برای اهل مریوان، زریبار دریاچهای افسانهای است که به علت خودجوش بودنش حامل داستانهای بسیاری است.
گنجی که وجودش عاملی شده تا شهر مریوان از زندهترین شهرهای کوردستان باشد. مردم تا پاسی از شب بیدارند؛ از ماهی گیران گرفته تا کشاورزان و حتی حیوانات و پرندگان. دریاچه روزی رسان عدهی بسیاری است. دورتادور دریاچه مملو از کسانی است که فراغت تماشاچیان زریبار را فراهم میکنند. کسانی که روزیشان را دریاچه تأمین کرده است.
آن سوی زریبار اما مقبرهای بینشان است که مردم مریوان آن را به قبر درویش میشناسند. بومیان مریوان معتقدند در سالیان بسیار دور، پیش از آنکه مریوانی وجود داشته باشد، در محل دریاچه شهری بوده با حاکمی ستمگر که سربازانش روزی به درویشی که به همراه همسرش از شهر عبور میکند حمله کرده و همسرش را مورد آزار قرار میدهند. درویش به دوردست رفته، سر بر سجده میگذارد و از خدا میخواهد سر از سجده بر ندارد مگر آنکه شهر به زیر آب فرو رود. به باور محلیان، این داستان به وجود آمدن زریبار است. گویی زریبار شاهد بار گناهی است. این است که اهالی مریوان معتقدند در کف دریاچه شهری وجود دارد و گنجی در آن زیر پنهان است. گنجی که اگر عمق افسانه درک شود جز برکت زریبار چیز دیگری نمیتواند باشد. اما بومیان همچنان چشم به گنج کف دریاچه دوختهاند.
تو نیز اگر از کنار زریبار بگذری، گنج دریاچه صدایت میزند تا مبهوت زریبار شوی...