تحریریه تابناک جهان: بسیاری از ناظران بر این باورند که ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، پیامدهای عمده ای بر روابط منطقه ای ایران داشته است و این پیامدها به مرور بیشتر نمایان خواهد شد.
این پیامدها به ویژه ممکن است بر نفوذ منطقهای ایران در کانونهای عمده بحران و منازعه همچون عراق و سوریه آشکارتر باشد.
در همین راستا، اندیشکده اسرائیلی «بگین- سادات» در گزارشی به روابط ایران و روسیه در دوران پسا سردار سلیمانی پرداخته است.
این اندیشکده اسرائیلی مدعی است، نقش روسیه در تفکر ژئوپلیتیک ایران در دوران پسا قاسم سلیمانی تقویت خواهد شد. در این مطلب آمده است: پس از ترور سردار سلیمانی، بیشتر توجهات و تمرکزها به واکنش و موضع ایران و آمریکا معطوف و کمتر به موضع بازیگری همچون روسیه پرداخته شده و آن بخشی که به موضع روسیه پرداختند نیز بیش از هر چیز بیشتر به واکنش فوری روسها تمرکز داشت تا تحلیل روابط و پیوندهای بلندمدتتر با ایران.
در وهله نخست، درک نقش ایران در محاسبات استراتژیک روسیه بسیار مهم است. ایران برای مسکو بسیار مهم است، چرا که ایران مهمترین بازیگر خاورمیانه از نظر ژئوپلیتیک محسوب میشود. این متناسب با منطق نخبگان سیاسی روسیه است. متفکران سیاسی روسیه از دهه ۱۹۹۰ معتقد بودند ایران باید ستون اصلی نفوذ روسیه در خاورمیانه باشد. اوراسیاگرایان معتقدند روسیه ترکیبی از اروپا و آسیاست و بر این باورند اگر قرار است مسکو قدرتهای غربی را در خاورمیانه محدود کند، به تهران احتیاج دارد.
برای روسیه مدرن، همانطور که در دوره تزارها و هم در زمان اتحاد جماهیر شوروی اتفاق افتاده است، حفظ تهران حداقل به عنوان بی طرف مهم است. روابط خصمانه با ایران به معنای کاهش قدرت مانور روسیه در خاورمیانه است.
هر دو کشور، ادراکات ژئوپلیتیکی مشترک دارند. هر دوی آنها، حضور نظامی غرب در قفقاز جنوبی، آسیای میانه و خاورمیانه را تحمل نمیکنند. تهران و مسکو دخالت غرب در مناطق تحت نفوذشان را به عنوان بخشی از پروژه تضعیف خود در نظر دارند.
اما برای روسیه، ایران نقش ژئوپلیتیکی بزرگتری ایفا میکند. از آنجایی که روابط مسکو با غرب به طور کلی و آمریکا به طور خاص در چند سال گذشته بدتر شده است، الگوی چند قطبی در امور جهانی در روسیه رواج یافته است. این تفکر ژئوپلیتیکی بسط و توسعه چندین خوشه جاذبه ژئوپلیتیکی را در سراسر اوراسیا و جاهای دیگر در نظر میگیرد: شامل چین، روسیه، هند، اتحادیه اروپا و ایالات متحده.
در این میان، برای روسیه نقش ایران بسیار مهم است، چون توجه آمریکا را از مناطق دیگر اوراسیا دور میکند. ایران بر خلاف سایر کشورها مانند چین و هند، میتواند این کار را از لحاظ نظامی انجام دهد. استراتژیستهای ایرانی به اندازه کافی باهوش هستند تا از درگیریهای مستقیم نظامی با نیروهای آمریکایی خودداری کنند (کل استراتژی ایران از زمان انقلاب ۱۹۷۹ بر این پیش فرض استوار است)، اما با وجود این، ایران میتواند نیروهای خود را به سوریه و لبنان منتقل کند و عمیقاً بر یمن و عراق تأثیر بگذارد. از طرف دیگر در خلیج فارس و افغانستان نیز ایران توانایی لازم برای به چالش کشاندن آمریکا را دارد. این مساله متناسب با سیاست چند قطبی جهانی مسکو است.
بنابراین، احتمالا پس از ترور سردار سلیمانی میتوانیم شاهد همترازی بیشتر سیاستهای ایران و روسیه در خاورمیانه باشیم.
برای دهها سال، روسیه تقریباً تنها متحد واقعی در بین بازیگران جهان برای ایران بود. اکنون که روابط آمریکا و ایران به شدت خراب شده، تهران مجبور است به روسیه حتی بیشتر اعتماد کند. با کارت چین نیز بازی خواهد کرد، با این حال، همکاری با چین به ویژه در سطح امنیتی پیچیده و دشوارتر است. چین هنوز حاضر نیست با نادیده گرفتن تحریمهای آمریکا، قاطعانه از ایران حمایت کند؛ بدان معنا که فقط روسیه میتواند برای محدود کردن فشارهای غربی به ایران کمک کند.
با این حال، این روابط را نمیتوان خیلی صمیمانه در نظر گرفت، به ویژه در جایی مانند سوریه که تهران و مسکو رقابتهایی با یکدیگر دارند. سوریه میتواند توجیهی برای روسیه جهت محدود کردن نفوذ ایران در این کشور و افزایش وابستگی دمشق به مسکو فراهم کند.
به طور خلاصه، پس از ترور قاسم سلیمانی توسط آمریکا در عراق، احتمالاً پیوند و روابط بین ایران و روسیه تقویت میشود. مسکو میتواند با فروش عمده تجهیزات نظامی روسیه به جمهوری اسلامی و ترغیب همکاریهای عمیقتر بین اتحادیه اقتصادی اوراسیا و تهران، از ضعف ژئوپلیتیکی ایران به نفع اقتصادی خود استفاده کند. در همین حال، روسیه از نبود سلیمانی برای محدود کردن فعالیتهای نیروهای ایرانی در جبهه نبرد سوریه استفاده خواهد کرد و به طور کلی وابستگی دمشق از ایران را محدود خواهد کرد.