فیلم سینمایی «تگزاس ۲» به کارگردانی مسعود اطیابی، دنبالهای بر فیلم «تگزاس» است که همچون قسمت اول در گیشه فروشی قابل توجه داشت؛ اما چگونه کمدی در این سطح چنین فروشی داشته و توانسته این جسارت را نزد سازندگانش به وجود آورد که در پی ساخت سومین قسمت از این فیلم سینمایی بروند و آیا فروش بالای آثار در این سطح کیفی و فنی، دیگر اهالی سینما را نیز متقاعد خواهد ساخت که تولید فیلمهای جدیترشان را به وقت دیگری موکول کنند و از کسب درآمد غافل نشوند؟
«تابناک»، مهدی خرم دل؛ فیلم سینمایی تگزاس یکی از مجموعه فیلمهایی است که در چند سال اخیر با فرمولی مشخص صرفاً به قصد فروش ساخته شدهاند؛ هدفی که چندان بد نیست، مشروط به آنکه با اندک خلاقیتی نیز همراه باشد و بدیهیترین اصول فیلمسازی در آن رعایت شده باشد. تگزاس از جمله فیلمهایی بود که روی شیمی بازی زوج سام درخشانی و پژمان جمشیدی حساب کرده بود و برای تکمیل داستان، حمید فرخ نژاد نیز افزوده شده بود.
داستان فیلم که هیچ ربطی به «تگزاس» ندارد و در برزیل میگذرد درباره ساسان با بازی سام درخشانی است که به برزیل مهاجرت میکند و عاشق دختری به نام آلیس با بازی گابریلا پتری میشود. برادر آلیس به یک خلافکار بزرگ به نام کارلوس بدهکار است و ساسان و آلیس میخواهند این بدهی را تسویه کرده و با هم ازدواج کنند. ساسان برای به دست آوردن این پول از دوست قدیمی خود، بهرام با بازی پژمان جمشیدی، که قصد دارد مقیم برزیل شود، استفاده میکند و سعی میکند با گرفتن اقامت برزیل برای او، این پول را تامین کند اما بهرام اساساً پولی ندارد و ماجرا گره میخورد و در ادامه همین داستان تگزاس 2 رخ میدهد و تعقیب و گریزها ادامه مییابد!
فیلم به رویه مرسوم بسیاری از کمدیها، داستان اشخاص سادهای که گرفتار یک گروه جنایتکار و خطرناک میشوند و در نهایت به صورت اتفاقی و بر اساس تصادفهای خندهدار، از مهلکه میگریزند و خلافکاران نیز به دام پلیس میافتند. اطیابی در کمدی-اکشن «تگزاس 2» علاوه بر این داستان تکراری، سراغ فرمول نسبتاً موفق چند سال اخیر گیشه سینمای ایران همچون قسمت اول فیلمش رفته که متشکل از تعدادی کمدی موقعیت، موسیقی، اندکی تحرک و در صورت امکان یک بازیگر زن خارجی است.
هرچند واضح است که این ساختار و کیفیت فیلمسازی برای اشخاصی چون نگارنده قابل هضم نیست اما قطعاً گروه بزرگی که بلیت این فیلمها را میخرند، راضیشان میکند و در نهایت آنچه سینما را زنده نگه میدارد، تماشاگر است. شاید دستکم بخشی از تماشاگران خسته که به امید گذر از فشار زندگی بلیت سینما میخرند، کمتر حوصله تماشای آثار درام را دارند و به کمدی ولو کمدی بیکیفیت گرایش بیشتری نشان میدهند؛ هرچند شاید این رویه تداوم نداشته باشد اما فعلاً نتیجه داده است.
به اعتقاد بسیاری از منتقدان درباره چنین فیلمهایی که عمدتاً ماقبل نقد ارزیابیاش میکنند، حتی نباید سخن گفت و ارزش حتی چند پارگراف نقد را نیز ندارد اما همین رویکرد باعث میشود که این قبل آثار بدین ترتیب مصونیت یابند و راحتتر به اهداف تجاریشان دست یابند و بابت نوع فیلمهایی که میسازند نیز در معرض کمترین نقدها قرار بگیرند. از قضا همین رویکرد که گروه وسیعی نقد چنین فیلمهایی را دون شان خود تلقی میکنند و در عوض نقدهای بیرحمانهای را نصیب فیلمهای جدی میکنند، در تضعیف موقعیت تجاری درامهای ایران بیتاثیر نبود.
چنین به نظر میرسد که باید ولو با نگارش همین چند پارگراف به سازنده چنین آثاری یادآوری کرد که «محصولی» تا چه حد نازل را در روزگاری که کمدی باکیفیت و قابل دفاع بسیار نادر شده را به خورد تماشاگر دادهاند و از آنها خواست دستکم در فیلمهای بعدیشان بکوشند برای هر دقیقه فیلمبرداری، اندکی بیشتر زمان صرف کنند و پیش از آن، اندکی (و فقط اندکی) بیشتر زمان صرف کنند و به این موضوع بیشتر بیاندیشند که در حال پر کردن صفحات کارنامهشان آن هم در حرفهای هستند که دوران کاری لزوماً طولانی مدت نیست و فرصت تولید به سرعت از دست میرود.