هفتهٔ دولت مصادف است با شهادت شهیدان رجایی و باهنر؛ در پاسخ به این پرسش که علت این نامگذاریها در هفتهٔ دولت و دیگر مناسبهایی که برای ارگانها و نهادها برگزار میشود، چیست، پاسخهایی قابل تصور است:
الف: برای این است که به صورت نمادین کسانی از داخل و خارج به دولت تبریک بگویند.
ب: مسئولیت داشتن در دولت، واقعا یک نوع ایثار و فداکاری است و نیاز است تا از سوی مردم به این ایثار و از خودگذشتگی و خدمتی که آنها در شرایط سخت و دشوار به مردم میکنند، بها داد و خستگی را از تن آنها به در کرد.
ج: برای این است که خدمات دولت را به مردم یادآوری کرد.
اگر همه موارد بالا را درست بدانیم، اما باید به مناسبت این نامگذاری هم نگاهی داشته باشیم؛ احتمالا در آن صورت خواهیم یافت که این نامگذاریها، هدفی مهمتر دارد که این موارد، اصلا جایی در آن هدف والا ندارد؛ هرچند وظیفه ما به عنوان مردم و خارج از دولت، قدردانی از زحمات ایشان است.
نخست دولت باید عملکرد یکسال گذشتهٔ خود را مورد ارزیابی قرار دهد؛ اما پیش از آن باید از خود بپرسد: آیا شهیدان رجایی و باهنر واقعا الگوهای عملی و قابل قبول از نظر اخلاقی و مدیریتی برای دولت فعلی به شمار میآیند یا نه؟
شهیدان رجایی و باهنر، خصوصیاتی شبیه به هم داشتند و از هرکدام که نام ببریم، گویی دیگری را یاد کرده ایم.
برای نسل جدید مهم است که بدانند شهید رجایی و باهنر که بودند؟ چه کردند و دولت چقدر در عمل از آنها یاد میکند؟
1- نخستین جلوهٔ زندگی شهید رجایی و باهنر ساده زیستی آنان بود: «براي رجايي سادهزيستي فقط يك روش شخصي نبود؛ بلكه در حكومت هم آن را اعمال ميكرد.»(1)
پیشنهاد میشود: در هفته دولت، وزرای محترم، بخشی از زندگی خود را از منظر ساده زیستی، رسانه ای کنند؛ این بیشترین دلگرمی و امید به مردم است و نیازی نیست از سویی بگوییم شرایط برای مردم سخت است و از سوی دیگر قسم حضرت عباس بخوریم که وضعیت بهتر خواهد شد؛ مردم که وضعیت دشوار را با تمام وجود احساس میکنند؛ برای دلگرمی ایشان ثابت کنید شما هم مثل ایشان زندگی میکنید.
2- شهید رجایی مرد عمل بود؛ نه نصیحت و تعارف و پیشنهاد و تئوری: «بحث برخورد با خوانین مطرح شد خوانینی که در فارس مشغول توطئه بودند و خیلی از افراد با ترس و لرز از کنار آنها می گذشتند...؛ ولی وی تاکید کرد که باید این لکه ننگ برداشته شود ...؛ باعث براندازی قبیله طاغوتی و توطئه گر در آن منطقه شد.»
* شاید حرفی که میزنم حمل بر بیاطلاعیِ من شود؛ اما با مراجعه به افکار عمومی و آنچه در فضای مجازی جریان دارد، سخن من تائید می شود: جو عمومی چنین است که رئیس جمهور محترم کار را حتی با وزرای خود و وزرا نیز به همین منوال با مدیران خود، با نصیحت و توصیه و تئوری پردازی پیش میبرند(شاید در واقع، چنین نباشد)
رئیس محترم جمهور درجایی فرمودهاند:« نمی توان گفت شرایط از زمان جنگ تحمیلی بدتر یا بهتر است»و بلافاصله تلویحا رساندهاند که شرایط فعلی بدتر است: «ما در زمان جنگ مشکل بانک، فروش نفت و واردات و صادرات نداشتیم و تنها تحریم ما، تحریم خرید سلاح بود.»(2)
از ارکان مهم مدیریت، یکی دستور و خواستن و دیگری نظارت و برخورد قاطع است؛ امام علی (ع) با آنهمه اخلاص و تواضع و خاکی بودنی که دارد، وقتی بحث مدیریت امور جامعه در میان است، بی تعارف میفرماید: این چیزی است که من «دستور» و «فرمان» دادهام: «هذا ما امر به عبدالله ...» گرچه برای اینکه مبادا مدیران بر باد نخوت و تکبر سوار شوند و باز هم به خاطر رعایت مصالح مردم، میفرماید: «ولا تقولن انی مؤمر آمر فاطاع»(3)
اگر دوران، بدتر از دوران جنگ است، باید زبان نصیحت و ارشاد و توصیه را کنار گذاشت و مانند یک فرمانده وسط میدان دستور داد و کسی هم که کمکاری میکند را بدون تعارف بازخواست کرد.
در اخبار می خواندم: رییس جمهور یکی از کشورهای آسیای میانه شخصا به استانها سفر میکند و مسئولان در برابر او ایستاده گزارش کار میدهند و همانجا اگر مدیری کم کاری کرده و وعدهای که سال قبل داده را عملی نکرده، فورا او را برکنار و کسی دیگر را جایگزین می کند.
این درحالی است که در کشور اسلامی ما فقط با یک حرکت اتقلابیِ دستگاه قضا در مدتی کوتاه با نزدیک 1000 مدیر متخلف برخورد میشوند! (اگر بگویند مدیران ارشد از اینهمه مفاسد بی خبر بودهاند عذری نابخشودنی است و اگر بگویند میدانستیم و سکوت و تعارف کردیم، عذری بدتر از گناه است.)
* پیشنهاد می شود در این مدت باقیمانده از دولت «تدبیر و امید»، برای اینکه گوشهای از رفتار عدالتمندانه دولت را ببینیم و در تاریخ ثبت شود، رییس محترم جمهور با یکی از متخلفان دانهدرشت یا وزیر و مدیری که حرفی زده و عمل نکرده یا در وظایف خود کوتاهی کرده و همچنین سایر وزیران با مدیران مشابه، قاطعانه و صریح و سریع برخورد کنند؛ تا این رویه به مدیران زیرین هم سرایت کند و از این رهگذر متخلفان تنبیه و مدیران دستپاک و خداترس- که البته کم هم نیستند- به کار و روش خود دلگرمتر شوند و بالاتر از آن، نشاط و امید به جامعه برگردد.
3- شهید رجایی به هزینه کرد بیتالمال حتی برای کارهای اداری بسیار حساس بود: «اولين نصيحت ايشان به من پس از اين كه مدير كل آموزش و پرورش تهران شدم اين بود كه برو سعي كن اين اتاق را كوچكتر و كمتر كني نه اين كه زيادش كني»(4)
* پیشنهاد می شود: در هفته دولت، دوربین سرزده صدا و سیما اجازه پیدا کند وارد محل کار دولتمردان شود و هزینه های اتاق و دکوراسیون و سایر لوازم و وسایل را برای مردم به تصویر بکشد؛ مگر جز این است که دولت خود را خدمتگزار میداند و مگر جز این است که تمام این امکانات را مردم به ایشان داده اند؟ آیا مردم نباید بدانند در شرایط سخت جنگی، آنچه دادهاند چگونه و در کجا هزینه می شود؟
4- در دولت شهید رجایی، خبری از پارتی بازی و سفارش برای نزدیکان و فرزندان نبود: «وقتی موسی وزیر راه شد، به او گفتم می خواهم به دیدن خواهرت در ترکیه بروم، خروجی مرا صادر کن تا در صف نایستم. از این حرفم ناراحت شد و گفت: انقلاب شده تا بین پسر شما که وزیر است و کسی که هیچ کس را در نظام ندارد فرقی نباشد. مرا وادار ساخت در صف بایستم و مشکلات مردم را به وی منتقل کنم.»(5)
* پیشنهاد میشود: سخنگوی دولت محترم در هفته دولت، نمونه هایی از برخوردهای قاطع در عدم سفارش پذیری و زندگی ساده و بدون رابطه بازیِ فرزندان دولتیان و مدیران پایینتر را به مردم ارائه کند تا هم جامعه امروزی امیدوار شود و هم آیندگانی بیایند و عدالتورزیهای این دولت را برای فرزندان خود تعریف کنند.
5- در زمان جنگ، دولتمردان شهید رجایی، خواب راحت نداشتند؛ در خاطرات شهید نامجو آمده است: «دو سه ماه متوالی در ستاد عملیات نامنظم فعالیت داشت. در طول این مدت که ما زیر بمب و موشک دایم بودیم، بعضی وقتها تماس تلفنی با ما داشت و جویای احوال ما میشد. یک بار در حین صحبت تلفنی متوجه شدم که صدایش گرفته است. پرسیدم: طوری شده؟ و او با لبخند گفت: چیزی نیست نگران نباش، از دود و آتش است و پس از آن پیغام فرستاد که پمادی برایش تهیه و ارسال کنیم؛ علتش را پرسیدم. گفت، انگشتان پایم زخم شده است. پرسیدم: چرا؟ گفت: برای اینکه وقت نمی کنم پوتین هایم را از پایم درآورم.
چند شب بعد، ناگهان دیدیم شهید نامجو به منزل آمد. از او پرسیدم: چطور شد که به مرخصی آمدی؟ گفت: آقای خامنه ای(رهبرمعظم انقلاب) به من امر فرمود: «سید دو، سه شب برو خانه.»(6)
* دولت میگوید: «فشار دشمن بسیار زیاد است و وضعیت سخت است»؛ مردم این را به خوبی لمس میکنند؛ اما این سختی برای چه کسی است؟ برای مردم یا برای دولت؟ در چنین وضعیتی دوکار باید صورت گیرد: نخست؛ مقاومت و همراهی از طرف مردم- که به تصریح دولتمردان به خوبی در حال اجراست- اما کار دوم از سوی دولت است که علیرغم برخورداری از امکاناتِ به مراتب بهتر و بیشتر از دوران شهید رجایی، باید این بیخوابیها و تلاشهای طاقتفرسا از سوی آنها هم بیشتر باشد و اگر چنین است، پیشنهاد میشود برای مردم به تصویر کشیده شود؛ این حق مردم است که اگر تلاشی مضاعف و در حد دولت شهید رجایی در حال انجام است، مردم نیر آن را بدانند تا به صبر بر مشکلات، بیشتر رغبت پیدا کنند.
6- شهید رجایی واقعا با فقرا بود و واقعا در سختیها با مردم همراهی میکرد؛ نه با نصیحت و توصیه: «وقتي ايشان نخستوزير بود ما به منزل ايشان ميرفتيم. زمستان بود مشاهده ميكرديم بخاري منزل روشن نيست علت را كه جويا ميشديم اظهار ميكرد كه چون مردم در اين ايام مشكل نفت دارند و نفت به راحتي پيدا نميشود ما بايد به فكر آنها باشيم و سرما را لمس كنيم و در آخر جلسه كه دم در خداحافظي ميكرد ميگفت: براي دفعهٔ بعد يك كيلو خرما بخريد بياوريد تا گرم شويم!»(7)
«من به خاطر دارم که حتی بعد از مدتی آقای رجایی تصمیم گرفتند که برای کم شدن هزینه ها از یک ماشین استفاده کنند که خود آقای رجایی میآمدند دنبال شهید سلیمی و هر دو باهم سرکار می رفتند.»(8)
* پیشنهاد میشود: در هفتهٔ دولت، اجازه دهند دوربین صدا و سیما زندگی دولتیان را از نظر برخورداری یا عدم برخورداری از امکانات و نوع غذا و خوراک و استفاده از مایحتاج خود را به نمایش بگذارد؛ همانگونه که هنوز فیلم کرسی و سفرهٔ کوچک شهید رجایی را می بینیم و دولت او را الگوی خود میدانیم.
بالاتر از آن پیشنهاد میشود: در طرحی جامع و سنجیده، هر از گاهی، کارکرد روزانهٔ وزرا و مدیران و جلسات هیئت دولت (با رعایت مصالح امنیتی و عمومی) به صورت زنده از رسانة ملی پخش شود.
اکنون در عصری کاملا متحول شده نسبت به عصر شهید رجایی که خبری از اینهمه ارتباطات گسترده نبود، قرار داریم و علیرغم اینهمه گستردگی امکانات رسانهای، هیچ اطلاعرسانی از آنچه گفته شد صورت نمیپذیرد و هفتهٔ دولت امسال نیز احتمالا همانند سالهای گذشته با گزارشها، رفتارها و اقدامات کلیشهای و نمادین سپری خواهد شد. دولتیان اگر در مردم و با مردم دیده نشوند و درد آنها را عملا تجربه نکنند و از دیگر سو، مردم را به صبر و شکیبایی دعوت و از آنها قدردانی کنند، چه تاثیر و بار مثبت روانی برای آنها خواهد داشت؟
اینجا که بحث مریض و پزشک نیست که دانستن و تشخیص درد از سوی پزشک، نوعی آرامش به مریض تزریق کند؛ اینجا مثال آن «سیری است که از شکم گرسنه خبر ندارد» و مرتبا می گوید: من خودم سیرم؛ اما از شکم خالیِ تو هم خبر دارم؛ جلوی او نشسته و انواع غذاهای لذیذ را می خورد و او را به صبر و گشایش توصیه میکند!
اما سخن پایانی:
7- رییس جمهور محترم در آغازین روز هفتهٔ دولت امسال فرمودند: «انتقاد از دولت بلامانع است... حتی توأم با جایزه و تشویق هم بوده است»؛ سخنِ درستی است و جز با نقد سازنده و تضارب ارای متفاوت، کار به سامان نخواهد شد.
* پیشنهاد میشود در هفتهٔ دولت به عنوان نمونه، چند تن از بهترین منتقدان دولت اعم از شخصیتهای حقیقی و حقوقی و رسانهای و فعال در فضای مجازی، مورد تقدیر قرار گیرند و این سنت حسنه از دولتی که خود را بهترین حامی منتقدان میداند پایه گذاری شود.
انتخاب منتقدان هم به دست هیئتی منصف و خارج از بدنهٔ دولت باشد.
*بگذارید هفتهٔ دولتی متفاوت داشته باشیم؛ انتظار تبریک هفتهٔ دولت از سوی مردم به دولتیان و دولتیان به خود، چیزی از دردهای مردم کم نمیکند.
-------------------------------
پی نوشت:
1- خوشنويسان، مديركل آوزش و پرورش شهر تهران در زمان شهيد رجايي(سایت شهید آوینی)
2- همشهری آنلاین، 22/2/1398
3- فرازهایی از نامه 53 نهجالبلاغه، (صبحی صالح)
4- سایت شهید آوینی
5- خاطرات مادر شهید موسی کلانتری(کیهان)
6- کیهان، 3/6/1387 (خاطرات همسر شهید موسی نامجو-وزیر دفاع)
7- خبرگزاری تسنیم (8/6/1398)
8- همان(خاطرات همسر شهید علی اکبر سلیمی جهرمی-دبیر کل وقت سازمان امور اداری و استخدامی دولت شهید رجایی )