اینجا سیل نیامده، زلزله نیامده، طوفان سهمگینی هم در نگرفته، اما انگار همه این اتفاقها باهم افتاده است. در «حسین آباد کالپوش» شهرستان میامی سمنان جا به جا خانههای فروریخته میبینید و ترک دیوار و سالن بزرگ ورزشی که از وسط دو نیم شده و مدرسه چند میلیاردی که سه ماه بعد از ساخت، از هم پاشیده و هزار و یک بدبختی دیگر. اهالی حسین آباد هر شب با دلهره به رختخواب میروند و نمیدانند فردا از کدام کوچه و کدام خانه چشمهای بیرون خواهد زد و کجا فرو خواهد رفت و کجا مثل تپهای یک شبه بالا خواهد آمد؟ شاهرخ توفیقینژاد با آن سن و سال در چادر هلال احمر زندگی میکند، خانواده نصرتی در خانهای که مثل چینی بندزده هر طرفش را با گچ و سیمان پوشاندهاند و خیلیهای دیگر هم که آواره روستاها و شهرهای اطراف شدهاند. در حسین آباد کالپوش چه اتفاقی افتاده است؟
از میامی تا روستا ۱۲۰ کیلومتر جاده صاف با چشمانداز کوههایی در دور دست را پشت سر میگذارم. هرچه نزدیکتر میشوم تپههای زرد و سبز را میبینم که پوشیده از کلزا و گندم و جوند و زمینهایی در دامنه تپه ماهورها که مردم روستاهای اطراف در آن مشغول کار هستند. نرسیده به حسین آباد، سد کالپوش را میبینم که به پهنه زیبای طبیعت، رنگی آبی افزوده است. حسین آباد با چهار هزار و ۵۰۰ نفر یکی از پرجمعیتترین روستاهای کشور است؛ جایی که این روزها به قول یکی از مسئولان استانداری تبدیل به «زخمی بر تن استان» شده، اما این زخم روزگاری به جشنواره شقایقهایش معروف بود که ۱۳ هزار نفر را برای دیدنش به آنجا میکشاند و به تالاب و آبشار و طبیعت بکرش میبالید که منظره سد، جادوییترش میکرد. اما رانشهای غیرطبیعی از ۲۷ اسفند سال گذشته شروع شد و خبر ویرانی خانهها و آوارگی مردمش در حادثه سیل لرستان و آق قلا گم شد و حالا ورد زبان مردم این جمله دردناک است که همه ما را فراموش کردهاند. البته اهالی حسین آباد بیکار هم ننشستند و با حضور در رو بهروی مجلس صدای خود را به رسانهها و نمایندگان رساندند.
در راه پیرمردی از شیر آب کنار جاده دبه را پر میکند و به سختی از شیب تندی که تازگیها سر برآورده به سمت چادر سفید هلال احمر میبرد. او حالا چهار ماه است به همراه سه پسرش در این چادر زندگی میکند. چادری بدون هیچ امکانات که در حیاط خانه ۴۰ سالهاش برپا کرده و هرلحظه منتظر است خانه با خاک یکسان شود. کمی آن سوتر هم خانه نوساز نوهاش بین ریختن و نریختن مردد مانده. در حسین آباد ۷۰ خانه یکسر فروریخته و به ویرانه تبدیل شده است. توفیقینژاد که چند ماه در خانه دخترش زندگی کرده و چند وقتی هم اجاره نشین بوده، حالا به خاطر دامهایش به روستا برگشته است: «در این چادر با پسرهام زندگی میکنم و مجبورم آخر هفتهها به خانه دخترم در «گالیکش» بروم و حمام کنم. ظرفها را هم با شیر آب کنار جاده میشویم. زندگی در چادر سخت است. کسی هم به فکر ما نیست.»
ابتدا به دیدن دهیار و چند نفر از اعضای شورای حسین آباد میروم. در حیاط مدرسه زیر سایه خنک درخت گردویی مینشینیم تا از زبان آنها جزئیات حادثه را بشنوم. بزرگترین نگرانیشان شروع فصل سرماست و بیبرنامگی مسئولانی که هنوز اقدامی برای بهبود اوضاع نکردهاند. جواد ملایی عضو جوان شورا مهمترین دغدغههای مردم را اینطور بیان میکند: «مردم ابتدا میخواهند دلیل این رانش را بدانند. همه معتقدند سد باعث این اتفاقات شده. اگر بخواهیم کمی عقبتر برویم شروع مسأله از روزی بود که برای استخراج سنگ، دیواره کناری سد را در تکیه گاه شرقی منفجر کردند. انفجارها باعث نشتی سد شد و نفوذ آب به زمینهای روستا منطقه را دچار رانش کرد. بعد هم چشمههایی بیرون زد که قبلاً نبود.»
حسین قربانی رئیس شورایاری روستا، اما متذکر میشود که مسئولان استان زیر بار این مسأله نمیروند و ارتباط استخراج سنگ و رانش را منکر میشوند: «مسئولان میگویند به خاطر بارشهای اخیر بوده و شاید نیم درصد هم سد مقصر بوده باشد. چند بار گفتند کارشناس اعزام میکنیم تا دلیل رانش را دقیق و کارشناسی اعلام کنند، اما هنوز بعد از چهار ماه خبری از کارشناس نیست. ما خودمان چند استاد از دانشگاه صنعتی ژئوتکنیک شاهرود آوردیم و آنها بهصورت شفاهی گفتند مقصر اصلی سد است، اما مسئولان محلی مانع از تحقیق بیشتر آنها شدند.» ملایی ادامه میدهد: «منطقه برف و باران ندیده نیست. بارشهای سیل آسا هم داشتیم، اما این مسأله برای اینجا تازگی ندارد.»
جواد بهرامی راد معلم دبیرستان روستا ما را همراهی میکند تا خانههای ویران شده او و اقوامش را در محله سعادت آباد که نزدیکترین نقطه روستا به تکیه گاه شرقی سد است ببینیم. وقتی میگویم اینجا انگار زلزله آمده مثل بیشتر مردم روستا با عصبانیت میگوید: «زلزله بلای طبیعی است، اما این رانش طبیعی نیست.» میلگردهای محکم خانهای را نشانم میدهد و میگوید: «از اینجا تا دهنه سد کالپوش ۲۰۰ متر فاصله داریم. روزی که آقایان آمدند کلنگ بزنند، گفتند هیچ اتفاقی برای شما نمیافتد. اما منطقه بهرامی زودتر از همه خسارت دید. هیچکس به داد ما نرسیده و کسی نیست بگوید دلیل این همه خسارت چیست؟ البته چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.»
به خانه نوسازی که حالا تبدیل به مخروبهای ترسناک شده میرویم. هرقدم که بر میدارم نگران ریزش سقف روی سرم یا ریختن راه پله هستم. از لای ترکهای دیوار میشود سبزی درختان بیرون را دید: «نماینده مجلس میگوید پیگیری میکنم و تیم تحقیقات میفرستم پس کو؟ استاندار میگوید جاده ۱۰ روزه احداث میکنند، کو جاده؟ چرا تیم تحقیقاتی ما را دیپورت کردند؟ نکند چیزهایی هست که ما نمیدانیم؟ آن روزی که ما به مجلس رفته بودیم هیچکدام از کمیسیونهای مجلس هیچ اطلاعی نداشتند و اصلاً اسم روستا را هم نمیدانستند.»
از این خانه بیرون میآیم و به خانه دیگری میروم. خانهای که انگار با چنگک به جان دیوارهایش افتادهاند. کف خانه کج شده و شعاع نور از دیوار به درون میتابد: «حدود هشت ماه پیش ما اولین ترکها را مشاهده کردیم، یعنی زمانی که سد کاملاً آبگیری و پر شده بود. رفتیم پیش مسئولان سد و شکایت کردیم. آنها هم آمدند و گفتند این مقدار طبیعی است. الان این وضعیت طبیعی است؟ هشت ماه پیش گفتند یک مقدار آب از زیر نفوذ کرده و ما این را قبول داریم. بعد گفتند زهکشی میکنیم و نگران نباشید. درواقع قبول کردند که ترکها بهخاطر آبگیری سد است.»
او مسیر زهکشی را که پیمانکار سد کشیده نشان میدهد و آبی که از کف زمین بیرون زده و حوضچه کوچکی که آب زه درست کرده: «اگر خرابی و رانش مربوط به آب سد نیست، چرا زهکشی کردند؟» او زمین فوتبالی را نشانم میدهد که حالا مثل تپهای بالا آمده و شکافته و به قول خودش هر روز هم شکافها عمیقتر میشوند: «وقتی ما هشت ماه پیش کارشناس دادگستری آوردیم آقای مهندس محمد عاطفی کارشناسی کرد و بعد هم نوشت با توجه به بررسیهای به عمل آمده رطوبتزدگی کف و زیر پی ساختمان ناشی از نفوذ آب سد است. همان موقع رفتیم پیش رئیس دادگاه گفتم چرا ما را نمیخواهید برای دادگاه؟ گفتند باید از فرمانداری استعلام کنیم. یعنی چی؟ مسئول آب منطقهای گفت: مشکل از سد نیست و قضیه تمام شد. ما فقط یک جلسه دادگاه رفتیم. اینکه نشد.»
ابراهیم نمازی دهیار روستا میگوید: «طبق برآورد ما تعداد ساختمانهایی که دیگر قابل سکونت نیست ۷۰ تاست. اما رقم ۷۰۰ خانه تخریبی از ۹۷۰ بنای روستا اعلام شد و بر همین مبنا تصمیم گرفتند کل روستا را کوچ بدهند و گفتند آن ۲۰۰ خانه سالم هم بزودی تخریب میشود.»
وقتی بنیاد مسکن اعلام کرد به هر خانوادهای که خانه تخریبی دارد سه میلیون تومان وام بلاعوض برای اجاره شش ماهه میدهد، بسیاری از محلیها به صف شدند تا به هرطریقی این مبلغ را به دست بیاورند. آنطور که اعضای شورا و دهیار حسین آباد میگویند کارشناسان بنیاد حتی وارد خانهها هم نمیشدند و اهالی با خالی کردن خانه و نشان دادن یک ترک روی سقف سه میلیون تومان میگرفتند. اهالی حالا البته به اشتباه خود پی بردهاند و به این موضوع اعتراف میکنند. ملایی میگوید: «این سه میلیون تومان بلای جان ما شد. بنیاد مسکن با دادن پرونده به دست مردم از آنها میخواست از ما بهعنوان مسئولان روستا امضا بگیرند و همین باعث شد ما با مردم سرشاخ شویم. در کل خود مردم و سوءمدیریت مسئولان حق آن ۷۰ خانواده را ضایع کرد.» این کشمکش باعث شد مسئولان روستا نامهای به مدیریت بحران استان سمنان بنویسند و تأکید کنند تعداد خانههای تخریبی در نهایت ۱۰۰ خانه است.
از کنار انبوه تیرکها، سنگ و نخالههای ساختمانی به سمت محل نصرتیها میرویم. هر طرف خانهای ویران میبینم؛ روی تپه و کنار جاده پر از خانههای نوسازی است که از هم پاشیده است. نصرت نصرتی با عصایی زیر بغل جلو میآید و خانه نوسازی را که اسفند سال گذشته ساخته شده نشانم میدهد و آب راکدی که زیر پی ساختمان است: «من هم ایثارگر هستم هم ضایعه نخاعی دارم و ۴۵ سال است که اینجا زندگی میکنم. سه برادر هستیم در هفت ساختمان که همگی ریخته. چنین چیزی اینجا سابقه نداشته و ما از پدرهای خود هم نشنیده بودیم.»
کمی جلوتر خانه حاج قربان نصرتی است که با سیمان و گچ سوراخها و ترکهای خانه را پوشانده است: «چهار خانوار در این خانه زندگی میکنیم. قرار است ۴۰ تومان وام و ۱۰ تومان بلاعوض بدهند، اما ما نمیخواهیم. به جای پول اول مشخص بکنند مقصر این تخریب چه کسی است و چرا اینجا به این روز درآمده است؟» او که از ترس دزد نتوانسته خانه و گله و دام را رها کند و به خانه دیگری برود حالا با سه پسر و عروس و دامادها در خانهای خطرناک زندگی میکنند که هرلحظه ممکن است روی سرشان آوار شود: «تا وقتی بمیریم توی همین خانه میمانم. با سه میلیون کجا میشود خانه اجاره کرد؟ خانه ما را سد شکسته و ما خسارت میخواهیم، وام ۴۰ میلیونی نمیخواهیم. این منطقه سه ماه دیگر زیر برف میرود. زودتر تکلیف ما را مشخص کنند.»
از خانه نصرتیها به سمت کوه میرویم؛ درست پشت ستون شرقی سد. در راه مدرسه دونیم شدهای را نشانم میدهند که تازگیها با بیش از یک میلیارد تومان ساخته شده، یک سوله متلاشی شده گندم و ساختمانهای اداری پیمانکاران سد و پاسگاه که تخلیه شده است. از جاده که بالا میرویم صدای شرشر چشمهها گوشنوازی میکند؛ چشمههایی که به تازگی سر برآوردهاند و راهی به روستا باز کردهاند. یکی از اهالی روستا که خود را مهدی معرفی میکند، میگوید اینجا تا پارسال محل جشنواره شقایقها بوده، اما حالا باید مراقب شکافهای زمین باشیم که یکسره درحال دهان باز کردن و عمیق شدن هستند. عمق فاجعه را زمانی درک میکنم که دو تیر دروازه فوتبال با ۲۰۰ متر فاصله را باهم مقایسه میکنم؛ یکی بالای تپه و یکی پایین گودال. مهدی میگوید: «خدا میداند چه دریایی زیر پایمان است!»
در صحبتها با شورایاری و دهیار هر لحظه با زاویه جدیدی از این اتفاق آشنا میشوم، مخصوصاً وقتی ابراهیم نمازی میگوید: «ما برای ساخت سالن ورزشی به کارشناس مراجعه کردیم که گفتند زمین مقاومی دارد. حالا چطور شده که این اتفاق افتاده و سالن با خاک مساوی شده؟ سال ۸۴ سازمان زمین شناسی اعلام کرد ۱۹ هکتار از حسین آباد روی خط زمین لرزه است، چه شد که همان جا سد احداث کردند؟»
محمد هادی مصطفایی مجری سد و مدیر مطالعات پایه منابع آبی آب منطقهای سمنان معتقد است سد هیچ نقشی در این اتفاق نداشته و باید کارشناسی دقیقی در این زمینه صورت بگیرد. او از «بادرفتی» بودن منطقه میگوید و تکرار میکند که ساختن ساختمانهای سنگین در آن منطقه اشتباه بوده است: «از لحاظ مقاومتی و زاویه برش داخلی، روی این زمینها نباید بارگذاری خانهها اتفاق میافتاد. این منطقه قبلاً جنگل بوده و جنگلها را تراشیدهاند. در واقع زمین آن منطقه آنجایی که تراکتور نخورده، پایدار است و آنجایی که شخم زدهاند عمود بر شیب بوده و آب در زمین نفوذ کرده و این آب به سمت پایین آمده است.»
دلیل دیگری که وی به آن اشاره میکند میزان بالای بارشها بوده که در سه ماه مهر، آبان و آذر در آن منطقه اتفاق افتاده و زمین را اشباع کرده است: «علت اصلی حادثه، بارندگی بیش از حد و بالای ۴۰۰ میلیمتر بوده. من ۱۰ سالی که آنجا مجری طرح بودم چنین بارشی در یک بازه سه ماهه ندیده بودم. در درجه اول بارندگی است و مسأله بعدی بادرفتی بودن منطقه و تراشیدن جنگلها است و بارگذاری که مزید علت شده است.»
از او در مورد تأثیر انفجارها و استخراج سنگ میپرسم. میگوید: «سد روی بستر سنگی قرار دارد. دیوار آب بند و پرده آب بند دارد و ماهم مدام داریم پایش میکنیم. از این نظر سد تأثیری در این مسأله ندارد.» از او میپرسم اگر سد تأثیری نداشته چرا به خانواده بهرامی خسارت دادهاید و زهکشی کردهاید که پاسخ میدهد: «ما خسارت ندادیم، پیمانکار داد. گفتند حالا یک پولی به ما بدهید که پیمانکار هم داد. بله زهکشی هم کردیم، اما نه بهدلیل نشتی سد.»
او در مورد چشمههایی که به تازگی از دل زمین بیرون زده نیز میگوید همه اینها به خاطر بارندگی است و هرچشمهای دلیل بر نشتی سد نیست، چون سد هر روز و هر لحظه رصد و پایش میشود: «در رابطه با کارشناسانی که مردم برده بودند و برگردانده شدند هم باید بگویم دلیلش مصوبه استانداری است و اینکه دستور داده شده هر کارشناسی قبل از ورود و کار باید مجوز بگیرد.»
مصطفایی در مورد زلزله خیز بودن منطقه و اینکه چرا باید در چنین محل خطرناکی سد ساخت میگوید: «بله آنجا زلزله خیز است، اما چرا خانه ساختهاند؟ چرا بنیاد مسکن مجوز داده و طرح هادی را به آنجا کشانده درحالی که وقتی ما شروع کردیم اصلاً خانهای آنجا نبوده. سد روی بستر سنگی است و زلزله کاری نمیکند.» او ما را به تحقیقات زمین شناسی کشور ارجاع میدهد که در آن هر گونه ارتباطی بین سد با رانش را رد میکند. به وی میگویم من چشمهها و برکههایی دیدم که از پی ساختمانها بیرون زده بود، اما وی معتقد است هر کسی براحتی نمیتواند در این زمینه نظر بدهد: «ما بعد از انفجار با آهک و رس، دیواره سد را ترمیم کردیم و درحال حاضر هم بسیار مقاوم است.»
نمیدانم اگر سال دیگر سراغ حسین آباد کالپوش بروم چه اتفاقی افتاده است؛ کدام خانه با خاک یکسان شده و کدام گودال دهان باز کرده و کدام چشمه جوشان درحال قل قل است. یاد حرف مهدی میافتم که میگفت: خدا میداند چه دریایی زیر پای ما در تلاطم است.
گزارش از: محمد معصومیان
این مطلب نخستین بار در روزنامه ایران منتشر شده است.