تاسوعای حسینی بنابر سنت تاریخی به حضرت عباس (ع)، برادر امام حسین (ع) تعلق دارد. شجاعت حضرت عباس ـ عليهالسلام ـ در ميان اصحاب امام حسين ـ عليه السلام ـ بى نظير بود. چگونگى شهادت او و رجزهاى او و جهاد او با دست بريده، همه بيانگر اوج صلابت و شهامت اوست. او تنها به سوى آب فرات رفت و در برابر چهار هزار تيرانداز قرار گرفت، صف آنها را با كشتن هشتاد نفر از آنها، درهم شكست و خود را به آب فرات رسانيد. روایت آنچه بر آن حضرت گذشت را از اینجا میتوانید بجویید.
حضرت عباس (ع) دارای زیبایی ویژهای بود و چهره دلربایش، هر بینندهای را به تحسین وامی داشت. او، چون ماه تمام، در میان هاشمیان میدرخشید. جدّ او، عبد مناف را «ماه مکه» و عبداللّه، پدر پیامبر اکرم (ص) را «ماه حرم» میخواندند.
حضرت عباس (ع) نیز «ماه بنی هاشم» لقب گرفت تا لقب گویایی برای چهره رعنا و دلکش او باشد. گذشته از آن، در بین بسیاری از گزارشهای تاریخی در راستای ویژگیهای جسمی حضرت عباس (ع) آمده است: «کانَ العَبَّاسُ (ع) رَجُلاً وَسِیماً جَسِیماً جَمِیلاً وَ یَرْکَبُ الفَرَسَ المُطَّهَمَ وَ رِجْلاهُ تَخُطَّانِ فِی الأرِض؛ عباس (ع) مردی زیبا، تنومند و آراسته بود که هر گاه بر اسب تناوری سوار میشد پاهایش به زمین میرسید».۱
جنگ آوری و شجاعت
همان گونه که گذشت، حضرت عباس (ع) مردی درشت اندام و تنومند بود و از کودکی، با ورزش و کارهای سخت و طاقت فرسا انس داشت. نوشته اند روزی امام علی (ع) در مسجد نشسته بود و با مردم صحبت میکرد که مردی اعرابی وارد مسجد شد. سلام کرد و صندوقی را که همراه داشت، بر زمین گذاشت و به حضرت گفت: «ای پیشوای من! پیش کشی برای شما آورده ام.»
آن گاه در صندوقچه را گشود و شمشیری آب دیده و منحصر به فرد را از آن بیرون آورد و به حضرت تقدیم کرد. در همین هنگام، حضرت عباس (ع) که نوجوانی رشید بود، وارد شد و پس از سلام، با ادب در گوشهای نشست. نگاهش در برق شمشیر گره خورد. حضرت علی (ع) متوجه علاقه و شگفت زدگی عباس (ع) شد و از او پرسید: «پسرم دوست داری این شمشیر برای تو باشد؟»
عباس (ع) پاسخ داد: «آری، پدر!» حضرت برخاست و با دست خود، شمشیر را بر قامت استوار او، حمایل کرد. سپس به برازندگی شمشیر بر اندام رشید و تناور فرزندش نگریست و اشک بر محاسنش جاری شد. حاضران پرسیدند: «یا امیر المؤمنین (ع)! چرا گریه میکنید؟» حضرت فرمود: «روزی را میبینم که او با این شمشیر، نفس دشمن را در سینه حبس میکند و بی امان بر آنان میتازد و سرانجام به شهادت میرسد.» ۳
آری، عباس (ع) شمشیر و شجاعت را از پدر به ارث میبرد و مثنوی بلند مقاومت و ایثار را در شعر شانه و شمشیر میسراید و دشمن را از بیم برق شمشیرش، هراسان میسازد. دشمنان در کربلا، دست به نیرنگ میآلایند و برای او امان نامه میفرستند، ولی ناامید میشوند. گروهی به او حمله میکنند و پشیمان میشوند. سرانجام به دسیسهای دیگر روی میآورند و ناجوانمردانه در خونش میکشانند.
امام حسین (ع) نیز با دیدن بدن غرقه به خون او، به وسیله جملهای کوتاه، تفسیری بلند از شجاعت عباس ارائه میدهد و در سرودهای منسوب به خود میفرماید:
«اَلیَومَ نَامَتْ اَعْیُنٌ بِکَ لَمْ تَنَمْ
وَ تَسَهَّدَتْ أُخْری فَعَزَّ مَنَامُهَا.
چشمهایی که دیشب از ترس تو نخوابیده بودند، امشب به خواب خواهند رفت».۴
درخشش او در جنگهای گوناگون به ویژه کربلا، یادآور نبردهای پیروزمندانه علی (ع) است. او با سه تن از شجاعانِ دشمن، به نامهای «مارد بن صدیف»، «صفوان بن ابطح» و «عبداللّه بن عقبه غَنَوی» قهرمانانه میجنگد و آنها را به هلاکت رسانده و یا فراری مینماید.۵ در این باره سروده اند؛
«عَبَسْت وُجوهُ القَومِ خَوْفَ الموْتِ
وَ الْعَباسُ (ع) فیهم ضاحِکٌ یَتَبَسَّمٌ
لَوْلا القَضا لَمَحَا الوُجوُدَ بِسَیْفِهِ
وَ اللَّهُ یَقْضی ما یَشاءُ وَ یُحْکِمُ؛ ۶
چهره دشمن از ترس مرگ در هم کشیده شده بود، در حالی که عباس (ع) در میان آنان خندان بود و لبخند به چهره داشت. اگر قضای الهی نبود، هستی را با شمشیرش نابود میکرد، اما هر آن چه پروردگار بخواهد و فرمان دهد، همان خواهد شد.»
دانش و بینش
حضرت عباس (ع) در عرصه دانایی و معرفت، شخصیت برجستهای است. او وجودی سرشار از درک پاک و عمیقی است که از منشأ علم الهی حضرت علی (ع) سرچشمه گرفته و جریان یافته است. در باره دانش او گفته شده است: «وَ قَدْ کانَ مِن فُقَهاءِ أَوْلادِ الائمّه؛ عباس (ع)، از جمله فرزندان دانشمند امامان علیهم السلام است».۷
در روایتی، یکی از پیشوایان معصوم، علیهم السلام، شخصیت علمی و جایگاه معرفتی او را این گونه ترسیم میفرماید: «اِنَّ العَبَّاسَ بنِ عَلِیّ (ع) زُقَّ العِلمَ زَقّاً؛ به درستی که عباس بن علی (ع)، دانش را از سرچشمه نوشیده است، نوشیدنی!» ۸ در این سخن ارزشمند، همانند سازی لطیفی در واژه زُقَّ نهفته است. عرب، این فعل را درباره کبوتر به کار میبرد؛ آن هنگام که غذا را برچیده و نرم میسازد تا به جوجه اش بخوراند. این همانند سازی در حدیث، گویای دانش اندوزی ایشان از آموزگار توانای دانش ها، و چشمه سار حقیقت و معرفت، امام علی (ع) است و این گونه بیان میدارد که حضرت عباس (ع) توشه دانش خود را از والاگهرترین گنجینه دانش، امام علی (ع) برچیده است.
این تعبیر زیبا، در جایی دیگر نیز درباره این خاندان به کار میرفته، ولی نه از زبان دوست، بلکه از زبان دشمن زبون! وقتی امام سجاد (ع) در بند اسارت بود و به سبب خواهش مردم از یزید، برای دادن اجازه سخنرانی به ایشان، بالای منبر مسجد اموی رفت و داد سخن سر داد، یزید از فرط ناراحتی، زیر لب غرید و گفت: «اِنَّهُ مِنْ اَهلِ بَیتٍ زَقُّوا العِلْمَ زَقَّاً؛ آخر او از خانوادهای است که از دانش سیراب اند».۹
حضرت عباس (ع) زلال معرفت را جرعه جرعه از دست ساقی کوثر، علی (ع)، نوشیده و به بینشی ژرف رسیده بود. هنگامی که پنج بهار را بیشتر به خود ندیده بود، روزی بر زانوی پدر نشسته، درس معرفت میگرفت. پدر به او شماردن را میآموزد و میفرماید: «فرزندم! بگو یک». عباس (ع) میشمارد. پدر میفرماید: «بگو دو!» پاسخ عباس (ع) از مفهوم شمارش، بسیار عمیقتر است. در پاسخ میگوید:
«إِنِّی أَسْتَحیِی أنْ أَقُولَ اثْنَینِ بِاللِّسَانِ الَّذِی قُلتُ بِهِ وَاحِدٌ؛ پدر خجالت میکشم با زبانی که یکتایی پروردگارم را ستوده ام و او را یکتا شمرده ام، بگویم دو!» پدر دست تحسین بر سر کودک خود میکشد و چشمان او را میبوسد.۱۰
این گونه است که امام صادق (ع) فرمود: «کانَ عَمُّنا العَبَّاسُ (ع) نافِذَ البَصیرَه؛ عموی ما عباس (ع) بینشی ژرف داشته است».۱۱
ادب و فروتنی
یکی از ارزشهای والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب و فروتنی نسبت به افرادی است که در مقایسه با انسان، دارای برتری باشند.
امیر المؤمنین (ع) به این ارزش والا، بسیار سفارش میکرد و میفرمود: «لا مِیراثَ کَالأَدَبِ؛ هیچ میراثی گرانبهاتر از ادب نیست.» ۱۲ آن بزرگوار، همواره پاسداری از این میراث گرانبها و ارزشمند را به فرزندان خویش وصیت میکرد: «فرزندم! هیچ گاه در برخوردهایت، کسی را تحقیر مکن؛ زیرا او یا بزرگتر از تو است که جای پدرت به شمار میرود، یا همانند توست که جای برادرت است، یا کوچکتر از توست که جای فرزندت خواهد بود».۱۳
حضرت عباس (ع) که پرورش یافته این مکتب درخشان است، سفارشهای پدر بزرگوار خود را به بهترین صورت عملی کرد و تا آن جا پیش رفت که نام او در دیباچه دفتر ادب و فروتنی نقش شد. هم اکنون نام گرامی او در بین عامه مردم یادآور این ارزش گران قدر اسلامی است. در تاریخ، نمونههای گویایی از این ویژگی ایشان به چشم میخورد. وی هرگز بدون اجازه در محضر امام حسین (ع) نمینشست و پس از اجازه گرفتن نیز بسیار فروتنانه - به صورت دو زانو - در گوشهای مینشست.۱۴
آن بزرگوار در عمر خود هرگز برادرانش را به اسم یا کنیه، یا با خطاب «برادرم!» صدا نمیزد، بلکه با تعبیرهایی مؤدبانه مانند «فرزند پیامبر خداصلی الله علیه وآله!»، «مولای من!» و «سرور من!»، جایگاه بلند ایشان را پاس میداشت و مانند دیگر دوستداران، بدون در نظر گرفتن برادری خویش، آنان را مورد خطاب قرار میداد.۱۵
ایمان و بصیرت
ایمان و خدامحوری، رمز پیروزی بزرگ مردان جهان، در رویارویی با دشمنان خدا به شمار میرود و تنها نیرویی است که با تکیه بر آن، کاخهای ستمکاری و دشمنی با دین، فرو میریزد.
امام صادق (ع) در آغاز زیارت نامه حضرت عباس (ع)، او را با صفت ایمان و خداباوری خوانده و در پایان، بر ایمان محض و بصیرت والای ایشان گواهی داده است و میفرماید: «اَشْهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِنْ و لَمْ تَنْکُلْ و اَنَّکَ مَضَیْتَ علی بصیره مِنْ اَمرِک؛ گواهی میدهم که تو لحظهای از خود سستی نشان ندادی و برنگشتی، بلکه مَشی تو بر ایمان و بصیرت در دین رقم خورده بود».۱۶
حضرت عباس (ع)، معصوم نبود و به رهبری امام خویش نیاز واقعی داشت. البته ایمان وی سبب پیدایش عصمت عملی بدون تشریع از ناحیه خداوند شده بود و مانند پیشوایان معصوم خویش از گناه دوری میکرد.
«سید عبدالرزاق مقرم» تاریخ نویس معاصر شعری از علامه میرزا محمد علی اردوبادی بدین مضمون نقل میکند: «عباس (ع) که عالم به قرآن، آگاه به طریق هدایت، علم و دین و منسوب به خمسه طیّبه علیهم السلام است، شأنش را بسی والاتر از آن میدانم که تیری پرتاب کند و به هدف ننشیند یا کرداری از او سر زند و به گناه آلوده شود. ما عصمت را در او، همانند زاده رسول خدا (ص) شرط نمیدانیم، ولی چنین نیست که بگوییم گناهی از او سر زده باشد».۱۷
همچنین به نقل از عالم بزرگ، شیخ محمد طه نجف مینویسد: «او مقامش بلندتر از آن است که در این مقال از او یاد شود، بلکه مناسب است از او هنگام ذکر ائمه معصومین علیهم السلام که درود خداوند بر آنان باد، سخن رانده شود».۱۸
بهترین دلیل بر ایمان والای حضرت عباس (ع)، سخن امام صادق (ع) درباره ایشان است که در زیارت نامه حضرت آمده است که میفرماید: «خداوند لعنت کند مردمی را که مقام والای تو را نشناختند و حرمت این جایگاه بزرگ را شکستند».۱۹
عبادت
حقیقت پرستش، فروتنی روح و جسم انسان در برابر پروردگار است و از ایمان او سرچشمه میگیرد. هر چه درجه ایمان و شناخت بیشتر باشد، بندگی عمیقتر میشود. پرستش گران راستین در دنیا و آخرت به خوبی شناخته میشوند. اینان در آخرت با رویی درخشان و تابناک محشور میشوند و در دنیا نیز آثار بندگی و پرستش در سیمایشان پدیدار است: «سیماهُم فی وُجُوهِهِم مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ؛ علامتِ آنان، اثر سجده در چهره هایشان است.۲۰
حضرت عباس (ع) پرستش گر راستین آفریدگار خویش بود و نشانههای عبادت در سیمای معصوم او آشکار بود. اثر سجدههای طولانی بر پیشانی اش نقش بسته بود تا آن جا که قاتل او میگوید: «وی نیکو چهره و رشید بود که در پیشانی اش اثر سجده میدرخشید».۲۱
او در آخرین شب زندگانی خویش، به همراه دیگر یاران باوفای امام حسین (ع) سرگرم راز و نیاز میشود و با توسن نیایش، به کرانههای روشن بندگی میشتابد. آن شب، خیمهها در روشنی فرو میرود و جادههای سبز قنوت در امتداد دستها به آسمان کشیده میشود. زمزمههای عاشقانه در نسیم گرم کربلا میپیچد و فضا را دل نشین میسازد تا آن جا که برخی نگاشته اند: دشمنان در همان شب، از نیایش آنان دگرگون میشوند و سی و دو نفر از آنها به خیل عاشوراییان میپیوندند.۲۲
زیارت حضرت عباس (ع) را با هم میخوانیم؛
جلاء العیون، محمد باقر المجلسی، قم، انتشارات سرور، چاپ اول، ۱۳۷۳ ه. ش، ص ۶۷۸؛ مقاتل الطالبیین، ص ۵۶؛ بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۳۹؛ اعیان الشیعة، ج ۷، ص ۴۳۰؛ ناسخ التواریخ، ج ۲، ص ۳۴۱؛ تنقیح المقال، ج ۱، ص ۱۲۸؛ وسیله الدارین، ص ۲۶۵
نگرشی تحلیلی به زندگانی امام حسین (ع)، عباس محمود عقّاد، برگردان مسعود انصاری، تهران، نشر پردیس، ۱۳۸۰ ه. ش، ص ۵۷.
ابو القربه، مجید زجاجی کاشانی، تهران، انتشارات سبحان، چاپ دوم، ۱۳۷۹ ه. ش، ص ۳۴.
معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۴۳؛ وسیلة الدارین، ص ۲۷۰.
کبریت الأحمر، ص ۳۸۷.
معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۳۷.
تنقیح المقال، ج ۲، ص ۱۲۸.
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ ه. ق، ج ۱۹، ص ۳۹۳؛ بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۱۳۷؛ مقتل الحسین (ع) بحر العلوم، ص ۳۱۲.
بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۱۳۸.
مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، بیروت، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، چاپ دوم، ۱۴۰۸ ه. ق، ۱۹۸۸ م، ج ۱۵، ص ۲۱۵؛ مقتل الحسین (ع) للخوارزمی، ج ۱، ص ۱۲۲؛ مقتل الحسین (ع) بحر العلوم، ص ۳۱۲؛ کبریت الأحمر، ص ۴۰۶؛ ریاحین الشریعة، ص ۳، ج ۵۴
اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۴۳۰.
نهج البلاغه، حکمت ۵۱.
کنز العُمال فی سنن الاقوال و الافعال، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی، بیروت، مؤسسة الرساله، بی تا، ج ۱۶، ص ۲۱۷.
معالی السبطین، ج ۱، ص ۴۴۳.
بطل العلقمی، ج ۲، ص ۴۴۳ و ۴۴۴.
المزار، محمد بن محمد بن النعمان الشیخ المفید، بی جا، المؤتمر العالمی لألفیة الشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ ه. ق، ج ۵ - ۳، ص ۱۲۶ - ۱۲۱؛ کامل الزیارات، ابن قولویه قمی، برگردان محمد جواد ذهنی تهرانی، تهران، انتشارات پیام حق، چاپ اول، ۱۳۷۷ ه. ش، ص ۷۸۶؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، صص ۲۱۷ - ۲۰۶؛ مصباح المجتهد، الشیخ الطوسی، تصحیح اسماعیل الانصاری الزنجانی، بی تا، بی نا، ص ۶۶۸ - ۶۷۰؛ مصباح الزائر، ص ۲۱۴ - ۲۱۷.
العباس (ع)، ص ۱۳۲
همان.
المزار، ج ۵ - ۳، ص ۱۲۶ - ۱۲۱؛ بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۲۱۷ - ۲۰۶؛ مصباح المجتهد، ص ۶۶۸ - ۶۷۰؛ مصباح الزائر، ص ۲۱۴ - ۲۱۷؛ کامل الزیارات، ص ۷۸۶.
فتح: ۲۹.
مقاتل الطالبیین، ص ۳۲.
نفس المهموم، ص ۱۱۸؛ بحار الأنوار، ج ۴۴، ص ۳۹۴.