نوروز امسال به علت بارشهاي گسترده و نامترقبه و جاري شدن سيل و سيلاب در نقاط مختلف ايران با مصائب و دشواريهاي سهمناك و آزارندهاي براي هموطنان ما همراه بود. بسياري از ايرانيان در شمال و جنوب و غرب كشور چنان كه در رسانهها ديديم و خوانديم، بيخانمان شدند، شمار قابل توجهي عزيزانشان را از دست دادند، تعداد كثيري از مردم آسيبهاي جبرانناپذير مادي و معنوي متحمل شدند و خلاصه وجدان جمعي ايرانيان در آستانه سال و در روزهايي كه شكوهمندترين جشن ملي ايشان در آن برگزار ميشود، بهشدت جريحهدار شد. اين واقعه هولناك و دردناك، بار ديگر پرسشهاي فراواني را پيش روي اذهان دردمندان جامعه مطرح كرد؛ مثل اينكه چرا اين واقعه به اين شكل و با اين پيامدهاي دردناك رخ داد؟ علل و عوامل وقوع اين بارشهاي گسترده و سپس روان شدن سيل و سيلاب چه بود؟ آيا ميشد جلوي وقوع آن يا حداقل كاستن فجايع و عواقب آن را گرفت؟ عكسالعمل و واكنش درست در برابر اين رويداد چيست؟ آيا همه چيز را بايد به علل و عوامل طبيعي و در نتيجه خارج از محدوده توان انسان فروكاست يا بايد از نقش عوامل انساني نيز ياد كرد؟
لابد شما نيز در روزهاي گذشته پرسشها و سوالهاي مشابهي را نزد خودتان يا در گفتوگو با ديگران مطرح كردهايد و احتمالا پاسخهاي متفاوتي از منظرها و سطوح مختلف به برخي از آنها از صاحبنظران مختلف اعم از سياستمداران، كارشناسان محيط زيست، جامعهشناسان، تحليلگران مسائل روز، متخصصان مديريت شهري و در نهايت دوستان و آشنايان شنيدهايد. اما از منظر كلاسيك فلسفي درباره وقوع اين فاجعه تلخ و مصيبتبار چه ميتوان گفت؟ آيا تفكر فلسفي ميتواند نوري بر زواياي تاريك پرسشهاي فوق بيندازد؟
در وهله نخست به نظر ميرسد پديده سيل و سيلاب، مثل زلزله يا صاعقه يا توفان، يك پديده طبيعي است و نظر به سرشت مخرب و ويرانگرش، از شرور طبيعي محسوب ميشود. به بيان روشنتر يكي از جديترين و در عين حال دشوارترين مباحث فلسفي، مساله شر و بحث از شرور است، يعني اينكه در جهان هستي، خواه ناخواه با پديده يا پديدههايي سلبي، آسيبرسان، مضر و ناپسند مواجه هستيم. يكي از مشغلههاي فيلسوفان - به خصوص آنها كه به «تئوديسه» و كمال عالم قائلند - يافتن توجيه براي شرور عالم است. آگاهان به فلسفه ميدانند كه فلاسفه در گام نخست، ميان دو دسته از شرور، تمايز قائل ميشوند: 1- شرور طبيعي مثل زلزله، سيل، توفان، صاعقه، بيماريهاي لاعلاج و ... 2- شرور انساني يا اخلاقي مثل دروغ، قتل، دزدي، غارت، تجاوز به حقوق ديگران و ... روشن است كه مبناي اين تفكيك، توانايي انسان در به وقوع پيوستن اين شرور است. يعني به سادگي تصور ميشود كه عامليت و مدخليت انسانها در شرور اخلاقي آشكار و مبرهن است، اما شرور طبيعي، خارج از محدوده دخل و تصرف آدميان هستند. بنابراين اگرچه آدميان ميتوانند جلوي قتل و غارت و تجاوز را بگيرند، اما در پيشگيري از فجايع (و به تعبير فلسفي شرور) طبيعي ناتوانند.
اما در زمانه ما فارغ از اينكه فلاسفه، چه پاسخهايي براي مساله شر ارايه كردهاند، ميتوان به راحتي در تفكيك و تمايز فوق ميان شرور طبيعي و شرور انساني ترديد كرد. به عبارت ديگر در روزگاران گذشته، سطح مداخله انسان در طبيعت و ميزان توانايي او در آن بسيار ناچيز بود و در نتيجه نه فقط نميشد از وقوع فجايعي چون سيل جلوگيري كرد، بلكه توان آدميزاد براي مقابله با آن اندك بود. در روزگار ما اما نه فقط آدمها به لحاظ تواناييهاي فنآورانه و علمي براي كاستن از درد و رنج شرور مذكور بسيار پيشرفت كردهاند، بلكه شوربختانه بسياري از اين فجايع يا شكل تلخ و دردناك ظهور و بروز آنها ناشي از تعامل نادرست و دستاندازيهاي بيرويه و مداخلههاي نابجاي انسان در طبيعت است. به تعبير ديگر امروز به سختي بتوان دست كم شكل وقوع سيلها و توفانها در زمانه كنوني را يكسره ناشي از عوامل خارج از دسترس انسان خواند و متاسفانه بسياري از اين فجايع بازتابي از رفتار ناپسند ما آدميان با طبيعت است. در نتيجه ضروري است اين تصور خام و مسووليتگريز را كه وقوع اين مصيبتها با اين پيامدهاي ناگوار، ناگزير و خارج از اختيار و اراده انسان است را كنار گذاشت و از ضرورت پذيرش قصور و تقصيري كه گريبانگير همه ما انسانهاست، سخن گفت و براي پيشگيري و مديريت وقايعي از اين دست و كاستن از درد و رنج آدميان و صد البته ساير موجودات، اعم از حيوانات و گياهان و اشيا آستين بالا زد.
این مطلب نخستین بار در روزنامه اعتماد منتشر شده است.