امروز شش سال از درگذشت استاد جلیل شهناز میگذرد، 27 خرداد ماه سال 1392 بود. هنرمندی که تار با پود روزها و روزگار او گره خورده است و او را شهنواز تار ایران لقب میدهد و براستی این نام برازنده قامت هنری جلیل شهناز است. این نوازنده تار در طول زندگی هنری خود با هنرمندان بسیاری از جمله فرامرز پایور، حبیبالله بدیعی، پرویز یاحقی، همایون خرم، علی تجویدی، امیر ناصر افتتاح، جهانگیر ملک، حسن کسایی، سید محمد موسوی، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری، عبدالوهاب شهیدی، اکبر گلپایگانی، حسین خواجه امیری، محمد رضا شجریان، شهرام ناظری و... همکاری داشته است. استاد حسن کسایی نوازنده برجسته و نام آور ساز نی و یاردیرین جلیل شهناز میگوید:«همه ساز میزنند و همه خوب ساز میزنند ولی قدرت نوازندگی و محفوظات و لحظات موسیقی که آقای شهناز میدانند و اجرا کردهاند، چیزی که در دست همگان باشد نیست... قدرت آقای شهناز در جواب دادن و دونوازی خارقالعاده است. من ۶۰ سال با ایشان همنوازی کردهام و ساز بنده با ساز شهناز گره خورده است.» جلیل شهناز، علاوه برنواختن تار، که ساز اختصاصی اوست، با نواختن ویولن، سنتور و تمبک و آواز - سه تار نیز آشنایی داشت. همین امر بهانهای شد تا در گفتوگو با استاد داریوش پیرنیاکان نوازنده تار و سه تار در خصوص فعالیتهای هنری استاد شهناز و تأثیرگذاری او بر موسیقی گفت و گو داشته باشیم که در ادامه میخوانید.
ابتدا در خصوص مکتب نوازندگی استاد جلیل شهناز و بهرههایی که از تجربیات ایشان برده اید توضیح بدهید؟ آیا شما شاگرد مستقیم ایشان بوده اید؟
استاد جلیل شهناز یکی ازسرآمدان و بزرگان موسیقی ایران است و درطول فعالیت هنریشان هرگز تدریس نوازندگی نداشتند و به همین دلیل شاگردی هم از محضر ایشان تلمذ نکرده است. درموسیقی ایران هنرمندانی ظهورکردند که تنها فعالیتشان تمرکز بر بداهه نوازی بوده و هیچ گاه مدرس نبودند، درواقع اکثریت نوازندگانی که در رادیو فعالیت می کردند هنرشان متمرکز بر بداهه نوازی و کارهای اجرایی بوده است. البته افراد بسیاری غیرمستقیم ازهنر این استادان بهرهمند شدهاند از جمله خود بنده. این مسأله در خصوص دیگراستادان چون فرهنگ شریف، پرویز یاحقی و دیگر هنرمندان موسیقی هم صدق میکند.
نوازندگی ساز تار از زمان جلیل شهناز یا حتی قبلتر از ایشان تا به امروز چه تغییراتی داشته است؟
آقای شهناز شیوه خاصی در نوازندگی دارند که منحصر بهخودشان بوده و بسیار زیبا و پرتحرک تار می نواختند؛ همچنین به لحاظ سونوریته، صدای ساز ایشان بسیار زیبا و دلنشین است. بهطورکلی میتوان گفت جلیل شهناز استاد مبرز بداهه نوازی بودند و شیوه خاص تارنوازی اش امضای کاری او ست.
استاد محمدرضا شجریان در جایی اشاره داشتند «من تنها خوانندهای هستم که خود را شاگرد جلیل شهناز میدانم» نظر شما در این باره چیست؟
منظور آقای شجریان این بوده که بسیاری از جملات آوازی خود را از نواختههای آقای شهناز اقتباس کرده است. نوع نوازندگی آقای شهناز بیشتر آوازی بوده یعنی اغلب کارهای بداهه نوازیشان، جملات آوازی است که منطبق بر شعر و آواز بوده و آقای شجریان از این هنر ایشان بسیار بهره بردهاند و خود را مدیون هنر زیبای بداهه نوازی جلیل شهناز میدانند.
استاد شجریان همچنین بیان داشتند «با احترام به تمام نوازندگان تار، پس از استاد شهناز باید دفتر تار ایران بسته شود» آیا شما با این گفته موافق هستید؟
عارف قزوینی در شعری درباره میرزا حسینقلی میگوید «کاسه تار بعد از او زیبد که در او عنکبوت بندد تار»؛ سخنان آقای شجریان اشاره به تبحر و استادی جلیل شهناز است. اما میبینید که بعد از آقا میرزا حسینقلی دیگر بزرگان موسیقی چون علی اکبرخان شهنازی (فرزندش)، درویش خان، علینقی وزیری، یحیی زرپنجه، نی داوود و شخص آقای جلیل شهناز و... ظهور کردند. این گفتهها احترام به شأن یک استاد است که البته این غلو و بزرگنماییها در شعر و ادبیات ما هم به چشم میخورد. اما نمیتوانیم بعد از جلیل شهناز از دیگر نوازندگان تارچشم پوشی کنیم. میتوانیم بگوییم استاد شهناز در تارنوازی قله ای را به وجود آورده است که شاید مانند آن وجود نداشته باشد اما این را هم میتوانیم بگوییم که قلههای دیگری هم در کنار آن دیده میشود. این صحبتها به مثابه حرفهای من در مورد آقای شجریان است که درمصاحبه ای اشاره کردم تا دویست سال آینده هم خوانندهای چون شجریان در موسیقی ظهور نخواهد کرد. منظور من این بود قله ای که شجریان به آن رسیده دست نیافتنی و مرتفعترین است اما تکرار نشدن آن قابل پذیرش و خردگرایانه نیست و این انکار تکامل است.
در این دو- سه دهه اخیر چه اتفاقاتی سبب شد کمتر شاهد ظهور قلههای موسیقی چون جلیل شهناز باشیم؟
این قلهها به وجود میآید و آمده است منتهی شاید مانند این بزرگان کمتر به چشم بخورد. متأسفانه شرایط حال حاضر موسیقی بهگونهای شده که هر فرد تلاش میکند تنها متاع خود را هر چه زودتر ارائه کند و به شهرت و جنبههای مالی آن دست یابد.
این افراد میخواهند به قول معروف غوره نشده مویز شوند و متأسفانه مدعی هستند، این درحالی است که نسلهای پیشین چنین ادعاهایی نداشتند. در واقع کسی که برای پول بهدنبال بازار میگردد باید کاری ارائه دهد که خوشایند جامعه باشد و برای خوشایند بودن جامعه، بایستی از اصول خود پایین بیاید. نمیتوانیم بهطورقطع بگوییم همه مردم علاقهمند به شنیدن آواز خوب ایرانی هستند همانطور که همه مردم درک خوبی از اشعار حافظ، مولانا یا سعدی ندارند. متأسفانه درحال حاضر آوازخوانان ما سطح کارهای هنری خود را بهجایی رساندهاند که همه به صدای آنها گوش بدهند و این اتفاق یعنی موسیقی روز یا موسیقی پاپ. البته من هیچ مخالفتی با موسیقی پاپ ندارم و هر ژانر از موسیقی مخاطب خاص خود را دارد. اما جای تأسف است که برخی از آوازخوانان جوان امروز، هیچکدام از روی اصول آواز نمیخوانند و بهدنبال مخاطب بیشتری در سالنهای کنسرت هستند این درحالی است که باید توجه خود را معطوف به بالابردن معلومات، تبحر و غنای موسیقی کنند. این مسأله باعث شده آوازایرانی امروزه بسیار بسیارتحلیل برود، البته این موضوع در نوازندگی هم به چشم میخورد. نوازندههای جوان ما به لحاظ تکنیکی بسیار پیشرفت کردهاند اما به لحاظ اجرای موسیقی از غنای بالایی برخوردار نیستند، چرا که توجهشان تنها به دست یافتن شهرت است و همین امر سبب شده از غنای موسیقی فاصله بگیرند واین اتفاقات لطمات بسیار جبرانناپذیری به موسیقی ایران وارد کرده است و به همین دلیل است که دیگر کسی چون جلیل شهناز به وجود نمیآید. من براین نظرم مسیری که یک هنرمند انتخاب میکند باید از روی تفکر و اندیشه باشد اما جالب است بدانید دیگر هنر ما نیز تهی از تفکر و اندیشه شده و هنر در جایگاه واقعی خود قرار ندارد.
در سالهای گذشته موسیقیسازی پیشرفت بیشتری نسبت به موسیقی آوازی داشته است این اتفاق به چه علت میتواند باشد؟
همانطور که اشاره کردم خوانندههای ما از نظر تبحر و اشراف به خوانندگی در جایگاهی قرار ندارند که فضایی را برای علاقهمندی مردم ایجاد کنند. نکته دیگر اینکه اغلب خوانندهها به تقلید از یکدیگر روی آوردهاند و هنری برای ارائه ندارند و جای تأسف است نه تنها از صدای خوانندههای دیگر الگوبرداری میکنند بلکه شیوههای آوازی را هم کپی کردهاند در صورتی که در گذشته و در رادیو هر خواننده شیوه آوازی خود را داشت و سبک آوازخوانی بزرگانی چون قوامی، بنان، شهیدی، ایرج، گلپا و... امضای کاری آنها بود، چرا که در بهدست آوردن جایگاه خود تلاش کردند و دنبال منفعت مالی و اجرای کارهای بیمحتوا نبودند؛ درواقع از روی تفکر و دیگر عشق و علاقه، هنر موسیقی را هدف کاری خود قرار دادند. نکته دیگر رسانه ملی است که به پخش آثار فاخر موسیقی هیچ گونه ارزش و اهمیتی نمیدهد و هیچ گاه شناسنامه کاری یک اثر را بدرستی معرفی نمیکنند.
نکته دیگر در خصوص استاد جلیل شهناز سبک نوازندگی ایشان بود. چه اتفاقی سبب شد سبک نوازندگی ساز تار از دوره میرزا حسینقلی با دوره جلیل شهناز یا فرهنگ شریف کاملاً متفاوت شود؟ آیا سیراجتماعی در این باره تأثیرگذار بوده است؟
از نظر نوازندگی عوامل بسیاری دخیل بوده است؛ نخست تحولاتی که بعد از انقلاب مشروطه درجامعه رخ داد. دیگر ورود سازها و موسیقیهای غربی به ایران است و تأثیرپذیری موسیقی ایرانی از موسیقی کلاسیک و همچنین تأثیرپذیری سازها از شیوه نوازندگی سازهای کلاسیک غربی است. همچنین تأسیس رادیو و بعد تلویزیون دراین مورد بسیار اثرگذار بوده است.
با این تفاسیر میتوانیم بگوییم بعد از دوران استادانی چون جلیل شهناز تا به امروز همچنان تغییر و تحولات در نوازندگی تار وجود دارد؟
بله، قطعاً نسل ما که بعد از نسل رادیو است در شیوه نوازندگی تحت تأثیر نوازندگان دوره قاجار بوده و درواقع یک نوع بازگشت به شیوههای نوازندگی آن دوره در نوازندگی نسل ما وجود دارد و این خود جای بررسی و تجزیه و تحلیل دارد که مجال این گفتوگو نیست.
بهنظر شما آیا نیاز است ساز تار امروز به لحاظ ساختمانی تغییر پیدا کند یا خیر؟
بله قطعاً؛ اما باید کاملاً تخصصی انجام بگیرد. گاهی اوقات کارهایی دیده و شنیده میشود که لطمه به اصالت ساز تار است. ما نباید درصدادهندگی ساز تار تغییرایجاد کنیم که لطمه به صدای تار وارد کند بلکه نوآوری باید در راستای تکامل صدادهندگی اولیه و صدای بهینه آن باشد.
درک جامعه امروز ما را از موسیقی چگونه ارزیابی میکنید؟
متأسفانه رسانه ملی در سلیقه و درک موسیقایی مردم بسیار اثرگذار بوده است. اگر رجعتی به گذشته یا چهل سال موسیقی پس از انقلاب داشته باشید خواهید دید موسیقی ایران سیر نزولی پیدا کرده والبته در یک دهه گذشته به عقیده من سقوط آزاد داشته است.
گفتوگو از: ندا سیجانی
این گفتوگو نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.