظرفیتسازی در نیروی انسانی کشور است که میتواند به فقرزادیی منجر شود و نه اعطای یارانهها حتی اگر ارقام این یارانهها چشمگیر باشد. بارها این سخن را گفتهام و حرف خود را در این جا باز تکرار میکنم که هر سیاستی که مردم را به دولت و حاکمیت وابسته کند آن سیاست ضد توسعه و ضد انسانی است و برعکس هر سیاستی که به افراد جامعه استقلال و استغنا بدهند سیاستی در جهت توسعه است بنابراین باید تلاش کرد که مردم وابسته به دولت و حاکمیت نباشند، وابسته کردن جامعه به دولت و حاکمیت نه با عزت انسانی، نه با مبانی و ارزشهای انسانی و نه با آموزههای وحیانی و اسلامی سازگاری ندارد.
هدف احمدی نژاد از تبلیغ «آنارشیسم اداری ـ حاکمیتی» در ایران چیست؟
علیرضا صدقی در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان بازی تکراری عوامفریبی و در نقد تحرکات اخیر احمدی نژاد نوشت: توصیه به «بیدولتی» و ترویج و تبلیغ ایجاد نوعی «آنارشیسم اداری ـ حاکمیتی» در کشور، مسئلهای است که تنها از سوی «براندازان» و مخالفان «تمامیت ارضی» ایران به شکلی آشکار و روشن دنبال میشود. حال پرسش اصلی اینجا است که چرا رئیس جمهوری دولتهای نهم و دهم دست به چنین اقدامی زده است؟
آیا احمدینژاد و اعوان و انصارش «نقشه راهی» جدای از تمام مسئولان و ارکان نظام را دنبال میکنند؟ دلایل همموضعبودن «احمدی نژاد» و «دشمنان قسمخورده» جمهوری اسلامی چیست و چرا هر دو جریان یک راه و مسیر در پیش گرفتهاند؟ و پرسشهای بیشمار دیگری که در صورت ادامه وضعیت فعلی، هیچگاه نمیتوان پاسخی درخور و قابلتوجه برای آنها پیدا کرد.
به هر روی، چنین روی شاخه جمهوری اسلامی نشستن و آن را از بیخوبن بریدن، هیچ نشانی از عقلانیت را بازتاب نمیدهد. مگر آنکه این بریدن شاخه نظام به امید آیندهای «دور» و «موهوم» باشد. اما فارغ از این نکات کلیدی در عرصه سیاست، مسئله بر سر تاثیرات و پیامدهایی است که چنین اظهارنظرهایی در جامعه ایجاد میکند. رئیس دولتهای نهم و دهم که با اجرای «ناقص»، «غیرکاربردی»، «غیراصولی» و به دور از نظرات «کارشناسی» طرح هدفمندی یارانهها، کشور، مردم و بهخصوص «طبقات فرودست» را فقیرتر کرده و بسیاری از جمعیت کشور را به مرز «فلاکت» رساند، این بار گفته است یارانهها باید «۲۰ برابر» شود و اگر دولت نمیتواند این کار را انجام دهد، بهتر است که رئیس جمهوری استعفا دهد.
چنین اظهارنظرهایی بیش از هر چیز «احساسات»، «عواطف»، «نگرانیها»، «دلمشغولیها» و «مشکلات» مردم را نشانه میرود. شنونده ناآشنا به مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این حرفها، که در حال حاضر با انبوهی از مشکلات و مسائل دست به گریبان است، «امیدی غیرواقعی» پیدا کرده و تصور میکند ممکن است مردی از جنس احمدینژاد پیامآور روزهای «بهتر» برای او باشد. حال آنکه اندک مطالعه و شناختی از «سادهترین مباحث اقتصادی» نشان میدهد که امکان ایجاد چنین رویکردی در دولت نه «عقلانی» است و نه «امکانپذیر».
جالب آنکه احمدینژاد و جریان حامی او این مسأله را بهتر از هر کسی میدانند. آنها خودشان به خوبی خبر دارند که با چنین طرحها و ایدههایی چه بر سر این کشور و منابع سرشار آن آوردهاند. آنها میدانند که فلاکت را در کشور به بالاترین حد ممکن رساندند و اجازه استفاده و بهرهمندی از ظرفیتها و منابع داخلی را به هیچیک از گروههای اجتماعی ندادند. آنها واقفند که «بیبرنامگیها» و کنشهای «غیرکارشناسی» چه بلایی بر سر صندوق ذخیره ارزی آورد، چه مشکلاتی را برای ارکان اقتصادی بخش خصوصی ایجاد کرد و چه هزینههایی را برای کشور به ارمغان آورد.
با تمام اینها باید از احمدینژاد و جریان پشتیبان او پرسید چرا با دمیدن در تنور دوگانه «آنارشیسم اداری ـ. حاکمیتی» و «افزایش انتظارات و توقعات ناممکن»، سعی در تضعیف بیشازپیش دولت مستقر در نظام جمهوری اسلامی دارند. آیا این تنها یک دعوا و مجادله سیاسی ـ جناحی است یا ریشه در مسائلی دیگر دارد؟ آیا احمدینژاد و یارانش فردایی خطرناک، ناامن، پرآشوب و ملتهب را برای جامعه ایران روا دارند و آیا هیچ نهاد و سازمان و مسئولی نباید در برابر اینگونه اظهارنظرهای خطرساز موضعگیری کند؟
متوهم نباشیم که باهوشترین مردم دنیاییم
هدایت الله خادمی، نماینده ایذه و باغملک طی یادداشتی که در شماره امروز روزنامه قانون چاپ شده نوشت: برای اینکه فقیر نباشند و بتوانند از سرمایه هایشان در جهت رفاه و آسایششان استفاده کنند، باید دولتمردانی باشند که بتوانند از این منابع حداکثر استفاده را ببرند. این همان چیزی است که مقام رهبری هم این را گفته و آن اقتصاد مقاومتی است که باید از حداقل منابع استفاده حداکثری را ببریم. خوشبختانه ایران کشوری است که نزدیک به هفت درصد منابع دنیا در آن بوده و این در حالی است که جمعیت زیادی از مردم زیر خط فقر زندگی میکنند. تعداد زیادی از افراد تحت پوشش کمیته امداد هستند و عده زیادی هم در صف هستند که به این کمیته بپیوندند؛ بنابراین عملکرد ما خوب نبوده و نتوانستیم در جهت رفاه و آسایش مردم قدمی برداریم. باید این را بررسی کنیم که آیا بلد نبودیم یا اینکه موضوعات دیگری موجب این اتفاق شده است. این هم ترکیبی است از ندانستن و کارا نبودن و جدی کار نکردن. مهمترین مسأله آن مربوط به فساد اقتصادی است که دولتیها پستها را به اقوامشان میدهند و با روابط فامیلی کشور را اداره میکنند. در این کشور شایسته سالاری رخت بربسته است و باعث شده ما با این همه منابع وضعیت بدی داشته باشیم.
مقام رهبری هم گفته بود با دستمال کثیف نمیشود آینهای را تمیز کرد و همچنین گفتند فساد اقتصادی یک بیماری است که سرایتکننده است و ما جلوی آن را نگرفتیم که به همه زد. این مجموعه نشان میدهد که ما وضعیت بسیار بدی داریم.
چون هیچ گونه نظارتی وجود ندارد و مسئولان پاسخگوی عملکرد نیستند، این وضعیت ادامه پیدا میکند و بدتر میشود. با توجه به صحبتهای امام (س) و رهبری باید به سمت توسعه و عدالت و خودکفایی برویم، اما داریم از آن دور میشویم، چون افرادی سمتها را گرفتند که کار بلد نیستند و به جای توسعه کشور و شایسته سالاری دچار قوم گرایی و خانواده سالاری شده اند که این فساد است. به نظر من ما باید اینها را دست کنیم که این چند شرط دارد. اول اینکه باید از فساد اقتصادی پردهبرداری کنیم و بعد به یک شناخت از خود، کشورمان، منطقه و دنیا برسیم. ما الان شناخت نداریم و مانند آدمهای متوهم خیال میکنیم باهوشتر و پر کارتر و داناتر هستیم و از همه مردم دنیا جلوتر هستیم، در صورتی که اصلا این طور نیست و برعکس است. بعد از اینکه به شناخت رسیدیم افرادی که در این ۴۰ سال مسئولیت داشته اند و وزیر و وکیل بوده اند، منابع ثروتشان بررسی شود. آنها که فیش حقوقی یا ارث پدری داشته اند، مابقیاش را پس بدهند همان طور که در حکومت حضرت علی اتفاق افتاد. بقیه را به خزانه بدهند تا درسی برای مدیران آینده شود تا پست را برای خدمت بپذیرند نه اینکه آن را در جهات خدمت به خودشان به کار بگیرند. مردم ایران و دولتمردان ما تصمیم به توسعه نگرفتند، مثل شیئی که روی رودخانه خروشان باشد و موج او را به همه جا میبرد. ما باید یک مجلس درست و حسابی داشته باشیم، نه مجلسی که دولت آن را تشکیل میدهند و بعد حیاط خلوت دولت درست میشود. بعد ازآن قوه قضاییه درست داشته باشیم که برخوردهای متناسب با موضوع کند. قوه قضاییه باید همان کاری را که در دنیا میکنند باید انجام دهد. در کشور ما اختلاس و فساد عادی شده و دیگر کسی هم با آن برخورد نمیکند؛ سرانجام همه اینها ابزارهای توسعه هستند. برخوردهای سنگین با آنها باعث میشود که بهبود پیدا کرده و مشکلاتمان را حل کنیم.