کیوان کثیریان منتقد سینما و رئیس پیشین انجمن منتقدان سینمای ایران با نیم نگاهی به جشنواره سی و ششم و وضعیت فاجعه بار دوره پیشین پیرامون آسیب شناسی این رویداد نوشت: شاید برای یک آسیب شناسی جدی و منصفانه و دور از هیجان و احساسات آنی، حالا وقت مناسبی باشد. جشنواره فیلم فجر به دلیل اهمیتش نیاز به آسیب شناسی جدی دارد تا بعد از نزدیک به چهل سال، به یک ثبات و شکل و شمایل متناسب نزدیک شود.
بخش اول: جشن یا جشنواره؟
* اول: جشنواره فیلم فجر مهمترین اتفاق فرهنگی کشور است. البته قرار بود باشد. روزگاری با عرض و طول بیشتر و محتوای غنیتر و اثرگذاری بیشتر و اعتباری افزونتر برگزار میشد و حالا کوچکتر و پرحاشیهتر و بیسروشکلتر.
اما ماهیتا هنوز معلوم نیست این رویداد مهم از نگاه برگزار کنندگان چیست؟ جشن است؟ جشنواره است؟ دورهمی است؟ آئین است؟ و چون هریک از اینها مقتضیات خود را دارد، موجب میشود جشنواره فیلم فجر میان همه اینها معلق و سرگردان بماند.
این جشنواره گاه با متولیانِ مدیرتر و مدبرتر برگزار شده که بر اعتبارش افزودهاند و گاه در دام مدیران بیتدبیر و خرابکار گرفتار شده است که آن را تا مرز ویرانی پیش بردهاند.
اما در هرحال و هر وضعیتی، جشنواره محل دیده شدن فیلمهای دست اول و فیلمسازان، به ویژه جوانها و استعدادهای خلاق است و هنوز خودش و جایزهاش برای سینماگران، اهل رسانه و علاقهمندان سینما اهمیت دارد. اما جشنواره ظاهرا در غالب دورهها به این کارکرد مهم خود بیتوجه بوده است.
* دوم: جشنواره فیلم فجر پس از ۳۶ سال هنوز نتوانسته سلیقه و ذائقه مشخصی برای خود تعریف کند. هر جشنواره مهمی در دنیا سیاست کلانی برای خودش تعریف کرده که با توجه به آن، جنس آثاری را که میپسندد و یا مورد توجه قرار میدهد میشود حدس زد. جشنواره فجر اما اصولا چنین ذائقهای برای خود تعریف نکرده است. هرسال و هر مقطع با توجه به شرایط روز و جهتگیری دولت حاکم، فیلمهای مورد توجه، متفاوتند و این تفاوت گاه از زمین تا آسمان است. مرور فیلمهایی که در این ۳۶ دوره جایزه بهترین فیلم را از آن خود کرده اند جز دهه اول، شما را به هیچ نتیجه مشخصی نمیرساند. اصولا دهه اول جشنواره به دلیل ثبات مدیریتی و مشخص بودن نسبی سیاستهای کلان، در مسیر رسیدن به سلیقه جشنواره فجر حرکت میکرد که در سالهای بعد این مسیر بریده شد و حالا دیگر هیچ ارزیابی از این ذائقه نمیتوان داشت.
* سوم: جشنواره فیلم فجر کمتر ثبات مدیریتی به خود دیده است. جز دهه اول، تنها یک مورد دیگر دیده میشود که یک دبیر بیش از دوسال مسئولیت دبیری جشنواره را به عهده داشته باشد(علیرضا رضاداد). همین بیثباتی باعث میشود این جایگاه، عرصه آزمون و خطا باشد و نه تنها برنامه ریزی دراز مدت در دستور کارِ دبیر قرار نگیرد بلکه او از هرگونه اصلاح ساختاری مفید نیز پرهیز کند تا کمتر در تیررس انتقادها باشد. از سوی دیگر ملاک و معیار مشخصی برای دبیری جشنواره فجر و در اختیار گرفتن سکان این رویداد مهم وجود ندارد. با مرور نام دبیران ادوار پیشین، نه معیارها برای اثبات صلاحیت اجرایی دبیر قابل احصاست و نه متر و ملاکهای برای سایر صلاحیتها از جمله لیاقت فردی. از سوی دیگر گاه در دورهای مدیرعامل فارابی مسئولیت دبیری را بطور اتوماتیک برعهده میگرفت و گاه دبیری از سایر بخشهای سازمان سینمایی منصوب میشد.
معمولا اما دبیران -ضعیف یا قوی- به لحاظ حقیقی یا حقوقی، یا از فارابی آمدند(مثلا رضاداد دوران اول و یا بهشتی در سالهای نخست جشنواره) یا از بخش اداری مجموعه بودند(مثلا عباسیان و حیدری) و یا در ظاهر خارج از حیطه رسمی مدیریت سینما انتخاب میشدند ولی در واقع مجری دقیق سیاستهای مدیریت ارشد سینما بودند (مثل خزاعی و مسعودشاهی) ولی امسال برای نخستین بار دبیری با جایگاه رسمی نظارتی، به دبیری جشنواره منصوب شد که کاملا نکته قابل تعمقی است. معمولا آنقدر شمایل “دبیر” در جشنواره فجر و تعریف آن، متفاوت است که شاید نشود از بررسی وظایف او ره جایی برد.
* چهارم: جشنواره فیلم فجر که یکی از سرمایههای مهم سینمای ایران بهحساب میآید، بعد از سی و شش سال هنوز “کاخ” ندارد. طبعا به این دلیل که هیچگاه از سوی مدیران ارشد فرهنگی و هیات دولت ادوار، جدی گرفته نشده. جشنوارهای با این قدمت، نیاز فراوان به ثبات و نظم دارد و شاید یکی از مهمترین فاکتورهای نظم و ثبات همین کاخ جشنواره است. وجود یک مرکزیت سازمانی در کاخ جشنواره و یک دبیرخانه دائمی میتواند جشنواره را از این آوارگی و بیسامانی در استقرار فیزیکی و سازمانی نجات دهد. در شان یک جشنواره سیو شش ساله نیست که برای استقرار ستادش و کاخ اش، هربار میان موسسات و تالارها ویلان و سرگردان باشد.
بخش دوم: هیات انتخاب چه میکند؟
* پنجم: پیش از این هم نوشتم که نقش هیات انتخاب جشنواره بسیار حساستر و مهمتر از هیات داوری است. تشخیص و انتخابهای این گروه میتواند سرنوشت آدمها را عوض کند. از آنجا که جشنواره هنوز بهترین راه و مناسبترین فضا برای دیده شدن فیلمها در ایران است، هر اشتباه هیات انتخاب میتواند برای یک فیلم به مصیبت بدل شود؛ بخصوص برای فیلم اولیها، جوانها و مستقلها. نکته قابل توجه این است که تنوع سلایق در چینش اعضای هیات انتخاب در کمترین حد ممکن است و عملا در اکثر مواقع افرادی انتخاب میشوند که اولا از یک طیف فکری یا سلیقه سینمایی هستند و ثانیا غالب شدن سلیقه سینماییشان چندان نتیجه خوبی ندارد.
آنها معمولا یا سمت رسمی نظارتی و اداری دارند و یا اگر از میان فیلمسازان انتخاب میشوند طیف خاصی را شامل میشوند که چندان به واقعیت سینمای امروز ایران نزدیک نیست. در سالهای اخیر اصولا نمایندهای از سینمای مستقل یا سینمای نوگرای امروز ایران در میان اعضای هیات انتخاب -جز یک مورد که بهیاد میآورم- نداشتیم. در این شرایط بدیهی است که فیلمهایی نظیر “کارت پرواز” و “آپاندیس” و “یهوا” و “هجوم” و “تمارض” و … در سال گذشته و “گرگبازی” و “درساژ” و “آستیگمات” و “هتتریک” و چندین فیلم دیگر- در عین لیاقت- همین امسال از جشنواره بیرون بمانند. درمیان اعضای این هیات چه کسی بود که از این جنس سینما دفاع کند؟ هیچکس.
همین حالا میتوانم نام دستکم شش فیلم را ببرم که بدون کیفیت حداقلی در بخش مسابقه حاضر بودند و تقریبا به همین تعداد فیلم هایی با کیفیت بالاتر، از مسابقه بیرون ماندند. البته بهتر است درباره انتخاب عجیب و غریب فیلم “امپراطور جهنم” که میتواند کل ماجرای قوه تشخیص هیات انتخاب را زیر سوال ببرد حرفی نزنیم.
نکته نامشخص اما آن است که هیات انتخاب دقیقا با چه معیارهایی فیلم انتخاب میکند؟
* ششم: یک نکته مهم درباره جشنواره فجر آن است که مبانی وظایف هیات انتخاب و داوری دقیق و درست تبیین نشده است. وظیفه هیات انتخاب چیست؟ انتخاب فیلمها با تمرکز بر ممیزی؟ انتخاب فیلمها با تمرکز بر کیفیت سینمایی؟ انتخاب فیلمها بر اساس سیاست کلی مدیران سینمایی و هدایت سینمای سال آینده به سمتی خاص؟ یا رد کردن فیلمهایی که ممکن است دردسر ساز باشند حتی با وجود کیفیت بهتر؟ یا همه اینها؟ و یا برخی از اینها؟ ترکیب هیات انتخاب در اکثر دورهها نشان میدهد که گزینه صحیح، همه موارد است.
وجود اعضای نظارتی، مدیریتی، ممیزی و کارگردانان در این ترکیب نشان میدهد که این افراد قرار است حواسشان به همه این پارامترها باشد و اساسا چیزی از دستشان در نرود. به همین دلیل است که گاه اگر از فیلمی مثل هجومِ پارسال یا گرگبازیِ امسال، چیزی دستگیرشان نشود، فیلم را کلا کنار میگذارند و شرش را گردن بخشهای نظارتی سازمان سینمایی میاندازند. اما به نظر میآید وظیفه هیات انتخاب، گزینش فیلمها براساس کیفیت عمومی فیلم و شانس عوامل فیلمها در نامزد شدن در بخش مسابقه باشد و موارد مربوط به ممیزی در جای خود توسط مسئولان مستقیمش انجام گیرد.
بخش سوم: داوران چه میکنند؟
* هفتم: از طرف دیگر وظایف هیات داوران هم درست جا نیفتاده است. حالا بههر دلیل و بههر شکل هیات انتخاب، بیست و چند فیلم را به بخش مسابقه فرستاده. هیات داوران موظف است فیلمها را با نگاه حرفهای و فنی ببیند و بهترینها را بطور واقعی و با خیال راحت انتخاب کند. اصلا چه معنی دارد که داورانی بگویند ما چون از خشونت فیلمی آزرده شدیم، فیلم را کنار گذاشتیم و هیچیک از عوامل فیلم را هم با اینکه خوب بودند نامزد نکردیم و یا احتمالا حتی در فیلمهای دیگر هم کنارشان گذاشتیم!
مگر فیلمها از فیلتر ممیزی رد نشدهاند؟ مگر هیات انتخاب و مدیر کل نظارت پیش از اعلام فیلمهای بخش مسابقه کارشان را انجام ندادهاند؟ مگر کار داور، ممیزی محتواست؟ مگر داور میتواند عوامل یک فیلم که میگویند مستحق نامزدی بودند کلا کنار بگذارد؟! کار داور مگر تشخیص بهترینها و انتخاب آنها نیست؟ پس دیگر این وظیفه از کجا آمده؟ داور که نمیتواند ممیز باشد! نگاه ممیزی اگر به گروه داوران بکشد که دیگر واویلاست.
از طرف دیگر داور چطور میتواند چنین اظهار نظری کند که فلان بازیگر را نامزد نکردیم چون سه فیلم در مسابقه داشته و از دیدن تکراری او خسته شدیم؟! و در عین حال در بخشی دیگر به بازیگری سیمرغ تعلق بگیرد که سه فیلم در بخش مسابقه داشته و از قضا داوران را خسته نکرده است!
اهدای جایزه به یک نفر بابت دو فیلم هم روال غلطی است که سالهاست ادامه دارد. مثلا در بازیگری جایزه به نقش داده میشود. خود بازیگر هم باید بداند نقش الف را در فیلم یک بهتر بازی کرده یا نقش ب را در فیلم دو! نمیشود که دو نقش را به یک اندازه خوب بازی کرده باشد و برای هر دو شایسته تندیس باشد! و البته در اغلب دورهها در رشتههای دیگر هم از این دو جایزه به یک نفر برای دو فیلم، کم اهدا نشده. به هرحال یکی از مصلحتاندیشی های مرسوم در این جشنواره همین است که تا حد ممکن اسم فیلمهای بیشتری برده شود و این یکی از راه های رسبدن به این هدف است.
درباره داوری جشنواره فجر همواره یک جمله مشهور گفته میشود؛ “سلیقه ست دیگر، اگر هفت داور دیگر بودند حتما نتایج دیگری رقم میخورد”. این جمله به شدت غیراصولی و غیرکارشناسی است. مگر چه میزان از داوری مبتنی بر سلیقه است؟ پس جای معیارها و ملاکهای کارشناسی کجاست؟ جای اصول زیبایی شناسی و قواعد بدیهی و ثابت سینمایی کجاست؟ جای دانش سینما کجاست؟ سلیقه از آن دست کلماتی است که بابت رهایی از پاسخگویی و فرار از استدلال پایش به این ماجرا باز شده است. وگرنه هر هنری اصول و قواعدی دارد و طبعا بعد از این مرحله نقش سلیقه را هم کسی ندیده نمیگیرد. ولی من به یادندارم کسی تاکنون از معیارهای داوری جشنواره فجر حرفی زده باشد یا پرسشی کرده باشد.
البته باید گفت، من هیچیک از داوران جشنواره فجر از ابتدا تاکنون را مقصر نمیدانم. مشکل از جای دیگریست. مشکل از همان نگاه بلاتکلیف “جشن یا جشنواره” و همان نگاه “همه راضی باشند” سرچشمه میگیرد. پس هرکسی داور باشد مجبور است با همان سیاستهای عجیب و مصلحتها و محافظهکاریها و هراسها و ملاحظات، داوری کند و به بازی در زمین سیاستگذاران و مدیران “مصلحت ساز” و “مصلحتباز” تن دهد.
* هشتم: جشنواره سی و ششم فیلم فجر مثل سایر جشنوارههای فجر پیش از خود مملو از جایزه است. جشنواره فجر تنها جشنوارهای در دنیاست که ۷ داور، بالای ۲۰ جایزه در رشته های گوناگون فنی میدهند. جشنوارههای با داوری متمرکز ۵ یا ۷ نفره معمولا شش، هفت جایزه میدهند و تمام. هیچ جشنوارهای در دنیا اینگونه نیست. هفت داور مگر به چند تخصص سینمایی در حد داوری کردن مسلطند؟ داوریِ رشتههای فنی در اکثریت قریب به اتفاق موارد برعهده جشنهایی است که به صورت آکادمی و با داوران تخصصی برگزار میشود. مثل اسکار یا جشن خانه سینما. جشنواره فجر با این شکل برگزاری از وضعیت جشنواره خارج شده و شکل یک جشن و مراسم پیدا کرده است. هیچ “جشنواره”ای با این تعداد جوایز و این تعداد داور نمیتواند خیلی جدی باشد. طبعا تعداد جایزه با میزان اعتبار جشنواره نسبت معکوس دارد.
* نهم: جشنواره آیین نامهای دارد که گاه به سادگی از سوی دبیر و یا داوران زیرپا گذاشته میشود. آدم گاهی شک میکند که دبیر و داوران آیا پیشتر این آیین نامه را خواندهاند؟ مثلا در آییننامه به صراحت آمده که در یک رشته دو جایزه هم ارزش نمیتوان داد. آن وقت چند سال پیش در رشته فیلمنامه نویسی دو سیمرغ اهدا شد، سال گذشته در رشته بازیگری نقش اصلی زن و امسال در بخش کارگردانی و فیلمنامه هرکدام دوسیمرغ اهدا شد. نکتههایی که به نظر میرسد آن است که اولا چطور ممکن است داوران به یک جمع بندی نهایی نرسند؟ پس چرا تعداد داوران فرد است؟ مگر رایگیری نمیشود؟ چطور میشود در یک رشته دو نفر چنان کیفیتشان مساوی باشد که هر دو در حد بهترین باشند و انتخاب از میان آنها غیر ممکن؟!
ثانیا الزام آیین نامه چه میشود؟ نمیشود که هفت داور عاقل و بالغ نتوانند بر سر یک نام به نتیجه برسند! اینطوری که همین تعداد فراوان سیمرغها بازهم افزایش پیدا میکند. نه که جشنواره خیلی سیمرغ کم دارد….
اهدای دوسیمرغ در یک بخش براساس همین آیین نامه، کاملا غیرحرفهای و خلاف قاعده است و دبیر هم نمیتواند روی نکات صریح و بیابهام آیین نامه اما و اگر بیاورد. این عملکردها جز هرج و مرج و بیقاعدگی چه حاصلی دارد؟ شاید همین رفتارهای بیقاعده و غیراصولی باعث میشود اشخاصی روی سن بیایند، هم جایزه را بگیرند و هم متلک و پرخاش بارِ داوران و جشنواره کنند. به حرفهای حاتمیکیا، سیدی و پرتوی در همین اختتامیه جشنواره ۳۶ توجه کنید!
بخش چهارم: آییننامه همیشه متغیر
* دهم: تازه همین آیین نامه که جدی گرفته نمیشود، هرسال دستخوش تغییر میشود. مثلا بخشهای جشنواره دائما تغییر میکنند. یک سال بخش خارج از مسابقه داریم. سال بعد اسمش میشود مرور، سال بعد هم چشم انداز. دوسال، بخش مجزای هنروتجربه داریم و داورانِ خود این گروه به انتخابشان تندیس میدهند، سال بعد یکهو این بخش مجزا، حذف میشود در عوض سیمرغ برایش درنظر میگیرند. یک سال فیلمهای بخش مسابقه ۲۲ تاست سال بعد میشود ۳۲ تا. یک سال یازده تا مستند نشان میدهند و داور جدا میگذارند و سیمرغ میدهند، سال بعد این بخش حذف میشود و دوتا مستند میآورند کنار فیلمهای داستانی که داوری هم بشود ولی داوران داوری اش نمیکنند. یک فیلم انیمیشن هم به هکذا. فیلمهای کوتاه هم که گاهی سیمرغ دارند، گاهی ندارند. گاهی هستند، گاهی نیستند. خلاصه که این تغییرات دشمن شماره یکِ اعتبار جشنواره است.
* یازدهم: مهم تر از همه بخش فیلم اولی هاست. یکبار میشود بخش فیلم اولی ها، دفعه بعد بخش فیلم اولیها و دومیها، بعد برمیگردد به حالت قبل. این بخش جداگانه، پنج داور جدا داشت و فقط سه چهار تا جایزه. سال بعد این بخش را میاندازند سرِ بخش مسابقه. یک سال از فیلم اولیها سه چهارتا میآورند در بخش مسابقه اصلی و سال بعد کلا میان دوبخش، دیوار میکشند. طی دوسه سال اخیر، فیلم اولی ها همه جوایز مهم جشنواره را مال خود میکنند، سال بعد بخش مجزای نگاه نو حذف میشود و تنها سه فیلم به مسابقه راه مییابند و یک سیمرغ هم دارند. البته هیچ جایزه ای هم نمیگیرند و کلی فیلم اولی مستعد و محق، بیرون میمانند. مشکل حالت قبلی این بود که عوامل فیلمهای اول جز کارگردان و فیلمنامه نویس داوری نمیشدند و مشکل حالت فعلی آن است که اساسا فیلم های اول با کیفیت را که با کیفیت هم بودند به کلی کنار گذاشتند!
این اقدام دوره پیشین لطمه بسیار مهمی به جوانان سینمای ایران وارد میکند که اتفاقا جشنواره فیلم فجر جای بروز و ظهور آنهاست. طبعا بزرگان سینما و نامداران آن مهم و محترمند ولی فیلم خوب، بر هر نامی اولویت دارد. یک رقابت سالم سینمایی یعنی اصالت و اولویتِ کیفیت فیلم، بدون توجه به نامها. مگر آنکه اعتقاد داشته باشیم جشنواره فیلم فجر جشنواره رقابتی نیست، بلکه یک جشن پر از مصلحت اندیشی است با هزار ملاحظه نوشته و نانوشته.
* دوازدهم: آیا یک مستند یا یک انیمیشن میتوانند در بخش رقابتی کنار فیلمهای داستانی رقابت کنند؟ به گمانم نه. لااقل در شرایط امروز جشنواره فجر نه. گرچه در برخی جشنوارههای دنیا این اتفاق میافتد ولی طبعا در موقعیت رقابت و در شرایط امروز سینما ایران، این تصمیم، به جایی نمیرسد و نتیجه اش همان میشود که شد؛ شکلی دکوراتیو که هم منزلت آدمها و فیلمها مراعات نمیشود، هم منجر به دلخوری سینماگر میشود و هم داوران به خواست مسئولان جشنواره وقعی نمیگذارند و نتیجه این میشود که این فیلمها کنار میمانند. طبعا وقتی این فیلمها در بخشهای محدودی شانس جایزه دارند، از شرایط برابر با سایر رقبایشان برخوردار نیستند. مگر آنکه تصمیم دقیقتری در این باره گرفته شود. در حال حاضر بهنظر میرسد کار کارشناسی کافی برای این اقدام انجام نگرفته است.
* سیزدهم: یکی از عزیزانی که مسئولیت مهمی در جشنواره داشت در پاسخ به برخی انتقادها گفت؛ مشکل شما این است که جشنواره را زیادی جدی میگیرید!
دوستی در پاسخ او یک جمله کلیدی گفت؛ آنها که در جشنواره شرکت میکنند یا جشنواره را دنبال میکنند میتوانند آن را جدی نگیرند، اما آنها که جشنواره را برگزار میکنند نباید آن را جدی نگیرند.