گویا بالاخره بعد از بالا و پایین کردنهای بسیار، بنا شده که بزرگترین رویداد فرهنگی کشور در خوش آب و هواترین ماه سال در تهران یعنی اردیبهشت، در مرکز جغرافیایی شهر یعنی مصلای تهران برگزار شود، اگرچه برپایی نمایشگاه کتاب در مصلای تهران، به دلیل عدم تناسب فضای مصلی یعنی یک مسجد با شبستانها و حیاط بزرگ و فضاهای خالی و سبز اطراف آن، با یک فضای نمایشگاهی و اقتضائات آن، همچنان مسائل و دشواریهایی را برای برگزارکنندگان و مخاطبان نمایشگاه ایجاد میکند و کماکان این بحث قدیمی مربوط به محل برگزاری نمایشگاه را داغ و زنده نگه میدارد.
تا به امروز دو بار به نمایشگاه کتاب رفتهام، یک بار پنجشنبه پنجم اردیبهشت ظهر و بار دوم دوشنبه نهم اردیبهشت عصر و اگر عمری باشد و مجالی، یک بار دیگر هم به آنجا میروم. شخصا مخالفم با کسانی که به دلایل مختلف مثل شلوغی و ازدحام به نمایشگاه کتاب نمیروند و مدام غر میزنند که نود درصد کسانی که به نمایشگاه میآیند، تماشاچی هستند و کتاب نمیخرند و برای تفریح و خوشگذرانی به آنجا میآیند، آنهایی که میگویند ما ترجیح میدهیم از کتابفروشیها کتاب بخریم و مگر تخفیف نمایشگاه چقدر است که زحمت سر زدن به نمایشگاه را تحمل کنیم و ... .
نمایشگاه فروشگاه نیست!
معتقدم نمایشگاه، الزاما فروشگاه نیست و گشت و گذار در آن، فقط برای خریدن کتاب نیست. نمایشگاه کتاب نیز با همه نقدهایی که به نحوه و محل برگزاری آن است، رویدادی مبارک و ارزشمند است. در نمایشگاه کتاب ما فقط کتاب نمیبینیم، نویسندهها را میبینیم، با مترجمان آشنا میشویم، با دستاندرکاران کار چاپ و نشر و توزیع و فروش کتاب، این عزیزترین محصول انسانی سراسر تاریخ، مواجه میشویم و اگر حوصله کنیم و با آنها همکلام شویم، از مصائب و دشواریهایی که این روزها به واسطه کمبود و گرانی کاغذ با آن دست و پنجه نرم میکنند، سر در میآوریم. در نمایشگاه کودکان و نوجوانان و جوانانی را میبینیم که با حرص و ولع، سراغ کتابهای قدیمی و جدید را میگیرند و جویندگانی که گویی برای اولین بار میخواهند آگاتا کریستی و رومن رولان و ویکتور هوگو و کافکا را کشف کنند و با ذوق و شوق، جلد و فهرست کتابها یا تصاویر آنها را از نظر میگذرانند. در نمایشگاه زنان و مردان میانسالی را میبینیم که وقتی کتابهای جدید را ورق میزنند، چشمانشان برق میزند، آدمهای مسنی که با دیدن کتابهای قدیمی، یاد ایام نوجوانی و جوانی میکنند و تنفس در فضای نمایشگاه کتاب، آنها را به خاطرات دور و دراز و عشق سالهای جوانی باز میگرداند.
تاریخ دانشگاه تهران به روایت زرگری نژاد
پنجشنبه، وقتی از در جنوبی مصلا به محوطه نمایشگاه وارد شدم، اولین چیزی که نظرم را جلب کرد، سالنهای انتشارات دانشگاهی بود. طبق آگاهی قبلی یک راست به غرفه انتشارات دانشگاه تهران رفتم و سراغ کتاب «تاریخ دانشگاه تهران» را گرفتم، کتابی سترگ و عظیم که دو جلد اول آن بعد از سالها توسط سه تن از برجستهترین اساتید معاصر تاریخ نوشته شده است: غلامحسین زرگرینژاد، منصور صفتگل و محمدباقر وثوقی. آشنایان به تاریخ میدانند که دکتر زرگرینژاد الان قریب به بیست سال است که روی این کتاب کار میکند و امسال بالاخره بخش نخست آن در دو مجلد، مربوط به سالهای 1313 تا 1322، با مقدمهای خواندنی از استاد فقید باستانی پاریزی، به قیمت دو جلد، 200 هزار تومان، عرضه شده است. حین قدم زدن در یکی از راهروها، دکتر زرگرینژاد را دیدم که با عصا و کمک دو تن از همراهان، قدم میزد. عرض سلام و تبریک گفتم و از او ماجرای باقی مجلدات کتاب را پرسیدم. گفت انشاءالله این کاملترین تاریخ نماد آموزش عالی در ایران تا انقلاب 57 در سالهای آتی منتشر خواهد شد.
«شهر خدا» در نمایشگاه
بعد از بازدید سالنهای دانشگاهی، یکسره به شبستان ناشران عمومی رفتم. در بدو ورود، به غرفه انتشارات کرگدن برخوردم، نشر جوان و فعالی که امسال، بالاخره توانست یک غرفه کوچک اما دو نبش را به خود اختصاص بدهد. کتابهای جدید کرگدن با آن طرح جلدهای زیبا به خصوص در حوزه آموزش فلسفه و علوم به کودکان واقعا خواندنی و جذاب به نظر میرسیدند. در ادامه گشت و گذار به نشر دانشگاه ادیان و مذاهب سر زدم، ناشری که کتابهایی درجه یک و محققانه در حوزه مطالعات ادیان و کلام منتشر میکند. با توجه به جیبم، دو کتاب نسبتا چاپ قدیمی از این ناشر دانشگاهی خریدم: جلد اول «کلام و جامعه» نوشته پروفسور یوزف فان اس که از ارزندهترین پژوهشهای معاصر محقق بزرگ آلمانی در زمینه جریان جریانهای کلامی و فکری در دو سده نخست تاریخ اسلام است و گروهی از مترجمان زبده زبان آلانی زیر نظر دکتر سیدمحدرضا بهشتی آن را ترجمه کردهاند، به قیمت 50 هزار تومان(با احتساب تخفیف نمایشگاه) و دیگری «شهر خدا» نوشته کلاسیک قدیس آگوستین با ترجمه خوب حسین توفیقی، آن هم به قیمت 45 هزار تومان.
«طرح نو» پس از 13 سال
در همین گشت و گذار، به غرفه کوچک انتشارات طرح نو برخوردم. بعد از 13 سال این ناشر مشهور زمان اصلاحات، در نمایشگاه حضور دارد، البته با شمار انگشتشماری از آن همه کتاب اثرگذار که در نیمه دوم دهه هفتاد، آذوقه نرمافزاری جنبش اصلاحات را فراهم میکردند. طرح نو که فروشنده میگوید، هنوز زیر نظر حسین پایا است، چند کتاب جدید هم برای عرضه دارد. فرصت نشد به غرفههای ناشران مشهور مثل مرکز و نی و ققنوس و نگاه و چشمه و سروش سر بزنم. اما هر طور هست سری به نشر سخن میزنم تا تصحیح جدید محمدرضا شفیعی کدکنی از تذکرهالاولیای عطار را که امسال پس از سی سال پژوهش این استاد نامآشنا، در دو مجلد و به قیمت 300 هزار تومان(در نمایشگاه 250 هزار تومان) عرضه شده را ببینم. فقط ببینم، وگرنه پول ندارم که آن را بخرم. این کتاب قطعا اتفاق ادبیات فارسی کلاسیک در نمایشگاه امسال است، همچنان که پارسال تصحیح استاد محمد علی موحد از مثنوی معنوی مولانا. احمد پوری را در صف دیدم. پرسیدم کتاب جدید ندارید؟ گفت امسال نه! چند کتاب در دست کار هست که هنوز آماده نشده. خاله و دختر خالهام را هم یکی از راهروها دیدم، دنبال آثاری در حوزه عرفان و تصوف میگشتند، کتابهای استاد عبدالحسین زرینکوب(به ویژه ارزش میراث صوفیه) را به ایشان معرفی کردم.
از غرب چه مانده است؟ نه طبقه-نه متوسط
در نشر «شیرازه ما»، کتاب «نه طبقه-نه متوسط» را ورق میزنم که یکی میگوید، «کتاب خوبی است، بخر»! به سوی صدا بر میگردم، مراد ثقفی مدیر نشر و نویسنده کتاب است. میگویم، «ارادت دارم آقای ثقفی، فقط اگر لطف کنید، کتاب را برای من امضا کنید»! کتاب 50 هزار تومانی، با 20 درصد تخفیف ویژه آقای ثقفی، به قیمت 40 هزار تومان تمام شد. روز دیگر در نشر هرمس هم، از دکتر حسین معصومی همدانی امضا گرفتم، برای ترجمه جدیدش از کتاب «تاریخ و فلسفه علم» که شامل مقلاتی است از رشدی راشد، مورخ و فیلسوف علم معاصر مصری. همان روز در نشر هرمس دکتر عبدالحسین نیکگوهر نویسنده و مترجم پرکار حوزه علوم اجتماعی را با همسرش دیدم. دکتر سفارش کرد ترجمه جدیدش یعنی «از غرب چه مانده است؟» که گفتگوی رژی دبره و رنو ژیرار را تهیه کنم. باز در هرمس، با محمدرضا از همکاران نشر همکلام شدم. وقتی دید کرم کتاب هستم و تنها 100 هزار تومان بن به لطف دوست خبرنگارم خانم ابراهیمپور دارم، راهنماییام کرد که کتابهای ارزشمند و چاپ قدیمی هرمس را بخرم. اغراق نمیکنم، در این گرانی کاغذ، 16 جلد کتاب خریدم که سر جمع شد، 100 هزار و نهصد تومان. ارزانترین آنها «گراهام گرین» نوشته دیوید لاج با ترجمه زندهیاد کریم امامی بود، به قیمت 700 تومان و گرانترین آنها «اقتدا به مسیح» نوشته کلاسیک توماس آکمپیس با ترجمه سایه میثمی و ویرایش مصطفی ملکیان به قیمت 22 هزار تومان. این وسط شمار زیادی هم نمایشنامه و داستان روسی از بزرگان ادبیات روس مثل تورگنیف و پوشکین گرفتم، با ترجمههای درخشان آبتین گلکار. صدرا، دیگر همکار عزیز نشر هرمس که دید روزنامهنگار هستم، ویراست سوم «معرفتشناسی» نوشته ارزشمند منصور شمس را برای معرفی در روزنامه به من هدیه داد.
خوشامدگویی به تناقض
دکتر پرویز ضیاءشهابی و دکتر مالک حسینی(استادان فلسفه) را در حال خریدن کتاب دیدم. دکتر حسینی از نشر ماهی، یکی از رمانهای آرتور شنیتسلر، نویسنده برجسته آلمانی را با ترجمه علی اصغر حداد خریده بود. از دیگر برخوردارهای اتفاقی دیدار با پروفسور رودی مته بود، ایرانشناس و مورخ برجسته هلندی و متخصص تاریخ صفویه ، جلوی غرفه نشر نامک. بعد از سلام و احوالپرسی، توصیه کرد ترجمه مانی صالحی علامه از کتاب خواندنیاش «تفریحات ایرانیان: مسکرات و مخدرات از صفویه تا قاجاریه» را بخریم، یک اثر محققانه در حوزه تاریخ اجتماعی و روزمره مردم ایران، درگوشیها و روایاتی که معمولا از دید مورخان رسمی مغفول میمانند. احسان شریعتی را هم در یکی از غرفههای توزیع آثار پدرش دیدم که کتاب «خوشامدگویی به تناقض» نوشته رحمان شریفزاده(نشر کرگدن) را توصیه کرد، یک اثر فلسفی در حوزه معرفتشناسی. یک جا هم آقای کریمی، مدیر نشر ناهید مچم را گرفت و خوش و بش کردیم. او از بیانصافی در تعیین محل غرفهاش ناراحت بود. درباره استقبال از نمایشگاه هم میگفت به نسبت سالهای پیش بسیار کمتر است و کمتر از آن خرید کتاب. عجیب هم نیست. هم قیمت کتابها به دلیل کمبود کاغذ بالا رفته و هم مردم به دلیل گرانی پول ندارند صرف کالاهای فرهنگی کنند.
خالکوبی!
سری هم به دوستان خبرنگار در بخش رسانهها زدم که تند تند داشتند خبر تایپ میکردند، سجاد صداقت در مقام خبرنگاران را اما در یکی از راهروها دیدم، داشت با عجله از یک نشست بر میگشت تا گزارشش را تایپ و ارسال کند. آخر وقت نمایشگاه، با یکی از باربرهای نمایشگاه تا مترو شهید بهشتی همراه میشوم. از دو دختر دانشجو میگوید که نزدیک به 30 میلیون تومان کتاب خریده بودند! لهجهاش کردی است، میگویم رگ و ریشه من هم کرد(کرمانج) است. از کرمانجها خاطره خوبی دارد، با یکیشان همکار و دوست بوده. یادش میآید که طرف تمام بدنش را خالکوبی کرده بود. روی دست خودش هم اثر یک خالکوبی مخدوش شده هست. میپرسم چرا این طوری شده؟ میگوید: یک اسم بود، بعدا با سیگار تا جایی که توانستم، پاکش کردم. میپرسم حالا اسم کی بود؟ چی بود؟ جواب نمیدهد!
-----------------------------------------
* عنوان اثر رودی مته، مورخ هلندی که ترجمه آن توسط مانی صالحی علامه امسال در نمایشگاه کتاب توسط نشر نامک منتشر شده است.
گزارش از: محسن آزموده
این گزارش پیش از این در روزنامه اعتماد منتشر شده است.