جهانیبینی نوعی جهتگیری در زندگی شناخته شده و شامل اصول اساسی، اخلاقی، ارزشها، هنجارها، عواطف و غیره میشود. جهانبینی ما مشخص میکند مسیر زندگیمان به چه سمتی است. زندگی را برایمان معنادار میکند و اینگونه است که میفهمیم تلاشها و زحماتمان قرار نیست هدر رود.
جهانبینی خود به سه دستۀ جهانبینی علمی، فلسفی و مذهبی تقسیم میشود. هر کدام از این تقسیمات نگاهی مخصوص به جهان دارند. انسان با کمک از این مسایل میتواند راه بهتری را انتخاب کند.
«بهندرت پیش میآید کسی بگوید همه عمرش را خوشبخت زندگی کرده است»
-پیردانی نوس
خوشبختی در زندگی از همان دسته جهانبینیهایی است که تقریبا هر انسانی آن را در ذهنش دارد. همه دوست دارند طعم خوشبختی را بچشند. هر کاری که مایلند انجام دهند. کارهایشان همیشه درست و صحیح انجام داده شود.
البته همانطور که از جمله اول پیداست، قرار نیست همه خوشبختی را حس کنند. چنین خوشبختی فقط در کتابها و آثار نویسندگان یافت میشود. اما کسی هم نمیگوید که دستیابی به آن کاملا منتفی است.
برای رسیدن به این هدف، سختکوشی لازم است، برنامهای منظم باید چیده شود. هشتاد درصد زندگیمان را به تلاش اختصاص دهیم و بیست درصد از آن را صرف غوطهور شدن در آن خوشبختی اختصاص دهیم که با تلاش بهدست آمده است.
تعریف هر کس از خوشبختی و راه رسیدن به آن برای همه یکسان نیست. ولی همین موضوع خبر خوبی است که نشان میدهد هر کسی فرصت رسیدن به آن را دارد. پس توصیه میکنیم هیچگاه دست از تلاش برندارید.
مسلم است که برای عدهای شأن، مقام و جایگاه اجتماعیشان باعث شده است دست به انتخاب مسیر زندگی بزنند. این موضوع بیشتر به این خاطر است که موازنه قدرت را دستخوش تغییر میکند. بدین شکل که هر چه من در جامعه از جایگاه بالاتری برخوردار باشم، کارهای بیشتری میتوانم انجام دهم.
قدرت داشتن هم از آن دسته اصول جهانبینی مهم برای بشر است. هر کسی سعی دارد به این خاطر به مقامها و پستهای بالاتر دست یابد تا خوشبختی را مزهمزه کند. بله، نمیتوان بیان کرد که جهانبینیها مستقل از هم عمل میکنند.
ولی این یکی کارکرد جالبی دارد. اینگونه که لازم نیست حتما به پول و قدرت رسید تا هدف محقق شود. بلکه آن کسی هم که در خدمت مردم و جامعه خودش است در نزد دیگران از قرب و منزلت برخوردار میشود.
در بعضی مواقع، غمخواری، همدلی، همیاری و به فکر همنوعان خود بودن جایگاه اجتماعی والایی برای انسان به ارمغان میآورد. جایگاه اجتماعی نیز بهتر است همواره در خدمت کل، یا لااقل بیشتر جامعه باشد.
همانطور که در زندگینامه صادق هدایت می خوانیم، این نویسنده ایرانی سالها وقت خود را صرف مبارزه با جامعه خفقان گرفتهاش کرد. او اولین کسی بود که از سبک رئالیسم در داستانهای فارسی بهره جست. او نهتنها حامی همنوعان خود علیه ظلم و ستم زمانه بود، بلکه کتابهایی در باب حقوق حیوانات و فواید گیاهخواری هم نگاشت.
بدین شکل او نیز به ما نشان داد چطور میتوان از جایگاه اجتماعی برای نشان دادن راه خوشبختی به دیگران استفاده کرد.
هر کسی، همانطور که گفته شد، جهانبینی مخصوص خودش را دارد و طبق این مقاله دلایل زیادی وجود دارد که هر شخص باید فلسفه زندگی خود را دنبال کند. مهم این است که بدانیم خوشبختی ما در گرو خوشبختی دیگران قرار دارد. برای همین، در پیمودن این مسیر باید دست خستههای راه را هم بگیریم و با خود همراه سازیم تا در انتها، همگی با هم به زیر سایه چنار گرد آییم و از زندگی لذت ببریم.
«آنکه در درون آسایش دارد، همه دنیا را در آسایش میییبیند»
-سنت اگزوپری
طبیعی است که سختکوشی برای عدهای خوشایند نباشد. ولی این را باید در نظر گرفت که بدون تلاش و جنبوجوش نمیتوان به جهانبینیای که در بالا بدان اشاره کردیم برسیم. ولی آیا خوشبختی با زحمت کشیدن منافات دارد؟ البته که خیر.
اینجاست که میبینیم خیلیها با این حال که تلاشگر هستند و به آرزوهای ما رسیدهاند همچنان روزگار پریشانی دارند. این افراد در جستجوی گمشدۀ دیگری هم هستند.
آرامش و آسایش سنگهای بعدی هستند که باید برای ساختن زندگی نیکو، از آنها بهرهمند بگیریم. آرامش درونی باعث میشود حتی در میانه راه رسیدن به مطلوبمان باز احساس آزادی و آسایش داشته باشیم. باعث میشود شادی کردنها و تفریح رفتنها و رسیدگی به مسایلی که حتی بعضا با هدفمان تناقض دارند را به بعد از رسیدن به خوشبختی موکول نکنیم.
اینجاست که باید متوجه شد آرامش داشتن لازمه اهداف متعالی بسیاری است. نیازی نیست بهخاطر اندک شکست و پسرفتی خودمان را آشفته کنیم. داشتن آرامش ما را به آینده امیدوار میگرداند و اجازه نمیدهد با اندک نسیمی از مسیر منحرف شویم. در اینجا میتوانید چند روش برای رسیدن به آرامش درونی در زندگی را نیز مطالعه کنید.
حافظ در اینباره در شعرش چه زیبا بیان میکند:
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است با دوستان مروت، با دشمنان مدارا