بازگویی تاریخ شهر از خلال سطور روزنامه‌ها

عبدالمهدی رجائی
کد خبر: ۹۰۵۱۳۶
|
۲۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۵:۰۶ 12 June 2019
|
10695 بازدید

داده‌های روزنامه‌ای چه کمکی به پژوهش‌های تاریخی می‌کند؟

چندی است که دو منبع پژوهشی تاریخی به کمک مورخین آمده است: «تاریخ شفاهی» و سپس «مطبوعات». اولی برای تحقیقاتی مفید است که دامنه آنها به حدود پنجاه سال پیش به این سو باشد. افرادی که هنوز زنده‌اند و می‌توان برای «مصاحبه» به سراغشان رفت. دومی اما بیشتر به عمق زمان می‌رود و به صد و پنجاه سال عقب‌تر هم می‌رود. یعنی از اوایل ناصرالدین شاه تا به امروز می‌توان از این منبع سود جست. درست از زمانی که روزنامه «وقایع اتفاقیه» منتشر شد.

یک شماره روزنامه را که باز می‌کنید، در قسمتی اخبار و گاه تحلیل سیاسی است، سپس اخباری از زندگی اجتماعی مردم کوچه و بازار در آن یافت می‌شود، ثبت و درج قیمت اجناس و حتی آگهی تبلیغاتی هم موجود است. این ستون‌های اصلی روزنامه‌های ایران بوده اند. برای مورخی که می‌خواهد از قیمت مواد غذایی در یک صد و پنجاه سال پیش آگاهی یابد، چه چیزی بهتر از مراجعه به این منابع بکر و دست نخورده؟ آن که زندگی اجتماعی طبقات و اصناف جامعه را پیگیری می‌کند، و روی روابط و تعاملات آنها مطالعه می‌کند، چرا از زنده‌ترین و جالب‌ترین گزارش‌های این حوزه که در روزنامه‌ها مندرج است، چشم بپوشد؟ در مورد اتفاقات سیاسی نیز وضع به همین ترتیب است، با مراجعه به روزنامه‌ها دقیق‌ترین زمان حادثه را می‌توان دریافت. این که دقیقاً در چه تاریخی فلان حادثه به وقوع پیوسته است. از طرف دیگر به خاطر فضای سانسوری که معمول روزنامه‌ها بود، باید داده‌های سیاسی را با منابع دیگر از جمله «اسناد» و «کتاب‌ها» مطابقت داده و تکمیل کرد. تا فراموش نکرده‌ام باید بگویم معمولاً اسناد آن قدر به جزئیات حوادث اشاره می‌کنند که کشف یک «روایت» از آنها کمی مشکل است، اما روزنامه‌نویس چون مخاطب خود را بی‌اطلاع از حادثه می‌داند، از ابتدا تا انتهای حادثه را بازگو می‌کند. در واقع روزنامه در مقایسه با سند، تصویر کلی‌تر و صریح‌تری را به مخاطب خود ارائه می‌دهد.

***

وقتی روزنامه به ایران وارد شد، هم انتشاردهندگان روزنامه و هم مخاطبان آن درست نمی‌دانستند چیست و به چه درد می‌خورد. تا به جایی که بخشی از نظام اداری قاجاری گمان می‌کردند روزنامه مانند یک منصب دولتی است که به بعضی‌ها تعلق می‌گیرد و به بعضی‌ها تعلق نمی‌گیرد. (وقایع اتفاقیه،ش26،2 شوال 1267) اما انتشار دهندگان روزنامه نیز در تهیه اخبار شهرها و ولایات مشکل داشتند. بدین خاطر از طرف خود ناصرالدین شاه به حکام «کل و جزء» دستور داده شد ماهی دو مرتبه اخبار منطقه خود را به نزد «محمدحسن‌خان صنیع‌الدوله» یا همان اعتماد‌السلطنه بعدی ارسال دارند. البته این شخص در نیمه‌های راه به فرایند تهیه و نشر روزنامه رسید. ابتدا در روزنامه وقایع اتفاقیه اشخاص دیگری از جمله «برجیس» و «میرزا جبار تذکره‌چی» به کار تهیه و نشر اخبار مشغول بودند. به هر حال فرمان شاه چنین است «در ضمن احکام صادره همایونی ملفوفه فرمان مبارک به جمیع وزرای عظام و حکامِ کل و جزء ممالک محروسه شرف صدور یافت که اخبار متعلقه به اداره و ایالت و حوزه حکومت خود را در هر ماهی دو نوبت نزد محمدحسن‌خان صنیع‌الدوله، رئیس کل دارالطباعه بفرستند.»(ایران،ش 30، 26 جمادی‌الاول 1288) معنی عبارت «در روزنامه این ولایت نوشته بودند...» که درابتدای اغلب اخبار می‌آمد، نشان از امتثال امر پادشاه داشت.

بی‌گمان در ابتدای کار حُکام به خاطر اجرای دستور پادشاه، شروع به ارسال اخبار کردند. اخباری که بیشتر صبغه اجتماعی داشت. اما کم کم حکام دریافتند که از طریق ارسال اخبار مثبت از وضع حوزه حکمرانی خود، می‌توانند خویش را در دل شاه جا کنند. چنین شد که بعضی از اخبار و داده‌های ولایات رنگ و بوی خودستایی گرفت و شامل جملاتی تکراری و کسل‌کننده از وجود امنیت و رفاه در منطقه شد. اما این همة داستان نشر روزنامه در این کشور نیست. کم کم روزنامه‌های خارج از کشور شروع به انتشار کردند، روزنامه‌هایی که در بیان حقیقت محذورات کمتری داشتند. بنابر این روزنامه‌نگاری بیش از پیش رنگ و بوی حقیقت گرفت. وقوع انقلاب مشروطیت دست روزنامه‌های داخلی را در انعکاس واقعیت‌ها گشاده کرد. فضای آزادی پیش آمد که مراجع قدرت شکسته شدند و ترس روزنامه‌نگار در نقد آنان ریخت. این شرایط با وقوع جنگ جهانی اول و اشغال کشور توسط نیروهای خارجی بسته‌تر شد و سرانجام روی کار آمدن دیکتاتوری رضاشاهی قلم روزنامه‌ها را در حوزه سیاست خفه کرد. با این همه اکنون که بعد از یک قرن و نیم به این داده‌های مطبوعاتی نگاهی می‌افکنیم، متوجه امتیازات و نکات برجسته‌ای در دل سطور آن‌ها می‌شویم و در می‌یابیم مطالب مذکور حاوی چه نکات بدیعی برای پژوهش‌های تاریخی هستند.

***

در ایران، حدود دو دهه است که مورخان به این ظرفیت روزنامه‌ها در بازنمایی و بازسازی تاریخ شهری پی برده و تلاش کرده‌اند دسترسی به آنها را برای پژوهشگران آسانتر کنند. یکی از این راهها، آن تبدیل داده‌های مطبوعاتی در قالب کتاب است. چرا که کتاب، نسبت به روزنامه بیشتر در دسترس است و نیز مانند روزنامه پراکنده نیست. هم چنین خواندن آن آسان‌تر است. خصوصاً اگر مولف کتاب با درج تعلیقات و علائم سجاوندی به روان‌خوانی متن روزنامه‌ای کمک کرده باشد.

شاید نخستین مبدع این روش، تا آنجا که من اطلاع دارم، دکتر سید جعفر حمیدی باشد. وی در سال 1378 یعنی درست بیست سال پیش کتاب «بوشهر در مطبوعات عصر قاجار» را انتشار داد. او با تورق در روزنامه‌های «جنوب»، «حبل المتین» و نیز «مظفری» و بازنویسی داده‌های مربوطه در کتاب خویش، در واقع دریچه تازه ای برای مورخین بوشهر گشود. دریچه ای که بازه زمانی سال 1311ق تا حدود سال‌های 1338ق را در بر می‌گیرد.

شاید با الهام از اثر ارزشمند ایشان بود که صاحب این قلم در سال 1383 کتاب «تاریخ اجتماعی اصفهان در عصر ظل السلطان» را تهیه و تدوین کرد. این کتاب سری به دوره سیزده ساله روزنامه فرهنگ اصفهان (1308 ـ 1296ق)زده و اخبار و داده‌های مربوطه را از آن بیرون کشیده و سپس فصل‌بندی و تدوین نموده است.

کتاب بعدی اینجانب، که سه سال بعد منتشر شد، همین رویه را پیش گرفت. این اثر تحت عنوان «اصفهان از انقلاب مشروطه تا جنگ جهانی اول» به روزنامه‌های بازه زمانی انقلاب مشروطه تا جنگ جهانی اول در اصفهان توجه داشت و اخبار، گزارش‌ها و مقالات آنها را انعکاس می‌داد. یک اثر دیگر من، باز هم چنین ساختاری دارد اما این بار وارد عصر رضاشاه شده است «تحولات عمران و مدیریت شهری اصفهان در دوره پهلوی اول» به انعکاس روزنامه‌های عصر رضاشاه در اصفهان می‌پردازد. بیشتر داده‌های این کتاب به روزنامه «اخگر» که از سال 1304 تا 1321ش در اصفهان انتشار می‌یافت، معطوف است. کتاب «تاریخ نساجی اصفهان به روایت اسناد و مطبوعات» نیز چنین رویکردی دارد. ولی این بار به جای «زمان»، به «موضوع» یعنی نساجی اهمیت می‌دهد.

در سطح کشور رضا نوزاد، محقق گیلانی، با این منش قلم به دست گرفت و ابتدا در سال 1388 کتاب «گیلان در وقایع اتفاقیه» را منتشر کرد و سپس در سال 1394 کتاب سه جلدی «اخبار گیلان در مطبوعات عصر قاجار» را انتشار داد. کتاب نخست سعي كرده است با استخراج و تنظيم زماني اخبار آن ولايت در روزنامه‌های «وقايع اتفاقيه»، «دولت عليه ايران» و «روزنامه دولتی» منبع تازه‌ای در اختيار پژوهشگران آن خطه قرار دهد. اين منبع حدود بيست سال تاريخ اين خطه را بازگو كرده است (از 1267 الي 1287 ق ). رضا نوزاد بعد‌ها اثر خویش را کامل تر کرد. بر همین مبنا در سال 1394 کتاب ارزشمند «اخبار گیلان در مطبوعات عصر قاجار» را در سه جلد منتشر کرد. او به بسیاری از روزنامه‌های عصر قاجار از جمله وقایع اتفاقیه، ایران، دولت علیه و... مراجعه کرده و اخبار مربوط به ایالت گیلان را از دل آنها بیرون کشیده و بازنویسی کرده است. انتشار این کتاب علاوه بر این که به خودی خود تاریخ شهر و ایالت را از نگاه روزنامه‌نگاران قاجاری نشان می‌دهد، منبع بسیار خوبی است برای پژوهشگران محلی که زحمت مراجعه به این روزنامه‌ها را از دوش خود برداشته و به این کتاب عظیم سه جلدی مراجعه نمایند. از گیلان که بیرون آمده به سمت خراسان برویم، سید مهدی سید قطبی، کاری سترگ و ارجمند در همین رابطه را دست گرفته که تاکنون یک جلد آن منتشر شده است: «اخبار خراسان در مطبوعات دوره قاجار» وی نیز با مراجعه به روزنامه‌های مذکور همین روش را برای منطقه جغرافیایی خراسان به انجام رسانیده است. تاکنون جلد اول این کتاب چند جلدی که مربوط به بازه زمانی عصر محمدشاه و ناصرالدین شاه است، انتشار یافته است. می توان به محققین سایر استان‌ها نیز پیشنهاد داد با انجام این کار، البته به صورت دقیق و علمی، باری از دوش پژوهشگران و شهرشناسان استان خویش بردارند.

نگاهی به کتاب «اخبار اصفهان در روزنامه‌های عصر قاجار» اثر عبدالمهدی رجائی

با وجود منابع چندی که در قالب تاریخ محلی درباره اصفهان در دوره قاجار موجود است از جمله کتاب‌های «جغرافیای اصفهان» «الاصفهان» و کتاب «نصف جهان فی تعریف الاصفهان» با این همه بخش‌های زیادی از تاریخ این شهر از جمله تاریخ مردم آن هنوز در لابلای متون و اسناد تاریخی گم هستند. در واقع ما هنوز کتاب جامعی مثلاً درباره تاریخ اصفهان در دوره ناصری نداریم، حتی به درستی نمی‌دانیم حکام اصفهان در این دوره چه کسانی بوده‌اند و هر کدام از چه زمانی تا چه زمانی بر این شهر حکومت کرده‌اند. اوضاع اجتماعی مردم در این یک قرن و نیم چگونه بوده است. مردم روستاها چه نوع زندگی را تجربه می‌کردند و هزاران خلاء تحقیقاتی دیگر که کتاب«اخبار اصفهان» تلاش دارد بخشی از آن را پر کرده و مواد خامی را برای هر نوع تحقیق در اختیار پژوهشگران قرار دهد.

اهمیت کتاب

این کتاب بازنویسی اخبار حدود دوازده روزنامه است. از روزنامه‌ای داخلی مانند وقایع اتفاقیه و ایران گرفته تا روزنامه‌های چاپ خارج مانند حبل‌المتین، ثریا و نیز پرورش. پیشتر در مورد ارزشمندی متون مطبوعاتی در بیان تاریخ سخن گفتیم. یک مورد آنکه ما «زمان دقیق» حوادث و وقایع را در می‌یابیم. اینکه فلان شخص به طور مشخص از کی تا کی حکمرانی شهر را بر عهده داشته است. در دوران حکمرانی خود چه کارنامه‌ای برجای گذاشته و چه کرده است. نیز در این روزنامه‌ها با حوادث عمده‌ای که در منطقه اتفاق افتاده و ابعاد آن آشنا می‌شویم. یک نمونه از این حوادث آمدن ناصرالدین شاه و امیرکبیر به اصفهان در سال 1267ق است و نمونه دیگر قحطی بزرگ سال 1288ق می‌باشد که گوشه‌هایی از آن بلیه را در شهر اصفهان درک می‌کنیم. بلایای کوچکتر مثل گسترش وبا و شیوع بعضی بیماری‌های دیگر را نیز می‌توان در سطور روزنامه‌ها جستجو کرد.

در کتاب‌هایی که به تاریخ شهر‌ها اشاره دارند کمتر مقوله «تاریخ اجتماعی» را مد نظر قرار می‌دادند. اما در خلال روزنامه‌های منتشره می‌توان به گوشه‌هایی از تاریخ اجتماعی شهرها، تعاملات مردم با یکدیگر، نقش لوطی‌ها و دیگر طبقات اجتماعی، جایگاه اصناف، و نیز منظومه فکری مردم را تا حدودی دریافت. مثلا در خبری در همین کتاب اخبار اصفهان می‌خوانیم «در این روزها در محله دارالبطیخ ضعیفه‌ای به یک شکم سه دختر زاییده است و این معنی گاهی که اتفاق افتاده و تجربه نموده‌اند می‌گویند که دلالت بر طول عمر و ازدیاد شوکت پادشاه آن ایام می‌نماید.» (وقایع اتفاقیه، ش 102، 3 ربیع‌الثانی 1269) از اتفاق آنکه این سخن درست از آب در آمد و ناصرالدین شاه در میان همتایان خویش در تاریخ ایران بیشترین دوران سلطنت را تجربه کرد!

اخبار مربوط به اتفاقات روزانه در محلات شهر از فرازهای خواندنی این کتاب هستند: خواهر بدکاری که توسط برادرش کشته شد، دختری که مادر خود را در تنور انداخت، هوویی که با کاسه حلیمِ مسموم، رقیب را از میدان به در کرد، اطفالی که در حوض می‌افتادند و دهها خبر از زندگی اجتماعی آن روزگار. بی‌گمان چالش‌های امنیتی از جمله «سرقت» یکی از اخبار تکراری شهرها بود. اخباری که حکام ترجیح می‌دادند با ذکر کشف و مجازات دزدان، لیاقت خود را به رخ بکشند. ما در این کتاب حوزة عمل، دامنة کار و نحوة سرقت‌ها را در طول این مدت نشان می‌دهیم.

چند نمونه از اخبار روزنامه‌ها که در کتاب ذکر شده است...

دختری که مادر خود را کشت

دیگر نوشته بودند که در قریه خوراسگان مابین مادر و دختری نزاع اتفاق افتاده بود. چون خانه خلوت بوده است دختر به مادر غلبه کرده و پای او را بسته و به قتل رسانده بود و نعش او را در تنور خانه مخفی کرده و خاکستر و خاشاک بر روی او ریخته بود. بعد از چند روز که خویشان او به قاعده‌ای که در دهات معمول است برای پختن نان آمده بودند، استشمام عفونت از آن تنور کرده بودند. معلوم شده بود که مادر آن دختر است. گریبان آن دختر را گرفته تحقیقِ کیفیت از او کرده بودند. او هم اول انکار کرده، بعد اقرار نموده بود که میان من و مادرم نزاع اتفاق افتاد، عرصه بر من تنگ شده، او را به قتل رساندم. مراتب به عالیجاه چراغ‌علی‌خان عرض شده، برای آوردن دختر فرستاده است و در حقیقت این عمل خیلی غرابت دارد و بجز جنون دختر به چیز دیگر نمی‌توان حمل کرد. (وقایع اتفاقیه، ش 128، 7 شوال 1269)

بازسازی مادی هزار جریب

دیگر نوشته بودند که عالیجاه نایب‌الحکومه در آبادی مادی‌های بلوکات و توابع و قرای خالصه مراقبت و اهتمام را دارد که رعایا در نهایت امیدواری و خاطر جمعی مشغول امر زراعت خود باشند و بخصوص در آبادی مادی هزار جریب و معموریت هزار جریب که محل تفرج و تردد خاص و عام است، کمال اهتمام را به عمل آورده، یک نفر آدمی بخصوص گماشته است که مراقب تنقیه مادی آنجا و آبادی هزار جریب شود که کمال نزهت و صفا را به هم رساند.(وقایع اتفاقیه، ش 177، 25 رمضان 1270)

دعوای زن ها، دو برادر را به‌جان هم انداخت

در روزنامه اصفهان نوشته بودند که در قریه سه ده لنجان دو نفر برادر که زن‌های آنها با یکدیگر خصومت کرده بودند، به سبب نزاع زن‌ها، با هم منازعه کرده و به هم در آویخته‌اند. برادر کوچک کاردی به برادر بزرگ کشیده، او هم کارد را از دستش گرفته و به پهلویش فرو برده، برادر کوچک را مقتول نموده، عالیجاه چراغ علی‌خان، نایب‌الحکومه اصفهان، فرستاده قاتل را آورده‌اند و خود قاتل نیز به عمل خود اقرار نموده است و الان محبوس است که موافق حکم شرع مطاع به دیه یا قصاص، هر چه مقرر گردد معمول دارند. (وقایع اتفاقیه، ش 184، 15 ذی‌قعده 1270)

سرقت در عروسی

‌دیگر نوشته‌اند که چند وقت قبل در خانه یک نفر از تجار عروسی بود. چند نفر از نسوان که به آنجا آمده بودند حُلی و زیور خود را به جاریه‌ای داده بودند که محفوظ بدارد و جاریه اسباب مزبور را که به قدر چهار صد تومان بود، در اتاقی گذاشته، درش را قفل نموده بود. ضعیفه‌ای سارقه در آنجا مترصد بوده، اسباب مزبور را سرقت کرده بود. مراتب به عرض نواب شاهزاده رسیده، چند روز داروغه و غیره حسب‌الحکم جمیع محلات را گردش کرده، اثری از او نیافتند، بعد از چند روز خبر رسید که ضعیفه سارقه از شهر بیرون رفته، نواب شاهزاده سوار به اطراف فرستاده در گلپایگان او را یافته، اسباب مسروقه را گرفتند، ولی خود ضعیفه از چنگ آنها در رفته، خود را به قم رسانده بست نشست. (وقایع اتفاقیه، ش 347، 5 صفر 1274)

کاسه حلیم مشکوک

در محله بید‌آباد مردی صاحب دو زن بود. بعد از خروج از خانه، طفلی کاسة حلیمی به خانة آن مرد می‌برد که این طعام را حاجی داده، یکی از آن نسوان با سه نفر از منسوبان او آن غذا را تناول می‌کنند و هر چهار نفر سپری می‌شوند. حقیقت مراتب معلوم نشد که این عمل از که و از برای چه صادر شده است. (دولت علیه ایران، ش 515، 27 شعبان 1278)

تعرض به کودک

یکی از بدکاران، کودکی را به بهانه‌ای به خانه برده و شراب خورده، ارادة بد عملی کرده بود. قبل از وقت پدر پسر را خبر کرده بودند، غفلتاً به سر آنها رفته و پسر را برگرفته، به خانة خود برد و آن لوطی فرار نمود. مراتب به عرض شاهنشاه‌زاده رسیده، حکم به تفحص حال او صادر گردید. سراج الملک، بیگلر بیگی و رئیس دیوان نظامی اصفهان، در مقام تفتیش حال او بر آمده، به اطراف آدم فرستاده، در دهنة کوهی او را یافته، به حضور والا آورده و تنبیه کامل نموده بودند. (دولت علیه ایران، ش 548، 16 ربیع‌الثانی 1280)

زن بدکاری که توسط برادرش کشته شد

یکی از نسوان ولایت اصفهان رسم بد پیش گرفته، از ارتکاب افعال ناصواب اجتناب نمی‌نمود. برادری که داشت آن چه او را نصیحت بیش نموده، تهدید و وعید اظهار داشت، مفید نیفتاد. روزی او را ضربتی زده شربت هلاک چشانید. مادر آن دختر که وارث او بود، در محضر شرع و مجلس عرف از قتل او اظهار خرسندی و از پسر اعلام رضایتمندی نمود و بدکاری او در دیوان حکومت و نزد امنای شریعت مکشوف و معلوم گردید. متعرض قاتل او که برادر او بوده و از روی غیرت بدون اینکه اراده قتل داشته باشد او را ضربت زده نگردیدند. (ایران، ش 47، 7شعبان 1288)

افتادن کودک در حوض

شخص فخاری که در شهر کارخانه دارد، پسری پنج ساله داشته، در کنار حوض همان کارخانه بازی می‌کرده، در حوض می‌افتد و زیر آب می‌رود. با وجود اینکه جمعی از عمله‌جات در کارخانه بوده اند، هیچ کس ملتفت نمی‌شود. بعد از مدتی که طفل را نمی‌بینند، در صدد جستجو بر می‌آیند، کلاه طفل را روی آب می‌بینند. میان حوض می‌روند.جسد او را زیر آب یافته، بیرون می‌آورند. (ایران، ش 359، 8 رجب 1295)

توجه به ابنیه تاریخی شهر : تعمیرات اصفهان

بعد از دوره صفویه تا امروز ابنیه تاریخی اصفهان رو به خرابی می‌رفت. هر کس آمد و رفت فکری به حال این آثار تاریخی نکرد. از زمان قاجار هم خراب‌تر شد. روی آن آثار را از گچ و گل پوشاندند. بختیاری آمد. برادر شاه آمد. ملیون آمدند. دموکرات آمد. هر که آمد کاری نکرد تا در این روزگار فرخنده و دورِ حکومت حضرت اشرف آقای سردار سپه، شاهزاده محمدحسین میرزا، رئیس ارکان حرب، از محرم سال قبل مأمور اصفهان شد. این شاهزاده بر خلاف سایرین دامن همت به کمر زد و اصفهان را آباد و عمارت چهلستون را کاملاً تعمیر کرد. مریضخانه سپه را ایجاد فرمود. خیابان سپه را احداث نمود. عمارت تیموری را که در شرف انهدام بود تعمیر کرد. کلیه طرق و شوارع مردم را وسیع و مصفا ساخت. کتابخانه عمومی را در اصفهان مفتوح کرد. تمام اهالی اصفهان در این کلمه متفق هستند که این شاهزاده خدمات مهمی به اصفهان فرموده و فعلاً با یک عده قشون که خود تکمیل کرده، مأمور خوزستان می‌باشند. (حبل‌المتین کلکته، ش 5، 21 رجب 1343)

همچنان که از این چند خبر پیداست، در کمتر منابعی از تواریخ محلی می‌توان اطلاعاتی را یافت که این چنین وارد جزئیات شده و خبر یا گزارشی اجتماعی را چنین دقیق ذکر کرده باشد. همچنین در کمتر منابعی است که قیمت اجناس مصرفی مردم به طور ماهانه ثبت و ضبط شده باشد. این داده‌ها برای پژوهندگان تاریخ اقتصادی گران‌بها است. در کتاب حاضر می‌توان پیامدهای دو قحطی بزرگ در سال‌های 1288ق و 1336ق را مشاهده کرد. در مورد شهر اصفهان در باب کاربری و وضعیت عمارات و ابنیه‌ای که ویران شدند در روزنامه‌ها اطلاعاتی یافت می‌شود. اینکه در عمارت تالار طویله مراسم عزاداری نظامیان برگزار می‌شد یا عمارت هفت دست جایی بود که روندگان از شهر معمولاً به عنوان ایستگاه اول به آن نگاه می‌کردند.

از دیگر نکات بدیع این کتاب اطلاعات نابی است که از شهر اصفهان در خلال جنگ جهانی اول به دست می‌دهد. مقطعی تاریخی، مهم و البته کم منبع در تاریخ این شهر. مدیریت شهری و حکمرانی بختیاری نیز از داده‌های قابل تأمل کتاب است.

نکته‌ای که در خلال این مطالعه بر بنده مشخص شد این است که ما «تاریخ روستایی» معاصر کشور را می‌توانیم از دل روزنامه‌ها ترسیم و تکمیل نماییم. بدین شکل که معمولاً در کتب و دیگر منابع راجع به روستاها و زندگی و کشت و کار آنجا کمتر اطلاعاتی به چشم می‌خورد. اما با مراجعه به اخبار روزنامه‌ها به درستی می‌فهمیم که اوضاع بارش‌های جوی، کشت و کار، آفت‌ها و آسیب‌های کشاورزی، سیاست‌های حکومتی در قبال کشاورزی، موضوع «گاو میری» «ملخ خوارگی» «سن خوارگی» و ... در روستاهای عصر قاجار تا چه حد بوده است. با نگاهی به اخبار گرد آمده در این کتاب می‌توان ترس و انتظار کشاورز اصفهانی، در حالی که چشم به آسمان دوخته است را دریافت. از یاد نبریم مقوله سرقت یا راهزنی، موضوعی است که هم شهرها و هم روستاها را متأثر از خویش می‌کرد. آن چه شهر اصفهان را با دو ایل بختیاری و قشقایی در تعامل قرار می‌داد، موقعیت جغرافیایی آن بود. در این کتاب تعاملات گوناگون میان حکام شهری و این دو ایل را می‌توان پی گرفت.

***

به هر صورت در کتاب اخبار اصفهان تلاش شده است این داده‌های ارزشمند مطبوعاتی، از خلال روزنامه‌های منتشر شده در خارج از شهر اصفهان، بازنویسی و گردآوری شوند. اقرار می‌کنم که صاحب این قلم تصور نمی‌کرد روزنامه‌های خارج از کشور این قدر به دقایق امور آگاه بوده و بتوانند پشت پرده‌های ماجراها را با آزادی بیشتر، که روزنامه‌های داخلی فاقد آن بودند. چنان که می‌دانیم حوادث و اتفاقات پیش آمده در فاصله زمانی انقلاب مشروطیت تا روی کار آمدن رضاشاه از نقاط بسیار مبهم و گنگ تاریخ اصفهان و بلکه ایران است که در این کتاب با درج صدها خبر از روزنامه‌های مختلف، تا حدودی به روشنای تاریخ می‌آیند. به هر حال این کتاب دریچه‌ای به هشتاد سال تاریخ معاصر شهر اصفهان است که در تحقیقات مختلف مورد مراجعه قرار خواهد گرفت.

مولف امیدوار است نشر نوع کتاب‌ها زحمت بازیابی و بازنویسی داده‌های مطبوعاتی را از دوش پژوهشگران اصفهان و محققین این شهر بردارد و با عرضه این قبیل داده‌های خام، پژوهش‌های بیشتری برای پر کردن گسست‌ها یا نقاط تاریک و کار نشده تاریخ شهر به انجام رسد. از آنجا که به قول بزرگی، «تاریخ گفتگوی بی‌انتهای گذشته و حال است» باشد که از پرتو این کتاب، نسل حاضر سوالات خود را از گذشته پرسیده و به پاسخ‌های مناسب خود برسند. اخبار اصفهان در روزنامه‌های عصر قاجار در 570 صفحه و توسط نشر مورخان در سال 1397 انتشار یافته است.

-------------------------------------
فهرست منابع

حميدی، سيد جعفر (1378) بوشهر در مطبوعات عصر قاجار( جنوب، حبل المتين، مظفري) تهران: مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.

رجائی، عبدالمهدی (1397) اخبار اصفهان در روزنامه های عصر قاجار، تهران: مورخان

رجائی، عبدالمهدی (‌1386) اصفهان از انقلاب مشروطه تا جنگ جهاني اول، اصفهان: دانشگاه اصفهان.

رجائی، عبدالمهدی (‌1387) تحولات عمران و مدیریت شهری اصفهان در دورة پهلوی اول ( 20-1300)، اصفهان: انتشارات سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان ( مرکز اصفهان شناسی )

رجائی، عبدالمهدی (‌1392) تاریخ نساجی اصفهان (به روایت اسناد و مطبوعات)، اصفهان: انتشارات جهاد دانشگاهی.

رجائی، عبدالمهدی (1383) تاريخ اجتماعي اصفهان در عصر ظل‌السلطان، اصفهان، دانشگاه اصفهان.

نوزاد، رضا.(1388) گيلان در وقايع‌اتفاقيه ( اخبار گيلان در نخستين مطبوعات ايران)، رشت: ايليا.

نوزاد، رضا (1394) اخبار گیلان در مطبوعات عصر قاجار، رشت: ایلیا. سه جلد

سیدقطبی، سید مهدی (1397) اخبار خراسان در مطبوعات دوره قاجار، قم: مجمع ذخایر اسلامی.

این مطلب نخستین بار در ایبنا منتشر شده است.

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # انتخابات آمریکا # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
آخرین اخبار
قیمت امروز آهن آلات