استاد شهید مطهری، از روحانیان و متفکران پرکار تاریخ معاصر ما است که اسلام و مواجهه آن با مقتضیات زمان یکی از محوریترین دغدغه ها در منظومه فکری ایشان محسوب میشود چنانکه اثری دوجلدی با عنوان «اسلام و مقتضیات زمان» از خود به یادگار گذاشته است. او از معدود روحانیانی است که کوشید خلاف رسم مألوف آن زمانِ حوزه، نگاهی فرادینی داشته باشد و نسبت به مسائل روز جامعه واکنش نشان دهد. ایشان، همواره تحجر و ظاهرگرایی بویژه در دین را مورد نقد قرار میداد و از هر فرصتی برای این مهم بهره میگرفت. در سالروز شهادت ایشان بر آن شدیم تا نحوه مواجههشان با تحجر و تحجرگرایی را با یکی از شاگردانش که کوشیده به نوعی راه استادش را استمرار بخشد، به بحث بگذاریم. دکتر نجفقلی حبیبی، استاد و پژوهشگر فلسفه اسلامی است که ریاست دانشگاههای الزهرا، دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده حقوق و علومسیاسی دانشگاه تهران، دانشکده علومقضایی، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی و دانشگاه علامه طباطبایی را در کارنامه علمی و مدیریتی خود دارد. او از سال 1343 تا 1349 شاگرد شهید مطهری در سه مقطع کارشناسی، کارشناسیارشد و دکتری بوده است. در سالگرد بزرگداشت این معلم شهید با نجفقلی حبیبی گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
جناب دکتر حبیبی، اغلب سخنرانیهای استاد مطهری رنگ و بوی مبارزه با تحجر دارد. میخواهیم بدانیم شما به عنوان شاگرد ایشان فکر میکنید این دغدغه از چه روی در ایشان شکل گرفت؟
استاد شهید مرتضی مطهری که این روزها سالگرد شهادت ایشان است، در واقع، به واسطه تیر جمود و تحجر به شهادت رسید. یک اسلامشناس و یک روحانی مصلح بزرگ بود که بشدت دغدغه جامعه اسلامی را داشت. تحولات جامعه جهانی، ظهور مکتبهای فلسفی، سیاسی، اجتماعی و ظهور ایسمهای گوناگون و پیشرفتهای مادی، علمی و اجتماعی بعضی از ملل غیرمسلمان از یک طرف و عقبماندگی دردناک جامعه اسلامی و از جمله جامعه ایران و شیعیان از طرف دیگر او را رنج میداد.
قاعدهای میتوانست پریشان حالی مسلمانان را معلول مکتب اسلام بداند؛ چنان که برخی از متفکران غربی چنین نظر داشتند و آن، باور به قضا و قدر است. علامه مطهری بسیار دقیق بود و با شناخت عمیقی که به تعالیم اسلام داشت، به درستی به مکتب اسلام ایمان داشت. بنا بر این در جستوجوی علل این عقبماندگی و این پریشان حالی مسلمانان بر میآمد. در این جستوجو و تعمق یقیناً به این حقیقت رسیده بود که یکی از عوامل مهم این بدبختی، جمود و تحجر است. پس به ریشهها و علل و عوامل پیدایش و ماندگاری این جمود و تحجر میپرداخت.
شهید مطهری، تحجر را برداشت ظاهربینانه و بدون تعمق قلمداد میکرد. آسیبهای این ظاهربینی بویژه برای دین و دینداران چیست؟
خداوند دین اسلام را به عنوان آخرین دین از طریق وحی برای راهنمایی انسان توسط پیامبر حضرت محمد بن عبدالله(ص) به جامعه بشری ابلاغ کرده است. در این دین دستورها و فرمانهایی هست که ثابتند و با تحولات زمانه تغییر نمیکنند مثل نماز و روزه و حج و امثال اینها و احکامی هست که مسلمانان با تمسک به برخی اصول کلی میتوانند آنها را با توجه به تحولات زمانه و متناسب با نیاز خود تبیین، تنظیم و عمل کنند؛ به عنوان مثال نماز از واجبات ثابت اسلام است که با تغییرات مستمر روش زندگی و محیطهای متفاوت قابلیت اجرا دارد؛ یک مسلمان در هر عصری یا جایی که شئون مختلف زندگی ابتدایی است باید و میتواند نماز بخواند و در عصر پیشرفتهای خیرهکننده تمدن جدید نیز باید و میتواند نماز بخواند و مشکلی پیش نمیآید. اما برخی احکام اسلامی هست که به اختیار مسلمانان گذاشته شده تا متناسب با تحولات و نیازهای زمانه خود در آن موارد با رعایت اصول کلی ثابت تصمیم بگیرند مثل لباس یا شیوه حکمرانی. یک زن مسلمان در هر عصر و زمانهای باید حجاب را رعایت کند اما نحوه و الگوی لباس او به تناسب نیاز و تحولات زمانه میتواند تغییر کند. همین امر در موضوع حکومت نیز صدق میکند یعنی حکومت لازم است اما شکل و شیوه آن متناسب با زمانه میتواند تغییر پیدا کند که در قرآن مجید فرموده است: «وأمرهم شوری بینهم» در این مثال هم اصل حکومت مثل اصل حجاب لازم است اما چگونگی آن با رعایت اصول کلی محقق میشود که با تحولات زمانه تغییر کند.
با این توضیح مختصر معلوم میشود که اگر کسانی به این نکته توجه نکنند و در مثالهای فوق بخواهند همان گونه که مثلاً در حجاز و در زمان پیامبر(ص) عمل میشد عمل کنند این تحجر است و امکان عمل ندارد. مثلاً در امور نظامی لشکر اسلام را بخواهند با همان ابزار و ادوات جنگی آن روزگار مجهز کنند، معلوم است که شدنی نیست. پاسخ سؤال شما این است که برداشت ظاهربینانه از تعالیم اسلام منتهی میشود به بدبختی مسلمانان و نشان عقبماندگی است.
ایشان نماد تحجر را در تاریخ اسلام در سه دسته «خوارج»، «اهل حدیث» و «اخباریون» مینشاند؛ به اعتقاد شما اگر ایشان در قید حیات بود، چه دستهبندی از نمادهای تحجر در جامعه امروز ارائه میکرد؟
در باب خوارج به عنوان نمونه نوشتهاند فردی از آنان در کوچه باغی به زنی از اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) برخورد، این زن آبستن بود و یک بچه خردسال هم در بغل داشت. مرد خارجی با نیزه هر سه را کشت و در مسیر خود میوهای از درختی که از باغ مردم به بیرون دیوار آویزان بود کند و خورد بعد برای آن توبه کرد یا میگشت صاحب باغ را پیدا کند و حلالیت بطلبد. از اینکه خون سه بیگناه را ریخته است هیچ ناراحت نیست اما از اینکه مثلاً یک سیب از باغ کسی بدون اجازه خورده است نگران و مضطرب است تا حلالیت طلب کند.
امروز هم، هنوز از آن سه گروه نمونههایی هست که به عنوان مثال به روایات مربوط به ثواب عزاداری یا زیارت اهل بیت(ع) اهمیت میدهند اما به عمق دستورهای دینی و رعایت مال مردم توجه ندارند و از اجحاف به مردم خودداری نمیکنند. در واقع ممکن است موضوع فرق کرده باشد اما همچنان روشهای همان سه گروه در جامعه دیده میشود. البته کسانی هم هستند که فکر میکنند تفکر و اندیشه غربی و روش زندگی سیاسی و اجتماعی غربی تنها راه نجات جامعه است. این گروه هم به نوعی جزء سه گروه قبلی محسوب میشوند که مسیر جامعه اسلامی را منحرف میکنند و توجه ندارند که خود غرب هم در روزگار ما دچار بحران شده و روش آنان هم به بنبست رسیده است.
در اندیشه شهید مطهری «بصیرت» در برابر «تحجر» قرار میگیرد. ایشان چه راهکارهایی برای حرکت جامعه از مسیر «تحجر» به «بصیرت» ارائه کردهاند؟
به نظر بنده همچنان ضرورت دارد روش ایشان پیگیری شود؛ یعنی، تبیین درست اسلام، تبیین درست تاریخ اسلام و مسلمین، تصحیح خطاهای تاریخی و دخالت دادن بیشتر عقل و عقلانیت در برخورد با انواع خرافات و جعلیاتی که به نام اسلام و خاصه تشیع منتشر میشود.
حضرت امام خمینی(ره) میفرمودند حتی اجتهاد مصطلح کافی نیست بایستی نحوه مواجهه اسلام با تحولات جدید سیاسی، اقتصادی، خانواده، تعلیم و تربیت و دستگاه قضا مدام بر مبنای اجتهاد علمای آگاه به زمان به صورت مستمر توسط علمای اسلام پیگیری شود و این بدان معنی است که در درجه اول باید اسلام و مقتضیات زمان که استاد شهید مطهری به خوبی مطرح کردند به صورت جدی مدنظر قرار گیرد و جعلیات و خرافاتی که متأسفانه هر روز و به صور گوناگون بر اندیشه اسلامی تحمیل میشود، شناسانده و تخطئه شود. قوانین حاکم بر رفتار متصدیان امور حکومت در شئون مختلف مدام باید با موازین صحیح اسلامی سنجیده شود و نوآوری در آنها بر مبنای اسلام اصیل برای گشودن راههای نو و درست در مسیر حاکمان و مردم صورت پذیرد. تحجر در امور مربوط به حکومت اسلامی در شئون مختلف آن از سیاست، اقتصاد، مدیریت و روشهای زندگی فردی، خانوادگی، ملی و سنن و آداب و رسوم بسیار خطرناک است. اینجا میدان برای اجتهاد بر مبنای موازین مترقی و متعالی اسلام کاملاً باز است.
شهید مطهری، علاوه بر عالم دین به عنوان «فیلسوف» هم شناخته میشود. از قضا در دورهای هم در حوزه تحصیل کردند که «فلسفه» از سوی اغلب حوزویان طرد میشد؛ ایشان چگونه این مقاومتها علیه فلسفه را پس زدند و چقدر این اقدام را میتوان از مصداقهای مبارزهشان علیه تحجر قلمداد کرد؟
درست است. ایشان یکی از شخصیتهایی بودند که با تسلط بر فلسفه و وارد کردن مباحث فلسفی به موضوعات زنده و مطرح در جامعه بسیار موفق بودند از جمله تعلیقات ایشان بر کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» استاد بزرگوارشان مرحوم علامه طباطبایی(ره) و اعمال روشهای استدلالی در مباحث مختلف که عموماً رنگ فلسفه داشت، عدهای را متوجه کرد که جز از راه فلسفه نمیتوانند به شبهات پاسخ دهند و نوشتن مقالات فلسفی و بخصوص بهره گرفتن از اندیشه فلسفی حتی برای پاسخهای دینی و کشاندن موضوعات فلسفه غربی به فضای فکری درون جامعه اسلامی و عرضه پاسخها به آنها بر مبنای فلسفه اسلامی و امثال اینها به ایشان کمک کرد تا فلسفه و تفکر فلسفی را نه تنها در کلاسهای دانشگاه بلکه به حوزه نیز تعمیم دهند.
گزارش از: مهسا رمضانی
این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.