محتوای آن نامه بدین شرح است: «الساعه که در ایوان منزل با همشیره همایونی به شکستن لبه نان مشغولم خبر رسید که شاهزاده موثقالدوله حاکم قم را که به جرم رشاء و ارتشاء معزول کرده بودم به توصیه عمه خود ابقاء فرموده و سخن هزل بر زبان راندهاید. فرستادم او را تحتالحفظ به تهران بیاورند تا اعلیحضرت بدانند که اداره امور مملکت با توصیه عمه و خاله نمیشود.»
موضوع این گزارش، البته این نامه و تطبیق آن به حکمرانی در دوره کنونی نیست که هر آنچه در این باره گفته شود، تکرار مکررات است. یادآوری این نامه صرفا به دلیل ذکر نسبت خانوادگی در نامه نگاری بین دو تن از حکمرانان کشور و بررسی سخن وزیر راه و شهرسازی کشور است که روز گذشته در مورد اقساط سنگین طرح ملی مسکن و ناتوانی قشرهای ضعیف برای پرداخت آن گفته که پدران و مادران ما هم برای خرید خانه سختی تحمل کرده اند.
فرض کنید رئیس جمهور از وزیر راه و شهرسازی بپرسد چرا اقساط وام مسکن ملی قشرهای ضعیف دو میلیون در ماه، یعنی بیشتر از حقوق دریافتیها بسیاری از آنان است؟ وزیر هم پاسخ دهد، قربانت گردم پدر و مادران ما هم برای خرید مسکن، مشکلاتی را به جان خریده اند. احتمالا رئیس جمهور هم پاسخ دهد با شببیه سازی وضعیت پدر و مادرانتان با جیبی که خالی است، مسکنی برای قشرهای پایین فراهم نمیشود؛ دستور میدهم شما را تحت الحفظ به پاستور بیاورند که متوجه شوید ارجاع مردمی که دستشان خالی است به وضعیت پدر و مادرانمان، نشانه و ضعف و بی تدبیر وزیر ماست!
اینکه وزیر و کارگزاری که شرایط مردم را میبیند و میشناسد، به جای اینکه راههای فنی اقتصادی پیدا کند تا مردمی که حقوقشان زیر دو میلیون تومان است و خواهان بهرهمند شدن از طرح مسکن ملی هستند، مردم را به عمه و خاله و دایی و پدربزرگان و مادربزرگان حواله میدهد، از غصههای روزگار ماست. خانه دار شدن با شرایط اقتصادی ضعیف حتما با سختی کشیدن همراه است، اما باید حداقلی هم برای زندگی کردن بماند!
حتما کارشناسانی در وزارت راه و شهرسازی نشسته اند و با محاسبه همه جوانب کار و هزینههای تمام شده به این رقم رسیده اند و البته تردیدی هم در هزینه بالای ساخت مسکن وجود ندارد؛ اما بناست این مسکن در اختیار قشری قرار بگیرد که هنوز برایش یارانه ۴۵ هزار تومانی مهم است، هنوز برای او یارانه معیشتی در نظر میگیرند و هنوز حقوق او کمتر از مبلغ قسطی است که برای خانه دار شدن او در نظر گرفته اند. هر طور به مساله نگریسته شود، به احاله دادن این قشر به عمه و خاله و نیاکان آنان حتی در دوره هخامنشی هم این دو میلیون تومان قسط در ماه جور نخواهد شد.
البته این احتمال هم هست که در ادامه راه تدابیری اندیشیده شود که این قشرها بتوانند با اقساط کمتری در این طرح مشارکت کنند؛ اما مساله این است که حتی به فرض وقوع چنین اتفاقی، نمیشود از نامناسب سخن گفتن وزیر انتقاد نکرد؛ اصولا یکی از معضلات حکمرانان ایران در شرایط کنونی، ناتوانی در صحبت کردن با مردم است. وزیری که باید صحبتش آرام بخش و التیام بخش باشد، با زبان طعنه و کنایه و وعده سختی کشیدن مانند پدران و مادران، سخن میگوید؛ آن هم در زمانهای که برخی با توصیه عمه و خاله و بدون سختی کشیدن صاحب ثروت و مکنت میشوند. گویی در طالع آن دهکهای اول تا سوم باید توصیه کنیم که مانند پدران و مادرانشان سختی کش باشند و به برخی دیگر از دهکها هم به توصیه عمه و خاله، مال و مکنت و ثروت دهیم.
سخن گفتن با خلق آداب و ترتیبی دارد که محمد علی فروغی چندین دهه پیش در کتاب آیین سخنوری، شیوه چگونه سخن گفتن با مردم را تعلیم داده است. شاید بد نباشد رئیس جمهور به همه وزرا یک نسخه از کتاب محمد علی فروغی را هدیه دهد تا حداقل در حد حرف زدن با مردم، موازین سخن گفتن را رعایت کنند.