هشتمین روز سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر با نمایش شماری از مهمترین فیلمهای داستانی و مستندهای سینمایی می گذرد؛ آثاری که بسیاریشان نخستین نمایش خود را در مهمترین رویداد بین المللی سینمای ایران تجربه میکنند.
به گزارش «تابناک»؛ سی و هفتمین جشنواره جهانی فجر از 29 فروردین رسماً آغاز شد و تا ششم اردیبهشت تداوم خواهد داشت. در این دوره طیف وسیعی از فیلمها برای نخستین بار به نمایش درخواهند آمد و در کنار آنها، طیف وسیعی از فیلمسازان در کارگاههای جشنواره حضور دارند. برنامه نمایش جشنواره را از اینجا دانلود کنید.
سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر برندگانش را شناخت
سیمرغ زرین در دستان «جوان روسی»
مراسم اختتامیه سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر عصر پنجشنبه ۵ اردیبهشت با قرائت آیاتی از کلام الله مجید و پخش سرود جمهوری اسلامی ایران در تالار وحدت آغاز شد. کلیپی که برای پخش قرآن کریم انتخاب شده بود شامل تصاویر افرادی از سراسر دنیا به همراه ترجمه انگلیسی بود.
در ادامه گروه آوازی تهران به رهبری میلاد عمرانلو روی سن حاضر شدند و به اجرای موسیقی متن فیلم «سینماپارادیزو» ساخته جوزپه تورناتوره با موسیقی انیو موریکونه، قطعه ای از فیلم «آبی» ساخته کریشتوف کیشلوفسکی با آهنگسازی زبیگنیف پرایزنر و قطعاتی خاطره انگیز همچون «کوچه ها را آب و جارو کردم» و «گنجشگک اشی مشی» پرداختند.
سپس کلیپی با صدای حمید محمدی مجری تلویزیون همراه با تصاویری از سکانس های آشنای سینمای ایران و دورههای پیشین جشنواره جهانی فیلم فجر پخش شد. در این کلیپ درباره برنامه های اجرا شده در این رویداد توضیحاتی ارایه شد و همچنین دست اندرکاران جشنواره معرفی شدند.
در ادامه این مراسم اختتامیه، رضا میرکریمی دبیر سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر ضمن خوشامدگویی به حاضران گفت: از چهار سال پیش که من مسئولیت این جشنواره را با کمک همکاران خبره ام در حوزه بین الملل سینما برعهده گرفتم و سعی کردیم جایگاه درستی را در اندازه سینمای ایران ایجاد کنیم، قصد داشتم سخنرانی خاصی در اختتامیه نداشته باشم و امسال نیز این رسم را حفظ می کنم.
وی افزود: امسال با تحریم های ناعادلانه و یکسویه که نه تنها اقتصاد که فرهنگ را نیز نشانه رفته است، مواجه بودیم اما علیرغم همه مشکلات به دلیل شان سینمای ایران در جهان شاهد برگزاری جشنواره ای باشکوه بودیم. بسیاری از دوستان سینمای ایران در سراسر دنیا ما را تنها نگذاشتند و من از این موضوع خوشحالم.
میرکریمی با اشاره به اجرای موسیقی و یک قطعه ترکی بیان کرد: من با یک بیت از قطعه ترکی اجراشده بسیار خاطره دارم که اینگونه است «کوچه ها را برای این که دوستم از راه می رسد آبپاشی کرده ام که گرد و خاک او را آزار ندهد»، ما نیز کوچه ها و شهر را برای حضور مهمانان عزیزی از سراسر دنیا آماده کردیم تا در یکی از قدیمی ترین فستیوال های مهم دنیا در غرب آسیا حضور داشته باشند.
وی با تشکر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان سینمایی، وزیر ارتباطات و شهرداری تهران عنوان کرد: همه حامیان در حد و توان خود به این حرکت ملی و بین المللی کمک کردند و باید از همه آن ها تشکر کنم.
پس از صحبت های رضا میرکریمی دبیر جشنواره جهانی فیلم فجر، باران نیکراه مجری برنامه که به دو زبان انگلیسی و فارسی اجرا می کرد، از صلح طلبی ایرانیان و این که همواره جهانی پر از صلح را می خواهند، سخن گفت و از حاضران خواست که با تشویق مهمانان حاضر در جشنواره، پیام صلح طلبی خود را به گوش حاضران برسانند. در همین زمان صحنه هایی از اماکن مذهبی و تاریخی ایران در پشت صحنه به نمایش درآمد.
در ادامه مراسم نوبت به اهدای جوایز رسید.
در ابتدا جایزه نت پک اهدا شد. پس از پخش کلیپ معرفی اعجاز گل، لاتیکا پادگائونکار و سید غلامرضا موسوی، این داوران برای اهدای جایزه نت پک روی سن رفتند.
در این بخش «خط باریک قرمز» به کارگردانی فرزاد خوشدست از ایران موفق به دریافت جایزه نتپک شد. این فیلمساز با صدایی بغض آلود پشت میکروفن قرار گرفت و گفت: از داوران این بخش جشنواره به ویژه غلامرضا موسوی تشکر می کنم و دوست دارم این جایزه را در ابتدا به بچههای کانون اصلاح و تربیت هدیه بدهم چون این فیلم را آنها ساختند. من تمام تلاشم را کردم که در طول ساخت این فیلم با آنها صادق باشم و دروغ نگویم. در این فیلم تصمیم گرفتم به معجزه هنر و تئاتر بپردازم.
وی سپس از توماج دانش بهزادی نیز تشکر کرد و گفت: به تازگی مطلع شدم که دختردار شده ام و از این موضوع بسیار خرسندم.
جایزه بین الادیان
داگلاس فالسون، اینیس گیل، سید محمدحسین نواب، داوران بخش «بین الادیان» برای اهدای جایزه این بخش روی سن رفتند و دیپلم افتخار بهترین فیلم «بین الادیان» به «شکستن همزمان بیست استخوان» به کارگردانی جمشید محمودی از افغانستان اهدا شد.
نوید محمودی تهیه کننده اثر که به جای جمشید محمودی برای دریافت لوح تقدیر این بخش روی سن رفته بود، گفت: به دلیل این که فیلم محصول مشترک ایران و افغانستان است، دو اسم «رونا مادر عظیم» و «شکستن هم زمان بیست استخوان» را برای فیلم در ذهن داشتیم.
وی با اشاره به اینکه برادرش اینجا نیست و او جایزه اش را می گیرد، توضیح داد: دو سال سخت برای ساخت این فیلم به ما گذشت. امیدوارم همانطور که این فیلم در دنیا بسیار مورد استقبال بوده است مردم ایران نیز این فیلم را دوست داشته باشند.
جایزه منتقدان بین المللی
در ادامه مراسم اختتامیه سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر، باربارا لوری، جونیت جبنویان و روبرت صافاریان برای اهدای جایزه منتقدان بین المللی روی سن حاضر شدند.
دیپلم افتخار بهترین فیلم بلند بخش «جلوگاه شرق» از دیدگاه منتقدان بین المللی به فیلم «اعلان» به کارگردانی محمود فاضل جوشکون از ترکیه و بلغارستان تقدیم شد.
جایزه صلح
در این بخش از مراسم حسین انتظامی رییس سازمان سینمایی و رضا کیانیان رییس کاخ جشنواره برای اهدای جایزه صلح روی صحنه آمدند.
دیپلم افتخار صلح به فیلم «امینه» به کارگردانی ایمن زیدان از سوریه اهدا شد.
ایمن زیدان پس از دریافت جایزه اش ضمن تشکر از برگزارکنندگان جشنواره جهانی فیلم فجر ابراز امیدواری کرد که همه در مسیر صلح جهانی تلاش کنند.
جایزه محمد امین (ص)
رضا کیانیان درباره جایزه محمد امین(ص) گفت: بسیار خوشحال هستم که برای بار چهارم برای اهدای جایزه محمد امین(ص) روی سن آمدم. این جایزه در واقع جایزه اخلاق است. بدین دلیل اسمش محمد امین است که پیامبر ما میگوید من نیامدم مگر برای تکامل اخلاق در جهان. هیچ فیلمی نیست که به اخلاق نپردازد حتی اگر این دغدغه کوچک باشد. این جایزه به فیلمی اهدا میشود که دغدغه اصلی آن اخلاق است.
در این بخش تندیس و دیپلم افتخار جایزه محمد امین(ص) به فیلم «حمید» به کارگردانی اعجاز خان از هند تقدیم شد و تهیه کننده فیلم به جای کارگردان این جایزه را دریافت کرد.
بهترین فیلم های اول
عمار هادی العرادی، غسان سلهب و بهروز شعیبی داوران جایزه «فیلم های اول» سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر برای اهدای جایزه این بخش روی سن رفتند و تندیس بهترین فیلم اول را به فیلم «جوان روسی» به کارگردانی الکساندر زولوتوخین از روسیه اهدا کردند.
البته در این بخش به جای کارگردان فیلم، مدیر فیلمبرداری اثر برای دریافت جایزه روی صحنه آمد. آیرات یامیلوو در سخنانی گفت: من بابت این جایزه تشکر می کنم. امیدوارم کارگردان این اثر در آینده بتواند فیلم های بهتری بسازد.
کارگردان فیلم «جوان روس» هم که پیامی تصویری برای جشنواره فرستاده بود، از انتخاب فیلمش به عنوان برگزیده تشکر و ابراز خوشحالی کرد از این که توانسته است حمایت داوران و تماشاگران را جلب کند و بابت حضور نداشتنش در ایران عذرخواهی کرد.
بخش «جلوه گاه شرق»
در ادامه این مراسم اختتامیه، روسودان گلورژیدزه و خسرو معصومی داوران بخش «جلوه گاه شرق» برای اهدای جایزه بهترین فیلم این بخش روی سن رفتند.
در این بخش فیلم «قربانی» به کارگردانی مهدی محمدنژادیان از ایران تندیس بهترین فیلم کوتاه آسیایی را دریافت کرد.
مهدی محمدنژادیان کارگردان فیلم «قربانی» بعد از دریافت جایزه گفت: هزاران کودک در سراسر دنیا در معرض خشونت قرار میگیرند. این کودکان به ویژه در جوامع سنتی صدایی ندارند و من سعی کردم صدای آنها باشم.
هو منگ از چین هم برای فیلم «عبور از مرز» موفق به دریافت تندیس بهترین کارگردان آسیایی شد.
تهیه کننده «عبور از مرز» پس از دریافت جایزه بیان کرد: جشنواره جهانی فیلم فجر تشویق خوبی برای ساخت فیلم بعدی ما ایجاد کرده است. کارگردان فیلم در حال حاضر در کشور چین است و ما آنجا هم نمایش فیلم را داریم.
در ادامه دیپلم افتخار بهترین فیلم بلند آسیایی به فیلم «شکستن همزمان بیست استخوان» به کارگردانی جمشید محمودی از افغانستان اهدا شد.
نوید محمودی پس از دریافت دیپلم افتخار بهترین فیلم بلند آسیایی گفت: من بیش از ۳۴ سال است که در ایران مهاجر هستم. مطمئن هستم همه شما در کوچهها و خیابانهایتان مهاجران افغانستانی را دیدهاید. خواهش میکنم هرچقدر که از دست شما برمیآید به مهاجران محبت کنید برای اینکه «بیسرزمینی» درد بزرگی است. به همه عوامل فیلم تبریک میگویم و امیدوارم فیلم بعدی مان در جشنواره فیلم فجر داخلی پذیرفته شود.
تندیس بهترین فیلم بلند آسیایی هم به فیلم «جای خالی دوست» به کارگردانی و تهیه کنندگی محمدعلی طالبی از ایران اهدا شد.
محمدعلی طالبی کارگردان فیلم «جای خالی دوست» که در مراسم حضور نداشت در کلیپی که برای جشنواره ارسال کرده بود، گفت: ضمن تشکر از برگزارکنندگان جشنواره جهانی فیلم فجر، هیات داوران و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی می خواهم این جایزه را به نیلوفر روزبهانی که به همراه دوستش به قصد خودکشی از یک پل پرید و به طرز معجزه آسایی نجات یافت، اهدا کنم و از همه نوجوانان می خواهم به زندگی که می تواند لحظه های شیرینی داشته باشد بیندیشند؛ مثل همین لحظه ای که می تواند لبخند بر لبان ما بنشیند.
جایزه این هنرمند را نیلوفر روزبهانی یکی از دو دختر فیلم «جای خالی دوست» که اقدام به خودکشی کرده و جان سالم به در برده بود، دریافت کرد. وی در سخنانی گفت: تشکر می کنم از استاد محمدعلی طالبی که مرا به این مراسم دعوت کرد تا در خدمت شما باشم.
بخش «سینمای سعادت»
در ادامه این مراسم نوبت به بخش «سینمای سعادت» رسید و کلیپی در معرفی فیلمهای این بخش پخش شد. پس از آن کلیپ معرفی داوران «سینمای سعادت» شامل وانگ ژیائوشوای، پیتر فلایشمان، مایک فان دایم، مظفر اوزدمیر،لابینا میتوسکا، نرگس آبیار و نوید محمدزاده نمایش داده شد.
پیش از اعلام جایزه این بخش، وانگ ژیائوشوای یکی از داوران این بخش که نامش به معنای پادشاه است از داوران خواست تا نام برگزیده اول را او اعلام کند.
فیلم «افراط منجی ماست» به کارگردانی مورگان زیورلا- پتی از سوئد موفق به دریافت سیمرغ سیمین بهترین فیلم کوتاه شد. این کارگردان که در مراسم حضور نداشت در کلیپی گفت: باعث افتخارم است از داورانی جایزه میگیرم که از فرهنگهای مختلف هستند. این فیلم برایم بسیار شخصی است چون قصه برگرفته از خانواده خودم و روستایی است که به آن احساس نزدیکی دارم. از تیمم برای همراهی در ساخت این فیلم متشکر هستم و متاسفم که نتوانستم در جشنواره حاضر شوم.
در این بخش سیمرغ سیمین جایزه ویژه هیات داوران به بهترین طراحی لباس برای «پرنده بهاری» به کارگردانی جینگ ژیانگ لی از چین اهدا شد. جینگ ژیانگ لی در این جشنواره حضور نداشت و کارگردان این فیلم روی سن آمد و بعد از دریافت جایزه گفت: باعث افتخار است این جایزه را دریافت می کنم. این هدیه می تواند کمک کند رویاهایم را ادامه دهم.
جینگ ژیانگ لی طراح لباس فیلم هم در پیامی ویدیویی از دست اندرکاران جشنواره تشکر کرد و گفت: همکاری با گروه این فیلم برایم افتخار بود.
در ادامه نوبت به سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد رسید و نوید محمدزاده قبل از اعلام برگزیده این بخش گفت: من این سیمرغ را که اینجا اهدا می کنند بیشتر از آن یکی که خودم قبلا گرفته ام، دوست دارم. آقای میرکریمی یکی از این سیمرغ ها به من بدهید.
در این بخش علی مصفا برای فیلم «جهان با من برقص» به کارگردانی سروش صحت موفق به دریافت دیپلم افتخار بهترین بازیگر مرد شد.
علی مصفا پس از دریافت جایزه اش گفت: ظاهرا یکی آن بالا و یکی در پشتصحنه هوای مرا داشته است تا این جایزه را بگیرم!
این صحبت علی مصفا با خنده حضار رو به رو شد. مصفا همچنین از سروش صحت برای همکاری در فیلم «جهان با من برقص» تشکر کرد.
جسپر کریستنسن هم برای فیلم «پیش از ژاله» به کارگردانی مایکل نویر از دانمارک تندیس سیمرغ سیمین بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد. مایکل نویر کارگردان فیلم روی سن آمد و پس از دریافت جایزه این بازیگر که در جشنواره حضور نداشت، مهمانان را به تماشای پیام بازیگر فیلم خود دعوت کرد.
جسپر کریستنسن بازیگر «پیش از ژاله» در پیامی تصویری به حاضران در اختتامیه گفت: تشکر می کنم که کار ما را به عنوان پیام آور صلح دیدید و خوشحالم از این که نشان دادیم ما انسان ها بیش از آن که فرق داشته باشیم شبیه به یکدیگر هستیم و می توانیم دنیایی بهتر را بسازیم.
در ادامه این مراسم مارتینا آپوستولووا برای فیلم «ایرینا» به کارگردانی نادژدا کزهوا از بلغارستان تندیس سیمرغ سیمین بهترین بازیگر زن را دریافت کرد.
استفان کیتانوف تهیهکننده فیلم «ایرینا» برای دریافت جایزه سیمرغ سیمین بهترین بازیگر زن که متعلق به مارتینا آپوستولووا بود، روی سن آمد. او گفت: بسیار تشکر میکنم که این فیلم را دیدید. این اولین فیلم مارتینا و کارگردان آن است. دریافت این جایزه برای سینمای بلغارستان یک افتخار است.
مارتینا آپوستولووا هم در کلیپی که در مراسم اختتامیه پخش شد درباره این جایزه گفت: بسیار از شما تشکر میکنم. از کارگردان و تهیهکننده فیلم و خانوادهام تشکر میکنم. متشکرم که سختیهایی را که برای بازی در این فیلم متحمل شدم، دیدید. تهران، ایران تشکر مرا بپذیرید.
استفان کیتانوف تهیهکننده فیلم «ایرینا» در ادامه تاکید کرد: تنها چیزی که بین همه ما مشترک است، عشق به سینماست.
سپس گرنوت کرا و اولیور هافنر برای فیلم «واکرسدوروف» به کارگردانی اولیور هافنر از آلمان تندیس سیمرغ سیمین بهترین فیلمنامه را دریافت کردند.
الیور هافنر از جمله مهمانان غایب اختتامیه جشنواره بود و نماینده او این جایزه را دریافت و بیان کرد این جایزه را به زودی به او می رساند.
هافنر که تا روز گذشته در تهران حضور داشت، در پیامی تصویری به حاضران اختتامیه گفت: من به زودی به تهران برمی گردم. بسیار خوشحالم که این جایزه را دریافت می کنم. فیلم من درباره حقوق مدنی است؛ چیزی که همه باید برایش بجنگیم و امیدوارم «واکرسدورف» اثری الهام بخش بوده باشد.
در ادامه تندیس سیمرغ سیمین بهترین کارگردانی به سروش صحت برای فیلم «جهان با من برقص» از ایران اهدا شد.
سروش صحت بعد از دریافت سیمرغ سیمین بهترین کارگردانی گفت: از هیات داوران و برگزارکنندگان جشنواره بسیار تشکر میکنم و از دریافت این جایزه بسیار خوشحال هستم. در این دو، سه روز بیشتر میشنیدم که همه درباره فیلم میگفتند که حال این فیلم خوب است. فکر میکنم علت این حال خوب این است که ما در طول ساخت این فیلم همگی حالمان خوب بود و مسائل را باهم حل میکردیم. فکر میکنم اگر ما هم گاهی کوچه را برای مهمانان جارو کنیم، با مهاجران مهربان باشیم، کمی خودمان، بقیه و حتی کسانی را که عقایدشان مخالف ماست دوست داشته باشیم آنوقت است که جهان با ما خواهد رقصید.
برای اهدای سیمرغ زرین بهترین فیلم سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر رضا میرکریمی دبیر جشنواره و پل شریدر نویسنده و کارگردان آمریکایی مهمان ویژه این رویداد روی سن در کنار داوران بخش «سینمای سعادت» قرار گرفتند.
«جوان روسی» به کارگردانی الکساندر زولوتوخین و تهیه کنندگی ادوارد پیچوگین و الکساندر سوخوروف از روسیه هم موفق به دریافت سیمرغ زرین بهترین فیلم شد.
آیرات یامیلوو فیلمبردار «جوان روسی» که به نمایندگی از کارگردان اثر سیمرغ زرین این بخش را دریافت کرد، گفت: اصلا انتظار نداشتم از این فیلم انقدر استقبال شود و جا دارد از داوران و همه مهمانان تشکر کنم.
الکساندر زولوتوخین کارگردان این فیلم نیز در پیامی تصویری به مهمانان اختتامیه گفت: بسیار مهم است که داستانی ساده و صادقانه ساخته شود و خوشحالم که تماشاگران ایرانی این فیلم را درک و با آن احساس نزدیک داشتند.
در نشست خبری داوران سیوهفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر مطرح شد؛
ایرانیان تماشاگران «بالغ» سینما هستند
نشست خبری داوران سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر ظهر روز پنجشنبه ۵ اردیبهشت ماه در گذر اجتماعات چارسو محل برپایی جشنواره برگزار شد.
امیر اسفندیاری معاون امور بین الملل سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر در ابتدای این نشست ضمن خوشامدگویی به مهمانان از داوران دو بخش جلوه گاه و بین الادیان دعوت به حضور در جایگاه کرد.
روسودان گلورژیدزه و خسرو معصومی از بخش «جلوه گاه شرق» در این نشست حاضر بودند. از جمع داوران «بین الادیان» هم اینیس گیل و داگلاس فالسون در این نشست شرکت کردند.
اسفندیاری درباره بخش «بین الادیان» اینگونه توضیح داد: در دیگر جشنواره ها داوران «بین الادیان» جایزه کلیسای کاتولیک را به فیلم ها می دهند ولی ما تقاضا کردیم این جایزه در ایران جایزه بین الادیان باشد و داوران این بخش را سازمان سیگنس به ما معرفی می کند.
فالسون: حضور در جشنواره جهانی فیلم فجر تجربه ای شگفت انگیز بود
پس از صحبت های اسفندیاری، فالسون داور بخش «بینالادیان» نیز با تشکر از دعوتش به جشنواره جهانی فیلم فجر گفت: حضور در این جشنواره تجربه ای شگفت انگیز بود زیرا من با فستیوالی عالی رو به رو شدم.
وی افزود: قبل از حضور در این جشنواره، پیش بینی خاصی از آن نداشتم اما امروز می توانم بگویم که فراتر از توقع من عمل کرد.
داور جشنواره جهانی فیلم فجر با تاکید بر اینکه سینمای ایران سینمایی شگفت انگیز است و امیدوارست فیلم های بیشتری از این کشور در دنیا نمایش داده شود، توضیح داد: من نماینده ایرلند و ۱۵ سال است در سیگنس فعال هستم. سیگنس اعضای خود را به عنوان داور به جشنواره ها معرفی می کند و اگر مسئولیتشان ارتباط با مسیحیان پروتستان باشد، نام اینترفیس دارند.
اینیس گیل دیگر داور بخش «بینالادیان» نیز بیان کرد: اشتراک تجربه ها در این جشنواره و مهمان نوازی ایرانیان بسیار عالی بود. من نماینده سیگنس پرتغال هستم و گفتگو درباره مسایلی که همه با آن درگیر هستیم تجربه فوق العاده ای بود. من نماینده سیگنس پرتغال هستم و گفتگو درباره مسایلی که همه با آن درگیر هستیم تجربه فوق العاده ای بود. داور بخش بین الادیان بودن تجربه مثبتی بود که از آن لذت بردیم.
گلورژیدزه نیز با قدردانی از دست اندرکاران جشنواره جهانی فیلم فجر گفت: در این جشنواره فیلم هایی عالی دیدیم که شاید تنها می توان در جشنواره جهانی فیلم فجر این آثار را دید.
فالسون در ادامه به پرسش یکی از خبرنگاران مبنی بر اینکه در ارزیابی فیلم های بخش «بین الادیان» چه ملاک هایی را مدنظر داشته است؟ پاسخ گفت: انتخاب ابتدایی فیلم ها در این بخش بسیار مناسب بود و با فیلم هایی رو به رو شدیم که از منظر «بین الادیان» به آن ها علاقه زیادی داشتم. من در این بخش دوست ندارم فیلم هایی که صرفا با مفهوم خالص دین درگیر هستند ببینم بلکه دوست دارم اثار ضمن نگاه دینی، روابط، دوستان، خانواده و مشکلات را تصویر کنند.
خسرو معصومی نیز بیان کرد: اولین دوره ای است که در جشنواره جهانی فیلم فجر به عنوان داور این بخش شرکت می کنم و پیش از این در فستیوال های مشابه نظیر قاهره و مونترال چنین تجربه ای نداشتم.
وی افزود: جای تعجب است که امسال در جشنواره فیلم کن هیچ فیلم ایرانی به عنوان نماینده نداشتید.
وانگ ژیائوشوای، پیتر فلایشمان، مایک فان دایم، مظفر اوزدمیر، نرگس آبیار و نوید محمدزاده در ادامه جلسه برای توضیحاتی درباره بخش مسابقه بین الملل «سینمای سعادت» به جایگاه رفتند.
امیر اسفندیاری در پاسخ به پرسشی درباره تعداد فیلم های دیده شده در این بخش بیان کرد: ۱۵ فیلم در این بخش شرکت داشت که ۳ فیلم از ایران و ۱۲ فیلم از کشورهای دیگر بودند اما در کلِ جشنواره، ۶۴ کشور شرکت کردند.
میتوسکا به عنوان یکی از اعضای هیات داوران بخش «سینمای سعادت» در سخنانی بیان کرد: علاوه بر ۱۵ فیلم بخش مسابقه بین الملل، ۱۵ فیلم کوتاه دیدم و تعدادی فیلم خارج از این بخش را نیز در روزهای برگزاری جشنواره تماشا کردم.
وی افزود: در اروپا این شانس را نداریم که فیلم هایی از کشورهای مختلف ببینیم. انتخاب هوشمندانه فیلم ها و داوری ها لذت بخش بود.
فان دایم: اکثر فیلم های حاضر در جشنواره جهانی فیلم فجر خوب بودند
فان دایم نیز درباره نحوه شکل گیری تعامل با سایر داوران عنوان کرد: در این بخش ۷ داور با ۴ زبان مختلف که با سه مترجم همکاری می کردند حضور داشتند که کار سختی بود ولی از نتیجه کار راضی هستیم و تلفاتی هم نداشتیم! (با خنده)
داور مسابقه بینالملل در پاسخ به این که آیا در این بخش تمایل داوران به انتخاب ژانرهایی خاص یا فیلم هایی کمتر تجاری بوده است، توضیح داد: طبیعتا اختلاف نظرهایی بین ما وجود داشت. گاهی می خواهیم فیلم های رایج «مین استریم» (عامه پسند) را ببینیم گاهی فیلم های هنری اما اکثر فیلم های حاضر در جشنواره جهانی فیلم فجر خوب بودند و در فرآیند داوری به مشکلی برنخوردیم. اگر در یک فستیوال فیلم های بد و خوب در کنار هم نباشند، داوری معنایی ندارد.
نرگس آبیار نیز در این باره توضیح داد: در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر فیلم ها ویترین متنوعی از موضوعات مختلف نظیر محیط زیست، وحدت بین ادیان، تم نوستالژی، کودکانه و داستان هایی درباره جنگ جهانی دوم را به تصویر کشیدند که مجموعه این ژانرها انتخاب را برای داوران سخت کرد.
وی افزود: در این شرایط اولویت موضوعی برای دنیای کنونی را مدنظر قرار دادیم.
این فیلمساز زن ایرانی تصریح کرد: در مجموع فیلم های خوبی در جشنواره شرکت داشت و من به شخصه فیلم های کوتاه را بیشتر دوست داشتم.
نوید محمدزاده نیز در پاسخ به این که آیا در تجربه داوری اش نیز شیوه سبک خاص بازیگری خود را دخالت داده است یا نه، عنوان کرد: می خواهم در ابتدا از آقای میرکریمی تشکر کنم که این فرصت را برای من ایجاد کرد که در کنار این ترکیب داوری حضور داشته باشم و از آن ها در این چند روز بیاموزم.
وی افزود: همانند تفکیک بین فیلم خوب و بد درباره بازیگری هم بازی خوب و بد داریم و بین بازی ها بحث می کنیم. هر کس جایزه را ببرد نوش جانش و هر کس نبرد، ان شالله در دوره بعدی آن را دریافت می کند.
نرگس آبیار نیز به این پرسش که آیا کشور سازنده فیلم در داوری اش تاثیر داشته است؟ اینگونه پاسخ داد: ملاک اصلی مان فیلم خوب بود اما یادم است فیلم اولی که در کشوری آسیایی ساخته شده بود برایم از فیلمی که در کشوری اروپایی ساخته شده بود اولویت داشت و نگاه مثبت تری به آن داشتم زیرا یک فیلم اولی تا این حد توانسته بود کارش را درست انجام بدهد.
میتوسکا: ایران سینمای محشری دارد
لابینا میتوسکا دیگر داور مسابقه بینالملل نیز عنوان کرد: پیش از آمدن به ایران می خواستم با خانواده ام به اینجا سفر کنم و همه می گفتند واقعا چنین تصمیمی داری؟! اما اکنون باید بگویم ایران سینمای محشری دارد و کشوری بی نظیر است. دختر ۶ ساله من دیروز به من گفت اگر ممکن است در ایران بمانیم.
وی افزود: ایران مردم، سنت، سینما و تاریخ بی نظیری دارد و تنها کاری که می توانم بکنم این است که سر تعظیم فرودآورم و تشکر کنم.
فلایشمان دیگر داور بخش «سینمای سعادت» نیز درباره علاقه مندان به سینما در ایران گفت: تحت تاثیر شور و اشتیاق مخاطبان سینما در ایران هستم. مخاطبان سینما در ایران آنقدر پخته، هوشمند و آگاه هستند که هر فیلمی را از هر جای جهان ببینند و درک کنند.
وانگ ژیائوشوای دیگر داور بخش مسابقه بین الملل نیز در پاسخ به این که از نگاهش مشخصه های فنی و هنری جشنواره جهانی فیلم فجر نسبت به دیگر کشورها چه بود، گفت: همیشه دوست دارم فیلم های تکنیکی ببینم و در این دوره از جشنواره جهانی فیلم فجر شاهد نمایش چنین فیلم هایی بودم.
وی افزود: پیش از این همیشه فیلم های ایرانی را در سایر جشنواره می دیدم و این اولین بار بود که فیلم های ایرانی را در ایران و همراه با مخاطبان این کشور دیدم و دقت کردم که حاضران در سالن گام به گام در سالن با فیلم ارتباط برقرار می کنند.
این فیلمساز اشاره کرد: در چین هم اینطور است و اکثر چینی ها دوست دارند بیشتر فیلم های چینی را ببینند تا فیلم های آمریکایی.
فان دایم داور مسابقه بینالملل در پاسخ به پرسشی درباره ویژگی فیلم های ایرانی و قابلیت های آن برای عرضه بین المللی عنوان کرد: داستانی که جهانی باشد همیشه مخاطب خواهد داشت و فیلم های ایرانی ویژگی های جهانی دارند. اگر این فیلم ها یک مشکل خود را حل کنند از نظر موفقیت های بین المللی پیشرفت بیشتری خواهند داشت و آن نحوه ترجمه و زیرنویس است که با غرب تفاوت دارد. اگر فیلم های ایرانی به روش غربی زیرنویس شوند تا ۳۰ درصد موفقیت بیشتری کسب خواهند کرد. زیرنویس آثار ایرانی بسیار پر واژه اند و بسیار سریع می گذرند. حتی برای یک انگلیسی زبان نیز دنبال کردن این زیرنویس ها دشوار است.
وی ادامه داد: صنعت سینمای ایران باید متخصصانی در این حوزه را به خدمت بگیرد تا افراد بیشتری از آن بهره ببرند.
اسفندیاری با توضیحی در این باره گفت: البته بخشی از این مشکل ناشی از زیاد بودن دیالوگ ها در برخی از فیلم هاست.
مظفر اوزدمیر دیگر داور بخش مسابقه بین الملل نیز با اشاره به بهترین فیلمی که در جشنواره دیده است، اظهار کرد: بهترین فیلمی که در جشنواره جهانی فیلم فجر دیدم، «دونده» بود که من را به خود جذب کرد. دنیا گویی در این فیلم میان یک آتش سوزی است و امیروی دونده به سمت خنکایی می رود. ضربه ای را که او به یخ ها می زد بسیار دوست داشتم و فیلمبرداری آن صحنه شبیه یک سحر و جادو بود.
میتوسکا داور مسابقه بینالملل نیز درباره جایگاه و نقش زنان در سینما عنوان کرد: واقعیت این است که در صنعت فیلمسازی تعداد زنان کمتر از مردان است. من تفکیکی بین این که کارگردان یک فیلم خوب زن است یا مرد ندارم.
وی با اشاره به اینکه خودش کمپانی کوچکی دارد و بیشتر فیلم هایی که می سازد درباره زنان است، بیان کرد: جامعه زنان داستان های خوبی دارد که باید از هر راهی تعریف شوند. در ایران فیلم های خوبی از فیلمسازان زن دیدیم که به این اندیشیدیم شاید بهتر باشد جایزه ای به این فیلمسازان اعطا کنیم و متوجه شدیم سینمای ایران نه تنها فیلمسازان زن زیادی دارد بلکه آن ها فیلمسازان خوب و قدرتمندی هستند.
اعجاز گل: سینمای ایران در جایگاه خوبی در جهان ایستاده است
لاتیکا پادگائونکار داور بخش «نت پک» نیز بیان کرد: این که تمام عواید جشنواره جهانی فیلم فجر به سیل زدگان در ایران اهدا می شود بسیار اررزشمند است. همچنین داوطلبان این جشنواره کارشان را به خوبی انجام می دهند و از نظم جشنواره تشکر می کنم.
اعجاز گل دیگر داور بخش «نت پک» نیز گفت: از این که من را به این فستیوال دعوت کرده اید تشکر می کنم. تجربه آشنایی من با سینمای ایران به ۳۰ سال گذشته برمی گردد. فکر می کردم آن زمان قرار است فیلمی پروپاگاندا ببینم اما فیلم های آن سال ها نظیر «خانه دوست کجاست» این مضمون را نداشت. همچنین فیلم های باران، رنگ خدا و بچه های آسمان ساخته مجید مجیدی را بعدها از سینمای ایران دیدم. در ادامه سینمای ایران با فیلم هایی نظیر «جدایی نادر از سیمین» موفق تر شد. این سینما در حال حاضر در سطح بین المللی ایستاده است و از نظر بازیگری، ویژگی های فنی، کارگردانی و… در شرایط خوبی قرار دارد.
غلامرضا موسوی داور ایرانی بخش «نت پک» نیز عنوان کرد: فرصت خوبی برای همراهی با این تیم داوری در «نت پک» فراهم شده بود؛ افرادی حرفه ای که باعث شدند بعد از مدت ها فیلم مستند تماشا کنم و از دیدن آن ها لذت ببرم. کیفیت آثاری که دیدیم بسیار بالا بود و جا دارد از دبیر جشنواره و همکارانشان برای چنین انتخاب هایی تشکر کنم.
لاتیکا پادگائونکار داور بخش «نت پک» نیز با اشاره به شکل گیری این بخش گفت: سال ها پیش تصمیم گرفتیم مجله ای سینمایی ویژه آثار سینمای آسیا راه بیندازیم و بعد از ۱۰ سال نیز فستیوال فیلمی با محوریت آثار آسیایی را راه اندازی کردیم. از آن زمان با سازمان ملل جلساتی داشتیم و کنفرانس هایی بین المللی برگزار کردیم و بدین ترتیب نت پک آغاز شد. سازمان نت پک در حال حاضر در بسیاری از جشنواره ها جایزه خود را اعطا می کند.
سلهب: برایم مهم است که فیلمم را برای مخاطبان ایرانی نمایش دهم
غسان سلهب داور دیگر بخش «فیلمهای اول» نیز با اشاره به اولین تجربه حضورش در تهران گفت: سینمای ایران انواع مختلفی دارد و اگر اینطور نبود نمی توانست در حال حاضر به این موفقیت برسد. فیلم های ایرانی مشهورند و در کشورهای مختلف از جمله بیروت نمایش داده می شوند. من یک فیلمساز هستم و امیدوارم در دوره بعدی در این جشنواره شرکت کنم. برایم مهم نیست که حتما در بخش رقابتی شرکت کنم بلکه برایم مهم است که فیلمم را برای مخاطبان ایرانی نمایش دهم.
عمار هادی العرادی داور بخش «فیلم های اول» نیز بیان کرد: برای من باعث خوشحالی است که جشنواره جهانی فیلم فجر یکی از مهم ترین جشنواره های منطقه و جهان است.
بهروز شعیبی دیگر داور این بخش نیز با اشاره به دو نکته درباره بخش «فیلم های اول» و تجربه داوری آثار آن عنوان کرد: در این بخش با مجموعه ای از فیلم های اول خوب رو به رو بودیم. ۱۲ فیلم خوب دیدیم که قابل بحث بودند. حضور دو داور غیر ایرانی اهمیت زیادی داشت. غسان سلهب و العرادی علاوه بر فیلمسازی، سینمای ایران را می شناختند و در این باره با یکدیگر گفتگو می کردیم.
وی افزود: جلساتی که درباره جمع بندی فیلم ها برگزار شد برای من جنبه آموزش داشت و امیدوارم نتیجه درستی صورت گرفته باشد. در بخش فیلم های اول تنها یک انتخاب داشتیم و این اتفاق ما را محدود می کرد تا با جمع بندی به یک اثر برسیم.
داور جشنواره جهانی فیلم فجر درباره نحوه برگزاری جشنواره گفت: از تیم جشنواره برای اجرای خوب این رویداد و ایجاد فرصتی برای این که کنار هم باشیم تشکر می کنیم. همچنین به عنوان تیم میزبان ایرانی امیدوارم سال آینده نیز دو داور خارجی این بخش را چه به عنوان فیلمساز چه به عنوان داور در ایران ببینیم.
نشست خبری داوران سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر با حضور داوران «جایزه منتقدان بین المللی» ادامه یافت. باربارا لوری، روبرت صافاریان و جونیت جبنویان در این بخش به دعوت امیر اسفندیاری توضیحاتی را ارائه کردند.
لوری با بیان این که در این بخش ۱۵ فیلم تماشا کرده است، عنوان کرد: در داوری به مشکلی برنخوردیم. جشنواره صرفا تجربه ای برای فیلم دیدن نیست بلکه ملاقات فیلمسازان، مردم و فضای بومی یک کشور تمام چیزی است که یک شخص می تواند با حضور در آن، تجربه کند.
جبنویان نیز عنوان کرد: با وجود این که به ۴۵ کشور سفر کرده ام تاکنون به ایران نیامده بودم. هرکس از ترکیه به ایران سفر می کند با خاطرات خوب زیادی به کشورمان برمی گردد و من هم به این جمع اضافه شدم. همچنین باید بگویم از تصمیمی که در داوری آثار این بخش گرفته ایم راضی هستم.
صافاریان دیگر داور بخش «جایزه منتقدان بین المللی» نیز اظهار کرد: جالب بود که ما داوران این بخش با یکدیگر از نظر نگاه به سینمای ایران همسلیقه بودیم. شاید به این دلیل که به فرانسه از نظر فرهنگی نزدیک هستیم و ترکیه نیز کشوری همسایه است. برای من این نزدیکی دیدگاه ها جالب بود.
وی افزود: شاید اگر ترکیب داوران این بخش شامل سه منتقد ایرانی بود، جمع بندی سخت می شد! (با خنده)
لوری نیز عنوان کرد: این اولین بار است که در حلقه منتقدانی شرکت می کنم که یک ایرانی (صافاریان) هم حضور دارد.
همچنین در جواب به سوالی مبنی بر این که چقدر فرصت تعامل داوران این بخش با منتقدان ایرانی فراهم شد، صافاریان گفت: متاسفانه روزهای جشنواره کم بود و فرصتی برای دیدن فیلم های سایر بخش ها و تعامل با دیگر منتقدان ایرانی و خارجی باقی نماند.
جبنویان نیز گفت: سعی کردیم فیلم های ایرانی و آثار بخش بین الملل را ببینم اما برنامه فشرده و سختی داشتیم.
اسفندیاری در پایان این کنفرانس خبری توضیح داد: فیلم های ایرانی زیادی را برای منتقدان و سینماگران بین المللی نمایش می دهیم و آن ها جدا از داوری و دیدن فیلم های بخش خود به تماشای این آثار دیگر بخش ها در جشنواره جهانی فیلم فجر می نشینند.
پل شریدر در نشست خبری با رسانههای ایران:
جشنواره جهانی فیلم فجر رویدادی پرشور است / دیگر به آمریکایی بودن افتخار نمیکنم
نشست خبری پل ژوزف شریدر در سیوهفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر ماه با حضور خبرنگاران رسانههای ایرانی و خارجی و طرح سوالاتی درباره جایگاه جشنواره و سینمای ایران در جهان و همچنین آثار این سینماگر آمریکایی در سالن شماره یک پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.
کیوان کثیریان مدیر رسانه و ارتباطات سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر در ابتدای نشست خبری پل ژوزف شریدر فیلمنامه نویس مطرح سینمای جهان از وی دعوت به حضور روی سن کرد.
بهمن نورایی مسئولیت ترجمه این نشست را برعهده دارد و خبرنگاران طبق سوالات برنامهریزی شده آنها را با این فیلمساز و منتقد آمریکایی در میان میگذارند.
پس از آن امیر اسفندیاری با خوشامدگویی به اهالی رسانه بیان کرد: خوشحالم که در خدمت یکی از مهمترین شخصیتهای سینمایی جهان هستیم. پل شریدر با نقد کار خود را شروع کرد و در ادامه فیلمنامههای خوبی نوشت که جایگاهش را در جهان تثبیت کرد.
وی افزود: چهار فیلمنامه «راننده تاکسی»، «گاو خشمگین»، «آخرین وسوسه مسیح» و «احیای مردگان» از آثار بسیار مطرح او است. او در عین حال کارگردانی را آغاز کرد و با «میشیما: یک زندگی در چهار فصل» ادامه داد.
اسفندیاری تاکید کرد: وی همچنین «آرامش بیگانگان» را ساخت که فیلمنامه این اثر را هارولد پینتر نوشته است. وی از نظر سبک فیلم نوآر و استعلایی در سینما نیز بسیار شناخته شده و کتابهای متعددی نوشته است.
مدیر امور بینالملل جشنواره جهانی فیلم فجر افزود: مسترکلاس آقای شریدر در «دارالفنون» مورد استقبال زیادی قرار گرفت و دانشجویان خواستار تکرار آن بودند.
در ادامه شریدر با بیان اینکه چیزی برای گفتن آماده نکرده است، خواستار طرح سوالات از سوی خبرنگاران شد.
شریدر در پاسخ به اولین پرسش مبنی بر اینکه نظر شما جشنواره جهانی فیلم فجر تا چه اندازه استاندارد است و در مقایسه با جشنوارههای معتبر جهان چه جایگاهی دارد، گفت: چند جشنوارهای مثل جشنواره فیلم تورنتو و نیویورک هستند که میتوانم با این جشنواره مقایسه کنم.
وی افزود: انقدر تعداد جشنوارههای سینمایی در جهان زیاد است که از تعداد روزهای سال بیشتر هستند. چند جشنواره در شرق اروپا و ترکیه دیده بودم که میتوانم با این جشنواره مقایسه کنم، ولی انرژی برگزارکنندگان و جمعیت حاضر مرا به وجد آورد. انتظار داشتم با جشنواره کوچکتری مواجه شوم ولی این جشنواره بسیار پرشور است.
این نویسنده و کارگردان سینمای جهان در پاسخ به پرسشی درباره دو برداشت متفاوت از پایان فیلمنامه «راننده تاکسی» بیان کرد: در زمان ساخت فیلم این ایده را نداشتیم که حال و هوای فانتزی داشته باشد و بعد از اکران فیلم این نظریه مطرح شد، البته من با آن تفسیر مشکلی نداشتم، اما نیت ما در زمان ساخت چنین پایانی نبود. آخرین فیلم من با نام «اولین اصلاح شده» فیلمی است که پایان باز دارد و این ایهام را عامدانه وارد فیلم کردم و ناشی از تفسیری بود که درباره «راننده تاکسی» ایجاد شده بود.
نهضت سینمایی ایران سرشار از زندگی است
فیملنامهنویس «راننده تاکسی» در پاسخ به اینکه چقدر با فیلمهای ایرانی آشنایی دارد، گفت: در پاسخ به شما بگویم در مورد جایگاه سینمای ایران تردیدی نیست. در طول ده، پانزده سال گذشته سه نهضت سنیمایی شکل گرفت که هر سه سرشار از زندگی هستند؛ نهضت سینمایی ایران، رومانی و آرژانتین.
وی افزود: امروزه در هر فستیوال معتبری انتظار میرود که حداقل یک فیلم ایرانی وجود داشته باشد. برای بیشتر ما در غرب سینمای ایران با عباس کیارستمی شروع شد و بعد به اصغر فرهادی رسیدیم. من دوستی دارم که در مورد سینمای ایران کتاب مینویسد. در طول چندسال گذشته دیدن چند فیلم ایرانی را به من توصیه کرده که من آنها را دیدهام.
شریدر در پاسخ به این پرسش که با توجه به این که شما و اسکورسیزی مذهبی مسلک هستید به چه دلیل فیلمی نظیر «آخرین وسوسه مسیح» را ساختهاید که به گونهای ضد مذهب است، بیان کرد: این فیلم نوشته یک ارتدوکس یونانی مسیحی است، من نیز پروتستان هلندی هستم، خانم ماریک نیز کاتولیک رومی هستند و با ترکیبی از این فرهنگهای مختلف دین مسیح را در فیلم به تصویر کشیدهایم.
کارگردان و نویسنده «مرگ روشنایی» با بیان اینکه باید بین انواع فیلمهای سینمای دینی تفکیکی قائل شویم، گفت: نوعی از آن پروپاگاندا است، نوع دوم به چالشهای روانشناختی میپردازند و بقیه حس و حال دینی و مذهبی را در مخاطب برانگیخته میکنند. «آخرین وسوسه مسیح» جزو فیلمهای نوع دوم و درباره درگیری یک فرد با دین خود است و سومین برداشت نوعی مدیتیشن است که برای من عزیز است.
وی در پاسخ به این که با ورود و گسترش شبکههایی نظیر نتفلیکس آینده سینما را چطور ارزیابی میکنید، عنوان کرد: هر آنچه در ۱۰۰ سال گذشته درباره سینما آموختهایم در آینده سینما به کارمان نخواهد آمد. همه چیز تغییر کرده و در حال تغییر است؛ اینکه مدت زمان یک فیلم چقدر است، کجا باید فیلم را ببینیم و اقتصاد سینما و چگونگی پخش و عرضه فیلم چطور باشد، دچار تغییر و تحول شدهاند و هیچ چیز مثل گذشته نیست. در حال حاضر در مقطع گذر دائمی هستیم.
شریدر ادامه داد: مثلا بازار هدف کارتونهای آمریکایی در حال حاضر دیگر آمریکا نیست، ما در واقع داریم برای چینیها میسازیم. مثلا فیلم «انتقامجویان» نمایشش با ۲۷ میلیون دلار در چین آغاز شده است. ایده استودیوهای هالیوودی، ایده گذشته هستند و دیگر به کار نمیآیند. نت فلیکس استودیوی بزرگی در کالفرنیا دارد. یک عامل جدید در رابطه با فناوری جدید وجود دارد که فیلمها منحصر به کلاس خاصی از فیلمسازان نیستند. هالیوود باشگاه اختصاصی و گرانی بود که دیگران را در آن راه نمیدادند. در حال حاضر تکنولوژی این مرزها را شکسته است، هر کسی دیگر میتواند فیلمساز باشد، همانطور که هر کسی میتواند نویسنده و شاعر باشد. هالیوود باشگاه اختصاصی و گرانی بود که دیگران را به آن راه نمیدادند. در حال حاضر تکنولوژی این مرزها را شکسته است، هرکسی دیگر میتواند فیلمساز باشد، همانطور که هرکسی میتواند نویسنده و شاعر باشد.
دیگر نمیتوان از طریق سینما امرار معاش کرد
کارگردان فیلم « درههای عمیق» بیان کرد: خبر خوب این است که در حال حاضر هر کسی میتواند فیلم بسازد اما خبر بد این است که در این شرایط هیچ کسی نمیتواند از این طریق امرار معاش کند.
وی در پاسخ به این که شناختش از سینماگران ایرانی به جز چهرههایی که در سینمای بینالمللی بعضا تعابیر سیاسی از آنها میشود چقدر است، گفت: تا جایی که من میدانم دو نوع فیلم ایرانی داریم. نوعی که برای بازار داخلی است و دیگری برای بازار خارجی ساخته میشود. مثلا فیلمهایی که درباره جنگ ایران و عراق ساخته شده به دلیل این که صادر نشده تاکنون ندیدهام. ایران هم مثل بسیاری از کشورها سینمای داخلی و بینالمللی دارد و شاید به همین دلیل جشنوارهاش نیز در دو بخش ملی و جهانی برگزار میشود.
این کارگردان ادامه داد: تا آنجا که میدانم عباس کیارستمی هیچ وقت به عنوان شخصیت سیاسی نشناختهام و جعفر پناهی و اصغر فرهادی را نیز سیاسی نمیدانم به نظرم میتوان فیلمهای سیاسی جالبی در ایران ساخت که اجازه ساخته شدن ندارند.
وی ادامه داد: نکته بسیار جالبی بود چون باوجود فناوری جدید ممکن است بسیاری از فیلمها ساخته بشوند بدون اینکه ما خبر داشته باشیم و آنها از جشنوارهها سر دربیاورند.
شریدر در پاسخ به این پرسش که آیا علاقهمند هستید در مورد شخصیتهای سیاسی و مذهبی ایران مانند امام خمینی(ره) پژوهش داشته باشید و فیلمنامه بنویسید، گفت: این نوع سوژهها برایم جالب نیستند چون باید به شکل رسمی به آنها بپردازیم و این اصلا ساده نیست. در مسیحیت ما نوعی از سینمای رسمی داریم که خستهکننده میشود مثل روایتهایی که در مورد حضرت مسیح به شکل رسمی ساخته شده ولی جذابیت ندارند. در مورد امام خمینی(ره) هم فکر نمیکنم بشود فیلمی به غیر از ساختار رسمی ساخت.
وی اظهار کرد: واقعا درباره این سوژهها فیلم ساختن بسیار سخت است زیرا بین دو نوع قضاوت شدن به معنای طرفدار بودن و مخالف بودن گیر میکنید. حقیقت را وقتی میتوانید بیان کنید که از زیر بار تاریخ رها شده باشید.
در این بخش امیر اسفندیاری به مصطفی عقاد اشاره کرد که ضمن مطالعه درباره شخصیت امام خمینی(ره) علاقهمند بوده درباره این شخصیت مذهبی سیاسی فیلم بسازد.
سینمای ایران راه خود را به درون هالیوود پیدا کرده است
وی در پاسخ به این که در دوران گذار سینما و با وجود فعالیت شرکتهای نتفلیکس و آمازون آیا نهضتهای سینمایی ایران، آرژانتین و رمانی همچنان فرصت ساخت فیلمهای خوب و عرضه و اکران را دارند، بیان کرد: در محله سکونت من در نیویورک که یک منطقه یهودینشین است، فستیوال سه هفتهای نمایش فیلمهای یهودی را داریم اما یک هفته سینمای ایران را به نمایش گذاشت، بنابراین سینمای ایران راه خود را به درون هالیوود پیدا کرده است.
این فیلمساز آمریکایی در پاسخ به این که در نتیجه سفر به ایران آیا فرصتی برای هماندیشی و همکاری با فیلمسازان ایرانی و آمریکایی فراهم میکند، بیان کرد: در جهان سیاست آمریکا جریانی همواره وجود داشته که به دنبال تغییر رژیم در ایران بوده، اما همیشه کنترل شده است. متاسفانه در چنین شرایطی هستیم، بنابراین امکان طرح فرصت همکاری با آن سوی اقیانوس فراهم نیست.
کارگردان و نویسنده فیلمنامه «قانون جنگل» در پاسخ به این که آیا مسیر منتقد بودن به سمت فیلمسازی مسیری یک طرفه است، گفت: من از نقد فیلم به سمت کار مستند و بعد داستانی آمدم به این دلیل که یکسری دغدغه شخصی داشتم که جز با کار داستانی نمیتوانستم به آنها بپردازم، ولی وقتی از این پل عبور میکنید و از یک منتقد به یک فیلمساز تبدیل میشوید دیگر نمیتوانید برگردید.
این فیلمنامهنویس آمریکایی ادامه داد: میدانید فیلمسازان به لطف کسانی که قبول میکنند با آنها کار کنند رشد میکنند و اصلا نمیدانید که چه زمانی لازم است با فلان بازیگر همکاری کنید، بنابراین چطور میتوانید کار او را نقد کنید؟ من همچنان به نوشتن ادامه میدهم، اما نه به شکل نقد بلکه جسته گریخته خواهم نوشت، زیرا ممکن است هر آنچه درباره کسی بنویسید بعدا گریبانگیرتان شود.
وی در جواب به سوالی درباره مساله سانسور و این که چطور رابرت دنیرو درباره رییس جمهوری آمریکا به راحتی صحبت میکند، اما حرف زدن درباره سینمای ایران ممکن است یک سینماگر را با سختی مواجه کند، عنوان کرد: منظورم در سطح دولت با دولت بود که نمیتوان مساله همکاری با سینمای ایران را مطرح کرد. نیروهایی در کشورهای مختلف سعی در محدود کردن آزادی بیان دارند و این منحصر به خاورمیانه نیست و وقتی کلیسا و حکومت ترکیب میشوند معمولا چنین مشکلی ایجاد میشود.
اسکار نوعی از اولویتبندی کاذب است
شریدر در پاسخ به اینکه آیا شما فکر میکنید در سالهای اخیر آکادمی اسکار بیشتر به فیلمهای مستقل توجه میکند، گفت: من احترام زیادی برای اسکار و جایزه اسکار قائل نیستم و به نظرم رقابت شایستهسالاری نیست. درست است که امسال من نامزد بودم ولی واقعا نمیدانم اگر جایزه میبردم از دست کسانی که قبولشان ندارم و جایزهای که برایش ارزشی قائلی نیستم چه احساسی داشتم. اسکار نوعی از اولویتبندی کاذب است و در این سالها کمتر شاهد انتخاب درست بودیم و در اکثر مواقع مردم انتخابهای اسکار را فراموش میکنند.
وی ادامه داد: در مورد سینمای مستقل در بازار سینمای غرب بدین شکل است که هر سال حدود ۱۰، ۱۲ فیلم مستقل در سال عرضه میشوند، یعنی هر ماه حدود یک فیلم ولی توجه داشته باشید این فیلمها از بین ۱۰ هزار تا ۱۵ هزار فیلمی است که ساخته میشوند. برای همین جشنوارههای بسیاری ساخته شدهاند تا این فیلمها کشف شوند، ولی باید بدانید که اگر انتظار دارید بدون اینکه بودجه تبلیغاتی در نظر گرفته باشید فیلم موفقی بسازید، احتمال آن بسیار کم است.
نویسنده فیلم «تالار شهر» خاطرنشان کرد: نمیتوانم بگویم شاهد تغییر نگاه در اسکار هستیم. جمعیت رایدهندگان در حال تغییر است، مثلا امسال فیلمی آلمانی کاندید دریافت جایزه فیلمبرداری شد اما جایی که ۱۵ هزار جمعیت رایدهنده داشته باشد، همیشه نازلترینها انتخاب میشوند.
وی درباره تفاوتها و شباهتهای فیلم «راننده تاکسی» و «اولین اصلاح شده» و پایانبندیهای متضاد این دو اثر بیان کرد: این فیلمها از جهات زیادی شبیه به هم هستند؛ اولی درباره مرد جوانی پر از خشم و دومی درباره مردی پیر و سالخورده پر از احساس شکست. اگرچه بین ساخت این دو ۵۰ سال زمان است.
دیگر حرف تازهای در سینما وجود ندارد
شریدر ادامه داد: وقتی فیلمنامه «اولین اصلاح شده» را مینوشتم سعی کردم به نمونههای موفق در این ژانر ارجاع بدهم. در انتخاب کاراکتر اصلی سراغ کشیشی رفتم که در فیلمهایی از برسون، تارکوفسکی و فیلم وینترلایت و راننده تاکسی دیده بودیم. ایرادی ندارد از فیلمهای موفق الگو بگیریم و به نظرم دیگر حرف تازهای در سینما وجود ندارد.
وی در پاسخ به این که تحریمهای آمریکا علیه ایران در حالی که سینمای ایران سینمایی انسانی است چقدر به روابط سینماگران دو کشور آسیب میزند، بیان کرد: در حال حاضر دورانی است که نمیتوان به آمریکایی بودن افتخار کرد. من در گذشته و حتی در دوران جنگ ویتنام به آمریکایی بودنم افتخار میکردم اما اکنون نه. دولتی در آمریکا خواهان تغییر رژیم ایران و دستیابی به منافع نفتی شماست؛ این برنامه در طول ۱۰۰ سال گذشته است که میخواهد ایران طور دیگری باشد.
این نویسنده و منتقد ادامه داد: تاثیری که یک هنرمند میگذارد قابل مقایسه با تاثیر بزرگ ماشین پروپاگاندا و حکومتها نیست. کاری که از دست ما بربیاید انجام میدهیم اما وضعیت سخت و عذابآور است.
وی در پاسخ به اینکه آیا به نظر شما یک فیلم جنگی خوب و منطبق بر واقعیت باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا در مجامع بینالمللی دیده شود، تصریح کرد: من مطلبی که در مورد فیلمهای جنگی گفتم مبتنی بر حرفهایی است که شنیدم انواع و اقسام از فیلمهای جنگی در ایران وجود دارد، ولی در مورد فیلم جنگی بحث بسیار خوبی وجود دارد. ما به هیچ عنوان فیلم ضدجنگ به معنای واقعی نداریم، چون شما هر فیلم جنگی که بسازید به محض اینکه تصویری از آن بگذارید در واقع جنگ را باشکوه نشان دادهاید. مانند فیلم «نجات سرباز رایان» که بسیار فیلم خوبی است ولی فیلم جنگی است، من نمیدانم که چقدر ما میتوانیم با دیدن فیلمهای جنگی از آن تاثیر بگیریم.
اسفندیاری درباره فیلمهای جنگی در سینمای ایران توضیح داد: بسیاری از فیلمهای جنگی ما متفاوت از فیلمهای جنگی دیگر در دنیا است. نظیر «دیده بان» که در بخش «فیلمهای مرمت شده» جشنواره نمایش داده میشود، همچنین فیلم «لیلی با من است» نیز در دنیا دیده شد.
وی ادامه داد: درباره جشنواره جهانی فیلم فجر هم باید بگویم که هیچ یک از فیلمسازان ایرانی و خارجی نمیتوانند درباره سازوکار جشنوارهها صحبت کنند، زیرا آنها مهمان جشنواره هستند و باید از مسئولان جشنوارهها چنین سوالی را بپرسید.
شریدر در ادامه درباره هشتگ MeToo که جریان سینمای هالیوود را هم تحتتاثیر قرار داده است، گفت: سوال بسیار بزرگی به عنوان سوال آخر پرسیدید. باید عرض کنم این اتفاقی که افتاده و موجی که ایجاد شده، مانند پاندولی است که فعلا دارد میرود و بعد بازمیگردد. فعلا باید صبور باشیم و بعد قضاوت کنیم ولی مساله سوءاستفاده از بانوان چیزی است که از ابتدای خلقت بشر وجود داشته است. این هشتگ، اتفاق خوبی است که باعث میشود تعادل موجود را بهم بزند.
وی در پایان بیان کرد: قبل از اینکه به ایران بیایم در فیسبوکم یک پست گذاشتم و نوشتم که دارم به ایران میآیم. میخواستم هر روز مطلبی درباره تجربه حضورم در ایران منتشر کنم، ولی متوجه شدم نظرم هر روز در حال تغییر است، بنابراین تصمیم گرفتم وقتی بازمیگردم نظراتم را درباره این سفر بنویسم.
در کارگاه تخصصی کارگردانی فیلم با حضور مایکل نوئر مطرح شد:
کارگردان بیش از هر چیز باید به پژوهش، پیرنگ و شخصیت توجه کند
کارگاه کارگردانی «دارالفنون» در در سیوهفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر با حضور مایکل نوئر کارگردان دانمارکی چهارشنبه ۴ اردیبهشت در سالن ۴ پردیس سینمایی چارسو برگزار شد.
نوئر در آغاز با بیان اینکه در کشورش فیلمهای سوپرهیرو و موزیکال ساخته نمیشود، گفت: فیلمسازان حرفهای روی لحظات تاکید دارند، مثلاً وقتی فیلم تاریخی «پیش از ژاله» را سال گذشته ساختم، سعی کردم لحظات صادقانهای را به ثبت برسانم.
وی در ادامه با تشریح سه عنصر «پژوهش»، «پیرنگ» و «شخصیت» گفت: در فیلم «پیش از ژاله» ما باید تحقیقات جامعی انجام میدادیم زیرا زمان فیلم در سال ۱۸۵۰ اتفاق میافتاد و من نمیدانستم مردم آن زمان چگونه زندگی میکردند. به یاد داشته باشید که بعضی موارد و جزئیات در کتابها نوشته نمیشود، بنابراین نمیتوان برای تحقیق تنها به مطالعه اکتفا کرد، بلکه باید برای لمس واقعیت، شروع به تجربه اتفاقات مشابه کرد.
این کارگردان با نادرست دانستن این تفکر که کارگردان باید روی صندلی بنشیند و از آنجا به بازیگرانش امر و نهی کند، گفت: این رفتار باعث میشود بازیگران به ربات تبدیل شوند، بنابراین به نظر من شما باید بازیگرتان را فریب دهید تا او وارد فرآیند داستان شود. نمیتوان از بازیگری که بلد نیست با تفنگ کار کند، درخواست کرد با اسلحه کسی را در فیلم بکشد، بنابراین یادگرفتن کار با اسلحه هم زیرمجموعه تحقیقاتی است که باید بازیگر را در آن شریک کرد.
پیرنگ برای کاراکتر اتفاق میافتد
نوئر با بیان اینکه پیرنگ چیزی است که برای کاراکتر اتفاق میافتد، عنوان کرد: هیچ محدودیتی برای منبع الهام پیرنگ وجود ندارد و هر چیزی که اطرافتان اتفاق میافتد میتواند در پیرنگ شما وارد شود. همیشه به بازیگران بگویید کاراکترشان را به فراتر از پیرنگ برسانند. اگر بازیگر تحقیقات خوبی داشته باشد از اینکه کارگردان فریبش دهد، استقبال میکند، آن زمان است که کارگردان میتواند نه با بازیگر، بلکه با شخصیت فیلمش مصاحبه کند و جزئیات رفتاری او را از بازیگرش سوال کند. بازیگران نمیتوانند خودشان را به طور کامل در اختیار شما بگذارند به همین دلیل دوست دارند مغزشان را خاموش و قلبشان را روشن کنند و دائم از شما سوال بپرسند.
وی در ادامه به تفاوت سینما با دیگر گونههای هنر پرداخت و عنوان کرد: تفاوت تئاتر و فیلم در این موضوع است که فیلم به صورت دیکتاتورگونه به شما میگوید به کجا نگاه کنید، ولی در تئاتر شما میتوانید هر جا را که میخواهید تماشا کنید. این اتفاق به این معنی است که اگر فیلم داستان خوبی داشته باشد، مخاطب را بیشتر از تئاتر درگیر میکند. همچنین در مورد کتاب شما میتوانید انتخاب کنید کدام صفحه را بخوانید، یعنی سرعت مطالعه را خودتان تعیین میکنید اما در سینما به صورت دیکتاتورگونه سرعت فیلم به مخاطب دیکته میشود و در آخر تفاوت نقاشی با سینما در این است که در نقاشی شما میتوانید هر چقدر میخواهید هر قسمت بوم را نگاه کنید، اما در سینما کارگردان دیکته میکند که به چه چیزی و به چه مدت نگاه کنید.
دوست دارم بازیگر به پلات اطمینان داشته باشد
نوئر با اشاره به خطی بودن روند داستان در فیلم گفت: مهم است فیلمتان را چگونه شروع میکنید. مراقب باشید اطلاعات زیادی در ابتدا به مخاطب ندهید و کمکم آنها را درگیر احساسات کنید. از سوی دیگر همیشه برای ساختار فیلمتان جزئیات کوچک را پیشبینی کنید. مهم است بدانید در هر جای خط داستانی چه اتفاقی رخ میدهد. به نظر من اگر بازیگری یادش نیاید که در پلات چه دیالوگی بگوید، پلات اشکال دارد. پس تقصیر را گردن بازیگر نیندازید. بزرگترین وظیفه کارگردان این است که ساختار را بفهمد و آن را برای بازیگرانش تشریح کند. من دوست دارم بازیگر به پلات اطمینان داشته باشد، اما در صحنه به طور دائم فیلمنامه را به دست نگیرد و آن را بخواند.
این کارگردان با اشاره به فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی گفت: من با اینکه فرهنگ فیلم را متوجه نمیشدم ولی احساس میکردم این اثر حرفهایی برایم دارد. فیلم باید قدرت ارتباط با مخاطب خودش را داشته باشد.
وی از جاسپر فینک، فیلمنامهنویس خود خواست تا با قرارگیری در کنار او در مورد فیلمنامه صحبت کند. فینک با اشاره به اینکه کارگردان نباید در قرار دادن پلات در اختیار بازیگران افراط کند، گفت: این کار در بازیگردانیاش اثر میگذارد، مثلاً اگر بازیگر بداند که آخر فیلم برادرزادهاش خواهد مرد، حتما در بازی که ابتدای فیلم دارد اثر میگذارد. کارگردان باید با کاراکترهای فیلم خود زندگی کند تا بتواند همیشه بهترین داستان را برای ایدهاش پیدا کند.
در ادامه نشست مایکل نوئر به همراه فیلمنامهنویس خود به سوالات دانشجویان در مورد فیلم «پیش از ژاله» پاسخ داد.
ناگفتههایی از «دونده» امیر نادری که تاکنون نشنیدهاید
مانی پتگر با اشاره به فیلم «دونده» گفت: مدیرِ جشنواره سیدنی که عاشقِ فیلم بود و قبل از «دونده» فقط «گاو» را از سینمای ایران دیده بود، میگفت وقتی خلاصه قصه را در کاتالوگِ جشنواره ونیز خواند، با آگاه شدن از قصه فیلم و نگاه کردن به اسمِ تهیهکننده دولتی – کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان – فکر کرده بود که با یک فیلمِ آموزشی نهضت سوادآموزی مانندِ تبلیغاتی، از نوع مثلاً چینیاش روبرو خواهد بود، ولی با تماشای سکانسِ آخر، از فرطِ هیجان و حیرت داشت از صندلی به روی زمین میافتاد.
مانی پتگر در مشروح گفتوگویی با ایسنا دربارهی «دونده» از حضورهای بینالمللی موفق این فیلم و از نقدهایی که بر این فیلم نوشته شده است، سخن گفت و تاکید کرد: قدرتِ بصریِ فیلم و حضورِ دائمی و دوست داشتنیِ مجید نیرومند (با همراهیِ دوستِ صمیمیاش موسی) و انرژی بینظیری که در فیلم جاریست، تماشاگر خارجی را مسحور میکرد.
در ادامه مشروح این گفتوگو را با عکاس فیلم «دونده» میخوانیم:
یکی از آثار بخش «فیلمهای کلاسیک مرمت شده» سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر «دونده» ساخته امیر نادری است که شما به عنوان عکاس با آن همکاری داشتهاید و عکس شناختهشدهای از این فیلم بر پوستر جشنواره نیز ثبت شده است. به زعم شما اهمیت مرمت فیلمهایی از تاریخ سینمای یک کشور برای بازنمایی آن به نسل جدید علاقهمندان و فعالان سینما چیست؟
«مسلماً مهمترین فیلمها یا اصولاً نقاط اوج و جنبههای خاصِ بومی، فرهنگی و تاریخیِ هر کشوری در هر زمینه فرهنگی و هنری باید ثبت، نگهداری، مرمت شده و مهمتر از آن به نسلهای جدید «معرفی» شوند. با نگاهی به لیستِ فیلمهای مرمت شده به مناسبتِ نمایش در جشنواره جهانی فیلم فجر (۱) (که البته هر کسی بستگی به علایق و سلایقاش میتواند بعضی از فیلمهای این لیست را آنقدرها با اهمیت نداند یا بداند) در موردِ اینکه در آینده چه فیلمهایی مرمت خواهند شد، معیارِ مشخصی به ذهن نمیآید. فکر کنم این گونه مواقع معمولاً متولیان مرمتِ فیلم، به ترتیبِ تاریخِ ساخت فیلمها عمل میکنند، که به نظر میآید این مساله در انتخابِ فیلمها تنها گزینه نبوده، چراکه «خانه دوست کجاست» علیرغمِ اینکه در ۱۳۶۵ ساخته شده، ولی در این لیست موجود نیست، ولی فیلمهای جدیدتری هستند که مرمت شدهاند؛ بدونِ در نظر گرفتنِ فیلمهای با اهمیتی از فیلمسازی که به علت فعالیتهای سیاسیاش، بایکوت شده است.
به هر حال باز هم خیلی ممنون و سپاسگزار هستیم که فیلمهای مهم در حالِ مرمت شدن هستند، ولی به نظرم مرمت فقط ۵۰ درصدِ راه است. این فیلمها باید در وقایع متفاوتِ فرهنگی و هنری در ایران و در خارج نمایشهای بیشتری داشته باشند و بعد از مرمت دوباره به قفسه دیگری در آرشیوِ فیلمخانه نقلِ مکان نکنند، بلکه به صورتِ بلوری (یا حداقل دی وی دی) و با روشی که شرکت معتبر کرایتریون برای عرضه فیلمها عمل میکند، یعنی فراهم کردن متریالهای تاریخی- پشتِ صحنه، مصاحبه با منتقدانِ سینما، مصاحبه با دست اندرکارانِ فیلم و… چه با آرشیو شدنشان در کتابخانههای سراسرِ کشور، و چه به عنوان تک فروشی برای علاقه مندان و نمایش و فروش در فضای مجازی، در اختیار عموم قرار بگیرند. وگرنه مرمت فقط به خاطرِ مرمت (و تنها یک نمایش در فجرِ بین الملل) خوب است، ولی به نظرم کافی نیست».
قطعاً برنامه ریزی کردن برای عرضه حداکثری این نسخههای مرمتشده یک ضرورت است و همانطور که شما اشاره کردید لازم است بیشترین کانالها را برای عرضه فیلمهای مرمت شده فراهم کرد و اما فکر میکنید در بین فیلمهایی که برای مرمت انتخاب شدهاند، اهمیت فیلم «دونده» کجاست و همچنین این فیلم در تاریخ معاصر سینمای ایران و در کارنامه امیر نادری چه جایگاهی دارد؟
«فکر کنم مهمترین خصلتِ «دونده» این بود که چون متعلق به سینمای مدرنتری بود، از زمان خودش جلوتر بود. روی همین اصل مثل این اثر و دیگر فیلمهای اولیه سینمای مدرنمان (“خشت”، ” آینه” و فیلمهای شهید ثالث و پرویز کیمیاوی) در زمان خودشان توسطِ اکثرِ منتقدان و تماشاگران درست فهمیده نشدند و دیرتر محکِ تاریخ بود که اصالت و جراتشان را به رسمیت شناخت.
جالب اینجاست که در چهار نظرخواهی که از منتقدان و خوانندگانِ مجله فیلم بین ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۱ انجام شده، در سالِ ۱۳۶۷ «دونده» پنجمین فیلمِ انتخابی منتقدان و در ۱۳۶۹، در رده هفتم بود؛ در صورتی که خوانندگانِ مجله آن را به عنوانِ فیلم سومشان انتخاب کرده بودند. ولی ظاهراً نظرِ بعضی از منتقدانِ مجله فیلم در طول زمان عوض شد و نسلهای جدیدی هم شاید به آنها پیوستند که باعث شد «دونده» در شماره ۲۰۰ (۱۳۷۶) به مقامِ سوم برسد و در ۱۳۸۱ (شماره ۲۹۲)، همراه با «باشو، غریبه کوچک» به مقامِ دوم».
چرا این اتفاق افتاد؟ چرا خوانندگانِ مجله فیلم نسبت به منتقدانِ حرفهای مجله با ذهنِ بازتری با «دونده» روبهرو شدند؟
«برای اینکه مخاطبانِ مجله فیلم با «باید نباید» های کمتری به سینما نگاه میکنند. این مساله محدود به بعد از انقلاب نبوده، بعضی از منتقدانِ حرفهای قبل از انقلاب هم از کشفِ فیلمهای کشفکردنی عاجز بودند و بعضیهایشان هم عزمشان را جزم کرده بودند که تجربیاتِ مدرنِ آقای ابراهیم گلستان را چه در فیلمهای خودشان و چه در «خانه سیاه است» ساخته فروغ فرخزاد مسخره و تحقیر کنند.
فکر میکنم یکی از عللِ این تأخیر در شناختِ اهمیتِ «دونده» یا در کل، سینمای مدرن، مطلقگرایی و نگاهِ سیاه و سفید داشتن به امور است که بخشی از روحیاتِ بیشترِ ما ایرانیها را تشکیل میدهد؛ یا میگوئیم «دونده» فیلم خوبی است یا مزخرف. «دونده» یا دیگر فیلمهای مهم تاریخ سینمای ایران طبیعتاً بدون ایراد نیستند، ولی با در نظر گرفتن همه این ایرادها، باید فاصله این فیلم (ها) را با دیگر فیلمهای سینمای ایران نیز در نظر گرفت.
در سینمای ایران ابراهیم گلستان، سهراب شهیدثالث، پرویز کیمیاوی، امیر نادری، عباس کیارستمی و محسن مخملباف، اکثرِ مواقع به دنبالِ کشفِ تجربههایی نو بودند و بعضی از فیلمهایشان جلوتر از زمانِ خود بودهاند. وظیفه اینگونه فیلمها و هر اثرِ هنریِ مدرنی این است که با پیش داوریهای مخاطبش روبرو شود و آن را به چالش بکشد. اصلاً کارکردِ اینگونه فیلمها این است که ما را به فکر بیندازد و تشویقمان کند که در معیارها و دیدگاهمان نسبت به اهمیتِ تنوع، تازگی و هوایی تازه در سینما تجدیدِنظر کنیم و آنقدر با شرطیهای متعلق به گذشته، هنرِ مدرن و معاصر را بررسی نکنیم.
وظیفه اصلیِ هنر زیرِ سوال بردن است و بس؛ چه در فرم و چه در محتوا. اصلِ دیگر و جداییناپذیرِ هنر، آزادی است و آزادی واقعی در سینما به نظرم در وهله اول آزادی از بندِ قصهگویی است. سینمای مدرن هم روایت دارد، ولی روایتی که ما را سورپرایز میکند، کمی غیرِقابلِ پیشبینی است و آنقدر در چنبره کلاسیسیم و تکرارِ گذشته گرفتار نیست».
«برگردیم به بخشِ اولِ سوالِ شما، «اهمیت فیلم «دونده» در تاریخ معاصر سینمای ایران»؟ تا به حال سعی کردم نظرِ شخصیام را در موردِ اهمیتِ «دونده» توضیح دهم، ولی حال که ۳۴ سال از تاریخِ مصاحبه جنجالیِ آقای نادری با مجله فیلم میگذرد (شماره ۳۲ و ۳۳، سالِ ۱۳۶۴) و با در دسترس نبودنِ این مصاحبه تاریخی، در موردِ قسمتِ دومِ سوالتان (اهمیت فیلم «دونده» در کارنامه امیر نادری) پیشنهاد میکنم به حرفهای خودِ ایشان رجوع کنیم و همچنین به بخشهایی از نقدهای منتقدانِ فیلم بپردازیم و ببینیم و تأسف بخوریم که بیشترِ منتقدانِ ما در آن زمان قدرِ ماجراجوییهای مدرنِ آقای نادری را ندانستند و تشویقشان نکردند که هیچ، حتی او را تحقیر و مسخره کردند. فکر میکنم حال که بیشتر از یک سومِ قرن از این مصاحبه میگذرد (و با در نظر گرفتن حافظه تاریخیِ ما) شاید اینجا موقعیتِ مناسبی باشد که فقط با کولاژ کردن بخشهایی از مصاحبه آقای نادری و درجِ بخشهایی از نظرِ منتقدان، قضاوتِ نهایی را طبیعتاً به خواننده این سطور واگذار کنم:
«گلمکانی: زبان و بیانی که در «دونده» دارید یک تغییرِ مسیر از فیلمهای اولیهتان است. این تغییر چگونه اتفاق افتاد و ریشهها و انگیزههایش چه بود؟
نادری: از اواسطِ ساختنِ تنگسیر شروع شد و پس از آن شدت گرفت. آن گرایش حتی مقداری در تنگسیر هم بود اما به دلیلِ نوع کار (سینمای قصهگو، اقتباس از یک داستانِ مشهور، فیلمِ پر خرج، حضورِ بازیگرِ معروف و دلواپسیِ تهیهکننده و گیشه) نتوانست نمود پیدا کند. پس از آن احساس کردم باید تکلیفم را با خودم روشن کنم. یک راه این بود که فیلمسازِ حرفهای سینمای تجاری شوم، اما خیلی زود دریافتم که این راهِ من نیست. در «سازدهنی» به مقدارِ بسیار کمی از آنچه که میخواستم رسیدم؛ چون آن را بلافاصله بعد از تنگسیر ساختم و هنوز کند و کاوِ ذهنی من به یافتههای که در پیاش بودم، نینجامیده بود. به همین دلیل دیرتر سراغِ «انتظار» رفتم، فیلمی که در واقع نخستین تجربهام در کارِ ضدِ قصه و کم دیالوگ بود که بیشتر زبانِ تصویر، و صدای صحنه فیلم را پیش میبرد. (…)
در این میان چند نفر بودند که مرا تکان دادند و به خود آوردند. یکی از آنها آنتونیونی بود که وقتی کشفش کردم، خیلی روی او متمرکز شدم. این موضوع برمیگردد به سالِ ۵۲ که فیلمِ «ماجرا» او را دیدم. نزدیکی فوقالعاده جالبی به این فیلم احساس میکردم. من یک عکاسِ حرفهای بودم، نقاشی هم میکنم. در آنتونیونی نکتهای وجود داشت که قبلاً در نقاشی هم دیده بودم (نه اینکه بگویم کشف کردم، چون قبل از من صدها نفر به آن رسیده بودند) و آن حضورِ نقاشی امپرسیونیسم در آثارش بود؛ نقاشیِ بزرگانی مانندِ ونگوک، گوگن، سزان، ماتیس و مونه، که اثر غریبی بر من میگذاشتند. واقعگرایی رامبراند و روبنس و نقاشیهای مجلسی مرا جلب نمیکرد. نقاشی امپرسیونیسم نیز عامل دیگری بود که به من میگفت جایم در کجاست.»
و بعد در ادامه، ایشان صحبت از کارتیه برسونِ عکاس و علاقهشان نسبت به کولاژ را ابراز میکنند و همچنین از نویسندههای محبوبشان، به گی دو مو پاسان، چخوف، فاکنر، همینگوی و… اشاره میکنند.
حال لطفاً برای لحظاتی این دغدغههای فرمیِ آقای نادری را در گوشه ذهنتان کولاژوار نگه دارید و بیاییم فعلاً سری به مقوله محتوا بزنیم. قصه کمرنگ «دونده» در ژانرِ سینمایی فیلمهای Coming of age مراحل رشد بین کودکی و نوجوانی که به بلوغی نسبی میانجامد، طبقهبندی میشود. این ژانر در ادبیات و سینما ژانری کاملاً شناخته شده است و از نمونههای معروفِ سینمایی آن میشود از این فیلمها نام برد: «شورش بیدلیل» (نیکلاس ری – ۱۹۵۵)، «۴۰۰ ضربه» (فرانسوا تروفو – ۱۹۵۹)، «گراجوئت – فارغالتحصیل» (مایک نیکولز – ۱۹۶۷)، «آمریکن گرافیتی» (جرج لوکاس – ۱۹۷۳) و نمونههای جدیدتری مثلِ «کودکی» (ریچارد لینکلیتر – ۲۰۱۴)، «آبی گرمترین رنگهاست» (عبداللطیف کشیچ – ۲۰۱۳).
«دونده» و دیگر فیلمهای ساخته شده در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در قبل و بعد از انقلاب هم خیلیهایشان در این ژانر قرار دارند. «سازدهنی»، «انتظار» (امیر نادری)، «عمو سبیلو» (بهرام بیضایی)، «مسافر» و اغلبِ فیلمهای عباس کیارستمی… پس موضوع فیلم اصلاً پدیده جدیدی حتی در سینمای ایران محسوب نمیشد. حال شاید بشود نتیجه گرفت که بیشترِ منتقدان در ایران با فرمِ فیلمِ «دونده» مشکل داشتند:
«پیروز کلانتری: در سینمایی که هنوز و هنوز نیازِ حیاتی به شکلگیری یک سینمای قصهگوی درست و سالم، با توجه به واقعیتهای اجتماعی – سیاسیِ جامعه دارد، سینمای فراقصهِ «دونده» چه جایگاهی دارد؟
به جز محمدعلی طالبی (فیلمساز) و محمد حقیقت که میانِ ۱۰ نفری که در موردِ «دونده» نقد نوشتند، از فیلم به عنوانِ تجربهای زیبا و مثبت یاد کردند، تورج نوروزی، غلام حیدری (عباس بهارلو)، ناصر زراعتی و جواد طوسی سعی کردهاند کمی خاکستریتر و مهربانتر توضیح دهند که چرا فیلم را دوست ندارند.
غلام حیدری: در ستیز بینِ واقعگرایی و واقعگریزی، هر چند که نادری ترجیح میدهد همچنان واقعگرا باقی بماند؛ اما، گاه تمایلِ او به واقع گریزی که به شدتِ هر چه تمامتر رخ مینماید، نشانه سرگردانیِ او بینِ این دو قطب است (بیشک بیضایی با مونتاژِ بدِ فیلم، در دامن زدن به این تصور بی نقش نبوده است.)
ناصر زراعتی: اشکالِ عمدهِ دونده در این است که میخواهد حرفهای مهم بزند. «دونده» در میانِ واقعیت و تمثیل، پیوسته در نوسان است. به همین دلیل است که تماشاگر با فیلمی گیج و بی سر و ته و پر گو طرف میشود.
جهانبخش نورایی: (که تماماً نظرِ منفی نسبت به فیلم دارد) ایرادِ بنیانی «دونده» در این است که میکوشد پریشانیِ داستان و ناتوانی در خلقِ شخصیتهای قابلِ قبول را با عکاسی چشمنواز و فضاسازیِ سرگرمکننده بپوشاند.
داوود مسلمی: «دونده» یک فیلمِ بد از یک فیلمسازِ مشهور (به صمیمیت و مردمی بودن) است… «دونده» فیلمِ بدی است که قصدِ فریب (و چه تعارفی؟ تحمیق) تماشاگر را دارد. فیلم به رغمِ تظاهر به داشتنِ یک خطِ روایتیِ ساده و مستقیم، به شدت درگیرِ درآوردنِ ادای یک سینمای روایتی در چارچوبِ ژستهای به ظاهر روشنفکرانه است.
خسرو دهقان: «دونده» در پلّه اول درمانده است. زبانِ فیلم یاجوج و ماجوج است. ما زبانِ یاجوج و ماجوج را نمیفهمیم… فصلی از فیلم به یادگیری الفبا اختصاص یافته است. خوبست که آدم از الفبا شروع کند. باید عزم را جزم کرد. کتابفروشیهای روبروی دانشگاه در این فصل تا ساعت ۵/۷ شب هم باز هستند… دلیلی ندارد که از پرتابِ لغاتِ امپرسیونیسم، وان گوک و آلن رنه هراسی به خود راه دهیم و برای محافظت از خود سپری درست کنیم. امیر نادری به شهادتِ خودِ فیلم، باز هم این بار دستِ خالی است و سان دیدن رژه پایانناپذیری از نامها و ایسمها و غیره کوچکترین شبههای در مقلوب بودنِ سکه اسطوره امیر نادری ایجاد نمیکند.»
چرا بعضی از این نظرات آنقدر عصبی و بیرحمانه است؟ اینجانب هم اعتقاد ندارم که «دونده» فیلمِ بیعیب و نقصی است، خصوصاً در مقایسه با «آب باد خاک» انسجامِ کمتری دارد و در بخشهایی به نظر میآید که فیلم در حالِ اتود زدنِ خود است، گرچه که در نیمه دوم با فیلمِ روانتر و منسجمتری طرف هستیم. فکر کنم بعضی از این منتقدانِ مخالفِ «دونده»، (در حد سینه چاککردنی که دیدیم)، اصولاً با نفس تجربه کردن و سعی در رهاسازی فیلمساز از نگرشی کلاسیک مشکل دارند. سینمای مدرن به دلیلِ سعی در به تصویر کشیدنِ لحظات و تجاربِ زندگی، از طریقِ شناور شدن در زمان و مکان (و حداقلِ وابستگی به قصه)، به خاطرِ ساختارِ کولاژگونه و مدرنش، بعضیها را خوش میآید و بعضیها را آزار میدهد.
شخصاً سینمای آزاد و مدرنی که قصدِ ایجادِ فرمی جدید را دارد، حتی اگر کمی لکنت هم داشته باشد، به فیلمهای خوشساخت ولی قابلِ پیشبینی و متعلق به ژانری خاص (از لحاظِ فرمی) ترجیح میدهم. «دونده» هم به مانند خیلی دیگر از فیلمهای مدرنِ سینما، کامل نیست ولی آن منتقدانی که اینگونه تجربیات را از پایه رد میکنند و اظهار میدارند که «دونده سینما نیست» اصولاً با فیلمسازیِ تجربی (یا حتی نسبتاً تجربی) مشکل دارند و مسلماً با آن ذهنهای بسته نمیتوانند حسنهای اینگونه نگاه بازیگوش و رها و آزادِ سینمای کمتر کلاسیک را درک کنند و قصد دارند با اینگونه حملاتشان، امیر نادریهای نوعی را در بندهای کلاسیسیسم محدود و محصور کنند.
اگر قصد دارید حرصِ نادری را درآورید دائماً از «تنگنا»، «سازدهنی» و «تنگسیر» تعریف و تحسین بفرمائید. او خودش یک بار گفت: «با آن ۳ فیلم تونستم ثابت کنم که میتونم قصه بگم، ولی دیگه علاقهای به قصهگویی ندارم».
فراتر از نقدهایی که به قول شما بعضاً مثبت مثبت هم نبودند، این فیلم در دوره خود برای سینمای ایران در جهان افتخارات قابل اعتنایی به دست آورد.
«اول از همه این نکته تاریخی به نظرم میرسد که در زمانِ نمایشِ «دونده» در ونیز در سالِ ۱۳۶۴، که اول قرار بود در مسابقه باشد، ولی با تهدید منافقین مبنی بر راه انداختنِ تظاهرات علیه فیلمی که توسطِ ارگانی دولتی در ایران ساخته شده، به خارج از مسابقه انتقال داده شد و همچنین در ۳ نمایشِ بعدی فیلم «دونده» در لندن، استانبول و هنگکنگ هیچگونه زیرنویسی روی فیلم وجود نداشت (در آن زمان زیرنویس روی فیلمِ ۳۵ میلیمتری فقط در خارج از کشور انجام میشد). خب این مساله نشاندهنده قدرتِ بصریِ آن بود که ۹۴ دقیقه تماشاگرِ خارجی بدونِ فهم دیالوگِ «دونده»، هیچ مشکلی با فیلم و عدمِ نزدیکی با شخصیتهای آن را نداشت. (و آنها مثلِ بعضی از منتقدانِ ما نگرانِ کوتاه و بلند شدنِ موی امیرو هم نبودند.)
و اما جایگاهِ بینالمللیِ فیلم از تعداد شرکتِ آن در جشنوارههای خارجی و نمایشِ عمومیِ آن در کشورهای متفاوتِ جهان و حجمِ مقالات و نقدهایی که در موردِ آن نوشته شده، کاملاً آشکار است. (اتفاقاً حدودِ ۲-۳ سال پیش، «دونده» برای دومین بار بعد از ۲۰ سال در ژاپن نمایشِ عمومی داشت) و با نگاهی به اکثرِ فیلمهای ابوالفضل جلیلی و مجید مجیدی، تأثیری که «دونده» بر روی فیلمسازانِ مطرحمان در خارج هم گذاشته، کاملاً مشهود است، ولی اگر بخواهم از زاویه دیگری جوابِ این سوالتان را بدهم، تماشاگر یا منتقدان خارجی، به علتِ ایرانی نبودن، از لحاظی نگاهی کنجکاوتر و متمرکزتر به فیلمهای ما دارند، ولی از لحاظی دیگر هم دچارِ محدودیتهایی هستند، چراکه از خیلی از نکاتِ ظریفِ فرهنگی – اجتماعی بیخبرند. آنها گاهی فیلم را به طرقی تفسیر میکنند که ما ایرانیها کمتر متوجه آن هستیم و همینطور هم بر عکس، گاهی در موردِ تعابیرشان نسبت به فیلمهایمان دچارِ کوتهنگری، سادهانگاری و سوءتفاهم هم میشوند.
مثلاً زمانِ اتفاقِ قصه فیلمِ «دونده» به درخواستِ تهیهکننده به زمانِ شاه برده شد و پدرِ گروهِ سازنده فیلم در آمد که چگونه جدا از نشان ندادنِ شعارهای انقلاب و جنگ بر روی دیوارها در فیلم، حواسمان به مدلِ ماشینهایی که قبل از انقلاب وجود نداشتند هم باشد، ولی تقریباً هیچ ایرانی اصلاً متوجهِ این نکته نشد و خارجیها هم که اصلاً متوجه نشدند و بارها در نقدهایشان نوشتند: قصه پسرِ یتیمی که در شهرِ کوچکی در حاشیه خلیجِ فارس، در زمانِ جنگِ ایران و عراق زندگی سختی را میگذارند.
برای جمعبندی باید بگویم که در کل قدرتِ بصریِ فیلم و حضورِ دائمی و دوست داشتنیِ مجید نیرومند (با همراهیِ دوستِ صمیمیاش موسی) و انرژی بینظیری که در فیلم جاریست، تماشاگر خارجی را مسحور میکرد.
راد وب، مدیرِ جشنواره سیدنی که عاشقِ فیلم بود و قبل از «دونده» فقط «گاو» را از سینمای ایران دیده بود، میگفت وقتی خلاصه قصه را در کاتالوگِ جشنواره ونیز خواند، با آگاه شدن از قصه فیلم و نگاه کردن به اسمِ تهیهکننده دولتی – کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان – فکر کرده بود که با یک فیلمِ آموزشی نهضت سوادآموزی مانندِ تبلیغاتی، از نوع مثلاً چینیاش روبرو خواهد بود، ولی با تماشای سکانسِ آخر، از فرطِ هیجان و حیرت داشت از صندلی به روی زمین میافتاد.
حال این گفته را با کامنتی از عباس بهارلو مقایسه بفرمائید – منتقدِ آبادانی – که نسبت به همان سکانسِ یخ و آتش فرمودند: «… و بازی به کف آوردنِ یخ – که گمان نمیرود هیچ بزرگ شده جنوبی، حتی در سالهای بسیار دور چنین بازیای را به خاطر آورد – از مواردی هستند که نادری با استفاده از آنها، به ستیز با واقعگرایی رفته است. ستیزی که این سوال را پیش میآورد که نادری با «دونده»، صدای امیرو است یا دایه روحِ خویش؟». این نظرِ آقای بهارلو، مثالِ خوبی است برای اینکه شاهد باشیم که چگونه اطلاعاتِ زیادی، هر قدر هم که واقعی باشند، (وقتی با نگاهی کلاسیک و غیرِمدرن ترکیب شود) باعث میشود که منتقدِ فیلم به جای قدر دانستن از عناصرِ خیال و شاعرانگی که جزوِ عناصرِ اصلی و غیرِقابل تفکیکِ این سکانسِ قدرتمند است، به این علت که بازی یخ و آتش در خوزستان وجود ندارد، سکانسِ مربوطه را بیربط، بیاهمیت و به نوعی دروغ بنامد! مگر نادری ادعا کرده است که دارد مستندی در موردِ بازیهای سنتیِ کودکان و نوجوانان در خوزستان میسازد؟ به قول همه بزرگانِ سینما «فیلمِ داستانی خود یک دروغِ بزرگ است، ولی دروغی که به دنبالِ کشفِ حقیقت است.»
به قولِ مجید اسلامی در پرونده ۱۰ سالگیِ فیلمِ «دونده» در مجله فیلم (شماره ۱۷۹ – ۱۳۷۴): «ده سال از نخستین نمایشِ دونده میگذرد. حالا که به نوشتههای آن موقع نگاه میکنیم به نظر میرسد که بیش از اینکه نقدها فیلم را محک زده باشند، فیلم آنها را محک زده است (…) «دونده» نه فقط مهمترین، بلکه (به لحاظِ فرم) از بهترینهای تاریخِ سینمای ایران است. امّا شاید درباره هیچ فیلمی این قدر سوءتفاهم وجود نداشته باشد. اشکال از فیلم نیست، بلکه از نگاهِ ماست. چشمها را باید شست.»
(۱)- [قبل از انقلاب: «خانه خدا» (جلال مقدم)، «یک اتفاق ساده» (سهراب شهیدثالث)، «باد صبا» (آلبرت لاموریس)، «گاو» (داریوش مهرجویی)، «ناخدا خورشید» و «اربعین» ( ناصر تقوایی)، «یا ضامن آهو» (پرویز کیمیاوی)، «امیرکبیر» (علی حاتمی و بعد از انقلاب: «بازمانده» (سیفالله داد) «دونده» (امیر نادری)، «دیده بان» (ابراهیم حاتمی کیا)، «طلسم» (داریوش فرهنگ)، «جادههای سرد» (مسعود جعفری جوزانی) و «پرده آخر» (اروژ کریم مسیحی)]
هنرجویان برگزیده «دارالفنون» معرفی شدند / امکان سفر به تامپره برای فرد منتخب
اختتامیه «دارالفنون» سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر شامگاه چهارشنبه ۴ اردیبهشت در باغ نگارستان برگزار شد. مازیار میری مدیر «دارالفنون» سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر گفت: «دارالفنون» امسال هم تمام شد. امیدوارم این بخش توانسته باشد نظر شما را جلب کند و مفید بوده باشد.
وی با اعلام اینکه امشب نتیجه داوری های این بخش اعلام می شود، بیان کرد: به دلیل کیفیت کار هنرجویان، تصمیم گرفتیم امسال از پنج هنرجو تجلیل کنیم. یک نفر از میان این پنج نفر برای حضور در ورکشاپ جشنواره تامپره در کشور فنلاند از طرف جشنواره جهانی فیلم فجر و بخش «دارالفنون» حمایت می شود.
مدیر «دارالفنون» خطاب به هنرجویان اظهار کرد: برای ساخت فیلم به شرط آن که آن را شروع کرده باشید کمک هزینه ای که اعلام می شود، در اختیار هنرجویان منتخب قرار می گیرد.
میری در ادامه رند بیروتی، تیریبینی رای، محمدرضا حسینیان، مهلا یزدانی، آمین صحرایی را به ترتیب به عنوان نفرات اول تا پنجم «دارالفنون» معرفی کرد.
در ادامه مهلا یزدانی به عنوان نفر منتخب برای حضور در کمپ تامپره از سوی جشنواره جهانی فیلم فجر معرفی شد و سایر هنرجویان بخش دارالفنون نیز با دریافت لوح یادبودی از جشنواره جهانی فیلم فجر مورد تجلیل قرار گرفتند.
در نشست مطبوعاتی جولی برتوچلی مطرح شد:
کیارستمی استاد محض سینماست/ مستند را به داستانی ترجیح میدهم
نشست خبری جولی برتوچلی دستیار کیشلوفسکی صبح روز پنجشنبه ۵ اردیبهشت ماه در هشتمین روز از سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر با حضور این فیلمساز و محسن آزرم در گذر اجتماعات چارسو برگزار شد.
در ابتدای این نشست محسن آزرم با اشاره به کارنامه کاری جولی برتوچلی گفت: این فیلمساز را در ایران به واسطه پدرشان و البته ساخت دو فیلم میشناسیم. اول فیلم داستانی «درخت» که سال ۲۰۱۰ در کن به نمایش درآمد و فیلم اختتامیه آن دوره از جشنواره بود. فیلمی که داستان یک دختر ده ساله را روایت میکند که صدای پدر مردهاش را از درون یک درخت میشنود و فیلم «دادگاه بابل» که درباره دانشآموزان ۱۱ تا ۱۵ سالهای بود که از کشورهای مختلف به فرانسه میآمدند تا زبان فرانسوی یاد بگیرند.
وی افزود: بخش دیگری از کارنامه کاری او در زمینه دستیار کارگردانی است. برتوچلی با کارگردانان مهمی از جمله کریستف کیشلوفسکی، اوتار یوسلیانی، برتراند تاورنیه، ریتی پان، امانوئل فینکیل، پییر اتکس و … همکاری کرده است.
در ادامه برتوچلی با ابراز خرسندی از حضور در جشنواره جهانی فیلم فجر گفت: همیشه درباره این جشنواره شنیده بودم و دوست داشتم در آن حضور داشته باشم.
وی درباره فعالیتهایش در حوزه سینما توضیح داد: من پس از دستیار کارگردانی کار حرفهای ترم را با مستندسازی شروع کردم و ۱۵ مستند درباره جامعه فرانسه ساختم. پس از جایزه گرفتن فیلمم «زمانی که اوتار رفت» در حوزه بینالملل بیشتر شناخته شدم، البته من همیشه میان سینمای مستند و داستانی در حرکتم و نمیتوانم یکی را انتخاب کنم، مانند سینمای ایران که همینطور است و نگاهی نزدیک به من دارد.
دستیار کیشلوفسکی با بیان این که داستان همیشه در عین این که سعی میکند در فضای واقعی بماند چیزی فراتر از مستند برای مخاطب فراهم میآورد، تصریح کرد: مستند و داستانی، هر دو یک ساختار سینمایی را طی میکنند اما در عین حال روش تولیدی متفاوتی دارند. در فیلمهای مستند، خودم فیلمبرداری میکنم و گروهی کوچک شامل من و صدابردار حدود دو سال برای ساخت آن زمان صرف میکنیم. در مستندهایم خود واقعی افراد را به تصویر میکشم اما در عین حال نگاه شخصی من زاویه دوربین و پلانها را مشخص میکند.
وی ادامه داد: در سینمای داستانی ۵۰ نفر برای ساخت فیلم حضور دارند و هزینه بسیار بیشتر است. فیلم را در دو ماه جمع میکنیم و همه چیز از پیش نوشته شده است اما با وجود کنترل فضا باز هم از اتفاقات غیرمنتظره مثل تغییر ناگهانی آب و هوا استقبال میکنیم. تلاش میکنم با بازیگران آماتور کار کنم و اگر بچههای حاضر در فیلم ایدهای داشته باشند آن را میپذیرم.
برتوچلی با تاکید بر این که تلاش میکند در فیلمهای مستند از داستان الهام بگیرد، اظهار کرد: ارزان تمام شدن فیلم به معنای راحتتر بودن آن نیست. من دوست دارم کشف کنم به همین دلیل بیشتر مستند میسازم. همه چیز به ملاقاتهای من و ایدههایی که به ذهنم میرسد بازمیگردد. میتوانم روی واقعیت بمانم. مثلا در فیلم «دادگاه بابل» میتوانستم یک سال روی دیالوگها کار کنم اما خود واقعی این پسرها بهتر بودند، پس آن را به صورت مستند ساختم.
وی با بیان این که داستانهایی را که نمیتواند در مستند نشان دهد در سینمای داستانی به تصویر میکشد، گفت: داستان آزادی بیشتری به ما میدهد و در آن میتوانیم زندگی شخصی خود را هم در زندگی شخصیتهای فیلم وارد کنیم. من مستند را بسیار دوست دارم و ترجیح میدهم اما داستانهایی هستند که نمیتوان در مستند بیان کرد، پس میخواهم در این مرز داستانی و مستند بمانم.
برنده جایزه سزار برای بهترین فیلمِ اول افزود: فیلمهای داستانی بسیاری را در اروپا میتوان دید که به قدری با واقعیت منطبق هستند که میتوان آنها را به عنوان مستند فرض کرد اما من این فیلمها را دوست ندارم. مستند برای نشان دادن واقعیت بسیار مناسب است و اگر میخواهیم داستان بسازیم باید موضوعی فراتر از داستان داشته باشیم و بیشتر وارد حریم خصوصی شخصیتها شویم.
وی با تاکید بر این که دوست ندارد در مستندهایش وارد حریم خصوصی افراد شود، گفت: ما بسیاری از اوقات قدرت دوربین را دست کم میگیریم. برای من ناراحتکننده است که افراد متوجه فیلمبرداری نشوند و دوست دارم مستند را در محل کار افراد یا فضایی عمومی بسازم و آنها بپذیرند که از آنها فیلمبرداری شود. آقای کیشلوفسکی که با مستند کار خود را شروع کردند این را به من یاد دادند.
فیلمهای مستند کیارستمی درس سینماست
در ادامه یکی از حضار گفت: یک نمونه از وارد شدن به حریم شخصی را میتوانیم در فیلم «درخت» ببینیم، این داستان چگونه شکل گرفت؟ و برتوچلی در پاسخ به این پرسش گفت: مثال خوبی است چون در این فیلم بیشتر به سمت تخیل میرویم. این فیلم از یک کتاب برداشت شده است. نگارش فیلمنامه این فیلم در زمان خاصی از زندگی من اتفاق افتاد، همسرم در آن زمان بیمار بود و من با انتخاب این فیلم ناخودآگاه به سمت روایت زندگی شخصی خودم پیش رفتم. طی نگارش همسرم را از دست دادم و به همین دلیل زندگی شخصی من بسیار به این فیلم وارد شد. در یک فیلم داستانی هر چقدر هم داستان از فرد دور باشد من میتوانم تجربههای شخصی خود را به آن اضافه کنم. در فیلم از «زمانی که اوتار رفت» بسیار از زندگی خود، مادربزرگ و مادرم در آن گذاشتم بدون آن که من یک گرجستانی باشم.
وی در پاسخ به این پرسش که با گسترش سینمای دیجیتال و راحت شدن فیلمسازی تعداد علاقهمندان به این حوزه بیشتر میشود و توصیه ایشان به دانشجویان چیست، بیان کرد: شانس بزرگی است که شما حتی با تلفن همراهتان امکان ساختن فیلم دارید، مثل موج نوی فرانسه که با حضور دوربینهای سبک شما میتوانستید راحت فیلم بسازید. شما امروزه این امکان را دارید که با امکانات کمتری فیلم بسازید و این به معنای آزادی و خلاقیت نیست، بلکه باید نگاهتان را به روی جهان رها کنید تا فیلم خوبی بسازید. تکنولوژی به معنای راحت شدن فیلمسازی نیست، باید خود واقعیتان را بیابید و همه چیز را امتحان کنید. با توجه به رقابت شدید باید فیلمی با کیفیت ساخت البته با اشتباه کردن است که یاد میگیریم.
کارگردان فیلم «درخت» با بیان این که درس سینما نخوانده و تنها در یک دوره چهار ماهه «چگونه فیلم مستند بسازید» شرکت کرده است، اظهار کرد: تمام ایرادهایم در فیلم اولم مشخص شد. ما باید خودمان را نقد کنیم تا بتوانیم فیلمهای با کیفیت بسازیم. نکته دیگر این است که در مدرسه سینما گروه خود را بیابید. من با ساخت فیلمهای مستند بسیار یاد گرفتم و نگاهم را به دنیا پیدا کردم. زندگی سرشار از ایده است، بنابراین باید نگاهتان را بر حقیقت هدایت کنید تا بتوانید بازیگران را بهتر راهنمایی کنید.
وی درباره تاثیر حضورش به عنوان دستیار کارگردان در آثار فیلمسازان شناخته شدهای مانند کیشلوفسکی بر نگاه و فیلمسازیاش گفت: از تمام کارگردانهایی که با آنها همکاری داشتم بسیار یاد گرفتم. با کریستف کیشلوفسکی و اوتار یوسلیانی بیشترین همکاری را داشتم هر چند این دو فیلمسازی متفاوتی از هم دارند. این فیلمسازان به من یاد دادند که نباید از آنها تقلید کرد. اگر یوسلیانی علاقهمند به کار با بازیگران آماتور و اشیا است یا کیشلوفسکی علاقه به داستانهای شخصی و حساس افراد دارد و ریتی پان فضای سیاسی را با ارائه داستانهای شخصی بیان میکند، من حد وسط همه این افراد هستم و سعی میکنم به واسطه آموختههایم راه خود را بیابم.
برنده جایزه ویژه هفته فیلم منتقدان در جشنواره کن در پاسخ به این پرسش که یکی از مشکلات سینمای ایران تاثیرپذیری فیلمسازان از کارگردانان تاثیرگذار است، آیا این مشکل در سینمای فرانسه هم وجود دارد، گفت: قطعا همیشه کارگردانهایی هستند که میخواهند به شیوه کارگردانان دیگری فیلم بسازند اما هیچ وقت موفق نمیشوند چون فیلمشان به خوبی فیلمهای اصلی نمیشود. باید سعی کنید به روش فیلمسازی خود متعهد باشید. نمی دانم در ایران چقدر از سینماگران الگوبرداری میکنند اما سینمای این کشور بسیار خود را احیا میکند و جدید است.
وی درباره اینکه با سینمای ایران چگونه آشنا شده است، اظهار کرد: کیارستمی استاد محض من است و اولین فیلمهایی که در سینمای ایران مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد، فیلمهای عباس کیارستمی بود. این فیلمها همیشه در ذهن من میمانند. با مرگ ایشان بسیار گریه کردم. کیارستمی قدرت عجیبی در فیلمبرداری از بچهها، طبیعت و متافیزیک داشت، سادگی و جبنهای از شعر که هیچ کجا نمیتوانیم پیدا کنیم. «خانه دوست کجاست» و فیلمهای دیگر ایشان شاهکارهای محض هنری هستند و باقی فیلمها در برابر فیلمهای کیارستمی رنگی ندارند.
برتوچلی در پایان سینمای ایران را سینمایی در حال احیا دانست و گفت: ایران شانس بزرگی داشته که توانسته است عباس کیارستمی را در خود بپروراند. ایشان جامعه ایرانی را خوب شناخته و با عشق زیادی به شخصیتهای کشور خودش، فیلم ساخته است. این برای من بسیار ارزشمند است. فیلمهای مستند کیارستمی درس سینماست.
فرمانده سپاه محمد رسولالله(ص) تهران بزرگ:
برگزاری جشنواره جهانی فیلم فجر در مرکزِ پایتخت سیاست درستی است / ارایه تصویر واقعی ایران
سردار محمدرضا یزدی فرمانده سپاه محمد رسولالله(ص) تهران بزرگ گفت: جشنواره جهانی فیلم فجر در منطقه جزو برترین جشنوارههاست و می توان از طریق این جشنواره سینمای ایران را به دنیا معرفی کرد.
به گفته وی، سینمای هر کشوری برخاسته از فرهنگ آن جامعه است و اینکه سینمای ما توانسته خود را به عنوان یک سینمای مبتنی بر احترام بر انسانیت در دنیا بشناساند امر مهمی است.
وی ادامه داد: هزینههای زیادی در دنیا صرف میشود تا فرهنگ ملتهایی چون ایران را مخدوش جلوه دهند اما تاکنون با حضور فیلمهای زیادی از کشورمان در جشنوارههای جهانی، نقشههای آنها نقش بر آب شده است.
یزدی با اشاره به اینکه مهمانان جشنواره جهانی فیلم فجر از طریق این رویداد با فرهنگ ما آشنا میشوند، گفت: سینماگران خارجی که مهمان جشنواره جهانی فیلم فجر می شوند با هنرمندان و سینماگران ما ارتباط برقرار میکنند و این ارتباط و تعاملی که بین هنرمندان ایران و مهمانان خارجی برقرار میشود برای ما از اهمیت زیادی برخوردار است.
وی افزود: ارزش این ارتباط هم درونی و هم بیرونی است، از لحاظ درونی اینکه میدانیم نگرانیهای دنیا چیست و دنیا درباره ما چگونه فکر میکند و از لحاظ بیرونی هم میتوانیم از طریق این جشنواره خودمان را به شکل صحیح معرفی کنیم و کشورمان را خارج از قابهایی که از ما برای دنیا به تصویر کشیدهاند، نشان دهیم.
فرمانده سپاه محمد رسولالله تهران بزرگ بیان کرد: هنرمندان در تمام دنیا به نکاتی دقت میکنند که شاید کمتر کسی به این نکات توجه داشته باشد. هنرمندان بزرگ دنیا که تاکنون در جشنواره جهانی فیلم فجر حضور داشتهاند، با یک پیش زمینه منفی وارد ایران شدهاند. آنها دنبال شاخصهها و نشانههایی هستند که تاکنون برایشان به تصویر کشیده شده است، اما وقتی این نکات منفی را در ایران نمیبینند، به سرعت ذهنشان درگیر دروغی میشود که به آنها گفته شده است و از این دروغها عصبانی میشوند.
وی ادامه داد: این هنرمندان وقتی با واقعیت درونی ایران آشنا میشوند، متوجه می شوند از طرف دولت و رسانههایشان به آنها دروغ گفته شده است. نکته مهم این است که آنها این دروغ و سانسور را ابراز میکنند و نگاه جدیدشان درباره ایران را به زبان میآورند.
یزدی تصریح کرد: نه تنها هنرمندان بلکه دیپلماتهای زیادی هم بودهاند که با کوتاهترین مدت حضور در ایران متوجه شدهاند که تمامی اطلاعات و اخباری که درمورد ایران شنیده بودند، کذب بوده است. این دروغها که بیشتر توسط آمریکا و رسانههای خبری آنها در دنیا منتشر میشود، بعد از حضور هنرمندان در ایران فاش میشود.
این سردار سپاه خاطرنشان کرد: حضور هنرمندان در مرکز پایتخت که چرتردد هم است، نشاندهنده آن است که امنیت در ایران برقرار است. محل برگزاری جشنواره جهانی فیلم فجر یک مکان ایزوله نیست و با نیروهای نظامی از امنیت آن محافظت نمیشود و خیلی از این هنرمندان و مهمانان جشنواره مسیر بین هتل و پردیس سینمایی چارسو را پیاده طی میکنند. آنها اماکن زیادی را برای بازدید انتخاب میکنند و به آنجا میروند و متوجه میشوند آنچه به آنها گفته شده است با واقعیت تفاوت دارد.
فرمانده سپاه محمد رسولالله (ص) تهران بزرگ در پایان تاکید کرد: آنها می فهمند امنیتی که امروز در کشور ما برقرار است با هیچ کجای دنیا قابل مقایسه نیست. هر روز از هر گوشه دنیا حتی شهرهایی در دل اروپا صدای انفجار و یا حمله تروریستی شنیده میشود. این اتفاقات برای ما و مردم دنیا غمانگیز و برای سیستم امنیتی آنها مایه ننگ است.
رامین مهمانپرست سفیر پیشین ایران در لهستان:
تولیدات مشترک سینمایی راهکار آشنا کردن مردم دنیا با واقعیتهای ایران است
رامین مهمانپرست سفیرپیشین ایران در لهستان در حاشیه بازدید از سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر با ابراز خرسندی از تداوم برگزاری این جشنواره بیان کرد: یکی از راه هایی که ما می توانیم آداب و سنن کشورمان را به دنیا معرفی کنیم، بهره گیری از ابزارهای فرهنگ و هنر است که سینما یکی از موثرترین ابزارها در این زمینه است.
وی با اشاره به توانمندی های ایران در زمینه صنعت سینما یادآور شد: سینمای ایران در دنیا جای خود را پیدا کرده است، هنرمندان بسیار مستعدی داریم و موضوعات بسیار مناسبی را درباره مشکلات جهان امروز در فیلم هایمان مطرح می کنیم، اما آنچه به آن نیاز داریم این است که بتوانیم افکار عمومی مردم دنیا را نسبت به واقعیت های کشورمان آگاه کنیم.
مدیرکل فرهنگی اسبق وزارت امور خارجه از تولیدات مشترک سینمایی با کشورهای مختلف دنیا به عنوان یکی از راه های آشنایی افکار عمومی مردم دنیا با واقعیت های کشورمان، یاد کرد و ادامه داد: اگر تولیدات مشترک سینمایی را با حضور کارگردانان و تهیه کنندگان بین المللی همراه با سوژه های مناسب کشورمان تولید کنیم و با کمک این هنرمندان بین المللی در سطح دنیا به نمایش بگذاریم، راهکار مناسبی برای آشنایی مردم دنیا با ایده ها وآرمان های مردم کشورمان خواهد بود.
سخنگوی اسبق وزارت امور خارجه با اشاره به تبلیغاتی که علیه ایران در دنیا صورت می گیرد، اظهار کرد: در حال حاضر در شرایطی هستیم که تبلیغات بسیاری علیه کشورمان انجام می شود و اجازه نمی دهند که حقایق کشورمان به گوش دنیا برسد. اگر سالی یک فیلم بین المللی با کیفیت بالا تولید کرده بودیم حالا چهل فیلم اثرگذار در اختیار داشتیم که می توانستیم از آن به عنوان ابزار تبلیغات برای معرفی بهتر کشورمان استفاده کنیم.
سفیرپیشین ایران در لهستان در ادامه به مذاکراتی که در زمینه تولیدات مشترک سینمایی با لهستان در حال انجام است، اشاره کرد و افزود: در حال حاضر چند فیلم با سوژه های مهمی که در تاریخ و سابقه کشورمان وجود داشته است، در حال پیگیری است که سوژه یکی از این فیلم ها درباره حضور لهستانی ها دردوران جنگ جهانی دوم در ایران است که با حضور کارگردانان و تهیه کنندگان ایرانی و لهستانی انجام می شود. در این زمینه توافق کلی برای ساخت آن صورت گرفته و در حال مذاکره در زمینه جزییات آن هستیم.
مهمانپرست به نقش ایران در کمک رسانی به لهستان در جریان جنگ جهانی دوم هم اشاره کرد و یادآور شد: در زمان جنگ جهانی دوم بیش از ۱۲۰ هزار لهستانی در ایران اقامت کردند و ملت ما در آن روزگار نقش ویژه ای را برای لهستان ایفا کرد، به طوری که مردم ایران علاوه بر پذیرایی از مردم لهستان، علت اصلی بازسازی لشگر لهستانی ها در این جنگ نیز بودند و لهستانی ها هم بر این باور هستند که هیچ وقت نمی توانند کمک ایران در دوران جنگ جهانی دوم را از یاد ببرند.
وی همچنین در پایان بیان کرد: این جشنواره با سابقه ای که پیدا کرده، توانسته موفقیت های بزرگی را به دست آورد و با توجه به جایگاهی که سینمای ایران در سطح بین الملل دارد، باید بتوانیم که جشنواره جهانی فیلم فجر را بیشتر تقویت کنیم.