فائزه هاشمی چهره شناخته شده در عرصه ورزش، فرهنگ، سیاست و... است که البته اکنون به قول خودش ممنوع الهمه چیز شده! او صریح سخن میگوید و هراسی از انتقادها پس از بیان مواضعش ندارد. در ادامه گزیده ای از مصاحبه فائزه هاشمی را با «آرمان ملی» را میخوانید.
به عملکرد دولت و رئیس آن بپردازیم. بیتردید اصلاحطلبان نقش اصلی در دعوت مردم به انتخاب آقای روحانی برای دو دوره ریاست جمهوری داشتند. اکنون اگر همین رایدهندگان از شما و اصلاحطلبان در مورد عدم تحقق حضور وزیر زن در دولت سوال کنند چه پاسخی خواهید داشت چون مردم پذیرای پاسخ «نشد» نخواهند بود.
البته معلوم نیست چهدرصدی از رأیدهندگان رفع تبعیضها علیه زنان برایشان مهم بوده باشد، ولی به هر حال آقای روحانی چرخش زیادی داشت. توضیحی جز محافظهکاری وجود ندارد.
آنچه از دیدگاه شما برداشت میشود این است که نه اصلاحطلبان را تایید میکنید و نه اصولگرایان را. پس چه باید کرد؟
تحول جدی! خوشبینانهترین وضعیت میتواند تکرار شرایط شوروی باشد که گورباچف بهعنوان رئیسجمهور و رهبر حزب حاکم، همین شرایط در کشورش را تشخیص داد و با شجاعت وارد اجرایی کردن این تحول شد. مردم از روشهای مختلف، ناراضی هستند و مشکلات را گفتهاند. شرایط از نظر سیاسی و فشار بر جامعه روزبهروز بیشتر میشود و انتظار من بالاست که واقع بینانهتر و با توجه جدیتربه منافع ملی تصمیم بگیرند.
به هر حال تحول نیازمند برنامه است، بهعنوان مثال نیروهای تحولخواه چه برنامهای برای حضور در انتخابات دارند؟
آنها را نمیدانم، ولی من نظرم را گفتم درباره انتخابات لذا باید به ناامیدی با هدف یک اصلاح جدی و عمیق توجه کنیم، دربارهاش حرف بزنیم و به این طریق پیام خود را بدهیم و روی آن بایستیم.
یعنی جریان سوم اعلام موجودیت کند؟
نامش فرقی نمیکند که چه باشد بلکه پیام و عملش مهم است. آزموده را آزمودن، آن هم برای بار چندم خطاست. بسیار واضح است که اصلاحطلبان و اصولگرایان فعلی هم اراده و هم توان اداره کشور را ندارند و هر روز بر حجم مشکلات افزوده میشود.
سکوت برخی اصلاحطلبان که با رای مردم به نهادهای انتخابی رسیدند درباره برخی مسائل این شائبه را ایجاد میکند که دغدغه آنها غیر از توجه به خواست رایدهندگان است و رفتارشان با شعارهای انتخاباتی تناسبی ندارد.
بله. همین طور است. بهنظرم اکثرا دچار محافظهکاری شده و بیشتر به فکر حفظ خود هستند. هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان در این نظام تربیت شدهاند و با خوب و بدهای همین نظام آموزش دیدند. آنچه ما میبینیم آموزشی بوده که تجربی یا غیرتجربی کسب کردهاند و قابل تغییر نیستند چون به همین شکل پرورش یافتهاند. نمیتوانیم از آنها انتظار معجزه داشته باشیم.
همین موضوعات است که شایعه حضور در لیست به ازای پرداخت پول را برای اقشاری از جامعه قابل باور میکند؟
احتمالا.
برخی از افرادی که خود را اصلاحطلب میدانند عملکردی داشتند که سبب بیاعتمادی جامعه به اظهارات و عملکرد آنها شده است. بهعنوان مثال موضوعاتی مانند چند همسری یا صیغه که در سالهای گذشته درباره برخی اصولگرایان مطرح میشد اکنون دامنگیر برخی اصلاحطلبان شده است.
صداقت نیز به ویژگیهای مفقوده ما اضافه شده است. اگر بخواهم به صحبتهای شما پاسخ بدهم میگویم مشکل این است که خطاها عادی شده است. در مورد همین چند همسری، نمونهای در یکی از شهرها داشتیم و آقایان اصلاحطلب در جلسهای این داستان را تعریف و اینگونه اقدام آن فرد را توجیه میکردند که موضوع پرستو توطئه بوده است. اگر فرض را بر توطئهبودن هم بگذاریم چرا باید در این دام افتاد؟ این موضوعات نشان از ضعف و بیاخلاقی و آلودگی است. در همان جلسه آقایان اصلاحطلب فقط توجیه میکردند و از نظر آنها آن آقا خطایی نکرده بود! خطا را متوجه آن فردی میکردند که زمینه توطئه را فراهم کرده بود. زمانی که به این اندازه نسبت به مسائل اعتقادی، باورهای اخلاقی و انسانی خودمان بیتفاوت میشویم و خطاها برای ما این اندازه عادی میشود، نتیجه همین وضعیتی خواهد شد که اشاره کردید. همه مسائل از جمله چند همسری، دزدی، اختلاسها، روابط ناسالم و... برای اکثریت عادی شده و اصلاحطلبان هم حساسیتهایشان را از دست دادهاند. معتقدم راه اصلاحات در همه زمینهها گم شده است.
آینده سیاسی خودتان را چگونه ترسیم میکنید؟
من که فعلا ممنوعالهمهچیز هستم. اگر منظور شما آینده سیاسی من در قدرت باشد که هیچ، اما اگر منظورتان آینده من در حزب، جامعه و مسیری باشد که مردم انتخاب کردهاند، باید بگویم از مسیری که در حال طی شدن است، راضی هستم.
در فکر راهاندازی حزب یا تشکلی نیستید؟
نه. من عضو حزب کارگزاران هستم. یکی ازمشکلات ما تعدد احزاب است که نه تنها حسن نیست بلکه آفت است. تعدد احزاب نشانه خوبی برای دموکراسی و توسعه سیاسی نیست. تعدد احزاب میتواند به این معنا باشد که به فکر افزایش رأی برای خودمان مثلا در جبهه اصلاحات و یا در جبهه اصولگرایی و... هستیم یا نشانهای است از اینکه قدرت کار گروهی نداریم و بهصورت تکتک حزب تشکیل میدهیم چون نمیتوانیم با هم بنشینیم و حرف بزنیم و تصمیم بگیریم.