از زمان شدت گرفتن تنشها میان ایران و ایالات متحده آمریکا، همه توجهات معطوف به منطقه خلیج فارس و تحرکات نظامی و تهدیدات امنیتی دو طرف علیه یکدیگر بوده است. شاید مهمترین دلیل این امر، سابقه طولانی درگیری های میان دو طرف در خلیج فارس و البته تمرکز موضوعات و سوژه های امنیتی قابل پرداخت از سوی دو طرف در این منطقه باشد.
واقعیت این است که درگیری و تنش به ویژه از نوع نظامی، میان آمریکا و ایران در هیچ بعدی تبعات مثبت برای هیچ یک از دو طرف ندارد، اما زمانی که از زاویه ای امنیتی به این ماجرا نگاه می شود، قطعا درگیری و تنش در خلیج فارس ارجح تر از اصطکاک نظامی در هر نقطه دیگری از منطقه یا خارج از منطقه است.
دلیل این ماجرا کاملا واضح است. چند دهه درگیری و تنش امنیتی بین ایران و آمریکا در منطقه خلیج فارس، اغلب قواعد و کدهای بازی را مشخص کرده است. دو طرف به رفتارهای یکدیگر کاملا آشنایی داشته و ادراک قابل توجهی از سیگنال های ارسالی یکدیگر دارند. مناطق، حوزه ها، مرزهای تحرک و ابزارها (به عنوان بسته های عینی) و نگرش ها، باورها، قضاوت ها و تصمیم سازی ها (به عنوان بسته های شناختی) همگی در منطقه خلیج فارس میان ایران و آمریکا مشخص است و دو طرف تصویر شفافی از یکدیگر، توان طرف مقابل و خواست عینی هم دارند.
شاید به همین دلیل است که چندین و چند رخداد امنیتی و نظامی طی چندماه گذشته در منطقه خلیج فارس، هیچ گاه منجر به درگیری جدی میان آمریکا و ایران نشده و مسائلی که در نتیجه این رویدادها پیش آمده، علیرغم موج روانی که از پس خود ایجاد کرده بود، هرگز منجر به یک روند حلزونی ـ که عاقبت آن درگیری نظامی باشد ـ نشد.
ایران و آمریکا ادراک خوبی از یکدیگر در منطقه خلیج فارس دارند. کدهای رفتاری یکدیگر را می شناسند و هر سیگنال و اقدامی را با سیگنال و اقدام متقابل و متوازن پاسخ می دهند؛ این دستاوردی است که نتیجه بیش از سه دهه درگیری مستقیم و آزمون و خطا میان این دو بازیگر در این منطقه است.
اما زمانی که از خلیج فارس خارج شویم، این کدهای امنیتی، این ادراک متقابل و این منظومه شناختی هیچ محلی از اعراب نداشته و هیچ نظم مشخصی در رفتار آمریکا و ایران در هیچ نقطه دیگری از منطقه قابل تصور نیست. در سوریه، در افغانستان، در عراق، و حتی در ورای منطقه در هر نقطهای که موضوعات مد نظر ایران (در هر بعدی) با موضوعات آمریکا در تلاقی است، رفتارهای ایران و آمریکا یا هیچ دستورالعمل شناختی ندارد و یا این دستورالعمل در ابتداییترین وجوه و حالت خود قرار دارد.
این مساله به ویژه یک پیامد بسیار قابل توجه در بر دارد: احتمال افزایش تنش و درگیر شدن در روند حلزونی در نقاطی که نظم شناختی مشخصی میان این دو بازیگر وجود ندارد، بسیار بالاست و هرگونه اتفاق امنیتی خواسته یا ناخواسته می تواند منجر به یک درگیری جدی و یا در حالت حداقلی خسارات جانی و مالی موقت جدی برای دو طرف باشد.
بی گمان یکی از این صحنههای خطرناک، عراق است. روز گذشته، ایالات متحده در پاسخ به حمله به یکی از پایگاههای نظامی عراق ـ که منجر به تلفاتی جانی در میان نیروهای آمریکایی مستقر در آن شده بود ـ پایگاههای گروه کتائب حزب الله در سوریه و عراق را مورد حمله قرار داد.
بنا به گفته مقامات نظامی پنتاگون، در این حملات بیش از ۷۰ نیروی شبه نظامی وابسته به این گروه کشته شدند.
وضعیت از این بدتر هم می توانست باشد و هنوز هم نمی توان احتمال بالاتر رفتن تنش در این کشور میان نیروهای مورد حمایت ایران و نیروهای آمریکایی را دست کم گرفت. دلیل این امر دقیقا همان فقدان کدهای شناختی – رفتاری میان دو طرف در عراق است. زمینه عراق هیچ شباهتی به زمینه خلیج فارس ندارد، حافظه امنیتی دو طرف در آن متفاوت از خلیج فارس است، شرایط نظامی در عراق کاملا متفاوت از شرایط خلیج فارس است و باورها و نگرش دو طرف در مورد اتفاقات در عراق هیچ شباهتی به باور و نگرش آنها در خلیج فارس ندارد.
آنچه را در عراق در حال رخ دادن است، می توان با یک اصطلاح مشخص در روانشناسی سیاسی دنبال کرد؛ اصطلاحی به نام Gambler’s Fallacy که ترجمه فارسی آن میشود مغلطه قمارباز.
روانشناسان سیاسی از این اصطلاح در توضیح و تشریح گونهای از اقتصاد رفتاری در تصمیم سازی سیاسی بهره می برند. این استعاره می گوید، زمانی که یک قمار باز در یک بازی تخته نرد (یا بازی با کارت) یک عدد را پشت سر هم میآورد، دو وجه در رفتار و شناخت وی شکل می گیرد: اول تا مدت زمانی کوتاه احتمال آمدن آن عدد را کم می بیند (به لحاظ ذهنی پس از دو بار جفت شش دیگر انتظار جفت شش سوم را ندارد). این مساله تغییر رفتاری و احتیاط قضاوتی را برای قمار باز در پی دارد. اما اگر این روند به جفت شش سوم و یا حتی چهارم نیز ختم شود، دگرگونی شناختی و تغییر رفتاری احتمال بسیاری خواهد داشت. رفتار بعدی این قمار باز به احتمال زیاد بر اساس باور به توان رسیدن به جفت ششهای بعدی شکل می گیرد. در حالی که تاس بعدی وی میتواند تاسی غیر منتظره و کاملا بر خلاف انتظار باشد.
این مغلطه قمار باز است. تغییر شکل رفتار بازیگر در این زمینه، اساسا بر مبنای اطلاعات دقیق و گزارههای نزدیک به یقین نیست. بلکه بر اساس فاکتورهایی است که اساسا هیچ گونه اطلاقی بر آنها بار نمیشود و شرایط احتمال در آنها کاملا مسلط است. عراق برای ایران و آمریکا، حکم این تخته نرد و این تاس را دارد.
معنی این جمله هم واضح است. اگر پنج یا شش بار (یا حتی بیشتر) حمله نیروهای متحد یا وابسته یا همراه یا هم نظر با ایران به نیروهای آمریکایی، منجر به اتفاق و واکنش جدی از طرف مقابل نشد، به معنی آن نیست که حمله بعدی نیز بی پاسخ خواهد بود. عکس این مساله نیز صادق است. اگر یک یا دو بار تلافی جویی آمریکا یا ضربه نیروهای آن به منافع ایران و متحدانش منجر به واکنش متقابل نشود، هیچ تضمینی برای یک واکنش غیر منتظره در بار بعدی از سوی ایران و متحدانش نخواهد بود.
این شرایط به ویژه زمانی حادتر خواهد بود که کانال ارتباطی و اطلاعاتی مشخص میان دو طرف برقرار نبوده و در نتیجه سیگنال ها، رفتارها و کنشهای هر طرف بر اساس اطلاعات ناقص، نگرش غیر دقیق و باورهای غلط تفسیر شود. ما در عراق با ایالات متحده بر اساس آزمون و خطا رفتار میکنیم. نیروهای آمریکایی بر اساس ادراکی که از تقابل با نیروهای ایرانی در عراق دارند (خاطرات مربوط به کشته شدن سربازان آمریکایی و باور بر این که ایران از هر فرصتی برای ضربه زدن به نیروهای آمریکایی بهره میبرد) با ما رفتار می کنند. این زمینه بسیار خطرناک است و جای هیچ مغلطهای در این قمار نیست.
شاید بعد از یک دهه همانند خلیج فارس عراق نیز کدهای شناختی مشخصی در راستای یک نظم امنیتی میان ایران و آمریکا پیدا کند. شاید اصلا این مساله منجر به شکل گیری یک نظم کلی رفتاری-شناختی میان ایران و آمریکا شود که قواعد آن برای همه نقاط دیگر هم قابل اعمال باشد.
اما دو مساله را نباید فراموش کرد؛
نخست: هیچ کسی در هر مقامی و در هر کجای دنیا نمیتواند تضمین کند که یک رفتار مشخص و ثابت در چه شرایطی به جنگ منجر می شود و در چه شرایطی نمی شود. در خوش بینانهترین حالت همه محاسبات ما بر اساس احتمالات نزدیک به یقین است و نه محاسبات یقینی؛ بنابراین مشخص نیست که آزمون و خطای ایران و آمریکا در عراق به عمر یک دههای و شکل گیری منظومه شناختی ختم شود.
دوم: حتی پردازش دقیق اطلاعات هم در شرایط عراق کارگشا نخواهد بود. زیرا اساسا ما در عراق با طیفی از اطلاعات سر و کار داریم که در یک شبکه در هم تنیده قرار دارند. تفسیر درست و دقیق این اطلاعات خود مسالهای به مراتب غامض است و اما در نظر آورید که ما و آمریکاییها هر دو به همه این اطلاعات هم دسترسی نداریم. هر آنچه هم که در دسترس ماست، از مسیر باورها و نگرشهایی پردازش میشود که اصولا تضمینی بر درستی آنها نیست.
هرچند ایران از گروههای متحد با خود به عنوان یک بافر یا حائل یا ضربه گیر در منطقه استفاده می کند، شاید باید جمله را که یک بار مایک پومپئو بیان کرد جدیتر ارزیابی کنیم. وی به صراحت گفت که هرگونه حمله به منافع آمریکا را بر عهده و مسئولیت ایران می دانیم. اکنون گروههای متحد ایران در نگاه بازیگران دیگر گروههای ایرانی به حساب میآیند. این مساله را باید در محاسبات خود به شکل ویژهای مد نظر داشته باشیم، اگر خواهان پرهیز از افزایش تنش و ورود به روندی حلزونی تا جنگ هستیم.