دکتر محمد مفتح، رئیس دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، عضو جامعه روحانیت مبارز تهران و سرپرست کمیته انقلاب اسلامی منطقه چهار در ساعت ۸:۴۵ صبح آن روز با گلوله یکی از اعضای گروه فرقان به نام کمال یاسینی مضروب شد، به سرعت به بیمارستان امیراعلم منتقل شد و پس از چند ساعت به شهادت رسید.
به گزارش فارس، کمال یاسینی عضو گروه فرقان بودند دست به ترور محمد مفتح زد روزنامههای کیهان و اطلاعات در این روز با تیتری مشابه در صفحات نخست خود با فونت درشت نوشتند «دکتر مفتح ترور شد.» و بعد جزییات ترور اشاره کردند.
گروه فرقان را بهتر بشناسیم
گروه فرقان توسط طلبه جوانی به نام اکبر گودرزی که در اوج فعالیتش 20ساله بود شکل گرفت. گودرزی در سال 56 از لباس طلبهگری بیرون آمد و کلاسهای تفسیر قرآن، در مناطق مختلف تهران ازجمله نازی آباد، سلسبیل، قلهک، جوادیه، خزانه برپا کرد.
گودرزی گروه فرقان را در درون همین جلسات تفسیر قرآن تأسیس و رهبری کرد و از سال56 به صدور اعلامیه و بیانیه پرداخت و وارد حوزه سیاست و مبارزه شد.
*ایدئولوژی گروه فرقان متاثر از ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق بوده است
ایدئولوژی این گروه متأثر از ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران بود به طوریکه معمولا بر روی جزوات خود جملاتی از این منبع را به چاپ میرساندند و خود گودرزی نیز در سیر مطالعاتی خود نیز کتابهای مجاهدین خلق را مطالعه کرده بود.
آیتالله موسوی اردبیلی معتقد است که سازمان مجاهدین خلق در ترورهای فرقان دست داشته است و در واقع گروه فرقان از نظر ایدئولوژی و استراتژی در جهتی هماهنگ با آن سازمان بوده است و عناصر نفوذی سازمان بخوبی موفق شدند از گروه ساده لوح فرقان در جهت اهداف تشکیلاتی خود بهره گیرند. تحلیلهای قرآنی منتشرهاش نشان داده است که به طور دقیق در خط این سازمان حرکت میکند، همان برداشتهای مادی از مفاهیم اسلامی را که سالها و بارها از زبان اعضای سازمان شنیدهایم، در نوشتههای گروه فرقان میبینیم. از نظر استراتژی نیز گروه فرقان همان مسیری را طی میکند که سازمان مجاهدین خلق ترسیم کرده است. در رابطه با امام خمینی هم به طور دقیق همان برداشتهای درون سازمان مجاهدین را دارد.
گروه فرقان و دیدگاههای شریعتی
گروه فرقان گاه از شریعتی و اندیشههای او طرفداری میکرد. حتی در نوشتههای خود از برخی از تعبیرات خاص شریعتی استفاده میکردند. نشریات فرقان سرشار از استناداتی است که به اثر تشیع علوی و تشیع صفوی صورت گرفته و بر اساس آن اقدامات بعدی فرقان به انجام رسیده است.
همچنین تحلیلهای شریعتی درباره مسائل طبقاتی و جایگاه روحانیون و تز«مذهب علیه مذهب» دقیقا در کتابچه تحلیلی از اوضاع سیاسی ایران، در رابطه با تکوین و تدوین ایدئولوژی اسلامی، تداوم انقلاب توحیدی گروه فرقان نفوذ کرده است. در سال نامه یکم فرقان نیز به ایدئولوژیهای شریعتی اشاره شده است و به عنوان ششمین شهید ایدئولوژیک از آن یاد شده است.
در سال۱۳۵۶ یعنی سال آغاز فعالیت فرقان با درگذشت شریعتی، اولین اعلامیه از سوی این جریان نوپا انتشار یافت. آنچه در این شرایط، سبب برآشفتن فرقانیها شد، اطلاعیه مشترک مطهری و بازرگان بود که چند روز پس از انتشار، بازرگان بر اثر اصرار دوستان و با تهدید مخالفان امضایش را پس گرفت. به دنبال صدور آن اطلاعیه، گودرزی اطلاعیهای صادر کرد و به تهدید مخالفان شریعتی و در واقع آقای مطهری پرداخت.
همچنین اکثر گروه در بازجویی اعتراف کرده بودند که آثار شریعتی را مطالعه کرده بودند. البته نباید پنهان کرد که گفتمان حاکم بر نوشتههای فرقان، تطابق جدی با نوشتههای دکتر شریعتی ندارد.
چرا گروه فرقان دکتر مفتح را ترور کردند؟
محمد صادق مفتح فرزند شهید مفتح ماجرایی را از ملاقات اکبر گودرزی با دکتر مفتح نقل میکند و میگوید: «یک شب پدرم در مسجد قبا نشسته بودند که یک فرد روحانی آمد و ریش تنکی داشت و این توجه مرا جلب کرد. قبل از وقت نماز بود. بعد از نماز وقتی خواستیم سوار ماشین بشویم و برویم، چون هیات ظاهری این فرد برایم جالب بود، از پدر پرسیدم او که بود؟ گفتند یک شیخی بود که میخواست در مسجد ما سخنرانی کند. از او پرسیده بودند در کجا درس خواندی؟ گفته بود در مشهد درس خواندهام. بعد از چند سوال و جواب فهمیده بودند که طرف پرت و پلا پاسخ میدهد. او به پدرم گفته بود اجازه بدهید من بیایم اینجا و برای جوانها کلاس اسلامشناسی بگذارم اما شهید مفتح نپذیرفته بودند. این فرد همان اکبر گودرزی گروه فرقان بود. گودرزی بعدا به مسجدی در قلهک رفت و آنجا فعالیت میکرد. آنها در سه مسجد قلهک، نارمک و جمهوری پایگاه داشتند و نهایتا ۴۰ تا ۵۰ نفر میشدند»
محمد مفتح در حال گفتوگوی مطبوعاتی با یکی از خبرنگاران
فرقانیها پس از ممانعت دکتر مفتح از فعالیتهایشان در مسجد قبا، کینه به دل گرفتند و پس از پیروزی انقلاب او را در لیست ترور قرار دادند، با اینکه گودرزی علت ترور برخی شخصیتها همچون شهید مطهری و مفتح را تحریف آثار دکتر شریعتی عنوان میکرد.
او در بازجوییهایی که بعدا از وی بعمل آمد، دربیان علت به شهادت رساندن شهید مفتح میگفت: «وی(دکتر مفتح) متهم به داشتن رابطه با «مقدم» رئیس معدوم ساواک بود. این رابطه در نشریهای مطرح شده بود که این نشریه به دست ما هم رسید. البته ما خودمان تحقیقی در این زمینه نکردیم و آن نشریه را هم نمیدانیم چه کسانی منتشر کرده بودند ولی این موضوع معروف شده بود»
جزئیات حادثه از زبان ضارب مفتح
کمال یاسینی، از اعضای گروه فرقان که ضارب اصلی شهید مفتح بود، بعدها در اعترافات خود در دادگاه انقلاب، ماجرا را اینگونه روایت کرده است: «من دیگر حواسم به پاسدار نبود حواسم به این بود که کلت را دربیاورم. کلت را درآوردم و دیدم که دکتر فرار کرد و ما حدس میزدیم که دکتر فرار کند چون ما کلت داشتیم... قبلا هم دیده بودیم که دکتر همیشه وقتی میآید دانشکده به محل کارش میرود، پس دیگر طبق عادت اگر فرار بکند هم به طرف محل کارش فرار میکند؛ یعنی ناخودآگاه دست خودش نیست که بخواهد به طرف دیگری فرار کند... و من خودم را آماده این مسئله کرده بودم. اسلحه را درآوردم که دیدم آن پاسدار که افتاد، حسن [یکی از ضاربان] دنبال دکتر دوید، یک تیر دیگر زد ولی دکتر هیچ طور نشد و حسن هم دیگر تیراندازی نکرد. من تا آن موقع شلیک نکرده بودم که بلافاصله دیدم دکتر باز فرار میکند. ایندفعه دوباره دو تیر دیگر زدم؛ یعنی مرتب شلیک میکردم باز دیدم نه فرار کرد، دنبال دکتر دویدم. دکتر از پلهها رفت بالا، باز هم تیر زدم باز دیدم نه رفت طرف قسمتی که میرود طرف سلفسرویس و در را باز کرد رفت تو که من هم بلافاصله در را باز کردم بروم تو، دیدم یک دختری هست که او هم میخواهد بیاید، دختر را با دستم کنار زدم، پریدم در آن محوطه دیدم دکتر ایستاده کیفش هم دستش است و مرتب داد میزند. من اسلحه را گرفتم طرف سر دکتر یک شلیک کردم که دیدم دکتر بیاختیار افتاد زمین. فهمیدم که تیر به سرش خورده و افتاده البته دیگر معطل نشدم که ببینم چه شده... آمدم بیرون که دیدم راننده از طرف ماشین به طرف خیابان تیراندازی میکند، فهمیدم که راننده... به طرف حسن تیراندازی میکند... بلافاصله پریدم بیرون به طرف خیابان و یک تیر هم من به راننده زدم. البته قبل از اینکه من بزنم گویا ممد [محمد] هم در جواب راننده شلیک کرده [بود] که یکی از تیرهایی که ممد شلیک کرده بود به سر راننده خورده بود و راننده آنجا کشته شده بود که این را ما بعدا فهمیدیم...»
صبحگاه 27 آذر 1358. دفتر دانشکده الهیات دانشگاه تهران؛ محل ترور شهید آیتالله دکتر محمد مفتح و پاسدارانش
صبحگاه 27 آذر 1358. پیکر شهید آیتالله دکتر محمد مفتح در یکی از بیمارستانهای تهران
آیتالله مفتح کیست؟
آیتاللَّه دکتر محمد مفتّح در سال 1307 ش در همدان دیده به جهان گشود. وی در آنجا به تحصیل دوره دبستان و مقدمات علوم اسلامی روی آورد و سپس به حوزه علمیه قم مهاجرت کرد. دکتر مفتح در قم از محضر بزرگانی همچون حضرات آیات: سید محمد حجت کوه کمرهای، سیدحسین بروجردی، سیدمحمد محقق داماد، علامه طباطبایی و امام خمینی(ره) استفاده نمود و خود مدرسی بزرگ در حوزه شد.
شهید مفتح در این حال که در حوزه علمیه قم به درجه اجتهاد رسیده بود، در دانشگاه نیز موفق به اخذ درجه دکتری شد. وی در حوزه علمیه قم علاوه بر تدریس علوم حوزوی به تدریس در دبیرستان نیز همّت گماشت. ایشان در ایام مبارزات روحانیت و مردم انقلابی ایران به رهبری امام خمینی از آموزش و پرورش قم اخراج و به منطقه دورافتادهای تبعید شد، در نتیجه مجبور به اقامت در تهران شد.
با اقامت ایشان در تهران فصلی نوین از مبارزات سیاسی و عقیدتی شهید مفتّح آغاز شد. نقش شهید مفتّح در صحنههای مهم مبارزات انقلابی از جمله اقامه نماز دشمنشکن عید فطر 1357 بسیار حساس بود. ایشان در خطبههای نماز، برای اولین بار نام امام خیمنی(ره) را آشکارا بر زبان جاری کرد و رهبری امام را مورد تاکید قرار داد و مردم را برای راهپیمایی در روزهای بعد دعوت کرد.
شهید مفتح، با تشکیل شورای انقلاب، از طرف امام به عضویت این شورا درآمد و در این سنگر منشا خدمات شایانی گردید.وی همچنین پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فعالیتهای ارزشمندی به ویژه در زمینه تدریس در دانشگاهها و نیز نزدیک ساختن دو قشر روحانی و دانشجو به عمل آورد. او که توطئه استعمار را در جدا نگاه داشتن این دو قشر، با تمام وجودش حس کرده بود، ایجاد وحدت و انسجام میان این دو قشر را وجهه همت خود ساخت.