اقدامات اخیر آمریکا و سیاستهای تهاجمی و تقابل جویانه دولت ترامپ، سیاست خارجی ایران را با چالشها و محذورات جدیدی روبه رو ساخته که لزوم برخورد هوشمندانه و هدفمند با آن، از اهمیت بسیاری در تقابلهای آتی میان تهران و واشنگتن برخوردار است.
به گزارش «تابناک»؛ در همین رابطه، تابناک با رضا نصری، حقوقدان بین المللی و کارشناس سیاست خارجی، پیرامون تنشهای اخیر بین ایران و آمریکا و راهکارهای برون رفت ایران از وضعیت کنونی به گفت وگو نشست.
تابناک: آیا ایران ابزار حقوقی برای به چالش کشاندن اقدامات اخیر ترامپ به ویژه در رابطه با گنجاندن سپاه در لیست گروه های تروریستی خارجی دارد؟
نصری: اگر صرفاً از منظر «حقوقی» به قضیه نگاه کنیم، از نظر تئوریک تمام سازمانهایی که در فهرست «سازمانهای تروریستی خارجی» (FTO) قرار میگیرند، میتوانند برای اعتراض و تقاضای بازبینیِ «لیستگذاری» به دادگاه حوزه ناحیه کلمبیای ایالات متحده آمریکا (U.S District Court for the District of Columbia) مراجعه کنند. اما از منظر سیاسی و دیپلماتیک، قطعاً در شأن و مصلحت ایران و سپاه نیست که از این راه اقدام کند و خود را در معرض قضاوت قوهٔ قضاییه آمریکا قرار دهد. از آنجا که بسیاری در درون سیستم سیاسی خود آمریکا، مخالف این لیستگذاری بودند و هستند، بعید نیست عدهای از درون خود واشنگتن این مسیر را طی کنند و نسبت به «قانونی بودن» این اقدام دولت ترامپ به دادگاه مذکور مراجعه کنند، که البته ابتکار این عمل به عهده خود آنهاست و ارتباطی به اراده و تصمیم ایران ندارد.
من معتقدم مؤثرترین واکنشی که ایران میتواند از خود نشان دهد، این است که طی یک کارزار رایزنی و «دیپلماسی عمومی»، به دولتها و سازمانهای بینالمللی و نهادهای ذینفوذ غیردولتی نسبت به تبعات این اقدام آمریکا هشدار دهد تا آنها به نوبه خود وارد میدان شوند؛ برای نمونه، دولت ایران میتواند نسبت به پیامدهای منفی این اقدام به رژیم بینالمللی حقوق بشردوستانه (قواعد جنگ) به سازمان صلیب سرخ ـ که ناظر بر اجرای کنوانسیونهای ژنو است ـ هشدار دهد؛ سازوکارهای سازمان ملل را به دلیل تأثیر این اقدام بر صلح و امنیت بینالمللی به حرکت درآورد؛ دولتهای منطقه را نسبت به پیامدهای امنیتی این اقدام حساس کند و حتی افکار عمومی و سازمانهای حقوق بشری را نسبت به پیامدهای غیرانسانی این اقدام ـ که یکی از آنها قرار گرفتن نیمی از جمعیت مشمولان سربازی ایران در معرض اتهام دروغین «عضویت در یک سازمان تروریستی» است ـ آگاه کند. مجموع اقدامات و اعتراضات و موضعگیریهای دولتها و سازمانهای بینالمللی میتواند دستکم بخش معتدلتر و عقلانیتر نظام سیاسی آمریکا را به اصلاح این اقدام تشویق و ترغیب کند.
تابناک: فارغ از مسأله بستن تنگه هرمز ـ که به نظر می رسد در استراتژی کلان جمهوری اسلامی ایران، آخرین گزینه اقدام محسوب می شود و در وضعیت کنونی جایی در گزینه های احتمالی ایران برای اقدام متقابل ندارد، تهران قادر است کنش های مؤثر و هدفمند دیگری در تنگه هرمز به عنوان یک رویکرد واکنشی و تقابل جویانه در برابر سیاست های واشنگتن اتخاذ کند؟ به عنوان نمونه، همانطور که در اظهارات دکتر ظریف نیز ضمنی اشاره شد، بازرسی از کشتی ها و ناوهای آمریکایی از نظر حقوقی و سیاسی امکان پذیر است؟
نصری: این بحث پیچیدهای است. به طور کُلی، تنگه هرمز، به دلیل مشخصات جغرافیایی، شامل تعریف آبراه بینالمللی بر اساس کنوانسیون حقوق دریاهاست و می تواند تابع رژيم حقوقی آن باشد و به تبع بستن تنگه یا ایجاد اخلال در عبور و مرور در آن قاعدتاً جایز نیست. اما اگر از پیچدگیهای فنی و حقوقی بحث آبراهها، مواضع ایران و ویژگیهای تنگه هرمز بگذریم، این رژیم حقوقی مانند بسیاری از رژیمهای حقوقی دیگر، عمدتاً در شرایط صلح موضوعیت و کارایی خود را حفظ میکنند. به بیان دیگر، هرچقدر دولت آمریکا و دولتهای متخاصم منطقه وضعیت را به سمت و سوی یک وضعیت استثنایی و اضطراری پیش ببرند، ایران نیز ناچار و مختار میشود ـ برای حفظ امنیت و تمامیت خود ـ به اقداماتی خارج از چارچوبها و روال عادی مناسبات بینالمللی روی آورد؛ برای نمونه، اینکه دولت ایالات متحده بر خلاف نظر و قطعنامهٔ شواری امنیت و در نقض حکم دیوان بینالمللی لاهه غیرقانونی و یکجانبه اقدامات قهریه علیه ایران میکنند، یا اینکه رژیم عربستان سعودی به صراحت از «کشاندن جنگ در درون ایران» سخن میگوید و دست به اقداماتی با هدف آسیب زدن به امنیت ملی ایران میزند، همگی موجب میشود ایران نیز به تدابیر استثنایی و احتیاط آمیز، مانند بازرسی از کشتیها و اِعمال کنترلهای سختگیرانهتر از شرایط معمول روی آورد. در هر حال، ایران در بخشی از تنگه هرمز، دارای آبهای سرزمینی است و در شرایط اضطراری یا تهدید امنیت ملی، حق «عبور و مرور» که باید قاعدتاً «بی ضرر» باشد حداقل در این آبها قابل کنترل و احیاناً تعلیق است.
تابناک: ریچارد نفیو عضو سابق تیم مذاکره کننده آمریکا و نویسنده کتاب «هنر تحریم ها» در گفت وگویی عنوان کرده: «نباید به تغییرات در برجام به چشم تابوشکنی نگریست و آن را اشتباه تصور کرد. من مطمئنم شاید ایران بخواهد تغییراتی در برجام ایجاد کند». از دیدگاه حضرتعالی، این ادعای نفیو تا چه اندازه می تواند به واقعیت نزدیک باشد؟ ایران تمایلی به تغییر در مفاد برجام دارد؟ اگر دارد، تغییرات در چه بخش هایی از برجام مدنظر ایران است؟
نصری: آنچه آقایان ریچارد نفیو و باب اینهورن پیشنهاد کردهاند، به نوعی «غلیظ» کردن مفاد کنونی برجام است. پیشنهاد آنها، به عنوان مثال، حاوی نکاتی در مورد ارتقای سطح دسترسی آژانس به اماکن ایران، تطویل بندهای زماندار (Sunset) و کوتاه کردن مدت زمانِ روند حل اختلاف در کمیسیون مشترک است.
نفیو مدعی است پیشنهادهای او در برابر دوازده شرط پومپئو و مطالبات نامتعارف دولت ترامپ قابل ارزیابی و قضاوت است و احتمال میدهد برخی نامزدهای دموکرات، به جای وعدهٔ بازگشت به برجام این قبیل طرحها را ارائه دهند. حال اینکه چقدر نامزدهای دموکرات به این قبیل پیشنهادها توجه خواهند کرد جای بحث است. از سوی دیگر، ایران نیز همواره تأکید داشته، آنچه در برجام توافق شده، نهایت «امتیازاتی» است که حاضر است به طرف مقابل بدهد و بعید است به راحتی از این موضع کوتاه بیاید. با این حال، در یک شرایط فرضی، اگر بنا باشد مذاکرهای میان ایران و آمریکا صورت بگیرد و این مذاکرات محدود به «انرژی هستهای» بماند، معتقدم تنها تغییر قابل تصور در سند جدید از نظر ایران تطویل محدودیتها در حوزه غنیسازی در ازای لغو کامل تمامی تحریمها - اعم از هستهای و غیر هستهای و تحریمهای اولیه و ثانویه - خواهد بود. گمان نمیکنم اگر تصمیم به مذاکره گرفته شود، نظام سیاسی ایران هیچ تغییر دیگری را از جمله در حوزه بازرسیها یا حوزه دفاعی و نظامی به راحتی پذیرا باشد.
تابناک: در شرایط کنونی در برابر آمریکای ترامپ چه باید کرد؟ صبر راهبردی، تقابل تاکتیکی یا مذاکره؟
نصری: پاسخ به این پرسش نیازمند کمی توضیح است. گمان نمیکنم بین این سه گزینه فقط یکی را باید انتخاب کرد. لازم است سیاست مواجهه با تهدید آمریکا سیاستی جامع، انعطافپذیر و عملگرایانه باشد و در چنین رویکردی همه این گزینهها قابل بررسی است.
به نظر میرسد، دولت ایران نیز مقابله با سیاست «فشار حداکثری» را دستکم در دو محور، با همین تحلیل تدوین و تنظیم کرده باشد.
ـ نخست این که دولت ایران تلاش میکند زیرساختهای جدیدی برای ایجاد یک اقتصاد مصونتر و مقاومتر نسبت به تحریم پایهریزی کند. به واقع، فقط ایران هم نیست که با خروج آمریکا از برجام، ضرورت ایجاد چنین نظام اقتصادی جدیدی را حس کرده است. پس از روی کار آمدن دولت ترامپ و یکجانبهگرایی لجامگسیخته آن، حتی نزدیکترین متحدین آمریکا ـ از اعضای اتحادیه اروپا گرفته تا کانادا ـ به این نتیجه رسیدهاند که نیازمند بازتعریف بلندمدت مناسبات و تطبیق مُدلهای زمامداریشان با واقعیتهای صحنه بینالمللی هستند. هیچ کشوری را سراغ ندارم که در حال حاضر بحث «مستقل شدن از آمریکا» و مقولهٔ «حاکمیت» و نسبت آن با قوانین فراسرزمینی و تحریمهای ثانویهٔ آمریکا در اولویت مباحث سیاسی و انتخاباتیاش نباشد. طبیعتاً لازم است ایران نیز به طریق اولی،ساختارها، مُدل اقتصادی و مناسبات خود را برای مواجهه با یکجانبهگرایی و تهاجم اقتصادی آمریکایی، به ویژه در حوزه نفت، آمادهتر کند. در این راستا، با توجه به درک مشترکی که از ضرورت تغییر در صحنهٔ بینالمللی ایجاد شده، زمینههای لازم برای یک همکاری گسترده و راهبردی میان ایران و سایر کشورها نیز به وجود آمده است که پدیدههای نوظهوری مانند INSTEX و سازوکارهای مشابه اولین مظاهر این همکاری هستند.
ـ دوم آنکه دولت ایران در راستای گسترش روابط سیاسی و تجاری و امنیتی با کشورهای منطقه، ایجاد منافع مشترک با آنها و عجینسازی این منافع نیز تلاش میکند تا هزینهٔ اِعمال سیاستهای خصومتآمیز علیه ایران برای آمریکا از این پس دوچندان شود. در همین جهت، دولت روحانی توانسته در حوزههای متعدد با دولتهای همسایه پیمانهای دوجانبهٔ قابل ملاحظهای ببندد. معتقدم لازم است این تلاشها به تدریج به مقولاتی از قبیل ایجاد بازار مشترک، ایجاد نظام پولی واحد و همکاریهای چندجانبهٔ اساسیتر بسط داده شود تا از این پس، ایالات متحده در مواجهه با ایران با یک «بلوک قدرت» بهجای یک «کشور قدرتمند» روبه رو شود. البته شکلگیری این روابط و استحکام آنها، مستلزم زمان است، اما پیمودن این روند و مصونسازی کشور و تحکیم شیرازههای آن برای آینده اقدامی ضروری است.
در کنار اینها، به نظرم لازم است دستگاه سیاسی ایران فضا و شرایط سیاسی در آمریکا و جهان را نیز مدام رصد کند و دینامیک و تحولات آن را به دقت تحت نظر داشته باشد تا بتواند به موقع از شکافها و فرصتها جهت پیشبرد منافع ملی استفاده کند. دنیای سیاست مدام در حال تغییر و تحول است و ممکن است همین فردا یا چند ماه دیگر شرایطی پیش بیاید که بشود از آن به بهترین شکل برای کاهش فشار و افزایش ضریب امنیت کشور بهرهبرداری کرد. امروز، اغلب نامزدهای حزب دموکرات در آمریکا رسماً اعلام کردهاند در صورت پیروزی به برجام بازخواهند گشت. این یعنی در نظام دو حزبی آمریکا حداقل نیمی از بدنهٔ حاکمیت با رویکرد «فشار حداکثری» دولت ترامپ مخالف است. علاوه بر این، طبق بسیاری از گزارش ها، در درون دولت ترامپ هم ـ میان شخص رئيسجمهور، بدنهٔ کارشناسی وزارت خارجه، پنتاگون، نهادهای امنیتی و افرادی مانند جان بولتون ـ اختلافات جدی بر سر تداوم رویکرد فعلی نسبت به ایران یا اهداف اجرای چنین سیاستی وجود دارد. این شکافها همه حاوی فرصتهایی است که نباید نادیده گرفت. در واقع، فرصتسوزی است اگر رقابتهای جناحی و فشارهای سیاسی در کشور منجر شود دولت و دستگاه دیپلماسی نتواند به تشخیص خود از این فضا و شکافها ـ ولو تاکتیکی ـ به نفع منافع ملی به موقع بهرهبرداری کند.
طبیعتاً، به اجرا گذاشتن این رویکرد جامع، هم نیازمند «صبر راهبردی» و هم «موقعیتسنجی» برای بهرهبرداری از فرصتهاست. پیشنیاز آن هم حفظ خونسردی و پرهیز از تندروی و اقدامات واکنشی و عصبی؛ نمایش ثبات سیاسی، انسجام ملی و به تبع شکست «سیاست فشار حداکثری» و همینطور حمایت از قشرهای آسیبپذیرتر و جلب رضایت عمومی و همکاری مردمی است.