رانش زمین هم به سراغ لرستانیها آمد. بعد از آن که سیل بسیاری از روستاهای لرستان را خالی از سکنه کرد رانش زمین هم برخی از روستائیان شمال شرق خرم آباد را واداشت تا خانه هایشان را ترک کنند. مشاهدات میدانی خبرنگار «ایران»نشان میدهد که امدادرسانیها، مردم روستاها و شهرهای سیل زده در دسترس را از گرسنگی و تشنگی نجات داده و عملیات امداد را وارد مرحله اسکان آسیب دیدگان کرده است اما بسیاری از روستاها همچنان آب ندارند. برق قطع است. کمپها بسیار ابتدایی است و ارتشیها میگویند باید سریعتر آب شرب و امکانات بهداشتی سیل زدگان فراهم شود.
رانش هم بعد از سیل
سیل سرزمین را پاک تراشی میکند، «رانش زمین» بین زندگیها شکاف میاندازد. هر طرف را که نگاه کنی رانش جنگلهای زاگرس زخم عمیقی زده است و به کمین جادهها و راههای مواصلاتی نشسته است. اما رانش کوه وقتی در شمال و شمال شرقی خرمآباد دهان باز میکند و فرو میریزد تیتر خبر میشود، چون جامعه انسانی را تهدید میکند.
رانش کوه بخش وسیعی از دامنه کوه کمرسیاه در منطقه ازنا، سگوند و روستای حیدرآباد را در خطر جدی و یک فاجعه قرار داده است. خط گسست زمین از پاشنه کوه میگوید چند ده میلیون تن خاک آماده رانش به سمت روستاست. روزهای بارانی پیش رو است. این میتواند عمق فاجعه را بیشتر و سرعت رانش را افزایش میدهد. تخلیه روستاها از دیروز شروع شده است. اهالی رباط نمکی ازنا هم دارند خانهها را تخلیه میکنند. مرد، دل از خانهاش نمیکند میگوید:«با یک عمر کارگری این خانه را ساخته ام.» زن جوان همزمان با جمعآوری وسایلاش میگوید:«کجا بروند.» نوجوان روستایی هم نگران تنها دبیرستان منطقه است. میگوید اگر تخریب شود ما دیگر جایی برای درس خواندن نداریم. اما چارهای نیست مدرسه در معرض جدی رانش قرار دارد و جان دانشآموزان در خطراست. فرماندار خرم آباد هم دستور تخلیه فوری 7 روستای گرماوله بالا، طالقان و بخشی از زردآباد، رباط دولتشاه، رباط نمکی، حیدرآباد و دولتآباد را به دلیل احتمال رانش زمین صادر میکند.
رانشهای آزادراه پلزال هم خیز برداشتهاند به سمت جاده. مسیری که این روزها محل تردد امدادگران و خبرنگارانی است که به سمت مردم پلدختر میروند. راهداری هم مشغول گذاشتن مانع برای ریزش تپههای مسیر به آزاد راه است. کوه قبل از تونل «اثر یک» ریزش کرده و صخرهای بزرگ به یک تا دو متری تونل آمده است اما هیچ خبری از عوامل راهداری نیست!
تونل ماهور هم ریزش آب دارد که میتواند هم خطر بیافریند هم روند امداد رسانیها را کُند کند. جاده قدیم پلدختر را آب برده و همه کسانی که میخواهند مرهم روی زخم سیل زدگان بگذارند از این مسیر خود را به پلدختر میرسانند. آفرود سوارها هم از این مسیر به سمت زلزله زدهها میروند. آنها تجربه حضور در سونامیهای جهانی را دارند. مسیرهای صعب العبور را با تجهیزات میروند تا وسایل را به سیلزدهها برسانند.
رنج بیپایان در ابهت لرستان
رفتار سیلزدهها در پایین دست جاده خرم آباد به پلدختر و بستر کشکان به معمایی میماند که از فکر کردن به آن لذت میبری اما از پس حلش بر نمیآیی. مثل همان طبیعت زیبایشان که بهت را به پهنای صورت امدادگرانی نشانده که از شهرهای دیگر آمده اند. روستاهای زیادی چنان محو شده اند که ساکنانش مجبور میشوند با عکسهای مانده در موبایل شان ثابت کنند اینجا تا چند روز پیش روستایی بود لبریز از زندگی. بیشتر موبایل ها خاموش است. برق ندارند بنابراین موبایل ها هم شارژ ندارند. روستاهای این محدوده چند رستوران داشت که بسیاری از گردشگران را به سمت خود میکشاند. طبیعت آنقدر زیبا است و سیل در برخی نقاط آنقدر کارش را تمیز انجام داده که هیچ ردی از خرابی به جا نگذاشته. حق دارند برخی از عکاسان خبری بگویند ما با کدام تصویر بگوییم اینجا سیل آمده است و کار را تمام کرده! کوهها سبز، چشمه ها لبریز. کشکان آرام و سر به زیر. سه گاو لم دادهاند روی سبزی. گوسالهای زیر درختی سبز بر بلندی چشمهای روان به شیطنت مشغول. پشت این تصویر کارت پستالی خانوادهای چادری کشیدهاند روی سر همه نداشتهها و از دست داده هایشان از جنس گونی. چادر هلال احمر هنوز به اینجا نرسیده است. چادری که نه از پس سرما برمی آید نه از پس باران اما چاره چیست؟! پدر و پسر آمدهاند اینجا به گلهداری و دامداری. سیل که آمد همه چیز را برد. چهل گوسفند و یک گوساله را هم کشت. مادر خانواده قلبش را آنژیو کرده است. قرص هایش هم در سیل محو شدند. دفترچه بیمهاش هم پاک شد. طلاهایش را هم سیل به باد داد. میگوید دوباره قلب درد گرفته اما قرص ندارد. اسم قرص هایش را هم نمیداند. بچه معلولش را هم فرستاده خانه یکی از اقوام. جایی برای پرستاری از او ندارد.
استاندار لرستان به دنبال اعتراضها به نحوه توزیع کمکها و امدادها گفته است:«هرگونه کمک به سیلزدگان بر اساس شناسنامه صادره انجام میگیرد.» اما برخی سیل زدگان از جمله اهالی روستای چم حسین به «ایران» میگویند«شناسنامه هایشان را هم سیل برده است.» چم حسین از جمله روستاهایی بود که سیل آن را یک تکه کند و برد. از آن روستا با خانههای شیک تنها چهار پله ماند. یک تیر برق که نقش بر زمین مانده است و دو تایر یک وانت!
عشایری که در بستر رودخانه یکجانشین شدند
لرستان بیشترین جمعیت عشایری را دارد. عشایری که ییلاق و قشلاقشان را لزوماً در زیر چادر نمیگذرانند. بلکه ییلاق در یک روستا خانه دارند و قشلاق در روستای دیگر. دقیق ترش را خودشان میگویند ؛ تا چند دهه پیش چادر عشایر معنا داشت. چادرها برای آنها یک خانه موقت بود که در نزدیکی آب میساختند اما وقتی ساختمان جای چادر را گرفت آنها یکجانشین شدند. عشایر کوچرو نامشان عوض شد به روستا نشین. مکان روستاها را نمیشد مثل چادر با هر باران و خشکسالی تنظیم کرد. در چادر نشینی، رودخانهها که طغیان میکردند، چادرها بالاتر زده میشد. میزان آب که کم میشد به بستر رودخانه نزدیک میشدند. خانهها را هم در فصل خشک وسط بستر رودخانه ساختند. هرچند خودشان باورشان نمیشود.
گریزان از زلزله اسیر در سیل
از جوان 30 ساله روستا تا 70 ساله شهرهای سیلزده میگویند به عمرشان چنین سیلی به چشم ندیدهاند. بیشتر از سی سال دارد. زلزله به کرمانشاه که رسید جان زن و بچه را از اسلام آباد غرب برداشت آورد روستای پدری« قالب اولیا» در کنار کشکان. پدرش میان حرف هایش میآید، سیل اینجا دامانش را گرفت. خودش میگوید که راننده ارتش است. بچهام چنان از زلزله کرمانشاه ترس به جان گرفته که حاضر نشد مدرسه برود و اخراجش کردند. سیل دیوار خانه را از یک سو کنده است و بخشی از خانه را از سوی دیگر. مادر بزرگ خانواده میگوید:فکر میکردیم سیل از جلوی خانه بیاید. اما سیل از پشت سر هم آمد، هجوم از دو سو. گل و لای چنان وسایل را گرفته که بیرون کشیدنشان زحمتی است عبث! سیل در سالن پذیرایی را کنده برده، حالا هی میآید و میرود. گل و لای ، کف ساختمان را پوشانده اما زن اعتقاد دارد که کف باقی مانده خانه ترک برداشته است. میگوید:«ماندنشان اشتباه است.» مرد میگوید: «کجا برویم.» تا دو روز آب آشامیدنی نداشتند.
باران هم سر ایستادن ندارد اما برخی از روستاهای سیلزده هنوز هیچ سرپناهی ندارند. آب شهر معمولان همچنان قطع است. 40 روستای این شهر هم آب ندارند.
قهر طبیعت در چم مهر
آغلهای گوسفندان روستای «چم مهر» همچنان پر از آب است بدون هیچ گله ای.دو سوی جادهای که به چم مهر پایین میرود چنان شکاف برداشته و خاکش شسته شده که زمین لغزشها به درههایی خوفناک تبدیل شدهاند. سیل چون لشگریان مغول بیهیچ رحم و مروتی به چم مهر دستبرد زده و بعد از پیروزی هر آنچه توانسته به غنیمت برده. پل را در هم شکسته تا به هیچ کجا نرسند. اهالی انگشت به دهان مانده برای این شکست! مدام میگویند این پل شکستنی نبود. غواصهای ارتش با دو قایق از ساعت 7 صبح تا 8 شب مردم را به روستای مخربه میبرند و بر میگردانند. همه از تیپ 65 نوهد نزاجا آمدهاند برای کمک. روز اول که ارتشی ها با قایق آمدند، روستائیان از ترس هجوم آوردند. هر کس میخواست جان خودش و کسانش را بردارد به جایی بگریزد. ارتشی جوانی میگوید:«عصبانی بودند. عصبانیت شان قابل درک بود. هر چه گفتند شنیدیم. این رفتار در بحرانها طبیعی است.» لبهای ارتشیها خشک شده است. قوت غالب شان در این چند روز آب و بیسکوئیت بوده است. مردم صف ایستادهاند برای سوار شدن به قایق و تردد به آن سوی کشکان. پوشیدن جلیقه نجات الزامی است.
فرمانده میگوید: «الان امدادرسانی مرحله غذا و جیره را پشت سر گذاشته است، نگران وضعیت بهداشتی مردم بویژه زنها و بچهها هستیم.» سه کمپ برای 1500 روستایی بر بلندی چم مهر زدهاند. کمپ به گفته فرمانده، سرویس بهداشتی میخواهد. ساخت آشپزخانه الزامی است. ارتش با کمک هیأت کوهنوردی لرستان میخواهند آب شرب منطقه را با لولهکشی جدید به مردم روستا برسانند. غواص همه کاری میکند. از بردن کالا تا رد کردن مردم از رودخانه. فرمانده نمیخواهد نامی از او برده شود. میگوید:«چم مهر یکی از بحرانیترین مناطق سیل زده است.» زلزله زدههای ثلاث باباجانی با چهار کانتینر آمدهاند برای کمک . ارتشیها تا هفت فروردین گمیشان و آق قلا بودند. 90 درصد روستا تخریب شده است. بخشی از خانه ها، مسجد، مدرسه و... را سیل برده است و خاطراتش را به آب داده!
عالیه لباس را از زیر گل بیرون کشانده تا با آب گل آلود کشکان بشوید و تن خود و بچه هایش کند. لباس را چنگ میزند و آرام میگوید: «برای مدرسه بچه هام دارم دیوانه میشوم. یک ماه دیگر مانده بود تا دخترم کلاس شش را تمام کند.» لباسها را چنگ میزند و میگوید: «شوق رفتنش به دبیرستان را داشتم.» دو کیف مدرسه دخترهایش را از زیر لباسهای خیس بیرون میکشد و آرام میگوید: «کتاب و دفترش خیس و گلی بود، دور ریختم.» از تمام روستا هفت یا هشت خانه از دست سیل در امان ماندهاند.
13 غواص ارتشی میگویند هر کاری از دستشان بربیاید، انجام میدهند.جابه جایی سیل زدهها، توزیع آذوقه. خود روستاییان میگویند توزیع نان باید مدیریت شود. زنی از چم مهر هم میگوید:«چادرها پر از کنسرو شده است اما مشکل اصلی ما اسکان است.» دور و برش را نگاه میکند و میگوید: «روستا باید جایی باشد که از آب دور باشد.» مکث میکند. میداند که باید از کشکان بترسد. چیزی نمیگوید. مجید هنوز در بهت روستایی است که در چند ساعت ویرانه شد. میخندد و میگوید:«به غریبهها بگویید این رودخانه نیست، روستاست باور نمیکنند. عرض رودخانه چند برابر شده است.» پیرها مبهوت ترند. به عمرشان چنین چهرهای از رودخانه ندیدهاند. چند مرد با گویش لری میگویند: «پل سازی به درد ما نمیخورد. نمیشود هی پل بسازند هی آب ببرد!»
علی هم میگوید: «خانههای ما روی بلندی بود، فکر نمیکردیم آب به ما برسد. »خانه ویرانه شان همین الآن هم روی بلندی است اما نه آنقدر که دست کشکان نرسد. چیزی هم از خانه نمانده. میگوید:«دوسال پیش ساختیم.» خانههای اینجا بزرگ و شهری ساز بودند. خودشان میگویند:«خانههای شیکی بودند.» خانههای بزرگ با آشپزخانه اوپن. خودشان میگویند: «با 50 میلیون نمیشود همچین خانهای ساخت.»
زنها مشکل سرویس بهداشتی دارند. مریم میگوید: «فقط آب میخورم که مجبور نشوم دستشویی بروم. »مردها مشکلی با حمام کردن در رودخانه ندارند. چم مهریها خبر داشتند که سیل میآید. تعجبشان از همین است. خودشان را آماده کرده بودند. یکی از زنها میگوید توی خانهها تخت گذاشتیم و وسایل را روی تخت چیدیم.» تختها اما از پس کشکان برنیامدند.
جواد میردریکوند کارمند میراث فرهنگی لرستان است. خانهاش در چم مهر محل استراحت خانوادهاش در تعطیلات آخر هفته بوده است. او میگوید: «می خواهم روستا را به روستای گردشگری تبدیل کنم. همین طور ویران بماند تا گردشگران بدانند سیل با خانه چه میکند.» تا این سؤال پیش بیاد که آیا سیلهای اخیر درس عبرتی برای احترام به قوانین طبیعت میشود یا همچنان ستیز ما و طبیعت ادامه دارد. جنگی که بازندهاش بشر است نه طبیعت.
سیلزدگان بیصدا
نورآباد و دلفان همچنان در مضیقه خبری و امدادی هستند. بخشدار کاکاوند هم برای رساندن کمکها دست به دامان آفرود سواران میشوند. روستاهای بخش کاکاوند شهرستان نورآباد دلفان به علت ریزش جاده و پل تا حالا کمکی دریافت نکرده بودند. واقعاً نیاز به کمک و بیشتر از همه نیاز به چادر داشتند. هیچ خبری از چادرهای هلال احمر هم در این مناطق نیست.حضور آفرود سواران در این محدوده و کمکهای مردمی قابل توجه است اما اصلاً کافی نیست.
گزارش از: زهرا کشوری
این گزارش نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.