همان طور که در یادداشت حمایتگری سیاسی و فساد اداری اشاره کرده ام، حمایتگری سیاسی امنیت شغلی را به خطر می اندازد و از این طریق موجبات فساد اداری را نیز فراهم می کند. در آن یادداشت وعده شد که توضیحات بیش تری درباره میان ارتباط فساد اداری و امنیت شغلی داده خواهد شد، که ان شاءالله در این یادداشت فراهم می آید. از آنجا که رابطه ای دوسویه میان امنیت شغلی و فساد اداری وجود دارد، این یادداشت بیش تر روی آثار ناامنی شغلی بر پدیده فساد بحث می کند و آثار فساد بر ناامنی شغلی در شماره (۲) خواهد آمد.
برای امنیت شغلی تعاریف متعدد ارائه شده است. برخی از صاحبنظران گفته اند که: "امنیت شغلی بدین معناست که از کارگران (کارمندان) در مقابل اخراج خودسرانه یا بدون اخطار قبلی محافظت گردد. علاوه بر این امنیت شغلی متضمن برخورداری کارگران از قراردادهای شغلی طولانی مدتی است که از خطر تبدیل به قراردادهای کوتاه مدت و پیمانی مصون باشند. "
تعریف فوق الذکر را باید تعریفی سنتی از امنیت شغلی به شمار آورد، زیرا که در این تعریف دو نکته گنجانده نشده است: نکته اول آن است که هر تعریف از امنیت شغلی باید ناظر به نظام جبران خدمات کارمند نیز باشد. کارمندی که درآمد مکفی ندارد و یا اگر دارد نسبت به استمرار آن مطمئن نیست، او هم در معرض ناامنی شغلی است. نکته دوم آن است که ممکن است کارمندی در معرض هیچ یک از ناامنی های مذکور در تعریف نباشد، اما باز هم از شغل خود احساس ناامنی داشته باشد؛ خطرات و عوارضی که ممکن است در حین اعمال مسئولیت از جانب دیگران به وجود بیاید، منحصر در این موارد نیست. از آن جایی که یادداشت حاضر ناظر به بیماری فساد است، مثالی را باید ذکر کنم که با این موضوع نسبت داشته باشد. حتما بسیاری از ما داستان کارمندانی را شنیده ایم که با ردپای کوچک یا بزرگی از فساد اداری در یک سازمان مواجه شده اند و با این حال از بیمِ تعرض یا آزار رئیس خود از افشای فساد رؤیت شده می پرهیزند. در این مثال، مفروض آن است که کارمند مزبور به اخراج از سازمان یا عدم تمدید قراردادخود تهدید نشده است، اما با این حال بالوجدان روشن است که شرایط پیش آمده برای او یک ناامنی شغلی به شمار می آید.
یکی از احساساتی که منجر به تعبیر ناامنی شغلی در سازمان می شود، ترس کارمند از آینده است. ترس از آینده ممکن است که انسان را مجبور به هر کاری بکند. در قرآن کریم نیز به تخریبگری این نوع از ترس اشاره شده است، آن جایی که قرآن کریم در سوره إسراء آیه ۳۱، میفرماید: " وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئًا کَبِیرًا" یعنی که هرگز فرزندان خود را از بیم نداری و فقر نکشید، زیرا که هم آنها و هم شما را روزی می دهیم و کشتن آن ها حتما خطای بزرگی است. این تعبیر قرآن کریم نشان می دهد که ترس از آینده، به ویژه ترسی که ناشی از شرایط اقتصادی باشد، می تواند به کارهای زشتی منجر بشود که به تصریح خود قرآن خطای فوق العاده بزرگی است. با استفاده از همین نکته تصور کنید که اضطراب کارمندان از آینده اقتصادی خود به چه تصمیمات اشتباهی ممکن است که منجر بشود.
یکی از تصمیمات اشتباهی که ممکن است از ناامنی شغلی به وجود بیاید، برخی از اشکال فساد اداری است. نبود بیمه های درمانی مناسب، کارمندی را که یک عضو بیمار در خانواده خود دارد، به رشوه تشویق می کند. فاصله های طبقاتی عمیق، می تواند مدیران میانی را به ساخت وپاخت هایی که راه صدساله را برایشان یک شبه کند، علاقه مند سازند. مکفی بودن یا مکفی نبودن جبران خدمات، امری است که به شدت به درک اجتماعی افراد بستگی دارد؛ ممکن است که حقوق یک کارمند یا یک مدیر، از نظر بسیاری از معیارهای بیان شده در دانش منابع انسانی عادلانه و مکفی باشد، اما گسل های طبقاتی فقیر و غنی، مدیران را قانع کنند که طالب چیزی بیش از حق خود باشد. پارتی بازی ها و ناشایست سالاری هایی که توسط مدیران عالی فاسد اعمال می شوند، منجر به تقاضای افراطی برای استخدام می شوند. محدودیت های بودجه اجازه نمی دهد که استخدام از حد خاصی بالاتر برود و لذا پس از مدتی، مدیران عالی مجبور می شوند که تعدیل نیرو کنند؛ تعدیلی که ناگزیر منجر به از دست دادن شغل افرادی می شود که تنها جرم آنها نداشتن رابطه خویشاوندی با مدیر عالی سازمان است و در این مثال نیز رشوه یک راه محتمل برای تلافی ضرری است که توسط پارتی بازی مدیر عالی برای او به وجود آمده است.